مهر ۱۷، ۱۴۰۰

آزادی بهتر است یا ثروت




پشه ای دراستکان آمد فرود
تا بنوشد آنچه واپسمانده بود
کودکی از شیطنت بازیکنان
بست بادستش دهان استکان
پشه دیگر طعمه اش را لب نزد
جست تا از دام کودک وارهد
خشک لب میگشت حیران، راه جو
زیر و بالا، بسته هرسو راه او
روزنی میجست در دیوار و در
تا به آزادی رسد بار دگر
هرچه برجست تکاپو میفزود
راه بیرون رفتن از چاهش نبود
آنقدر کوبید بر دیوار سر
تا فروافتاد خونین بال و پر
جان گرامی بود و آن نعمت لذیذ
لیک آزادی گرامیتر، عزیز.
فریدون مشیری

شهریور ۱۲، ۱۴۰۰

همه ما سزاوار همان روژگاری هستیم که دچارشیم




ازهر زاویه که بنگری، به این نتیجه میرسی که بیش از این شایستگی نیست. از زمینه علمی نابرده رنج، گنج میسر نمیشود، از نظر ربانی هم شاید این عقیده که میگوید: همه ما در حال گذران یکی از بیشمار سرنوشتها هستیم، درست باشد.
بیشمار سرنوشتهایی که نتایج دورانی ناشی از کردارهاست. مثلا خمینی بتعداد جوانهایی که کشته، بدنیا آمده و در عنفوان جوانی با وضعی فجیع کشته خواهد شد، بتعداد مادرانی که داغدار کرده بدنیا خواهد آمد و بشکلی حزین داغدار خواهد شد، بتعداد پدران، خواهران، برادران، کودکان، همسران و‌و و که زندگیشان را به اشک و خون آلوده بدنیاآمده و رنج خواهد برد. و اینهمان جهنم وعده داده شده است که پس از هر سوختن، دوباره حیات است و در پی آن دوباره سوختن.

شهریور ۰۱، ۱۴۰۰

ایزدا زباد فتنه نگهدار خاک پارس



منّت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربتست و بشکر اندرش مزید نعمت.(۱)
هر نفسی که فرو میرود ممدّ حیاتست و چون برآید مفرّح ذات. پس درهر نفس دو نعمت موجودست و برهر نعمت شکری واجب.
ازدست وزبان که برآید
کز عهده شکرش بدرآید
بنده همان به که ز تقصیر خویش
عذر بدرگاه خدای آورد
ورنه سزاوار خداوندیش
کس نتواند که بجای آورد
باران رحمت بیحسابش همه را رسیده و خوان نعمت بیدریغش همه جا کشیده.

مرداد ۱۹، ۱۴۰۰

آدمی سربسر همه عیب است



آدمى يك اهورا و يك اهريمن در وجودش دارد كه با آنها بدنيا ميآيد. در برخورد آدمی با روزگار٫ آنکس که اهريمن وجودش را با پندار و گفتار و کردار پليد بزرگ ساخته، موجب روی گرداندن رورگار از خود ميشود و برعکس آنكس كه اهوراى وجودش را با پندار و گفتار و كردار نيك بزرگ و نيرومند گردانده است، روزگار را به تعظيم و تكريم و بزرگداشت نسبت بخود موجب است. و این بزرگداشت تنها درون آدمی را دربرمیگیرد٫ یک خیال راحت یک خوشبختی نهانی، یک رضایت واقعی و یک بینیازی که با پرواز کردن برابر است.
آدمیزاده طرفه معجونیست
از فرشته سرشته وز حیوان
گر رود سوی این شود به ازاین
ورشود سوی آن شود کم از آن.
در تو هم دیوست و هم ملکی
هم زمینی و هم فلکی
ترک دیوی کنی، ملک باشی
ز شرف برتر از فلک باشی، سنائی

مرداد ۱۱، ۱۴۰۰

کیست کو آبی براین آتش زند



دانشمند ارزشمند ایران، زنده یاد علی اکبر دهخدا برای کردار بیهوده آدمی امثال و حکمی دارد آنجا که میفرماید:
آب با غربال پیمودن
باد در قفس کردن
آب به ریسمان بستن
خشت بر آب زدن
باد بچنبر بستن
نقش بر آب زدن
آب دریا بکیل پیمودن
مهتاب بگز پیمودن
آهن سرد کوفتن
باد پیمودن
در قفس دمیدن
سودای خام پختن
آب در هاون سودن
گره بباد زدن
تمام اینها کاری عبث کردن است ولی عبث ترین عبث ها، ظلم کردن است.

گل شهناز



گل شهناز، علف چای، هزار چشم و یا گل راعى (نام لاتين Hypericum calycinum‬) گیاه بوته‌ای شکلی است که بصورت گسترده و بخاطر خواص گلهاى زرد آن کشت می‌شود. خاستگاه اصلى این گیاه ارزشمند شمال ايران بزرگ است و بدليل خواص طبى و زياد آن، در دو دهه اخير كشت اين گياه در اروپا و آمريكا و استراليا ركورد گذاشته است.
بوته گل شهناز یا گل هزارچشم تقریباً تا یک متربلندی دارد و بهمراه شاخه‌های جفتی ومتقابل رشد می‌کند. برگهای آن تا دوسانتی‌متر بلندی دارد و دارای نقاط غده ای و نیمه شفاف متعددی که در برابر نور پدیدار می‌شود . گلهای زرد آن دارای پنج گلبرگ، با پرچمهای بیرون زده است و بصورت مجتمع در بالای ساقه ها بچشم می‌خورد.
گیاهی است علفی و دائمی به ارتفاع تا یک متر، با بوی معطر و در زمان گل دهی بسیار زیبا، زمان گلدهی گیاه برحسب ناحیه رویش از اردیبهشت تا مهرماه می باشد. محل رویش گیاه در کوهستان ها و ارتفاعات نواحی شمالی کشور می باشد. البته در ارتفاعات متوسط و کم بسیاری از نقاط از جمله کرج، راه چالوس، لاهیجان، ارومیه، بروجرد، گنبدکاووس، کلاردشت و اطراف تهران نیز رویش دارد.
قسمت مورد استفاده دارویی گیاه سرشاخه های گلدار آن است .
داروىى كه از گل شهناز توليد ميشود، در درجه اول بعنوان یک روش طبیعی برای از بین بردن علائم افسردگی شناخته شده است. این گياه براى درمان اضطراب، تغییرات خلقی، احساسات بد و علائم اختلال وسواس فکری است. مهم ترین اجسام موجود در گیاه شامل نیم تا سه درصد نفتودی آنترون ها از جمله هیپریسین، پزدوهیپریسین، ایزوهیپریسین، پروتوهیپریسین، هیپرفورین و ادهیپروفورین می باشند. میزان ۲ تا ۴ درصدی فلاونوئیدها از جمله هیپروزید، هیپرین، کورستین، ایزوکورستین و روتین؛ میزان ۷ تا ۱۵ درصد تانن های کاتشین؛ مقدار کمی اسانس؛ مقدار کمی پروسیانیدین؛ گزانتون ها؛ کاروتنوئیدها و فنل های اسید کربوکسیلیک از جمله کافئیک، کلروژنیک و فرولیک می باشند.

اسفند ۲۵، ۱۳۹۹

اسفند ۲۴، ۱۳۹۹

مادرنزاید چون رضا شاهی دیگر



زاد روز بزرگ مرد تاريخ معاصر ايران بر تمامى عاشقان ايران زمين، نخستين جايگاه فرود آدم، و نخستين مهد تمدن بشرى، پيروز و فرخنده و خجسته باد.

اسفند ۲۱، ۱۳۹۹

آدمی خوارند اغلب مردمان



آدمی از چهار چیز ناگزیر بود :
اول نانی,
دویم خلقانی,
سیم ویرانی,
چهارم جانی
(اول خوراکی, دوم جامه یا لباسی, سوم خانه یا منزلی, چهارم همسر و یا یاری). و تا درگیراین ۴ است , بیگناه و معصوم و پیغمبر نیست.
سعید ابوالخیر

قفس بشکن کزین دام گلوگیر


بگو‌ای ماه تا ساقی ز می‌مجلس بیاراید
که خورشید جهان آرا بدولتخانه می‌آید
به بستان رو به پیروزی دمی تا باد نوروزی
به بوی زلف مشکین تو عنبر بر سمن ساید.
سلمان ساوجی

دی ۲۲، ۱۳۹۹

درساخته نگر, سازنده را بشناس



پیش از آنکه دست روزگار ترا نرم کند, و با پتک خود موجودیت ترا بروی سندان زمان خرد کند, تو خود بچشم عقل بر سخن من نگر و ازاین پند ها فزونی یاب تا آرامش دو جهان حاصل کنی.
هرچند سرشت آدمی برآنست که هیچ پند بکار نبندد. چرا که حماقتی در باطن او نهفته اس
که از روی غفلت, پنداشت خویش را برتراز دانش پیران ببیند.
بهرحال من شرط انسانیت بجای آورده و آنچه باید گفت را میگویم که گفته اند: بر گوینده بیش از گفتار نیست, اگر شنونده خریدار نبود, جای آزار نیست.
- خودکام نباش و از ناشایست پرهیز کن و بروشی زندگی کن که سزای اصل پاک توست که تورا اصل شریفست
و پیوسته اجداد تو ملوک جهان بوده اند.

- بدان که این جهان کشتزاریست از نیک و بد, آنچه بکاری بدروی, و دروده خویش را هر کسی در کشتزار خود خورد,
آدمیان نیک طبع در این کشتزار, همت شیران و خوی آتش دارند, و نخچیر گاهشان این سرای سپنج است و نخچیرشان دانش و نیکی کردن. خدای خود را جویند و چون آتش , هرچند نگونشان سازی, برتری و فزونی جویند.
باب اول: شناخت ایزد یکتا
- خدای تو یکتاست چه هیچ چیز از بودنی و نابودنی مانند او نیست و هیچکس را یارای شناسایی او نیست بجز تو,
همه کس در شناخت آفریدگار تو عاجزند, بجز تو که خادم اویی.
بغیر از تو همه ناشناخته و در وی راه ندارند.
و تو زمانی شناسنده خدایت شوی که شناس شوی.او را بشناسی , مانند نقاشی که در منقوش خود مینگرد.
و تو در خود نگری , در آفریدگار نگریسی.
درساخته نگر, سازنده را بشناس.
او با توست درهمه حال, در شادی با تو شاد است, درحال گریستن مانند تو میگرید, در ناامیدی با تو ناامید است و در ظلم مانند تو ظالم میشود و حتی بتو هم رحم نمیکند.
خدایت را توانا و دانا میخواهی, توانا و دانا باش.
و تا عمرباقیمانده درخود نگر تا درنگ شناخت, راه را از تو نرباید، که همه درنگی از زمان بود و زمان گذرنده است و گذرنده را آغازوانجامی است.
اگر جهانت را تنگ و بسته میبینی, از او مدان و گمان مبر که او جهان را بر تو تنگ کرده, آنچه خود کرده ای را از روی نادانی از او ندان. برعکس او یاوری بند گشاست و ترا براه باز میگرداند, جایی که بیراه رفتی.
-و ایمان داشته باش که تو مجازی, او حقیقت, تو جسمی او روح, تو صورتی, او ذات, تو فرعی او اصل, تو مکان و زمانی او ابدیت, تو عرضی او جوهر, تو عنصری او هیولی , تو گمانی او نشان, تو نیستی و او هستی.
ادامه دارد.