اردیبهشت ۲۹، ۱۳۹۸

مسابقه انتخاب آهنگ اروپا- Eurovision Top Shit


دیشب جشن "فگِ لو ها" در اسرائیل برگزار شد. این جشن که ویژه هرچی‌ همجنسباز، دو جنسی‌، منحرف جنسی‌ و عقبمانده‌های جسمی‌ و فکریست، بنام مسابقه ترانه اروپا هرساله در ماه ۵ میلادی برگزار میشود. و چون اسرائیل صاحب پول‌های اروپا و آمریکا است، هرچند که از نظر جغرافیایی در مکانی که امروزه اروپا خوانده میشود، قرار ندارد، ولی‌ همچنان در این جشن شرکت میجوید.



سرزمین آذربادهگان هم که در زمان جنگ جهانی‌ دوم از ایران جدا شده است، بدلیل قرار گرفتن آن در محدوده نفتی‌ آب‌های خزر، و بردن دو درصد از نفت این منطقه( باقیش را روس‌ها و اروپایی‌ها میبرند، البته سهم رئیس دزدا "آمریکا" را هم میدهند.) و به لفت و لیس‌ رسیدن (از صدقه سر اموال ملت ایران) و برای اینکه مبادا موی دماغ دزدا بشود، ایشان را هم در این مسابقه مضحک شرکت داده و سرش را گل میمالند. از آنطرف انگلیس هم رفقاش را -مطابق معمول که هرجا خودش باشد- آورده و استرالیا هم چند سالی‌ است در این مسابقه شرکت می‌کند. احتمالا در آینده افریقای جنوبی، کانادا و هنگکنک هم در لیست قرار خواهند گرفت. قرار است آمریکا هم بزودی به این جشن بپیوندد، چرا که همجنسگرا‌ها و دو جنسی‌‌های امریکایی که سر به ده‌ها میلیون میزنند، بعدم حضور خود در این جشن معترض شده ا‌ند.



این مسابقه که از پیش آنچنان مسخره و احمقانه جا افتاده که به آن لقب "انتخاب تخمی‌ترین آهنگ اروپا" را داده ا‌ند، دیشب مزین بقدم یک زن چاقِ ، قد کوتاهِ ، پیرِ ، چندشی که یک چشمش را هم مطابق دزدان دریایی انگلیسی‌ و فرانسوی، بسته بود (و فقط پایِ چلاق چوبی آنان را کم داشت) گشته و مسخره بودنش ده برابر شد. زنِ چاق بروی صحنه رفت و تحت عنوان "مادونا" ستاره آهنگ‌های کوچه بازار امریکایی با صدائی که از صدای عمه من خشدارتر، لرزانتر، خارجتر و نارساتر بود آهنگ معروف خود را بلجن کشید و به تاریخ و کارنامه کاری و شهرت خود لگدی ترکی‌ نثار نمود. و دل عده زیادی را بهم زده و باعث اسهال و استفراغ گشت.

طبق معمول هرساله، ترانه‌ای "از پیش قرار دادی" برنده شد و هلند با مدال طلایی که نقش آلت یک همجنسگرا بر روی آن کنده کاری شده بود، بخانه بازگشت.

از نکات قابل ذکر این شبِ کسالت آور،
-طولانی بودن آن،
-عدم توانایی اسراییلی‌ها در شمارش آرا در زمان تعین شده،
-و نشان دادن پرچم "پلستینی‌های تروریست" بمنظور خودنمائی، مطرح گشتن و معروف شدن" توسط گروه خوانندهگان ایسلندی که از همه مسخره تر بر روی صحنه رفتند - را میتوان نام برد.




اردیبهشت ۲۷، ۱۳۹۸

پاریس ۲۰۱۹- France 2019


مد شیخ پشم الدین کشکول لندنی


میوهها آواز میخواندند


با سبد رفتم بمیدان
صبحگاهی بود
میوهها آواز میخواندند
میوهها در آفتاب آواز میخواندند
در طبقها زندگی روی کمال پوستها
خواب سطوح جاودان میدید
اضطراب باغها
درسایه هر میوه روشن بود
گاه مجهولی میان تابش "بِه" ها
شنا میکرد
هر اناری رنگ خود را
تا زمین پارسیان گسترش میداد
بینش همشهریان افسوس
بر محیط رونق نارنج ها
خط مماسی بود

من بخانه بازگشتم
مادر پرسید
میوه از میدان خریدی هیچ ؟
میوههای بینهایت را
کجا میشود میان این سبد جا داد
گفتم از میدان بخر یک انار خوب
امتحان کردم اناری را
انبساطش از کنار این سبد سررفت
"بِه" چه شد؟
آخر خوراک ظهر...

ظهر از آیینه ها
تصویر "بِه" تا دوردست زندگی میرفت.


چکامه "صدای دیدار" کتاب حجم سبز – سهراب سپهری


کارت‌های بازی


تا مدتهای زیادی تصور میگشت که اولین نمونه از کارت‌های بازی مربوط به قرن ۱۴ میباشد که از محدوده مرکزی امپراطوری پارس‌ها بدست آمده است. اما در قرن ۱۹ کارت‌های بازی در کاوشگری‌های ایران بدست آمد که قدمتی خیلی‌ بیش از این داشتند. کارت بازی و یا بازی ورق در امپراطوری پارس‌ها بسیار رایج و معمول مینمود. پس از جنگ جهانی‌ نخست که وحشی‌ها قدرت گرفته و مذهب حماقت بار و زبان ناقص خود را بر جهانیان تحمیل ساختند، تمامی ارزش‌های انسانی‌ پارسی به تدریج از میان رفت و قوانین عقبمانده وحشی‌ها و راه و راسم بدوی آنان مانند سنگسار، قطعِ اعضای بدن، بریدن سر، سوزاندن، حرام بودن خوشی و و و، به کمک کشتار و قتل و غارت بعد‌ها بنام اسلام و شیعه ابتدا بخورد آریایی متمدن و پس ازآن بتمامی دنیا داده شده و تا امروز هم ادامه دارد. کارت‌های بازی هم از این نامردمی‌ها در امان نمانده و از این زمان است که کارت بازی توسط کشیش‌ها ممنوع و حرام اعلام گشت.

چهار شاه، چهار ملکه، چهار شوالیه شجاع، کارت‌های اصلی‌ دسته اوراق بازی بودند. دیگر کارت‌ها نشانگر سلاح ها، قلعه‌ها، مواد خوراکی و مهمات بود.

چگونگی‌ گسترش سریع کارت بازی در سراسر جهان بی‌نظیر است. کارتهای بازی در سراسر جهان پخش و بازی شدند. موضوع بازی با کارت‌ها میتوانست متفاوت باشد و موضوع‌هایی‌ نظیر فلسفه و روانشناسی‌، آمار و اقتصاد، اخلاق و تربیت و در نهایت، بازی تاج و تخت بود که بین بازیگران صورت میگرفت.

کارت‌های بازی بشکل مستطیل، بیضی، گرد و یا هر شکل دیگر و جنس آنها از مقوای ضخیم گرفته تا چوب، چرم، عاج و یا حتی فلز ساخته میشدند. نمونه‌های گوناگون کارت‌های بازی را میتوان در بسیاری از موزه‌ها در سراسر جهان مشاهده کرد.

بجز زبان، علم، نجوم، معماری و ساخت کاخ‌ها با یک سبک مشترک، شعر و موسیقی، هنر و نقاشی، ورزش و المپیک پارسی، میتوان گفت که این کارت‌های بازی هستند که یک فرهنگ مشترک را در بین تمامی مردم دنیا به اشتراک گذشته و نشان از همگونی یکدست در بین مردم جهان، در ۲۰۰ سال پیش، و پیش از نابودی دنیا بدست وحشیها دارد.

در آخر لازم بذکراست که مدارک بدست آمده میگوید که اختراع کارتها، کارِ یکی‌ از شهزاده خانم‌های پارسی‌ است.


اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۸

بازار سوغات مسکو ایزمایلوفسکی, Izmailovsky Souvenir Market


یکی از اماکنی که توریست‌های مسکو بطور خودکار به آنجا دعوت، هدایت و یا به دیدنش تشویق میشوند، مکانی به نام بازار سوغاتی (و یا بازار مکاره ) است. این مکان که تعداد زیادی دست فروش را در خود جای داده است، بطرز بسیار زیبائی ساخته شده است. در این مکان بابوشکا‌های روسی(۱) ساخت چین، پوستین و کلّاً‌های پوست ساخت چین، روسری‌های گلدار روسی (روسری بابوشکا) ساخت چین، سماور‌های کهنه برنجی که مشابه آنها را در روستا‌های ایران میتوان با نان خشک سر بسر زد، خر مهره‌ها و گردنبند‌های مهره‌ای ساخت چین که با پلاستیک فشرده (و یا چیزی در این حد که تماماً از محصولات نفتی‌ است) و بجای سنگ‌های عقیق، کهربا و دیگر سنگ‌هایی‌ که روسیه پس از ایران و افغانستان و یمن به داشتن آنها معروف بوده است و کتب کهنه روسی و خرت و پرت و خنزر و پنزر‌های کهنه بی‌ ارزش که بجای عتیقه‌های روسیه فروخته میشوند، را میتوان یافت و متاسف شد. گذشته از محتوای چینی‌ سوغاتی‌های روسی! که دارای کیفیت فجیع است، خود مکان بازار بسیار زیبا و دیدنی‌ ساخته شده و بدیدن میرزد.

درصد متری و درست در روبروی این مکان ساختمان‌های بلندی که دارای مراکز فروش و مغازه‌های گوناگون است، بچشم خورد. در داخل بازار و در کنار ساخته‌های عظیم چوبی بسیار زیبا، رستوران‌ها و کافه‌های بسیار و موزه ودکا قرار دارد که بسیار دیدنی‌ است. (یادم باشد در مورد این موزه، جداگانه بنویسم و تصاویر آنرا در اینجا قرار بدهم.)




من از زن دست فروشی چای روسی خواستم که آنرا در یک بادیه چدنی که بر روی هیزم دم کرده بود، میفرخت. چای مزه‌ای متفاوت داشت و من توانستم طعم نعنا، دارچین، لیمو را در آن بچشم. دیگر طعم‌ها ناشناس میزد. دست فروش‌ها مثل کنه میچسبیدند. و قیمت‌ها را مثلا از ۱۵ هزار روبل شروع کرده و اگر خریدار تمایلی نشان نمیداد، دست فروش ها، شروع به پائین آوردن قیمت کرده و گاهی کار به ۵۰۰ روبل برای همان جنس ۱۵ هزار روبلی هم میرسید. در این بازار ، دست فروش‌های افغانی و گرجستانی و قرقیزستانی و تاجیکستانی بوفور دیده شده، و مانند کار‌های غیر تخصصی مانند نظافت و تاکسی رانی‌ و و و در روسیه که بیشتر در انحصار این گروه‌ها قرار دارد، در این بازار هم این گونه مردم بیشتر بچشم میخوردند. ( در آمریکا چنین کار‌هایی‌ را لاتین تبار‌ها و در اروپا هم، کار‌هایی‌ از این دست در انحصارِ ترک‌ها و اعراب و پاکستانی‌‌ها و سومالی‌ها و فیلیپینی‌ها میباشد. )








کباب‌هایی‌ مانند کباب چنجه ایران بر روی منقل‌های ذغالی کباب شده و به قیمت گران بفرش میرفت. مطابق اکثر جایهای مسکو که از کلیسا‌ها متعدد در آزار است، دراینجا هم چندین کلیسا بچشم میخورد. من درب یکی‌ از آنها را باز کردم و تعداد زیادی ارتدوکس دیدم که درحال نماز بودند، و کسی‌ با چشم بمن فهماند که بدون روسری و کلا - اجازه ورود - بمنظور دیدن را ندارم.








یوگوسلاوی در زمان شاه


جوانان امریکایی در شبکه‌های اجتماعی


آیا امام علی شرابخوار بود ؟


مقاله زیر در سایت نقد اسلام نوشته شده که عیناً کپی گشته و در این دفتر قرار داده میشود، لینک سایت در منبع میباشد.

در آیه ۴۳ سوره نسا بصراحت آمده است که زمانی که مست هستید نماز نخوانید؛

و توضیح داده که علت اینکار این است که بدانید چه میگوید. پرسش اینجاست که چرا این آیه آورده شده, مگر نوشیدن شراب در اسلام حرام نیست ؟؟ اگر هست پس چرا گفته در هنگام مستی, نماز نخوانید ؟ آیا در هنگامی که نماز نمیخوانیم میتوانیم مست باشیم ؟ اصولا این آیه در مورد چه کسانی و چرا آورده شده ؟

ابتدا خود آیه را می آوریم:
سوره نسا: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا 


خلاصه ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد، آنگاه كه مست هستيد گرد نماز مگرديد تا بدانيد كه چه مى‌گوييد….


ابن تیمیه از علمای بزرگ اسلام در خصوص شان این آیه می‌نویسد:

وقد انزل الله تعالى في علي:”يا ايها الذين ءامنوا لا تقربوا الصلاة وانتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون” لما صلى فقرأ وخلط “.(منهاج السنة ، ج ۴ ،‌ ص۶۵)
ترجمه: و الله در مورد علی‌بن‌ابی‌طالب نازل کرده است که:”ای کسانيکه ايمان آورده‌ايد، در حال مستی به نماز نزديک نشويد، تا زمانی که بدانيد چه می‌گوييد” ؛ زيرا هنگامی که نماز خواند,به علت مستی در نماز خود اشتباه كرد.


‍ آیا حضرت علی شرابخوار بود؟
سری به روایات دیگر در کتب دیگر علمای مسلمان میزنیم که ببنیم آیا این کسی که آخوندها به اندازه خدا برای وی منزلت و کرامت و معجزه میتراشند, شرابخوار بوده یا خیر.
۱) حدثَنَامُسَدَّدٌ ، حدثَنَا يَحْيَى ، عَنْ سُفْيَانَ ، قثنا عَطَاءُ بْنُ السَّائِبِ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِيِّ ، عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ , أَنَّ رَجُلا مِنَ الأَنْصَارِ دَعَاهُ وَعَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ عَوْفٍ ، فَسَقَاهُمَا قَبْلَ أَنْ تُحَرَّمَ الْخَمْرُ ، فَأَمَّهُمْ عَلِيٌّ فِي الْمَغْرِبِ ، فَقَرَأَ قُلْ يَأَيُّهَا الْكَافِرُونَ سورة الكافرون آية ۱ فَخَلَطَ فِيهَا فَنَزَلَتْ لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ سورة النساء آية ۴۳ . كَذَا أَخْرَجَهُ أَبُو دَاوُدَ ، وَأَخْرَجَهُ التِّرْمِذِيُّ ، عَنْ عَبْدِ بْنِ حُمَيْدٍ ، وَقَالَ : حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ . وَرَوَاهُ النَّسَائِيُّ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ عَلِيٍّ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، عَنْ سُفْيَانَ بِنَحْوِهِ(اسناده صحیح)
ترجمه: از علی روایت شده است که شخصی از انصار؛ او و عبدالرحمن بن عوف را دعوت نموده و به آن دو شراب قبل از حرمت شراب ، شراب نوشانید ؛ علی در نماز مغرب, امام ایشان شده و (به علت مستی) سوره کافرون را اشتباه خواند؛ پس آیه نازل شد که زمانی که مست هستید نزدیک نماز نشوید و…
منابع این حدیث: سنن ابی داوود ج ۳ ص ۳۲۵ – لاحادیث المختاره ج ۲ ص ۱۸۸


حکم علامه شیخ ناصر الدین آلبانی به صحیح بودن حدیث. الحکم الالبانی: صحیح
۲) أَخْبَرَنَار أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَلِيٍّ ، بِبَغْدَادَ ، أَنَّعَبْدَ الأَوَّلِ بْنَ عِيسَى السِّجْزِيَّ أَخْبَرَهُمْ ، قِرَاءَةً عَلَيْهِ ، أَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُظَفَّرِ ، أَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ السَّرْخَسِيُّ ، أَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ خُزَيْمٍ ، ثَنَا عَبْدُ بْنُ حُمَيْدٍ ، أَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَعْدٍ ، قَالَ : أَنَا أَبُو جَعْفَرٍ الرَّازِيُّ ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِيِّ ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ، قَالَ : صَنَعَ لَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ طَعَامًا ، فَدَعَانَا ، وَسَقَانَا مِنَ الْخَمْرِ ، فَأَخَذَتِ الْخَمْرُ مِنَّا ، وَحَضَرَتِ الصَّلاةُ فَقَدَّمُونِي ، فَقَرَأْتُ قُلْ يَأَيُّهَا الْكَافِرُونَ { ۱ } لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ { ۲ } سورة الكافرون آية ۱-۲ وَنَحْنُ نَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ، قَالَ : فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ يَأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ سورة النساء آية ۴۳ .


ترجمه: از علی‌بن‌ابی‌طالب نقل شده است که گفت: عبدالرحمن‌بن‌عوف برای ما غذایی درست کرد و ما را دعوت نموده و به ما شراب داد؛ وقتی شراب نوشیدیم وقت نماز شد؛ عبدالرحمن من را مقدم کرده و من در نماز سوره کافرون را اینگونه خواندم لا اعبد ما تعبدون و نحن نعبد ما تعبدون پس خداوند این آیه را نازل نمود که: ای کسانی که ایمان آوردید مبادا در حال مستی به سراغ نماز بروید تا زمانی که بدانید چه می‌گویید.
منابع این حدیث: لاحادیث المختاره از علامه ضیاء الدین المقدسی ج ۲ ص ۱۸۷ ـ سنن ابی داوود ج ۲ ص ۱۸۲
بررسی سندی روایت و اعتبار راویان این حدیث:
ابوالحمد عبدالوهاب بن علی بن علی : ثقه حجه
عبدالاول بن عیسی السجزی : ثقه محدث
عبدالرحمن بن محمد بن المظفر : صدوق حسن الحدیث
عبدالله بن احمد السرخسی : ثقه
ابراهیم بن خزیم : صدوق حسن الحدیث
عبد بن حمید : ثقه حافظ
عبدالرحمن بن سعد : ثقه
ابوجعفر الرازی : مقبول
عطاء بن سائب : صدوق حسن الحدیث
ابی عبدالرحمن السلمی : ثقه ثبت


خوب همانطور که در پایان متن بالا دیدید ما تمامی راویان این احادیث را بررسی کردیم و همه آنها از نظر اعتبار رجالی, انسانهای معتبری بودند و این حدیث ازین نظر یک حدیث کاملا صحیح و معتبر میباشد.
و نتیجه اینکه امام اول شیعیان و کسی که خدا تمام کهکشانها را بخاطر گل روی او ساخته نه تنها شرابخوار بوده, بلکه بدتر از همه اینکه در حالت مستی نماز هم میخوانده.
خود حدیث مفصل بخوان……..

منبع

مدتی قتل تو اندازم عقب


علی‌، عمرو را از پا درآورد و نزد محمد آمد. محمد پرسيد: «چرا هنگامی كه با او روبرو شدی، او را نکشتی ؟» علی‌ در پاسخ گفت: «مادرم را دشنام داد و بر چهره ام، آب دهان انداخت. ترسيدم اگر او را بكشم برای خشم خودم باشد. او را وا گذاشتم تا خشم فرو نشست، سپس او را كشتم!!» *

چون علی سر میبرید از خصم دین
کرد او تف بر امیرالمؤمنین

پس علی شمشیر خود کردی غلاف
مدتی از قتل او داد انصراف

«گشت حيران آن مبارز زين عمل**»
«وز نمود عفو و رحمت بی‌ محل»

«گفت: بر من تيغ تيز افراشتی »
«از چه افکندی مرا بگذاشتی ؟»

گفت حضرت چونکه من دارم غضب
مدتی قتل تو اندازم عقب

گفت یارو یاعلی لفتش نده
گفت تف انداختی، حالا بده

کشتن اینجوریت حیف است حیف
نِروسم حالا، نخواهم کرد کیف

خود سرت را میبرم تنگ غروب
نیستم الانه توی مود خوب!

چند ساعت چونکه گشتی زجرکُش
گردنت را میزنم با حال خوش.

هر که تف انداخت بر روی علی
شد شکنجه، کشته شد با معطلی.

اصغر قاتل




Amazing Persian Music

اردیبهشت ۲۴، ۱۳۹۸

هریک از ما آسمانی داشت



تا سواد قریه راهی بود
چشمهای ما پر از تفسیر ماه زنده بومی
شب درون آستینهامان
میگذشتیم از میان آبکندی خشک
از کلام سبزه زاران گوشها سرشار
کولبار از انعکاس شهرهای دور
منطق زبر زمین در زیر پا جاری
زیر دندانهای ما طعم فراغت جابجا میشد
پایپوش ما که از جنس نبوت بود
ما را با نسیمی از زمین میکند
چوبدست ما بدوش خود بهار جاودان میبرد
هریک از ما آسمانی داشت
درهر انحنای فکر


هر تکان دست ما 

با جنبش یکبال مجذوب سحر میخواند
جیبهای ما صدای جیک جیک صبحهای کودکی میداد
ما گروه عاشقان بودیم و راه ما
از کنار قریه های آشنا با فقر
تا صفای بیکران میرفت

بر فراز آبگیری خودبخود سرها همه خم شد
روی صورتهای ما تبخیر میشد شب
و صدای دوست میآمد بگوش دوست.


چکامه " تپشِ سایه دوست "، کتاب حجم سبز ، ۱۳۴۶
سهراب سپهری


سفر به مسکو ۱


یکی‌ از نکاتی‌ که توجه به آن در مسکو اجتناب ناپذیر است، تعداد بسیار توریست‌ها در این شهر بزرگ میباشد. و نکته مثبت قصه اینست که نیمِ بیشتر این توریست‌ها خود روس هستند که از شهر‌های دیگر (حتی از نقاط دیگر خود مسکو ) بدیدن مسکو جدید و ۱۲ میلیونی آمده ا‌ند. (چرایی نامیدن مسکو با صفتِ جدید را بعدا شرح خواهم داد.) پس از روس‌ها تعداد بیشمار توریست‌های چینی‌ که گروه گروه با تور‌های مسافرتی‌ - درحالیکه یک جوان دختر و یا پسر پرچم دار - در مقام راهنما جلودار آنان است و در تمامی جاذبه‌های توریستی مسکو میگردند، کلافه کننده است. پس از چینی‌ ها، توریست‌های هندی قرار دارند که اینجا و آنجا با ژست‌های بالیوودی در حال عکسبرداری از خود میباشند. اروپایی‌ها و امریکایی‌ها بندرت در مسکو دیده میشوند و اگر دیده بشوند هم اکثرا یا فرانسوی هستند و یا انگلیسی‌. و این جالب است چرا که فرانسوی‌ها و انگلیسی‌‌ها در سمپاچی نسبت به سفر به روسیه در مقام اول قرار دارند. تو گویی آنان بجز خودشان دوست ندارند، توریست دیگری را در مسکو ببینند.

روسیه بویژه پایتخت آن مسکو و شهر تاریخی‌ سن پِتِربورگ تا پیش از پوتین بشدت از نامهربانی های روزگار در رنج و ویرانی بود. دو جنگ بزرگ اول و دوم این کشور را از محتوا بکلی خالی‌ کرده و همان داستان غم انگیزی که در ایران رخ داده در روسیه نیز به وقوع پیوسته است. یعنی‌ میتوان استالین را خمینی دانست که از روس بودن تنها روسی صحبت کردن را میدانسته و میلیون‌ها روس میهن پرست و دلاور را بیرحمانه به جوخه‌های اعدام دسته جمعی‌ سپرده و تمامی ثروت‌ها و هویت‌های تاریخی‌ و ملی‌ و میهنی روس‌ها را از آنان گرفته و به وحشی‌ها بخشیده و این امپراطوری را از درون بیهویت و متلاشی ساخته است. پس از آنهم حزب کمونیست و تند رو سرخ مانند شیعه افراطی از روس‌ها چیزی بجز روس ساخته و این داستان ادامه یافته تا جایی‌ که در زمان گورباچف و در تاریخ ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱، اقمار روسیه از این کشور جدا شده و پس از آن هم روسیه بطورکلی‌ در شیشه ودکای بوریس یلتسین غرق شده و فاتحه ش خوانده شد (بوریس یلتسین ۱۹۹۱- ۱۹۹۹).

ورشکستگی در روسیه به آنجا رسید که سران آنزمان روسی، ابتدا از آخوند‌های جمهوری وابسته انگلیسی‌ اسلامی، درخواست کمک کرده و در دعوتی که از رفسنجانی گور بگور شده به روسیه شد، از او خواستند که تمامی زراد خانه‌های اسلحه روسیه را به قیمتی بسیار ناچیز خریده و ۱۷ شهر قفقاز را که در زمان جنگ جهانی‌ دوم از خاک ایران جدا شدند و اینک هر کدام یک کشور مستقل ا‌ند، را به ایران برگردانند. و در عوض اجازه یابند که راه‌ها و بویژه راه آهن را در سراسر ایران بسازند. و کارخانجات خود را به ایران منتقل کنند. آخوند رفسنجانی‌ در مشورتی که با اتحادیه جنایتکار اروپا بویژه انگلیسی‌‌ها و فرانسوی‌ها انجام داد، به این پیشنهاد تاریخی‌ و سرنوشت ساز که برای ایران پیش آمده بود، یک نه بزرگ گفته و بجای آن انگلیسی‌‌ها و فرانسوی‌ها تمامی زراد خانه‌های اسلحه روس‌ها را غارت کرده و آذربادهگان را از آن خود کرده و نفت دریای خزر را تصاحب کردند. و سهم ۵۰ درصدی ایران از دریای مازندران را به ۸ درصد کاهش دادند.

این ماجرا تا سال ۱۹۹۹ ادامه داشت تا پوتین که یک افسر اطلاعاتی و امنیتی بود، بر سرکار آمده و سکان کشور ورشکسته، ویران و درحال فروپاچی روسیه را در دست گرفت. کوتاه سخن اینکه پوتین ظرف ۱۰سال با کمک اراده آهنین خود و بکمک دست پرفتوت منابع انرژی پرارزش فسیلی دریای خزر (نفت و گاز) و کوتاه کردن دامنه تجاوز اروپایی‌های جنایتکار از این منابع (نه بطور کامل ولی‌ تا حد زیادی)، ابتدا کشور را جمع و جور ساخته و سپس به امر بازسازی روسیه ویران همت گماشت. سرعت بازسازی و پیشرفت روسیه آنچنان زیاد و مثبت بود که خود روس‌ها هنوز فرصت نکرده ا‌ند تمامی آنچه که پوتین ساخته است را ببینند. و درنتیجه دسته دسته بدیدار پایتخت که امروزه یکی‌ از زیباترین پایتخت‌های اروپا محسوب میگردد و بویژه مرکز مسکو که از زیبائی شگفت انگیز و از تمیزی در دنیا بی‌ رقیب است آمده و به تماشا مینشینند. و این مسکو جدید برای آنان بسیار جذاب و دل انگیز مینماید.

چگونه میشود چید, گلی را که خیالی میپژمراند


شیعیان کردستان اشغالی در حال سما با اشعار مولانا، این شیعیان در گره‌های ۳۰ هزار تنه توسط ترکا قتلعام شده و میشوند. گناهشان ریشه‌های ایرانی‌ و علوی بودنشان است.

فهرست مغالطه‌ها



آنچه در زیر می‌آید، فهرستی از مغالطه‌ها یا سفسطه‌ها است که به سیاستمداران، وکلا، خبرنگاران، جاسوسان اینترنتی که در بحث‌های دیگیتالی شرکت میکنند و امثال اینها آموزش داده میشود.

پس‌چه‌ایسم (Whataboutism Or Whataboutery): اصطلاحی برای توصیف یک تکنیک تبلیغی مورد استفاده توسط اتحاد جماهیر شوروی در ارتباط با مسائل مربوط به جهان غرب در دوران جنگ سرد است. در زمان حکومت شوروی هنگامی که انتقادی به موضوعی وارد می‌شود پاسخ معمولاً «پس در... چه؟» بود که جای خالی با یک مسئله در غرب بیان می‌شود. این یکنوع مغالطه شناخته‌شده در دستگاه حاکم این کشور بود. این روش هم‌اکنون هم توسط گروه‌های مختلفی مورد استفاده قرار می‌گیرد. طرز کار این روش بصورت چکیده اینست که گوینده درآن عامدانه و هدفمند تلاش می‌کند با توسل به رخدادهای دیگر (نظیر جنایات جنگی در سایر کشورها) و بهره‌گیری از احساسات مخاطب، موضوع بحث و انتقاد اصلی را منحرف سازد.

تو هم چنینی (به لاتین: Tu quoque): یک مغالطه است که در آن ادعای یک شخص نادرست دانسته می‌شود به این دلیل که این ادعای انتقادی که او بیان کرده‌است بر خودش نیز وارد است یا ادعای او با آنچه که وی پیشتر گفته‌است ناسازگاری دارد.

مغالطه‌های شکلی:
مغالطه‌های شکلی، به مغالطه‌هایی گفته می‌شود که در شکل بحث، می‌توان آنها را دید، و نیازی بفهمیدن محتوای بحث برای پیدا کردن این نوع مغالطه‌ها نیست. تمامی مغالطه‌های شکلی، نوع مشخصی از مغالطه‌های ناپیرو هستند.

مغالطات ابهام:


-مغالطهٔ اشتراک لفظ: استفاده از واژه‌هایی که دارای دو یا چند معنا هستند، بدون قرینه‌ای که بر معنای مورد نظر، دلالت کند.
کژتابی یا ابهام ساختاری: بکارگیری جمله‌ای که می‌تواند به دو یا چند گونه بیان و فهمیده شود.


-مغالطهٔ ابهام واژه: استفاده از واژه‌های مبهمی که قابلیت تفسیرهای گوناگون دارند.
-اهمال سور: عدم ذکر سورِ قضیه و تلقی آن ب‌عنوان قضیه‌ای کلی.
-تعریف دوری: تعریف دو شیء یا لفظ مبهم به یک‌دیگر، درحالیکه برای شناخت هریک نیازمند بشناخت دیگری باشیم.



مغالطات عدم دقت برای گمراه‌سازی:
-مغالطهٔ کُنه و وجه: معرفی یک صفت یا یک جنبهٔ خاص از یک پدیده بعنوان ذات و اساس آن.
-علت جعلی: معرفی امری که علت نیست یا بخش کوچکی از علت است بعنوان علت اصلی.
-بزرگ‌نمایی: جلوه دادن جنبه یا جنبه‌های خاصی از یک واقعیت بصورت بزرگتر و مهمتر از آنچه هست.
-کوچکنمایی: جلوه دادن جنبه یا جنبه‌های خاصی از یک واقعیت بصورت کوچکتر و کم‌اهمیتتر از آنچه هست.
-مغالطهٔ متوسط: مغالطهٔ آماری برای بیان اطلاعات خاص موردنظر.
نمودار گمراه‌کننده: استفاده از نمودارهای مغرضانه برای بیان اطلاعات آماری.
-تصویر گمراه‌کننده: استفادهٔ نادرست از اندازهٔ تصویری که ب
عنوان نشانهٔ داده‌های آماری بکار می‌رود.


مغالطات نقل:
-دروغ: عدم مطابقت خبر با واقعیت.
-توریه: بیان سخنی که معنای آن بظاهر درست است، اما آنچه مخاطب از آن درک میکند نادرست و دروغ است.
-نقل قول ناقص: نقل گزینشیِ بخشی از سخنان دیگران بدون توجه به پیام اصلیِ او در مجموعهٔ سخنانش.
-تحریف: کاستن و افزودن محتوای یک متن.
-تفسیر به رأی یا تفسیر نادرست: تفسیر یک سخن مغایر با اغراض گوینده و موافق با اغراض شخص.

-مغالطهٔ تأکید لفظی: تکیه و تأکید بر برخی از الفاظ یک قضیه و استنباط معانی‌ای که موردنظر گوینده نیست.


اردیبهشت ۲۳، ۱۳۹۸

بهم ریختگی مونالیزا/ ژوکوند... بکشو خوشگلم کن


آنچه که بنظر ساده میاید در عمل میازارد


کوچه باغیست که از خواب خدا سبزترست


خانه دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که بلب داشت
بتاریکی شبها بخشید 

و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده بدرخت
کوچه باغیست که از خواب خدا سبزترست
و درآن عشق به اندازه پرهای صداقت آبیست

میروی تا ته آن کوچه
که از پشت بلوغ سر بدر میآرد
پس بسمت گل تنهایی میپیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین میمانی
و ترا ترسی شفاف فرا میگیرد

کودکی میبینی
رفته از کاج بلندی بالا
جوجه برمیدارد از لانه نور
و از او میپرسی
خانه دوست کجاست؟

چکامه " نشانی‌ "، کتاب حجم سبز ، ۱۳۴۶
سهراب سپهری


باغ وحش مسکو


سرنوشت آدمی‌ سرنوشت همان عقابی است که در یک قفس ۴ متری موش مرده میخورد! غمگینترین، نفرت انگیزترین، بیرحمانه‌ترین وغیر بشری‌ترین اختراع و یا ساخته‌ای که آدمی‌ تاکنون به آن هستی‌ بخشیده، نه تنها ساخت و ساز‌ها و ابزار کشتار دسته جمعی‌، بمب‌های اتمی‌ و شیمیایی و فرستادن تروریست بکشور‌های دیگر، بلکه ساخت مکانی شرم آور بنام باغ وحش است.

باغ وحش مسکو شاید یکی‌ از بزرگترین و شلوغ‌ترین باغ وحش‌های اروپا باشد. و از نظر معماری یکی‌ از زیباترین آنها. ولی‌ هیچکدام از اینها نمیتواند زشتی شکنجه موجودات بی‌گناهی را که مانند آدمی‌ وحشی و بربر نیستند را بپوشاند. و سپس آدمی‌ از خود میپرسد، اصولا چرا آدمها چنین شکنجه گاهی‌ را بنام باغ، آنهم باغ وحش!! ساخته ا‌ند؟ اگر منظور دیدن و شناختن موجودات دیگر- بنام وحوش! و یا حیوانات باشد، که اینکار را میتوان با دیدن فیلمها، عکسها، مجسمه‌ها و نمونه‌های مصنوعی بخوبی انجام داد. پس مطابق معمول، میبایستی منظور از ساخت چنین مکانی را، ستایش و رسیدن بخدای بشر ، یعنی‌ پول و مال دانست . خدایی که آدمی‌ برای پرستش آن، به انجام هرگونه عملی تن میدهد.

پیش از ادامه و جلو بردن مطلب، اینرا بنویسم که من نه سفرنامه نویسم و نه حوصله اینکار را دارم و تنها تلاش دارم، آنچه که در سفر به مسکو بر روی من اثر و رد گذاشته را اینجا یاداشت کنم. یکی‌ از این رد پاها، دیدن باغ وحش مسکو است. اینکه چرا اینکار را کردم و اصولا چرا بدیدن این مکان رفتم را نمیتوانم با هرگونه عذر و بهانه‌ای توجیه کنم. اینکه روز رژه ارتش بود و اکثر جاهای توریستی به دلایل امنیتی در شهر مسکو بسته بود و دیدن ابزار و ارتشی که بمنظور کشتار(شاید هم دفاع از خود) ساخته شده، به هیچ عنوان جالب نمینمود و و و، هم نمی‌تواند بهانه قابل دفاعی باشد. تنها میتوان گفت که گاهی‌ از آدمی‌ اعمالی سر میزند که نفرت انگیز است، بدون اینکه کلا خودش حالیش باشد. و شاید هم موجودات آنجا مرا صدا زدند، تا امروز بنشینم و این مطلب را نوشته و صدای آنان را بگوش دیگران برسانم!

بهرحال در یک روز آفتابی و بسیار گرم، احمق شدم و راهی‌ دیدن باغ وحش مسکو گشتم. پس از پرداخت ورودی و عکسبرداری از نقشه باغ وحش بمنظور رهنما، شروع به دیدن قفس‌های خالی‌ نمودم! چرا خالی‌؟ چون حیوانات بینوا از زور گرما بهر گوشه‌ای پناه برده و خود را پنهان ساخته بودند. ( ما از این داستان نتیجه میگیریم که در روز‌های گرم تابستان نباید به باغ وحش رفت!!) پس از دیدن ده‌ها قفس خالی‌ به یک قفس کوچک که شاید بیش از ۴ متر مربع نبود، رسیدم و انتظار داشتم که در این قفس یک موش و یا حیوانی‌ در حد قفس ببینم که با کمال تعجب بر روی قفس، تابلوِ "اینجا جایگاه عقاب است" را خواندم. و غم انگیزتر از آن دیدن خود عقاب بود که بروی شاخه‌ای نزدیک بزمین نشسته و به دیگران نگاه میکرد. در زیر پای عقاب چندین موش مرده انداخته شده بود. عقاب با دیدن من و دیگران، بمنظور سرگرم ساختن ما!! شروع به ازهم دریدن یکی‌ از موش‌های مرده نمود بدون اینکه حتی تکه‌ای از موشِ مرده را قورت دهد. از دیدن این صحنه به آنچنان احساس تلخی‌ رسیدم که نه تنها چهره‌ام درهم ریخت بلکه روحم هم مچاله و چروک شد.







کمتر از ۲۰۰ سال پیش باغ‌هایی‌ معروف به باغ‌های پارسی در دنیا موجود بود(۱) که نظیر آنها دیگر هیچگاه ساخته نشده است.

و این باغ‌ها مانند باغ‌های امروزه که بطور مصنوعی و با کاشتِ انواع اقسام گلها از سراسر دنیا - یعنی‌ بدون در نظر گرفتن جایگاه اصلی‌ رشد و نمو این گیاهان ، بلکه تنها بمنظور زیبا سازی - در کنار هم قرار میگیرند، ساخته نمیشدند.

بلکه باغ‌های معروف پارسی در واقع پرورش و توان بخشی به تکه‌ای از طبیعت محلی، با احترام به گیاهان و موجودات زنده آن منطقه ، میبود و در اصل تلفیقی بود از انواع و اقسام گیاهان و جانوران بومی ، با ساخته‌های زیبای انسانی‌ مانند ، حوض‌ها و استخر‌های زیبای کاشی کاری و نقاشی شده و فواره‌های زیبا، و مجسمه‌های مرمری و و و که برای آدمی‌ روح پرور و دلگشا بوده و گلستان و بوستان نامیده میشدند. بهمین دلیل است که امروزه وقتی‌ به نقاشی‌های باقی‌ مانده نقاشان پارسی نگاه میکنی‌، انواع گیاهان و حیوانات را در کنار آدمیان میبینی‌ که در صلح و آرامش بدون اینکه از طرف آدمیان در قفس‌ها شکنجه شوند، میزیند.

اما آنچه که در ساخت شکنجگاه حیوانات بنام "باغ وحش" که از ساخته‌ها و اختراعات وحشی هاست، بیش از هر مطلب دیگری - دراین رابطه - تو ذوق زننده و خنده دار و مسخره است، نامی‌ است که وحشی‌ها بر روی باغ گذاشته ا‌ند. یعنی‌ آنکه رفته حیوان بی‌گناهی را از سرزمین خود دور ساخته در زندانی تنگ و ننگین زندانی ساخته و شکنجه می‌کند، متمدن نامیده شده و قربانی را وحوش نامیده ا‌ند!! همه چیزشان به همین اندازه احمقانه و مسخره و بیمعنی و واژگون و صد در صد ضد حقیقت است.

در دنیایی رازدار، دنیای به ته نرسیدنی