انی الیزابت پارکر و کلاید چستنات بارو- معروف به "بانی و کلاید" زوج سارق و قانونشکن آمریکایی بودند که در دهه پس از جنگ جهانی دوم به سبب دزدیهای متعددشان از بانکها (و یا ربودن سرمایههای سرمایه داران خون خواری که خود شاه دزدند، و به صغیر و کبیر رحم نمیکنند) و درنتیجه درگیریهای پیدرپی با پلیس فاسد وابسته به این سرمایه داری و همچنین انعکاس شورانگیز ماجراجوییهای آنها در بین مردم که آنان را رابین هود نامیده و آنان را قهرمان میدانستند( چراکه بانی و کلاید با سرمایه داری بیوجدان و بیرحم و بسیار جنایتکار درفتاده و مردم آنان را بنوعی، دستِ انتقامِ خلق از سیستم کثیف حاکم میدانستند.) در روزنامهها و در بین مردم آمریکا نشین معروف و مشهور شده بودند.
بانی و کلاید در یک جشن سال نو یکدیگر را ملاقات کرده و بهم دل میبازند. ایندو ابتدا بطور اتفاقی و بخاطر گرسنگی زیاد به رستورانی رفته و اولین سرقت خود را با خوردن خوراک و فرار از رستوران انجام میدهند. سپس به یک پمپ بنزین دستبرد میزنند و پس از آن اولین بانک را غارت کرده و بدین ترتیب یک تیم سرقت را با همدیگر تشکیل دادند که تا دو سال فعالیت شایان آن ادامه داشت. میدان فعالیت ایندو بیشتر، پمپ بنزینها، رستورانها و بانکهای ایالات تگزاس، اوکلاهما، نیومکزیکو و میزوری بود.
پلیس آمریکا که در رابطه با شناخت و دستگیری مجرمین، طبق معمول همیشگی، بسیار ناتوان و بی لیاقت عمل میکرد، اینبارهم، ازدست ایندو بخاک ذلت و تسلیم نشسته بود. بانی و کلاید همچنان تکتازی کرده و به بانکها دستبرد زده و آنها را غارت و خالی میکردند. سپس ایندو بشهرهای مجاور رفته و با استقبال پرشور مردم روبرو میگشتند. و دربین مردمی که آنان را مانند قهرمانان واقعی ستایش مینمودند، و در ضمنی که کلاید رانندگی میکرد، بانی از پنجره ماشین، پولها را در بین مردم پخش میکرد. سرمایه داری خونخوار و ابلیس منش، اینها را میدید و زجر میکشید تاجاییکه برای مقابله با ایندو جوان، جایزهای کلان قرار داده و از سراسر استانهای همپیمان آمریکا، جنایتکاران، قاتلان حرفه ای، جایزه بگیرها و جانیها را برای دستگیری آنان بسیج نمودند. ولی همچنان ایندو از دامها و مهلکهها و از دست جنایتکاران فرار کرده و آنان را مسخره میکردند. کار به آنجا کشید که بانی و کلاید پنج زندانی را از زندانی واقع در والدوی تگزاس، فراری دادند. و در درگیری که بین آنها و پلیس رخ داد، دو پلیس در گریپواین تگزاس و همچنین یک رئیس پلیس در میامی کشته شدند. از این زمان به بعد، سرمایه داران برطبق یک سفارش قدیمی مادران ابلیس پرست خود، که همه فرهنگ آنان بر روی آن سوار است، عمل کردند. و فرهنگ تزویر و فریب و خیانت و خباثت را بجریان انداختند. آنها با فریفتن پدر یکی از دوستان بانی و کلاید، اطلاعات لازم را در مورد این دو بدست آورده و آنان را با حیله در کوره راهی در گیبسلند ایالت لوئیزیانا بدام انداختند. زمانیکه نزدیک دام رسیدند، ماشین ایندو، از طرف تمامی آدم کشها، لشگری از پلیس تگزاس و لوئیزیانا، بمدت یک ربع ساعت، برگبار گلوله بسته شد. و هردو بضرب گلوله مانند آبکش شدند. سپس وحشیهایِ بربرِ جنایتکار، ماشینی را که پوشیده از گلوله بود و اجساد آبکش شده و غرق خون بانی و کلاید در آن جای گرفته بود را، مدتها در خیابان شهرهای مختلف، برای نمایش و درس عبرت، بحرکت دراوردند. ولی پس از آنکه رضایت دادند که این دو بخاک سپرده شوند، صدها هزار مردم آمریکا نشین، در تشییع اجساد این دو شرکت کرده و حماسه آفریدند.
دورانی که بانی و کلاید در آن به سرقت از سرمایداری خون خوار پرداختند، دوران گرسنگی و قحطی بزرگ نامیده شده و دراین دوران مردم آمریکانشین دچار بدترین شرایط زندگی و دست و پنجه نرم کردن با بیماریهای واگیردار و میکربی وحشتناک بودند. این دوره در تاریخ آمریکا به عنوان دوره سیاه و رکود اقتصادی بزرگ نامیده شده است. بعدها سرمایه داری حاکم بر آمریکا، با درس از ماجرای بانی و کلاید، سیستم شنود و جاسوسی عظیمی را بکار انداخته و سازمانهای مخوف جاسوسی و جنایتِ بیشماری را در دنیا تشکیل دادند.