فروردین ۱۳، ۱۳۹۸

در قدم فَروَدين كه سخت گرامى‏ست


فصل بهار است اى پريرخ دلبند
خيز و بياراى بزم ما به شكرخند

مقدم نوروز را، سراچه بياراى
چون سپرى گشت روز آخر اسفند

بر سرِ خوان، هفت سين بيار كه ما را
هفته سِير است و سور و عيش كرامند

از طربِ و عيش در بهار دلاويز
دل نتواند گسست رشته پيوند

در قدم فَروَدين كه سخت گرامى‏ست
عود قُمارى فكن بر آتش و اسپند

دامن گلشن صحيفه ‏اى ‏ست نگارين
ابر گهرها برين صحيفه پراكند

سبزه به صحرا دميد و لاله به كهسار
از سر «البرز»، تا به دامن «الوند»

خاك بود مادرى كه حمل فروهِشت
ابر شدش دايه بهر نادره فرزند

جاى بجا، سبزه بين و لاله و نسرين
از در «تجريش» تا به ساحل «اروند»

دامن «البرز» بين كه صحنه به صحنه
باغ ارم نيست ‏اش برابر و همچند

گلبن دارا نگر به باغ كه او را
شاخه و گل باشد از زمّرد و ياكَند[۱]

قوسِ قُزح[۲] بر فراز بام فلك چيست؟
بر كمر چرخ، گوهرينه كمربند

تابش خاطر نوازِ مهر جهانتاب
گرم بود چون كنارِ شاهد دلبند

خيل شقايق نگر كه بر زَبَرِ جوى
عكس دلاراى خود در آينه افكند

سوى دگر سبزه ‏زار ساده نگر نغز
چون‏ خط «درويش»[۳]بى ‏وجود سجاوند[۴]

***

اى بت گلرو درين بهار طرب‏خيز
از همه گيتى منم به وصل تو خرسند

خيز و بده كام ما و يكسره بستان
كام دل از عشق و شور و جاذبه يكچند

وصف بهار و تو را نگاشت به دفتر
كلكِ هنر پرور «اديب برومند».


Bahar Bahar هایده - بهار بهار

فروردین ۰۵، ۱۳۹۸

تو خون کسان خوری و ما خون رزان

نقشه ایران در آسیا در زمان جنگ جهانی‌ اول که از نروژ تا کره شمالی کشیده شده بود. آمریکا و آفریقا هم تحت حمایت امپراطوری پارس‌ها میبود.

صحرای عربستان پیش از فتنه ۱۳۵۷ و پس از آن.

پس از اشغال ایران توسط غربی‌ها در سال ۱۳۵۷، نفت خلیج پارس به رایگان بطرف اروپا و آمریکا سرازیر شد و گوشه کوچکی از آنرا هم به نوکران و تروریست‌های عرب و ترک غربی دادند تا با قتل و اعدام و کشتار و زندان و شکنجه و تجاوز -ایرانیها را در اسارت نگاه دارند. هرگاه این نوکران کم آوردند غربی‌ها با پیشرفته‌ترین تجهیزات سرکوب بکمک آنها آمده و بدین ترتیب ۴۰ سال است که آب و خاک و ثروت‌های سرزمین ما را به توبره کشیدند و از گرسنگی و نیستی‌ نجات یافتند.






حقیقت نامه


بیا ای مغنی بکن ساز کوک
که تا بشنوی قصه فیسبوک!
شروع هزاره بصد سال پیش
بدوران رایانه و برق و دیش
به ایام اینترنت و گوشتکوب
زمان چت و گوگل و یوتیوب
زمان موبایل و «َمک» و «آی پد»
که تعداد آن بود بیش از عدد!
زمان «گالکسی» و عصر حشیش
زمان «ُپز» و «بنز» و ناز و غمیش!
زمانیکه ماشین شدندی سوار
زمان اتوبان و عهد قطار
زمان تفنگ و زمان فشنگ
اتم، توپ، خمپاره، میدان جنگ
که هر کشوری مرز خود داشتی
نگهبان بر آن مرز بگماشتی!
زمانیکه اعدام، تنبیه بود
خلایق چنین حکم را میستود
زمانیکه با «پول» کردی خرید
فقیر و غنی بود و شمر و یزید
زمانی که دارایی شصت کس
فزونتر بُدی از سه میلیارد «خس»
زمانیکه دنیا قاراشمیش بود
چپاولگری مذهب و کیش بود
*
خلاصه در این عصر فن آوری
در این روزگاران «خر تو خری»
در ایران زمین بود، یک سلسله
ز عمامه داران چاق و چله
همه ملک ایران، نشیب و فراز
پراز وحی ونعلین و ریش دراز
نبودی در ایران نشاط و امید
ندیدی کسی روی روز سپید
همه نیکویی رویگردان از او
خلایق ز هر سو گریزان از او
ز ایرانیان ُپر، بلا ِد فرنگ
نبودی کسی را ز تبعید ننگ!
نه در کس بمانده دل و جرأتی
نه در پهلوانان رگ و غیرتی
نه از زال و از سام و رستم خبر
همه سوی توران شده در بدر!
نه از نام ایران کسی سربلند
نه ایمن در ایران کسی از گزند
پناهده فرهاد، در بیستون
ز خسرو شده کاخ، کنف و یکون
وگر مانده در شهر ایران کسی
ندارد به مام وطن مونسی
ز میهن بجا مانده مشتی اتم
زن و مرد در کشور خویش گم
ز کورش نمانده مگر نام او
ز جمشید باقی مگر جام او
نه از کارزار سیاوش خبر
نه از پاکبازی به آتش اثر
نه زآئین مانی و مزدک، نشان
نه از آرش و کاوه قهرمان
نه از حافظ و سعدی و مولوی
نه خیام و فردوسی و دهلوی
از این شهسواران راِه دراز
وز آن پهلوانان گردن فراز
یکی شیر بی یال و کوپال و دم
بجا مانده، مانند ُدردی به خم
*
ولیکن در این «از وطن راندگی»
در این عهد پیسی و درماندگی
در این وادی بی نشاط و سرور
دراین عهدقحطِی فخر و غرور
یکی کشتی نوح پیدا شدی
که گل از گل جملگی وا شدی!


نسناس و یا موجودی که امروزه غربی نامیده میشود


الف– فرهنگ دهخدا: خلقی بر صورت مردم، ولی‌ در عوارض مخالف مردمند و آدمی نیستند.
ب– بحارالانوار: حیوانی شبیه به انسان که گفته میشود که حاشیه نشین مرز‌های تحت حمایت امپراطوری پارس‌ها میباشند و در آنجا که زمین خشن و عقیم است یافت میشوند.

(ممکن است منظور از نسناس انسان وحشی غیر متمدنی باشد که از تعالیم، تمدن و فرهنگ پارسی بیرون مانده باشد. و یا بعبارت دیگر نیاکان اقوام وحشی که امروزه دنیا را اداره میکنند. و باوجودی که تاریخ و فرهنگ جعلی برای خود ساخته ا‌ند و بظاهر متمدن مینمایند ولی‌ هرجا پا میگذارند با خود فرهنگ کشتار، ترور، راهزنی و توحش را بهمراه برده و مردمان غیر خود را به پلیدی و نسناسی میالایند.)

ج – چهار مقاله عروضی: نسناس بعد از حیوان است که به چندین چیز با آدمی مشابه است. یکی به بالهای راست ! دوم به پهنای ناخن و موی.
د - فرهنگ المنجد: حیوانی که تصور می شود بشکل انسان باشد و در نزد عامه ای از مردم گونه ای از میمون است.

ادیان در مورد نسناس می‌گویند:
نسناس انسان نمای وحشی قد کوتاه، مو قرمز، با پاهای بزرگ که شبیه پاهای پیل است، و بیشترین شباهت را به انسان داشته- میباشد. قامت راست، پیشانی پهن، ناخن دراز و موی سر کم ، ولی از سیرت انسانی بی‌بهره بوده است. چون مصداق آن را انسانها ندیده اند « بنابر حدیث قرآنی خداوند آنها را همزمان با خلقت انسان و یا( کیومرث که همان آدم است) خلق کرده است. از آنها به گونه‌های متنوع یاد شده و به پرهیز از آنها سفارش است.
کشفیات علمی:
دوره یخبندان چهارم ( که نسبت به ما آخری است ) تاریخی میان ۵۰ تا ۲۵ هزار سال پیش دارد و ما اکنون در دوره آرامش پس از یخبندان هستیم. پیش از انسان کنونی آدمیانی در نقاط مختلف کره زمین می زیسته اند که می توان برای آنها سیر تکاملی قائل بود و آنها را دارای خُلق های جداگانه ای دانست. ظاهرا سه نوع انسان پیته کانتوپوس ( پتیکانتوپوس ) آئوآنتروپوس و نئاندرتال که نمونه ای از خیل انسانهای پیش از انسان کنونی بشمار می روند- از نظر جسمانی دارای سیر تکاملی بوده اند. زیرا دارای جمجمه ای کاملتر تر از انسان پیش از خود بوده اند. ولی دو نوع انسان کرومانیون و انسان کنونی که هر دو به هموساپین یا انسان هوشمند مشهورند چنین تناسبی را نسبت به سایر انسانها ندارند. انسان کنونی جمجمه ای به حجم ۱۴۵۰ سانتی متر مکعب دارد که از جمجمه کرومانیون کوچکتر است و هم از حجم جمجمه انسان نئاندرتال. از طرف دیگر کرومانیون دارای جمجمه ای با حجم کمتر، مساوی یا بیشتر از حجم جمجمه نئاندرتالها بوده اند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که انسان کنونی از انسان کرومانیون مجزا بوده و انسان کرومانیون نیز ربطی به انسان نئاندرتال نداشته است. طول قدهای کوتاه کاملا مختلف دو نوع اخیر نیز مؤید این نظر است.


آزاده را راست سیرت انسانی‌, نوروز پیروز


چو گردد هوا صافی از تیره دود
شود نورباران، سپهر کبود
فرو خُسبد این گرد و گردَد به باغ
ز فوّاره، خاکِ چمن، مُشکسود
به بار آید آن مینوی شاخسار
که بر گلشن افزود زیب و نمود
به بزم اندرون، چنگیِ خوشنواز
همی سردهد آریایی سرود
به باغ طرب، بلبل نغمه‌سنج
بنالد چو در بزمگه، چنگ و رود
شکوفا شود فرّ و فرهنگ و نام
ز بُن برفتد بیخِ هر ناستود
عروس هنر، جامه پوشد بتن
ز زرّینه‌تار و ز سیمینه‌پود
تباهی هویدا شود دیردیر
روایی نمایان شود زودزود
نه گنج آکند هرکه نابرده رنج
نه غم پرورد هرکه ناکرده سود
ببالد همی کاویانی درفش
سران را به پیشش سرآید فرود
نباشد رادان و گُندآوران
پریشان ز تیمار بود و نبود
ز بیدادِ دونان نباشد نهان
به دلها همه عقده‌ ناگشود
به ایران بنازد وطنخواه‌مرد
چنان چون «سپاهان» که بر «زنده‌رود»
شود رهنمون، «ایزدی» راه و رسم
بکام جوانمردِ رنج‌آزمود
سبک‌خیز مردانِ فرّخ‌سرشت
نشینند باهم بگفت و شنود
شود سر بسر کشور آباد مرز
ز لنگرگهِ «لنگه» تا «لنگرود»
در آن روزگارانِ فرخنده‌فال
که دور از بدی‌ها توانی غنود
سزد گر هر ایرانیِ‌ پاکزاد
به ملّت‌گرایان فرستد درود
بر آنان که در پاسِ ایران «ادیب»
نهادند، از خویشتن یادبود.

ادیب برومند




اجراى زیبای سورنای نوروز ۱۳۹۷
.

حیات، غفلت رنگین یک دقیقه حواست‌


فروردین ۰۴، ۱۳۹۸

بهر ما گر برود ماه بمیزان چه شود, نوروز پیروز


گر نخسبی ز تواضع شبکی جان چه شود
ور نکوبی بدرشتی در هجران چه شود
ور به یاری و کریمی شبکی روز آری
از برای دل پرآتش یاران چه شود
ور دو دیده به تماشای تو روشن گردد
کوری دیده ناشسته شیطان چه شود
ور بگیرد ز بهاران و ز نوروز رخت
همه عالم گل و اشکوفه و ریحان چه شود
آب حیوان که نهفته‌ست و در آن تاریکیست
پر شود شهر و کهستان و بیابان چه شود
ور بپوشند و بیابند یکی خلعت نو
این غلامان و ضعیفان ز تو سلطان چه شود
ور سواره تو برانی سوی میدان آیی
تا شود گوشه هر سینه چو میدان چه شود
دل ما هست پریشان تن تیره شده جمع
صاف اگر جمع شود تیره پریشان چه شود
به ترازو کم از آنیم که مه با ما نیست
بهر ما گر برود ماه بمیزان چه شود
چون عزیر و خر او را بدمی جان بخشید
گر خر نفس شود لایق جولان چه شود
بر سر کوی غمت جان مرا صومعه ایست
گر نباشد قدمش برکه لبنان چه شود
هین خمش باش و بیندیش از آن جان غیور
جمع شو گر نبود حرف پریشان چه شود...



HAYEDEH -NOROOZ هایده نوروز آمد

خوب بود این مردم، دانه‌های دلشان پیدا بود



آسمان، آبی‌
آب آبی‌تر
من در ایوانم، رعنا سر حوض
رخت می‌شوید رعنا
برگ‌ها می‌ریزد
مادرم صبحی می‌گفت: 

موسم دلگیریست
من به او گفتم: 

زندگانی سیبی است، گاز باید زد با پوست

زن همسایه در پنجره‌اش، تور می‌بافد، می‌خواند
من ودا می‌خوانم، گاهی نیز
طرح می‌ریزم سنگی، مرغی، ابری


آفتابی یکدست
سارها آمده‌اند
تازه لادن‌ها پیدا شده‌اند
من اناری را، می‌کنم دانه، بدل می‌گویم:
خوب بود این مردم، دانه‌های دلشان پیدا بود
می‌پرد در چشمم آب انار 

اشک می‌ریزم
مادرم می‌خندد
رعنا هم.

چکامه " ساده رنگ "، کتاب حجم سبز ، ۱۳۴۶

سهراب سپهری




اسفند ۲۸، ۱۳۹۷

ننگ برآن جمأعتی که هرچه بخوردش دادند پذیرفت و دم نزد



نوروز نامه را از کتابخانه با اشتیاق به امانت گرفتم، تمام طول راه را بشوق خواندن آن چهار گام یکی‌ کردم، ولی‌ وقتی‌ آنرا باز کردم، تنها آثری که از آثار آن وجود نداشت، نوروز نامه بود.
ننگ و نفرین بر قبایل وحشی که هرچه توانستند بنام خود زدند. آنهایی را هم که نتوانستند یا پنهان کردند، یا سوزاندند و یا آنچنان مخدوش کردند که بازشناخته نمیشوند.

اصل کتاب نوروز نامه که شرح علمی‌ و تاریخی‌ پیدایش نوروز است و بقلم دانشمندِ دانشمندان خیام کبیر نوشته شده، از ایران بسرقت و چپاول رفته و نزد غربی هاست. و این بیشرم‌ها عده‌ای نوکر تیپا خورده پاپتی را واداشتند تا یک مشت اراجیف را بنام نوروز نامه بخورد ملتی بدهند که ۲۰۰ سال است، هرچه به او گفته‌اند بی‌ چون و چرا و پرسش و تفکر و با وجود آثار باستانی بجا مانده پذیرفته است. و براستی‌ از ملتی که ۲۰۰ سال پیش قتلعام شده و تقریبا از بین رفته و خردسالان باز مانده آنهم، زیر چنگ و بال ننگین قبایل وحشی بار آمده ا‌ند، بیش از این چه انتظاری میتوان داشت؟

نوروز پیروز


چون لاله به نوروز قدح گیر بدست
با لاله‌رخی اگر تو را فرصت هست
می نوش بخرمی که این چرخ کهن
ناگاه ترا چو خاک گرداند پست.

همه ساله بخت تو پیروز باد
همه روزگار تو نوروز باد.



Hayedeh - Ravi هٔایده ـ راوی ، نوروز ۱۳۶۳

چه تماشا دارد باغ


روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد
در رگها نور خواهم ریخت
و صدا خواهم در داد:
ای سبدهاتان پر خواب
سیب آوردم، سیب سرخ خورشید

خواهم آمد، گل یاسی بگدا خواهم داد
زن زیبای جذامی را
گوشواری دیگر خواهم بخشید
کور را خواهم گفت
چه تماشا دارد باغ
دورهگردی خواهم شد
کوچه ها را خواهم گشت
جار خواهم زد: آی شبنم، شبنم، شبنم
رهگذاری خواهد گفت: راستی را، شب تاریکی است
کهکشانی خواهم دادش
روی پل دخترکی بی پاست
دب اکبر را بر گردن او خواهم آویخت

هرچه دشنام از لب خواهم برچید
هرچه دیوار از جا خواهم برکند
رهزنان را خواهم گفت: کاروانی آمد بارش لبخند
ابر را پاره خواهم کرد
من گره خواهم زد، چشمان را با خورشید
دلها را با عشق
سایه ها را با آب
شاخه ها را با باد
و بهم خواهم پیوست
خواب کودک را با زمزمه زنجره ها
بادبادکها بهوا خواهم برد
گلدانها آب خواهم داد

خواهم آمد
پیش اسبان، گاوان
علف سبز نوازش خواهم ریخت
مادیانی تشنه
سطل شبنم را خواهم آورد
خر فرتوتی در راه
من مگسهایش را خواهم زد
خواهم آمد سر هر دیواری
میخکی خواهم کاشت
پای هر پنجره ای
شعری خواهم خواند
هر کلاغی را کاجی خواهم داد
مار را خواهم گفت: چه شکوهی دارد غوک
آشتی خواهم داد
آشنا خواهم کرد
راه خواهم رفت
نور خواهم خورد
دوست خواهم داشت.


چکامه "و پیامی در راه "، کتاب حجم سبز، ۱۳۴۶
سهراب سپهری


ملکه‌های موادی قرن گذشته


تا کی‌ در انتظار قیامت توان نشست، برخیز تا هزار قیامت بپا کنی‌


اسفند ۲۷، ۱۳۹۷

وقتی‌ بچه‌ها را بدست پدران سپرده و آنها را تنها میگذارید


تیغ تیزی گر بدستت داد چرخ روزگار


غربی‌ها به سرکردهگی آمریکا و انگلیس و فرانسه(مثلث ابلیس) به بهانه جنگ داخلی‌ و اینکه مردم همدیگر را نکشند و با استدلال نجات و نگاهداری آزادی و دفاع از حقوق بشر، در کمال بیشرمی و زیر پا گذاشتن تمامی قوانین جهانی‌، به افغانستان، عراق، سوریه، لیبی‌، سومالی، نیجیریه و و و، با لشگر اهریمنی ناتو حمله کرده و برای اینکه آنها همدیگر را نکشند، آنان را کشتار کردند. این استدلال که تا مدت‌ها بعنوان جک برتر در تمامی گیتی‌، دنیایی از تاسف و تمسخر را در بین مردم آگاه دنیا موجب گشته بود امروز جایگاه اول خود را بیک عملیات تروریستی دیگر داد که بعنوان جک اول در دنیا مطرح گشت.

دو روز پیش گله‌ای تروریست انگلیسی‌ نیوزلند نشین در روز روشن به دو مسجد در این کشور حمله کرده و ۲۰۰ تا ۳۰۰ مسلم در حال و هوای معنوی و ضمن نماز و نیایش را، از دم، چه زن و کودک و پیر و جوان، به رگبار بسته و کشتار هولناکی را براه انداختند و تا کارشان بپایان نرسید از پلیس خبری نشد! (شبیه همان سناریو بربرمنشانه، بیرحمانه و وحشیانه‌ای که در جنوب ایران در مورد ایرانی‌ها، چندی پیش انجام دادند.) روز پس از آن در لندن عده‌ای تروریستِ وحشی انگلیسی‌ دیگر- بسراغ مسلمین مساجد لندن رفته و با چاقو بجان آنان افتاده و آنان را کشته و زخمی نمودند. و امروز یک ترک تروریست به تلافی کشتار بیرحمانه مسلمین در دو روز گذشته، در مرکز آمستردام-هلند، با اسلحه گرم بعده‌ای دیگری از مسلمین حمله کرده و نزدیک به ۲۰ مسلم را کشته و زخمی نمود!!!

و افشای هویت و ماهیت تروریست و سازمان‌های اطلاعاتی‌ پشت این ترور را، میبایستی مدیون تلفن‌های همراه مردم کوچه و بازار بود.



چه درونم تنهاست


ابری نیست
بادی نیست
مینشینم لب حوض
گردش ماهی‌ها
روشنی، من، گل، آب
پاکی خوشه زیست

مادرم ریحان میچیند
نان و ریحان و پنیر
آسمانی بی‌ابر
اطلسی هایی تر
رستگاری نزدیک
لای گلهای حیاط

نور در کاسه مس
چه نوازش‌ها میریزد
نردبان از سر دیوار بلند
صبح را روی زمین میآرد
پشت لبخندی
پنهان هر چیز
روزنی دارد دیوار زمان که از آن چهره من پیداست
چیزهایی هست که نمیدانم
میدانم سبزه‌ای را بکنم خواهد مرد

میروم بالا تا اوج
من پُر از بال و پرم
راه می بینم در ظلمت
من پُر از فانوسم
من پُر از نورم و شن
و پُر از دار و درخت
پُرم از راه، از پل، از رود، از موج
پُرم از سایه برگی در آب
چه درونم تنهاست.

چکامه "روشنی، من، گل، آب "، کتاب حجم سبز، ۱۳۴۶
سهراب سپهری


خانه تکانی و چهارشنبه سوری و نوروز و سیزده بدر هر کدام یک کتابخانه حکمت و دانش، در پس خود دارند














قصه رابطه بین کله پوکی و کروات یک داستان قدیمی‌ است


سوزد و گرید و افروزد و خاموش شود، هرکه چون شمع بخندد بشب تار کسی‌, نوروز پیروز



(Hayedeh - Taraneh sal ( Norooz song collection