۱- امروزه اگر از ۱۰ دانمارکی -از قشرهای گوناگون- حتی سیاستمدران، تحصیل کردهگان و دولتمردان دانمارکی- در مورد موقعیت جغرافیایی کشورشان پرسش کنید، هر ده دانمارکی بشما خواهند گفت که آنها صاحب کشوری هستند که جز کوچکترین کشورهای دنیاست، و آنرا دانمارک کوچولو مینامند! و این تفکر مربوط به امروز و دیروز نیست، دستکم صد سال است که دانمارکیها خود را کوچولو مینامند! درحالیکه همین دانمارک جز یکی از بزرگترین کشور ها- از نظر جغرفیایی- میباشد. دانمارک صاحب منطقه وسیعی بنام گرین لند (۱) است که مساحتی برابر با یک برابر و نیم بزرگتر از کل استانهای همپیمان آمریکا دارد. و دانمارک به اضافه گرنلند جز سرزمینهای بزرگی مثل چین و روسیه میباشد. ولی چرا دانمارکیها نه تنها این بخش از کشور را جز خودشان نمیدانند، بلکه اینجا و آنجا هم اگر پایش بیفتد، برای آنها جک ساخته و آنها را دست میاندازند؟ خودشان هم نمیدانند!
سرزمین بسیار مهم گرین لند که امروزه بشدت مورد توجه آمریکایی ها، انگلیس و فرانسه، روسیه و چین است. نه تنها به خاطر منابع بزرگ انرژی که در این سرزمین وجود دارد، بلکه احتمالا بخاطر این است که این سرزمین جز آخرین سرزمین هایی است که از روی کره زمین پاک خواهند شد و شاید جز اندک سرزمینهایی باشد که بخاطر تغییرات آب و هوایی کره زمین، محل زندگی آیندگان نسل بشر خواهد بود.
و نسلهای آینده دانمارکی هرگز نیاکان خود را بخاطر از دست دادن این سرزمین نخواهند بخشید.
۲- سناریو زیر را اکثر مردم دنیا میدانند، ولی به اختصار در اینجا مینویسم تا بمطلب اصلی برسم:
میروند در کشورهای آباد و ثروتمند، آشوب و اغتشاش و نامردمی ایجاد میکنند، و توسط تروریستهای بغایت بیرحم و ابلیس صفت خود، ناامنی، فقر، کشتکشتار و تباهی تولید میکنند، از آنطرف جاسوسان و عوامل فاسد خبرچین خود را فرستاده و زیر گوش جامعه و عوام، از بهشتی بنام اروپا و آمریکا سخن رانده و شایعه میپراکنند که:" در این بهشتها، بمردمی مانند شما نیاز است و اگر به آنجا بروید، درست مانند این است که وارد بهشت شدهاید! و خود و فرزندانتان از پیسی به پیروزی خواهید رسید!" و مطالب احمقانه ای از ایندست، و هنگامیکه مردمی خام گشته و همه هست و نیست خود را فروخته و تمام آنرا تقدیم قاچاقچیانی (که در واقع یکنوع مامور وزارت اطلاعات میباشند)، میکنند و طبق پیمان و قراری که با آنها میبندند، به امید آب بطرف سراب حرکت میکنند،
سپس گلهای از دوربینها و خبرنگاران و عمله اکره رسانهای خود را بسراغ آنان فرستاده و از بدبختی و ذلت و دربدری آنان فیلم و داستان تهیه کرده و با آب و تاب، مدتهای زیادی آنها را پخش کرده و ضمن بردن لذتش به اهداف خود میرسند.
همینکار را زمان فتنه ۵۷ با ایرانیها کردند، و ایرانی از همه جا بیخبرِ ناز پرورده را که اصلا پناهندگی حالیش نبود را در گروههای بزرگ،( و البته با پای و با پول خود ایرانی ها) به اسارات و غربت بردند، همینکار را با مردم شرق آسیا، با افغان ها، بالکانی ها، آفریقاییها و کردها انجام دادند، و اینروزها هم نوبت بمردم امریکای میانه و جنوبی رسیده و همین بازی کثیف را با آنان انجام میدهند.
و اما چرا این کار را میکنند:
در مورد ایران که اهداف مشخص بود. و اصلیترین آن، خالی کردن جامعه از آن قشر مردم آزاده و چیز فهمی بود که میتوانستند برای اشغالگران غربی تولید زحمت کنند. هدف دیگر از هم پاچیدن انسجام و همبستگی در جامعه بود. جدا کردن اجزای خانواده از هم، و اینکه نمیشد بیش از دو میلیون ایرانی کشت و پس میبایستی کلههای قرمه سبزی خورده را از کشور بیرون راند.
هدف از آواره کردن آفریقایی ها، اصلاح نژاد پر و پوسیده، بردن ذخائر آنان و اهدافی از این دست بود. اما هدف از به اسارت بردن مدرن کردها و مردم آمریکایی تبار، بجز منافع مادی، مطلب دیگری هم است. این مردم رسالت رساندن پیامی را برای جوامع بغایت فاسد و مریض غربی دارند که میگوید:
- خوشی و ثروت زیر دلتان نزند، که اگر زد، سرنوشتی مانند اینها در انتظارتان خواهد بود! و همان بلایی بر سرتان خواهد آمد که بر سر ایرانی خوشی زیر دلش زده، آمد!
- دردهایتان را فراموش کنید، که مردمی از شما بسیار دردمندتر وجود دارند که حسرت روزگار شما را دارند! دست به خودکشی نزنید.
- فقط نیاکان ما نبودند که بطول تاریخ، دچار دربدری، بیخانه مانی، تحقیر، فقر و سیه روزی بودند، از گذشته خود شرمنده نباشید، چرا که امروزه مردم زیادی بسرنوشت نیاکان ما دچارند.
-.....
و اهدافی از این دست که جوامع دچار اعتیاد و آمراض روانی غربی را بزور سرپا نگاه میدارد.