آنی بود
درها وا شده بود
برگی نی، شاخی نی
باغ فنا پیدا شده بود
مرغان مکان خاموش
این خاموش، آن خاموش
خاموشی گویا شده بود
آن پهنه چه بود
با میشی، گرگی همپا شده بود
نقش صدا کمرنگ
نقش ندا کمرنگ
پرده مگر تا شده بود؟
من رفته
ما بی ما شده بود
زیبایی تنها شده بود
هر رودی، دریا
هر بودی، بودا شده بود.
توحش غربی دنیا را گرفته است، بیچاره کشتیگیر و مشتزن روسی، حبیب، که هم برنده شد هم باخت!
حبیب مبارزی است مسلمان که مربیش اهل چچن است و مدیر مسابقاتش یک ایرانی است و خود از سر سپردگان ابلیس زمان پوتین میباشد. در مسابقه ای که هفته پیش (در ۷ اکتبر ۲۰۱۸)انجام گرفت- حبیب رقیب ایرلندی خود را مثل باقلوا برد، ولی بدلیل اینکه اکثر تماشاچیان امریکایی- به او ناسزا گفته و او را بشدت عصبی نموده بودند، به یکی از آنها حمله کرد که اینکار، برای چند لحظه موجب اغتشاش در سالن شد. و همچنین مراسم قهرمانی دوباره، او را لغو کرد.
Conor McGregor vs Khabib Nurmagomedov | RECAP | UFC 229
تاریکی پیچک وار به چپرها پیچید
به حناها، افراها
و هنوز ما در کشت
در کف داس
ما ماندیم تا رشته شب از گرد چپرها وا شد
فردا شد
روز آمد و رفت
تاریکی پیچک وار به چپرها پیچید
به حناها، افراها
و هنوز یک خوشه کشت
درخور چیدن نی
یاد رسیدن نی
و هزاران روز و هزاران بار
تاریکی پیچک وار به چپرها پیچید
به حناها، افراها
پایان شبی، ما در خواب
یک خوشه رسید
مرغی چید
آواز پرش بیداری ما
ساقه لرزان پیام.
سهراب سپهری
اگر در بین ملتهای دیگر تروریستی موجود بود، میزدند نوکران و اشغالگران غربی را از راس جان و مال خود میزدودند. ولی ملتهای دیگر تروریست ندارند. در نتیجه تحت ستم و ظلم و اسارتند. و غربیها روز بروز چاقتر و مالدارتر میشوند.
بالارو، بالارو
بند نگه بشکن، وهم سیه بشکن
آمده ام، آمده ام
بوی دگر میشنوم
باد دگر میگذرد
روی سرم بید دگر، خورشید دگر
شهر تو نی، شهر تو نی
میشنوی زنگ زمان
قطره چکید
از پی تو، سایه دوید
شهر تو در کوی فراترها، دره دیگرها
آمده ام، آمده ام
میلغزد صخره سخت
میشنوم آواز درخت
شهر تو نی، شهر تو نی
خسته چرا بال عقاب و زمین تشنه خواب
و چرا روییدن، روییدن، رمزی را بوییدن
شهر تو رنگش دیگر
خاکش، سنگش دیگر
آمده ام، آمده ام
بسته نه دروازه نه در
جنها هرسو بگذر
و خدایان هر افسانه که هست
و نه چشمی نگران
و نه نامی ز پرست
شهر تو نی، شهر تو نی
در کف ها کاسه زیبایی
بر لبها تلخی دانایی
شهر تو در جای دگر
ره میبر با پای دگر
آمده ام، آمده ام
پنجره ها می شکفند
کوچه فرو رفته به بی سویی، بی هایی، بی هویی
شهر تو نی، شهر تو نی
در وزش خاموشی
سیماها در دود فراموشی
شهر ترا نام دگر
خسته نه ای، گام دگر
آمده ام، آمده ام
درها رهگذر باد عدم
خانه ز خود وارسته
جام دویی بشکسته
سایه یک روی زمین، روی زمان
شهر تو نی این و نه آن
شهر تو گم نشود
پیدا نشود.
زندگی من
روزگار من
تلخ و شیرین
همینی است که هست
کمی نیکی و نان و شراب
تمام آن چیزهایی است که احتیاج دارم
تمام مال دنیا مال شما
برای من هیچ مالی مهم نیست
وسوسههای تو
پای مرا از گلیم خود درازتر نمیکند
نه با ترس نه با تهدید
نمیتوانی مرا بهر سؤ بکشانی
چرا که من هنوز امیدوارم
هنگامی که کودکان
شکسته و شکست خورده
از جنگ بخانه برمیگردند و
زنی که با صدائی گرم و توانا
برایشان آواز میخواند (میگرید)
من روحی هستم که پشت درب
میگرید و برای گریه خود دلیلی نمیابد
ناراحت نشو، من به دیدن زشتیها عادت دارم.
KIm Larsen & Kjukken - This Is My Life (Officiel Live-video)
دستان سگ ترا در ناتوانترین لحظات، نگاهدارند،
پاهای سگ ترا در طولانیترین راهها و تا ناکجا آبادها همراهند،
چشمان سگ ترا در زشترین نگاهت، مهربانند،
قلب سگ ترا در بیرحمترین اعمالت، میبخشد،
عشق یعنی این.
سگ بر آن آدمی شرف دارد
کو دل دوستان بیازارد
این سخن را حقیقتی باید
تا معانی بدل فرود آید
آدمی با تو دست در مطعوم
سگ ز بیرون آستان محروم
حیف باشد که سگ وفا دارد
و آدمی دشمنی روا دارد.