تیر ۰۸، ۱۳۹۷
رهگذر راهی از من تا بیانجام
بیراههها رفتی برده_گام
رهگذر راهی از من تا بیانجام
مسافرِ میان سنگینی پلک و جوی سحر
در باغِ ناتمام تو کودک
شاخسار زمرد تنها نبود
بر زمینه هولی میدرخشید
در دامنه لالایی، بچشمه وحشت میرفتی
بازوانت دو ساحل ناهمرنگ شمشیر و نوازش بود
فریب را خندیده ای، نه لبخند را
ناشناسی را زیسته ای، نه زیست را
و آنروز و آنلحظه از خود گریختی
سر به بیابان یکدرخت نهادی، ببالش یک وهم
در پی چه بودی آنهنگام
در راهی از من تا گوشه گیرِ ساکتِ آینه
درگذری از میوه تا اضطراب رسیدن
ورطه عطر را برِ گل گستردی
گل را شب کردی
در شبِ گلِ تنها، ماندی، گریستی
همیشه_بهارِ غم را آب دادی
فریادِ ریشه را در سیاهی فضا روشن کردی
بر بتِ شکوفه شبیخون زدی
باغبان هول انگیز
و چه از این گویاتر
خوشه شک پروردی
و آنشب آن تیره شب
در زمینِ بستر
بذر گریز افشاندی
و بالین آغاز سفر بود
پایان سفر بود
دری به فرود
روزنهای به اوج
گریستی «من» بیخبر
برهر جهش
در هر آمد، هر رفت
وای «من»
کودک تو
در شبِ صخره ها، از نیلی بالا چه میخواست؟
چشم انداز حیرت شده بود
پهنه انتظار، ربوده راز گرفته نور
و تو تنهاترین «من» بودی
و تو نزدیکترین «من» بودی
و تو رساترین «من» بودی
ای «من»ِ سحرگاهی
پنجره ای برخیرگی دنیاهای سحرانگیز!
سهراب سپهری
بربریسم تنها برازنده بشر است
به یزدانِ توانا و پاکم سوگند که بجز آدمی هیچ موجود بربر دیگری یافت نمیشود.
سگی دارم که به ادعای مضحک انسان احمق غربی یکی از خطرناکترین نژادهای سگ است. شاید دلیل اینکه این نژاد از نوع خطرناک توصیف و شناخته میشود، قدرت شگفت انگیزی است که دارد. این نژاد سگ میتواند با گردنش تا نیم تن وزن را بکشد. با قدرت فکش میتواند هر استخوانی را -به مانند آبنبات در دهان آدمی- خرد کند. و زمانی که از نظر احساسی برانگیخته شود( مثلا خشمگین شود یا بترسد یا احساس خطر کند) تبدیل به یک ماشین کشتار میگردد. اما همین سگ آنچنان مهربان، فهمیده، وفادار و دوست داشتنی است که حتی فکر کردن به او، بجز لبخند بر لبها، چشمها را نیز تر میکند.
این سگ بینیاز از تمامی اشیاء ساخت آدمی است و تنها تکیه بر طبیعت دارد. سردش باشد در پناه سوراخی خود را گرم میکند. گرمش باشد به سایه درختی قناعت میکند، تا زمانی که سیر باشد بدنبال شکار نمیرود، تا پا روی دمش گذاشته نشود(تهدید نگردد) در حالت دفاعی قرار نمیگرد و جانش را برای خانواده اش( به اصطلاح صاحبش) میدهد و او را در هر حالتی( چاق، لاغر، زیبا، زشت، تمیز، کثیف، سالم، بیمار، جوان، پیر و و و) دوست دارد و از روی محبت میلیسد و صورتش همیشه مهربان و خندان است و تا پایان عمر نسبت به صاحبش وفادار میماند.
شرح دار
هر جا گور دستجمعی دیدید، یا ویرانههای باور نکردنی و یا کشتارهای هولناک، آنجا بطور حتم پرچم ترکیه جعلی زده شده است و نشان از عبور ترکها و تروریستهای غربی .از آن منطقه دارد |
زیبایی من مایهٔ اندوه توست
گیرم که نامی از من نباشد در تاریخی که تو مینویسی
گیرم که خصمانه نام مرا پنهان کنی در پس دروغهای شاخدارت
گیرم که زیر پا لگدکوبم کنی
باز اما، مثل خاک، من برمیخیزم
جسارت من ترا میآزارد؟
چرا زانوی غم در بغل میگیری
وقتی میبینی سرفراز راه میروم
انگار در اتاق نشمین خانهام گنج یافتهام
درست مثل ماه درست مثل خورشید
باهمان قطعیتی که جزر و مد رخ میدهد
درست مثل امید که قد میکشد باز برمیخیزم
دلت میخواست ببینی نشسته و شکستهام؟
سر خم کرده، چشم بزمین دوختهام؟
شانههایم افتاده مثل اشک
خسته ام دیگر از فریادهای سرزندهام؟
سرافرازی من سرافکندگی توست؟
سخت است که ببینی
میخندم
انگار در حیاط پشتی خانهام
معدن طلا کشف کردهام
گیرم کلمات خود را بسوی من شلیک کنی
گیرم با نگاهت بر من زخم زنی
گیرم با نفرت خود جانم بگیری
اما باز، مثل هوا، من بر میخیزم
زیبایی من مایهٔ اندوه توست؟
انگشت بدهان میمانی
وقتی میبینی میرقصم و انگار
بین رانهایم الماس دارم
از دل زاغههای شرم تاریخ برمیخیزم
از میان گذشتههایی که ریشه در رنج دارند
برمیخیزم
من اقیانوس سیاهم، پهناور و خروشان
جاری و عاصی، موجم من
پشت سر میگذارم شبهای هراس را
برمیخیزم
پیش می روم به سوی سپیده که آزاد است و رها
برمیخیزم
در دست دارم موهبتی که به ارث بردهام از اجدادم
من امید و رویای بردگانم
برمی خیزم
برمیخیزم
برمیخیزم.
باز بر میخیزم -مایا آنجلو
تیر ۰۴، ۱۳۹۷
من ماندم و همهمه آفتاب
از شب ریشه سرچشمه گرفتم
و بگرداب آفتاب ریختم
بی پروا بودم
دریچه ام را بسنگ گشودم
مغاک جنبش را زیستم
هشیاریم شب را نشکافت
روشنیم روشن نکرد
من ترا زیستم، شتاب دوردست
رها کردم تا ریزش نور
شب را بر رفتارم بلغزاند
بیداریم سربسته ماند
من خوابگرد راه تماشا بودم
و همیشه کسی از باغ آمد
و مرا نوبر وحشت هدیه کرد
و همیشه خوشه چینی از راهم گذشت
و کنار من خوشه راز
از دستش لغزید
و همیشه من ماندم و تاریک بزرگ
من ماندم و همهمه آفتاب
و از سفر آفتاب
سرشار از تاریکی نور آمده ام
سایه تر شده ام
وسایه وار برلب روشنی ایستاده ام
شب میشکافد
لبخند میشکفد
زمین بیدار میشود
صبح از سفال آسمان میتراود
و شاخه شبانه اندیشه من بر پرتگاه زمان خم میشود.
سهراب سپهری
ایران در مقابل پرتغال ... Iran vs. Portugal
تیم ملی فوتبال کشورمان که در جام جهانی فوتبال مسکو (سال ۱۳۹۷ خورشیدی برابر با ۲۰۱۸) در گره سلاطین و پادشاهان فوتبال میجنگد، امروز سومین دیدار خود در این مرحله از مسابقات را انجام خواهد داد.
تیم ملی فوتبال ایران (آقای فوتبال آسیا) امروز دوشنبه ۲۵ ژوئن (۴ مرداد ۹۶) در سارانسک بمصاف پرتغال (اقای فوتبال اروپا) خواهد رفت.
دلاوران ایرانی در اولین دیدار خود در سنت پترزبورگ برابر مراکش (آقای فوتبال آفریقا) قرار گرفتند و با نتیجه یک بر صفر پیروز از میدان بیرون رفتند.
همچنین بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران در روز
چهارشنبه ۲۰ ژوئن (۳۰ خرداد ۹۷) در کازان بمصاف تیم ملی اسپانیا رفتند و در یک مبارزه جانانه این بازی را یک بر هیچ واگذار کردند. در این بازی تیم ملی ایران یک گل به تیم ملی اسپانیا زد که از طرف داور مورد قبول واقع نشد و اعلام گشت که چون یک بازیکن ایرانی یک میلیمتر در آفساید بوده، این گل برگشت داده شده که همین امر تا حد زیادی باعث دلسردی تیم ملی ایران شد.
و چون هیچ مسئول ایرانی وجود نداشت که به این کار غیرمتعارف اعتراض کند درنتیجه این بازی بنفع تیم ملی اسپانیا که بازی بسیار مبتدی را بنمایش گذشته بود، بپایان رسید. و هیچکس نپرسید چگونه داور که آفساید را دید تا پیش از اینکه ایران گل بزند، سوت نکشید و اعلام آفساید نکرد و بمحض اینکه ایران گل زد و تماشاچیان و بازیکنان بشادی پرداختند، تازه داور یادش آمد که باید سوت آفساید میکشیده است؟
بهرحال امروز بازیکنان ایران درسومین بازی خود در برابر پرتغالیها قرار خواهند گرفت.
ازهم اکنون و پیش از بازی برخلاف معمول و عرف بازی و فوتبال در همه جهان، ناله و نق نق مربی تیم ملی ایران کارلوس کیروش درآمده و کار را سخت و رویایی نامیده است! و نه تنها نوید پیروزی نداده بلکه برد در بازی را یک امر غیر معمول و شگفت ترسیم نموده است!
پرسشی که مطرح است این میباشد که:
- با وجودی که بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران از نظر قدرت بدنی، تکنیک فردی و غیرت و مردانگی، اگر یک سر و گردن از دیگر تیمها بالاتر نباشند، پأیین تر هم نیستند،
- از طرفی مربی هم که اروپایی است و این بدان معنی است که تکنیک فوتبال اروپا را که بعنوان فوتبال پیشرفته مطرح است میداند و میبایستی آنرا به تیم منتقل کرده باشد،
پس چگونه است که مربی تیم باوجود تمامی این امتیازات مثبت، انتظار برد از یک تیم معمولی اروپایی را نداشته و آنرا رویا مینامد؟
حالا ممکن است دانشمندان مجلس اعتراض کنند که تیم پرتغال ستارهای به نام رونالدو دارد، که در پاسخ میتوان گفت که اولا اگر او را از تیم بیرون بکشند، تیم پرتغال یک تیم معمولی است، و برای مهار رونالدو هم راهکارهای بسیاری هست که میتواند او را بجای یک نکته مثبت به یک نکته منفی تبدیل سازد. چرا که تیم پرتغال بر روی او حساب گسترده ی باز کرده است و اگر او از کار انداخته شود، تیم پرتغال یک تیم فلج است که میتوان براحتی او را برد. متاسفانه کارلوس کیروش و کمپانی بگونهای سخن میگویند تو گویی قرار است با یک تیم فلج و دست و پا شکسته در میدان به مصاف غولها بروند و بهمین دلیل برد یک رویا است!!
این تحقیر و کم شمردن جوانان ایرانی از طرف کسی که خود را مربی آنها میداند، بهیچ عنوان قابل بخشش و پذیرش نیست و اگر یک حکومت ایرانی بود میبایستی تنها بخاطر گفتن همین یک مطلب با تیپا از ایران بیرون میشد. کاری که در تمامی دنیا صورت میگیرد. متاسفانه ایران در اشغال غربیها و دستنشاندگان ترک و عرب آنهاست که برسم دشمن خونی، تمامی تلاش و سعیشان را میکنند که روزبروز ایران و ایرانی تحلیل رفته و نیست و نابود گردند.
بهرحال تیم ملی فوتبال ایران بداند که تمامی ایرانیهای واقعی آنها را دوست دارند و به احترامشان کلاه از سر برمیدارند و باهمه وجود برای پیروزیشان به یزدان پاک دست آویزند.
با امید پیروزی برای دلاورمردان ایرانی که با کمترین امکانات و تنها با تکیه بر حمیت و غیرت ملی خود و با وجود تمامی کار شکنیها و تقلب ها، مبارزه میکنند . از نظر همه ایرانیها، تیم ملی فوتبال ایران ازهم اکنون قهرمان جام جهانی فوتبال مسکو است. چون برای فائق آمدن بر او به تقلب دستاویز شدند.
تیر ۰۳، ۱۳۹۷
دیده بود آنرا بخوابی ناشناس
باغ باران خورده مینوشید نور
لرزشی در سبزه های تر دوید
او بباغ آمد، درونش تابناک
سایه اش در زیر و بم ها ناپدید
شاخه خم میشد براهش مست بار
او فراتر از جهان برگ و بر
باغ سرشار از تراوشهای سبز
او درونش سبزتر، سرشارتر
در سر راهش درختی جان گرفت
میوه اش همزاد همرنگ هراس
پرتویی افتاد در پنهان او
دیده بود آنرا بخوابی ناشناس
در جنون چیدن از خود دور شد
دست او لرزید، ترسید از درخت
شور چیدن ترس را از ریشه کند
دست آمد میوه را چید از درخت.
سهراب سپهری
بربرها تازه فهمیدند، آدمی آنجایی که میخورد قضای حاجت نمیکند
دو قرن است که قبایل بغایت جاهل و بربرِ غربی، با تمدن انسانساز پارسی که قرنها بدون جنگ و خونریزی و تنها بکمک هنر و علم و موسیقی و زیبائی بر دنیا حکومت کرده، با توحش مبارزه و افکار پلید و اهریمنی خود را بر جهان غالب نمودهند. جنگ، آوارگی، کشتار، نژاد پرستی، جهالت، زن ستیزی، خرافات، بی خردی، نفرت، دزدی و غارتگری، دروغ و نفاق افکنی و و و از ارمغانهای تسلط این بربرها بر دنیا و نابودی تمدن پارسی است. امروزه این قبایلی جاهل و بربر غربی و عربی، پس از مشورت باهم، و پس از سیری کامل که از چپاول تمامی ثروتهای معنوی و مادی ایرانیان پس از ۴۰ سال بدست آمده، تازه به این نتیجه رسیده اند که یک ماشینِ سواری را میتوان توسط زنان هم هدایت کرد و رانندگی زنان گناه نیست و اشکالی ندارد، و جادوگری نیست و نباید آنان را سوزاند، و حرام نیست و الله چزیده نمیشود و و و مزخرفاتی از ایندست که آدمی را از همگروهی با این اوباش، از خود بیزار میگرداند.
بمناسبت اجازه رانندگی یافتن زنان عربستان.
اشتراک در:
پستها (Atom)