خرداد ۲۵، ۱۳۹۷

۴ زبانی که همه مردم دنیا آنهارا میفهمند، موسیقی، ریاضیات، عشق، ورزش


دود دورو دو دو دو.... ایران


تیم ملی‌ فوتبال ایران که در جام جهانی‌ فوتبال مسکو (سال ۱۳۹۷ خورشیدی برابر با ۲۰۱۸) در گره سلاطین و پادشاهان فوتبال میباشد، امروز اولین دیدار خود در این مرحله از مسابقات را انجام خواهد داد.

تیم ملی‌ فوتبال کشورمان ایران (آقای فوتبال آسیا) امروز ۱۵ ژوئن (۲۵ خرداد ۹۷) در اولین دیدار خود در ساعت ۱۸:۳۰ بوقت ایران در سنت پترزبورگ برابر مراکش (آقای فوتبال آفریقا) بمیدان میرود.


بازیکنان ایران در دومین دیدار ساعت ۲۱:۳۰ روز ۲۰ ژوئن (۳۰ خرداد ۹۷) در کازان بمصاف تیم ملی اسپانیا (آقای فوتبال جهان) میروند و درسومین بازی خود در این مرحله در ۲۵ ژوئن (۴ مرداد ۹۶) در سارانسک بمصاف پرتغال (اقای فوتبال اروپا) خواهند رفت.

با امید پیروزی برای دلاورمردان ایرانی‌ که نه تنها با هیچ بلکه با هزاران تن بار بر دوش در میدان حضور میابند.

Mansour - Football OFFICIAL VIDEO HD



خرداد ۲۳، ۱۳۹۷

آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Vivaldi/Bach: Concerto in A minor for Organ. Persian Old Instrument

اما بال از جنبش رسته است



دریچهِ باز قفس بر تازگی باغها سحرانگیزست‌
اما بال از جنبش رسته است‌
وسوسه چمنها بیهودهست‌
میان پرنده و پرواز
فراموشی بال و پرست‌


در چشم پرنده
قطره بیناییست


ساقه ببالا میرود
میوه فرو میافتد
دگرگونی غمناکست‌
نور آلودگیست‌
نوسان آلودگیست‌
رفتن، آلودگیست‌

پرنده در خوابِ بال و پرش
تنها ماندهست‌
چشمانش پرتوی میوهها را میراند
سرودش بر زیر وبم شاخه ها پیشی گرفته است‌
سرشاریش قفس را میلرزاند
نسیم، هوا را میشکند
دریچه قفس بیتابست.

سهراب سپهری


کاری از ماریا لافرنس, Marie Lafrance


تاریخ به روایت تصویر

جایی‌ در ایران ۱۸۹۶

گه دیو گهی فرشته گاهی وحشی, این خود چه طلسم است که محکم بستند


دنبلان درختی , Jackfruit



دنبلان میوه درختی است که بیشتر در مناطق جنوبی و جنوب شرقی آسیا و همچنین در قسمت شرقی آفریقا یافت می‌شود. دنبلان درختی سبزرنگ، آبدار و معطر و جزو بزرگترین میوه‌های جهان و بزرگ‌ترین میوه درختی با بیشینه وزن ۴۵ کیلوگرم، هستند. وزن معمول میوه‌ به بیش از ۱۸ کیلوگرم و درازای آن‌ به بیش از ۶۰ سانتی‌متر می‌رسد. دنبلان درختی سرشار از پروتئین، پتاسیم و ویتامین ب است. یک نصف لیوان آن در حدود ۹۵ کالری انرژی دارد. میوه بصورت پخته یا خام مصرف می‌شود. دانه‌های آن نیز بصورت پخته در مناطق محلی خورده می‌شوند. در پایین آوردن فشار خون مفید است.

برگ‌های درخت دنبلان درختی براق هستند و ۱۵ تا ۲۰ سانتی‌متر طول دارند. درخت دنبلان درختی در مناطق گرمسیری رشد می‌کند.

دنبلان درختی سرشار از پروتیین، پتاسیم و ویتامین ب است. نیم پیمانه آن حدود ۹۵ کالری انرژی دارد. یک فنجان از این میوه دارای ۲٬۸ گرم پروتیین، ۷۳۹میلی‌گرم پتاسیم و شامل ۲۵درصد ویتامین بی‌مورد نیاز بدن در یک روز است. این میوه همچنین دارای ۳۷درصد ویتامین سی مورد نیاز بدن در یک روز، یک گرم چربی و ۳۸ گرم کربوهیدرات است.

شرایط رشد:
دنبلان درختی در شرایط مناسب براحتی رشد می‌کند. این میوه در برابر آفات و بیماری‌ها بسیار مقاوم است و در درجه حرارت بالا و خشکسالی نیز به حیات خود ادامه می‌دهد. درخت دنبلان درختی زمانی که بالغ شود، نیاز به مراقبت زیادی ندارد و به رشد خود ادامه می‌دهد. اما بین پنج تا هفت سال طول می‌کشد تا درخت میوه دهد ولی زمانی که کاملاً بالغ شد هرسال می‌تواند بین ۱۵۰ تا ۲۰۰ میوه بدهد. مواد مغذی موجود در «دنبلان درختی» می‌تواند از سرطان جلوگیری کرده و سیستم ایمنی بدن را تقویت کند. همچنین این میوه به هضم غذا کمک می‌کند و موجب کاهش کلسترول و تقویت استخوان‌ها می‌شود.




خرداد ۲۲، ۱۳۹۷

فیلمی ساخت هند دو سال پس از جنگ جهانی‌ دوم .... Kalpana


Bendy girl does snake dance (Janik & Arnaut)بخشی از فیلم- رقص مار

Kalpana - Full Movie


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Chitravenu at VIII World Flutes Festival Mendoza, Argentina Part 2

درخور آسمانها شدیم‌


نور را پیمودیم
دشت طلا را درنوشتیم
افسانه را چیدیم 

و پلاسیده فکندیم‌

کنار شنزار

آفتابی سایه وار، ما را نواخت‌ 
درنگی کردیم‌
برلب رود پهناور رمز رویاها را سر بریدیم
ابری رسید

و ما دیده فروبستیم‌

ظلمت شکافت

زهره را دیدیم
و بستیغ برآمدیم‌
آذرخشی فرود آمد 

و ما را در ستایش فرودید

لرزان گریستیم‌ 

خندان گریستیم‌
رگباری فروکوفت 

از در همدلی بودیم‌

سیاهی رفت 

سر به آبی آسمان ستودیم 
درخور آسمانها شدیم‌
سایه را بدره رها کردیم‌ 

لبخند را بفراخنای تهی فشاندیم

سکوت ما بهم پیوست 

و ما «ما» شدیم

تنهایی ما در دشت طلا دامن کشید
آفتاب از چهره ما ترسید
دریافتیم و خنده زدیم‌
نهفتیم و سوختیم‌
هرچه بهم تر، تنهاتر
از ستیغ جدا شدیم‌
من بخاک آمدم‌ و بنده شدم
تو بالا رفتی‌ و خدا شدی.

سهراب سپهری


اى مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز, کان سوخته را جان شد و آواز نیامد


پیرمرد خرفت و موشکش



امروز( به وقت سنگاپور) در یک نمایش مسخره، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا که از طرف کره شمالی‌ بار‌ها تحت عنوان پیرمرد خرفت نام برده شده است(چند روز دیگر ترامپ ۷۲ ساله میشود که پیر بودنش را ثابت می‌کند و خرفت بودنش هم که ....) با "کیم جون اون" رهبر کره شمالی که از طرف ترامپ تا پیش از این تحت عنوان "موشک" شناخته میشد،(البته هر دو از طرف رسانه‌های امریکایی تحت عنوان دیکتاتور نامیده شدند) در یک کشور بیطرف یعنی‌ سنگاپور، یک پیمان چهار پایه بسته شد که در کل شامل این میشد که از این به بعد به یکدیگر کاری نداشته و جاسوسان اسیر در هر کشور را رد و بدل کنند. این پیمان شامل ۴ مفاد خنده دار بود که از طرف کارشناسان در ظاهر آبکی‌ و بی‌ خاصیت نامیده شد. ولی‌ در اصل و خلاصه کلام اینکه این قسمت از دنیا (۱) که برای خودش به یک قطب اقتصادی تبدیل گشته است با پرداخت باج به آمریکا خودش را از شر ابلیسان غربی حفظ نماید.

کل نمایش بشکل احمقانه‌ای بامزه بود ولی‌ از همه بامزه تر رفتار کیم جون اون بود که درست مانند یک پسر بچه ترسیده و خجالتی سعی‌ میکرد به ترامپ نگاه نکند و از آن بامزه تر زمانی‌ بود که با صدای بمی که با فشار از حلقومش بیرون میامد، قول داد از این ببعد دنیا جای امن تری برای مردم باشد. :) ظاهرا این بنده خدا بیشتر از مردمش تحت تاثیر تبلیغات سؤ و پرپگاندا‌های مسخره رسانه‌های کشورش قرار گرفته و بواقع تصور می‌کند وزنه‌ای است.






خرداد ۱۹، ۱۳۹۷

غربی وحشیِ وحشیِ وحشی جنایتکار مگر اینکه نوبت ما نشه

محسن چاووشی ترانه ای برای خوزستان خواند و ممنوع کار شد

آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

70 Year Old Women on Pan Flutes in Kursk Region of Russia (1991)

خرداد ۱۸، ۱۳۹۷

تا من سراسر من شوم‌



بام را برافکن و بتاب
که خرمن تیرگی اینجاست‌
بشتاب درها را بشکن
وهم را دو نیمه کن
که منم
هسته این بار سیاه‌
اندوه مرا بچین که رسیدهست‌

دیریست‌ که خویشرا رنجانده ایم
و روزن آشتی بسته ایم

مرا بدانسو بر
بصخره برتر "من" رسان که جدا مانده ام‌

به سرچشمه ناب هایم بردی
نگین آرامش گم کردم
و گریه سردادم‌

فرسوده راهم
چادری کو میان شعله و باد
دور از همهمه خوابستان

و مبادا ترس آشفته شود
که آبشخور جاندار منست‌
و مبادا غم فرو ریزد
که بلند آسمان زیبای منست‌

صدا بزن تا هستی بپاخیزد
گل رنگ بازد
پرنده هوای فراموشی کند

ترا دیدم از تنگنای زمان جستم
ترا دیدم
شور عدم درمن گرفت

و بیندیش که سودایی مرگم
کنار تو زنبق سیرابم‌

دوست من
هستی ترس انگیزست‌
بصخره من ریز
مرا درخود بسای
که پوشیده از خزه "نامم‌"
بروی که "تری" تو
چهره خواب اندود مرا خوشست‌

غوغای چشم و ستاره فرو نشسته است
بمان تا شنوده آسمانها شویم‌
بدرآ
بیخدایی مرا بپا کن‌
محراب بی آغازم شو
نزدیک آی‌
تا من سراسر "من" شوم‌.

سهراب سپهری



برنامه کامل و با شکوه حافظیه، اساتید خوانساری و بنان


نفرت انگیز‌ترین مخلوق



آدمی‌ در دو حالت جنایت می‌کند، و منظور از جنایت، اعمالی است که آنچنان بر سیستم عصبی ناظران و شاهدان جنایت، اثر میگذارد که اعصاب زیر پوست آنان را منقبض کرده و درنتیجه موهای تن آدمی‌ بحالت سیخ درمیاید.

- آدمی‌ زمانی‌ که گرسنه است جنایت می‌کند. (گرسنه جسمانی‌ و گرسنه روحی‌، آنچنان فرقی‌ با هم ندارند.)

- آدمی‌ از سیری زیاد جنایت می‌کند.

تا ۴۰ سال پیش که غربی‌ها به منابع انرژی فسیلی ایران بزرگ بطور کامل دست نیافته بودند، از گرسنگی جنایت میکردند. این جنایات بشکل دو جنگ جهانی‌ بزرگ و مرگبار و یک جنگ نفرت انگیز بنام جنگ سرد، خویش را در تاریخ ثبت کرده است. جنایاتی که آدمی‌ از سر گرسنگی انجام میدهد، در طول زمان شدت و ضعف یافته و گاها پایانی بر آنها میتوان متصور گشت.

اما پس از ۴۰ سال، اینک غرب در حالت سیری زیاد بسر میبرد و پس از این در دهه‌های آینده میرویم که شاهد جنایاتی باشیم که درطول تاریخ موجودیت بشر نظیرش نه دیده و نه شنیده و نه تجربه گشته است. چرا که جنایاتی که آدمی‌ از سر سیری انجام میدهد نه تنها بیمرز و بدون پایان است، بلکه مانند اعتیاد بمواد مخدر، بمرور زمان شدت یافته و افسار گسیخته میگردد.

و هیچکسی‌ درامان نخواهد بود.


این مدعیان در طلبش بی‌خبرانند , کانرا که خبر شد خبری باز نیامد


خرداد ۱۴، ۱۳۹۷

خیالی ازهم گسیخت‌


در بیداری لحظه ها
پیکرم کنار نهر خروشان لغزید
مرغی روشن فرودآمد
و لبخند گیج مرا برچید و پرید
ابری پیدا شد
و بخار سرشکم را در شتاب شفافش نوشید
نسیمی برهنه و بی پایان سرکرد
و خطوط چهره ام را آشفت و گذشت‌
درختی تابان
پیکرم را در ریشه سیاهش بلعید
طوفانی سررسید
و جاپایم را ربود
نگاهی بروی نهر خروشان خم شد
تصویری شکست‌
خیالی ازهم گسیخت‌.

سهراب سپهری


تا شبدر هست زندگی باید کرد


نامه ای به یک الاغ:
عزیزم! دیروز بعدازظهر توی خیابان دیدمت.
توی آن راهبندان تو یکی را سوار کرده بودی و بی‌خیال بطرف جنوب میرفتی و همه بتو می خندیدند. از دست اینها ناراحت نشو. اینها بهمه چیز و همه کس میخندند. اینها را نمیشود شناخت، حتی اگر هزار سال رویشان تحقیق کرده باشی. اینها بهمان اندازه در استقبال از یک قهرمان فوتبال غیرمنتظره اند که در تشییع یک زن مطرب.

باید یک مأمور بگذاری سرقبر مطرب تا یکدفعه نصف شبی از زیر خاک درش نیاورند که ببرند بگذارند توی موزه‌های تاریخ. من خیلی بچشمهایت نگاه کردم. گفتم از خنده اینها دست وپایت را گم نکنی یکدفعه.

دیدم توی چشمهایت پاسخی نیست. فقط کار خودت را داشتی میکردی. از لابلای ماشینها و بوقها و قهقهه‌ها راهت را پیدا میکردی. من پیدا کردن راه را باید از تو یاد بگیرم. قول میدهم عزیزم!

عزیزم! میدانم روحیه تو زرورقی نیست که باچند تا خنده مسخره بروی نهیلیست شوی، از مردم ببری.
بحقوق حیوانیت زیاد فکر نکن. ازپا درمیآیی. بجایزه انجمنهای حقوقی فکر نکن که مثلا «گور خر بلورین» صبوری را بتو بدهند. پشت سرت حرف درمیآید. همینکه چشمهای سیاهت در تاریکی آن طویله ویلایی میدرخشد، کم از فانوسی نیست که آینده را بمن نشان دهد.
اگر این نهیلیستها هم از بی‌اعتباری دنیا توی گوشت خواندند که مثلا دستت را بکن توی پریز برق و صدتا قرص ضدحاملگی بخور یا برو توی اتاق گاز یا مثلا بفکر صندلی و طناب باش، بگو که اولا طویله ما «پریز» ندارد، ثانیا من توی عمرم قرص نخورده ام، ثالثا گازها اتاق ندارند، رابعا صندلی نمیتواند سنگینی مرا تحمل کند. بگو من توی عمرم روی صندلی ننشسته ام. از داروهای «آرسنیک دار» هم صرفنظر کن. همه‌اش را آن یارو خورد.
بهشان بگو تا شبدر هست زندگی باید کرد.
آنها از خودکشی دسته جمعی حرف میزنند. میخواهند ترا از راهت منحرف کنند ولی خودشان یکروز با شلوار بدون اتو بیرون نمی روند. خودشان بخاطر یک میز، یک تومان، یک مأموریت، یک سخنرانی و یک سکه خودشان را میکشند. نه اینکه بکشند واقعا، بلکه هرجور تحقیری را میپذیرند. میگویند ما عرضه خودکشی نداریم. تو مواظب باش که آن گوشهای عظیمت -ماشالله- بدهکار این حرفها نباشد.
خودشان میگویند که این دنیا ارزش ندارد و پوچ است، باید هرچه زودتر رفت ولی بخاطر یک موبایل و یک ماشین و یک خانه و یک زن و یک ... یک عمر تقلا میکنند. اگر بتو گفتند که سم‌هایت را بکن توی پریز برق، یکدفعه خر نشوی حرفشان را قبول کنی. من از خودتم عزیز!
اگر قرار باشد شماها ساده باشید و نسلتان ور بیفتد من این «زندگی با نخبگان» را «دوزار» قبول ندارم. اینها کاری کردند که برادران راه راه پوش تو- گورشان را بکنند و بروند توی جنگلها گم شوند. شماها هم مثل آنها پا پس نکشید. بمانید و مبارزه کنید. بخاطر حیثیت خودتان. بخاطر من که دوستت دارم. عزیزم! شما باید یککار دیگری هم بکنید. باید با تکنولوژی تمدنها راه بیایید. مثلا مسواک زدن و دوش گرفتن را یاد بگیرید. خودتان را آرایش کنید. میدانی اگر مثلا سرمه غلیظ بکشی چقدر چشمهایت خاطرخواه پیدا میکند؟ پالان‌هایتان را با مد روز تطبیق دهید. مثلا توی طویله دستگاه کارت ورود و خروج بگذارید. از اینترنت استفاده کنید، ببینید مثلا همنوعانتان در قبرس چه رنجی میکشند، حمایتشان کنید.
برای خودتان تجمع و نشریه ترتیب دهید. دلم میخواهد کار بجایی برسد که اگر تاحالا ماها سوار شماها میشدیم روزی برسد که شماها سوار ماها شوید. این، عین عدالت است! یکدفعه نروی کتابهای نیچه را بخوانی، ما نویسنده خر در جهان کم نداریم، بروید آثار آنها را بخوانید. اصلا چشمهای تو یک «رمان» است عزیزم!
دور سرت بگردم! دلم برایت اندازه یک فندق شده! شبها از دریچه طویله، بماه نگاه کن. منهم از مهتابی خانه مان بماه نگاه میکنم. میدانم بالاخره نگاه و احساسمان یکجایی بهم گره میخورد. دوستت دارم! دوستم داشته باش. خیلی بیشتر از شونصدتا!
ابراهیم افشار
ایران جوان شماره ۵۱۳