خرداد ۰۳، ۱۳۹۷

آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Cuica Feat. Fabiano Salek

پرده روشن بود، او تاریک خواند


می تراوید آفتاب از بوته ها
دیدمش در دشتهای نم زده
مست اندوه تماشا، یار باد
مویش افشان، گونه اش شبنم زده‌

لاله ای دیدیم لبخندی بدشت‌
پرتویی در آب روشن ریخته‌
او صدا را در شیار باد ریخت‌
جلوه اش با بوی خنک آمیخته

رود تابان بود و او موج صدا
خیره شد چشمان ما در رود وهم
پرده روشن بود، او تاریک خواند
طرحها در دست دارد دود وهم

چشم من بر پیکرش افتاد، گفت‌
آفت پژمردگی نزدیک او
دشت‌ دریای تپش‌، آهنگ ، نور
سایه میزد خنده تاریک او.

سهراب سپهری


من رئالیسم خودم را می‌کِشم


خرداد ۰۲، ۱۳۹۷

افکار به تصویر کشیده شده..... Kitan Club and other publications


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

"The Wing" Sound Sculpture Solo - Marilyn Donadt Percussion

در جنگل من از درندگی نام و نشان نیست


میتازی، همزاد عصیان
بشکار ستارهها رهسپاری
دستانت از درخشش تیر و کمان سرشار

اینجا که من هستم
آسمان خوشه کهکشان میآویزد
وکو چشمی آرزومند؟

با ترس و شیفتگی
در برکه فیروزهگون‌
گلهای سپید میچینی
و هرآن‌ بمار سیاهی مینگری‌
گلچین بیتاب‌

و اینجا افسانه نمیگویم‌
نیش مار نوشابه گل ارمغان آورد

بیداریت را جادو میزند
سیب باغ ترا پنجه دیوی میرباید

و قصه نمیپردازم‌
در باغستان من ، شاخه بارور خم میشود
بی نیازی دستها پاسخ میدهد

در بیشه تو، آهو سرمیکشد
بصدایی میرمد
در جنگل من از درندگی نام و نشان نیست

در«سایه - آفتاب» دیارت
قصه «خیر و شر» میشنوی‌
من شکفتن را میشنوم‌

و جویبار از آنسوی زمان میگذرد
تو در راهی‌
من رسیده ام‌
اندوهی در چشمانت نشست‌، رهرو نازکدل‌
میان ما راه درازی نیست‌ 

لرزش یک برگ‌.

سهراب سپهری


ریش از پایین


گروه‌های موسیقی سوئدی در دهه ۷۰ میلادی


چنان دارم ای داور کار ساز, کزین بانیازان شوم بی نیاز


اردیبهشت ۳۱، ۱۳۹۷

تصاویری از دربار امپراطوران صفوی


امروزه کشور‌های اروپایی برای مال خود کردن و تصاحب این تصاویر و قرار دادن آنها در تاریخ نداشته خود با یکدیگر در نبردی سخت و پنهانی‌ میباشند. دزدان بیشرمی که توحش اجداد خود را بدین ترتیب میپوشانند.
و احمقانه میپندارند میشود بافت فرش ها، پارچه‌های زربفت و ابریشمی، جواهرات و دیگر تجملاتی که در تصاویر دیده میشود و اشیایی که همین امروزه هم از درست کردن آنها عاجزند، را به پایِ تاریخ و نیاکانی نوشت که حتی قادر به ساخت یک شمع ساده نبودند.

حق احمدی‌نژاد را خوردند وگرنه هیچ از ترامپ کم نداشت


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Artscape - "Promising Objects"

گزیدن نوازش شد



میان این سنگ و آفتاب
پژمردگی افسانه شد
و درخت نقشی در ابدیت ریخت‌

انگشتانم برنده ترین خار را مینوازند
و لبانم به پرتو شوکران لبخند میزنند


این تو بودی که هر وزشی
هدیه ای ناشناس بدامنت میریخت
و اینک هر هدیه ابدیتی است‌


این تو بودی که طرح عطش را
برسنگ نهفته ترین چشمه کشیدی
واینک چشمه 

نزدیک نقش عطش
در خود میشکند

گفتی نهال از طوفان میهراسد
و اینک ببالید، نو رسته ترین نهالان‌
که تهاجم برباد رفت‌


گفتی سیاه ترین ماران میرقصند
و اینک برهنه شوید، زیباترین پیکرها
که گزیدن نوازش شد.

سهراب سپهری

بزم گدای عشق با نوای ملکوتی بانو هایده

فیلم‌ها بدون جلوه‌های ویژه و پروگرام‌های کامپیوتری


ریش گلی‌


آن مکن در عمل که در عزلت, خوار و مذموم و متهم باشی


ملکه‌ای که یک ملت است


یکی‌ از خصلت‌های مثبتی را که میشود از فرهنگ دانمارکی آموخت، برگزاری جشن‌ها و رخداد‌های مهم به سادگی‌ آب روان است. مثلا دانمارکی‌ها زمانی‌ که قرار است سالروز تولد ولیعهد خود را جشن بگیرند، در خیابان‌ها مسابقه دو ماراتون برگزار میکنند. زن و مرد و پیر و جوان به مناسبت تولد ولیعهد خود در خیابان‌ها میدوند، میخندند، و بدین ترتیب شور و هیجان و شادی محکم، عمیق و زیبائی را در رگ‌های ملت روان میسازند. و در تمام طول برگزاری مسابقه در شهر‌های بزرگ، ولیعهد دانمارک نیز بدون محافظ و بگیر و ببند (محافضین هم با لباس ورزشی لابلای جمعیت میدوند ) با آنها میدود. چنین روز مهمی‌ در تقویم ملت دانمارک به عقده گشایی "تاریخ نداشته" و نشان دادن "دزدی‌های خود از دیگر ملت ها"، و پز دادن با "نیاکان دیگران"، صرف نمیشود، بلکه به سادگی‌ِ یک برگ درخت، تنها و تنها، به شادی و انسجام بیش از پیش ملت اختصاص داده میشود.
ملکه‌ی دانمارک پیش از اینکه یک ملکه باشد -و با وجودی که لباس ملکه به تن او واقعا برازنده است- یک انسان به تمام معنا است. این زن آنچنان بی‌ آلایش است که زمانی‌ که شوهرش بدرود حیات گفت، با گیسوان سپید از پشت بسته شده و پیراهنی ساده به رنگ سیاه که قامت بلند او را تا زانو پوشانده بود و کفش‌های تخت مشکی‌، از خانه بیرون آمده و با مردمی که در کنار درب کاخ او اجتماع کرده بودند، خوش و بش کرده و از آنها برای گلهایی که بمناسبتِ آن روز در کنار درب کاخ گذاشته بودند، تشکر کرد. دیدن این صحنه آنچنان تاثیرِ بسزایی داشت که زمانی‌ که ملکه به کاخ خود برگشت، چشم‌های تماشاگران با غمی نمناک پوشانده شده بود.
در آن لحظه با خود اندیشیدم، اگر قلم من توانایی داشت تمام ستاره‌ها را به آسمان ملتی میبخشیدم که ملکه یکی‌ از آنهاست.


بله یکی‌ از خصلت‌های مثبت فرهنگ دانمارکی "سادگی‌ در عین توانایی" است.