فروردین ۱۱، ۱۳۹۷
که دوشم قدر بود امروز نوروز, نوروز پیروز
مبارکتر شب و خرمترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود امروز نوروز
مهست این یا ملک یا آدمیزاد
پری یا آفتاب عالم افروز
ندانستی که ضدان در کمینند
نکو کردی علیرغم بدآموز
مرا با دوست ای دشمن وصالست
ترا گر دل نخواهد دیده بردوز
شبان دانم که از درد جدایی
نیاسودم ز فریاد جهان سوز
گر آن شبهای باوحشت نمیبود
نمیدانست سعدی قدر اینروز.....
سعدی
Norooz ترانه نوروز
فروردین ۱۰، ۱۳۹۷
شعر و سماع خواه و طرب جوی و باده خور
چون چتر روز گوشه فرو زد بکوهسار
بر زد سر علامت نوروز از شب آشکار
هر کوکبی بتهنیت نوروز بر فلک
در زیور شعاع برآمد عروس وار
چون برفراخت عید علامت بدست شب
نوروز در رسید و علمهای نوبهار
باد صبا مقدمه بود از سپاه گل
لشکر همی کشید بهر کوه و هر قفار
چون گوشۀ علامت عید از فلک بدید
اندیشه در گرفت و فرو شد باضطرار
تا فر خجسته رایت نوروز در رسید
از گرد راه با علم و خیل بیشمار
باد صبا بیامد و خدمت نمود و گفت
کای جان لهو و کام دل و سعد روزگار
آگه نه ای که عید همایون ببندگیست
درگوش چرخ کرد زر اندوده گوشوار
گر ما بپیش لشکر او برگذر کنیم
هم جای فتنه باشد و هم بیم کارزار
نوروز ماه گفت: مرا با خجسته عید
شرطیست مهرپرور و عهدیست استوار
ز ایدر عنان بتاب و بدو بر پیام من
بنشین، بگو و بشنو، برگرد و پاسخ آر
ز اول زمین ببوس و ثنا خوان و پس بگوی
کای رایت سعادت و فهرست افتخار
بخرام سوی من که زبهر خرام تو
بستم هزار قبه ز کشمیر و قندهار
با تختهای جامۀ دیبای شوشتر
با عقدهای لؤلؤ دریای زنگبار
بر گرد گرد قبه گروه از پی گروه
مرجان سلب پیاده و مینا سنان سوار
مرجان گرفته در لب و زنگار در قدم
شنگرف سوده بر رخ و در دل نهاده قار
رایاتشان ز تودۀ یاقوت شب چراغ
اعلامشان ز دانۀ لؤلؤی شاهوار
از بربر غربی بجز توحش و جنگ و ابلیس منشی انتظار دیگری نمیرود
گیرم که تاریخ جعلی بخورد دنیا دادید تا بربریت ریشه و پدرانتان را پنهان ساخته باشید- با اعمال بغایت سخیف- وحشیانه و برضد موجودیت و هستی و موجودات کره زمین امروزتان چه میکنید که تماما نشان از ذات و نژاد بربر و ابلیس منشتان دارد؟
تابلوهای تاریخی تماما کار نقاشان ایرانی دوران امپراتوری جهان شمول صفوی است.
فروردین ۰۹، ۱۳۹۷
کُهَندار - Ginkgo biloba
کُهَندار یا گینگو و یا ژینکو و یا جینکو(ginkgo biloba) یک گونه از سردهٔ کهندار Ginkgo و تیره کهنداریان Ginkgoaceae است. درختی بزرگ و خزانپذیر با برگهای بادبزنی شکل است. این درخت دوپایه و بومی خشکیهای قاره آسیا است. (تلفظ نام این گیاه بستگی به آن دارد که در کجای دنیا و به چه زبانی بکار برده شود. در زبان مادر و یا پارسی با نام گینگو و یا ژینگو خوانده میشود.)
درختی مقاوم با برگ های سبز روشن و بشکل بادبزن است. درخت ماده در فصل پاییز میوه می دهد که شبیه گیلاس -آلو است.
برگها و دانه درون میوه این درخت، خواص دارویی دارند، ولی گوشت میوه آن سمی است و باید با احتیاط به آن دست زد و آن را استفاده کرد. این گیاه اغلب بعنوان یک داروی گیاهی مصرف می شود.
این درخت دو پایه بوده، در پایه نر گلها بصورت گل آذین سنبله و پایه ماده میوه ای شبیه به آلو تولید میکند که ریشه آن در پاییز بروی درخت کامل شده و به زمین میافتد.
میوهی ژینکو دارای قسمت گوشتی آب دار با بوی بد بوده و دانهای در وسط آن است. این دانه شبیه دانه بادام میباشد و در بعضی از مناطق آسیا به عنوان خوراکی بفروش میرسد. این درخت دارای رشد بسیار کند و آرامی میباشد.
ژینکو درختی است برگ ریز که قدیمی ترین گونهی گیاهی بجای مانده در جهان میباشد. بعضی، قدمت وجود آن را بیش از ۲۰۰ میلیون سال و بعضی منابع بیش تر از ۲۵۰ و حتی ۲۷۰ میلیون سال میدانند. این درخت ارتفاعی تا ۳۷ متر و قطری تا حدود یک متر را میتواند دارا باشد. عمر درخت گاهی تا هزار سال میرسد. برگهای این درخت بسیار ظریف و زیبا و به شکل بادبزن هستند. برگ ژینکو دارای رنگ سبز نسبتاً روشن بوده و همین رنگ بدرخت زیبایی خاصی میدهد.
تنها دل و قلوهایست دارایی ما
یک عالمه عطر بید، تقدیم تو باد
تبریک بسی شدید، تقدیم تو باد
تنها دل و قلوهایست دارایی ما
اینهم دم صبح عید، تقدیم تو باد.
نوروز خوش آمد | مهديه محمدخانى
مثل ماهی پر از پروتئین
مثل سمنو پر از ویتامین
مثل سنبل پر از رنگ
مثل سنجد تنگ تنگ
مثل سبزه پر از کلروفیل
مثل سیر پر از پروفیل
مثل سیب پر از خاصیت
و مثل سکه پر از قیمت
سفره هفت سینتان همواره برقرار باد.
هزاران صورت رنگین نگاریده برو مانی
عروس ماه نوروزی چه کرد آن دانۀ گوهر
که نورش ماه تابان بود و سعدش زهرۀ ازهر
هزاران صورت رنگین نگاریده برو مانی
هزاران پیکر طبعی برآورده ازو آزر
برآن هرصورتی رخشان زمشک لعلگون صدره
برآن هرپیکری تابان زلعل مشکبوی افسر
کنون هرصورتی دارد ز رنگ زعفران جامه
کنون هرپیکری دارد زشاخ کهربا زیور
شمال زرفشان هر روز طاوسان بستان را
نهد زرچوبه در منقار و مالد زعفران برپر
سپهسالار دریا را بر اسب باد پران بین
خدنگش نرگس مسکین سنانش برگ نیلوفر
شبه خفتان و در پیکان که از پرنده تیر او
پس از ششماه در کهسار شخها بینی از خون تر
فلک پیمای بحر آشوب عالم صحن انجم تگ
شبه خفتان در پیکان آتشبار بانگ آور
بروی چشمۀ خورشید هزمان تند بخروشد
سمک در دامن خفتان، فلک در گوشة مغفر
نپاید دیر تا گردد ز مشک آلوده درع او
هوا پر سیم پرنده زمین پر زر بازیگر
چو باغ از نرگس مسکین فروزد شمع زنگاری
هوا پروانۀ سیمین فرو ریزد برو بی مر
تو گویی ذرۀ سیمین بزیر گنبد گردون
بیاشوبند هرساعت همی برغم یکدیگر
دهان ابر لؤلؤ بیز عنبر سای هرساعت
زمینا برکشد لؤلؤ بنیل اندر دمد عنبر
چو برگ عبهر از عنبر نماید چرخ بر صحرا
بچرخ اندر دمد صحرا ز سنبل دیدۀ عبهر
مصفا جوهری عالی که گیرد خاک ازو صفوت
منقش جرم نورانی که گردد دهر ازو انور
شرارش شهپر طوطی زند بر پهلوی پروین
سرشکش دیدۀ شاهین نهد درچشم دو پیکر
گل و لاله است پنداری ز زر ساده و مرجان
دهان لاله از سیماب و روی گل زسیسنبر
شد آمدهای او گویی همی عمدا فرو گیرد
نوا در پردۀ یاقوت و در انگشت خنیاگر
تو گویی چشمۀ خورشید ازین گردون نورانی
زبهر خدمت خسرو فرستد بر زمین اختر
وزان هر اختر روشن که از گردون جدا گردد
زفال فتح و فیروزی نشان آرد بهر محضر
خجسته شمس دولت را، همایون زین ملت را
مبارک کهف امت را ، طغانشاه آیت مفخر
خداوندیکه گر خواهد بیک ساعت فرو بندد
خدنگش خانه بر خاقان سنانش قصر بر قیصر
که نوروز خوشست
بر چهره گل نسیم نوروز خوشست
در صحن چمن روی دلافروز خوشست
از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوشست.
خیام
فروردین ۰۷، ۱۳۹۷
جشن نوروز و سر سال نوت فرخنده باد
ابر سیمابی اگر سیماب ریزد بر کمر
دود سیماب از کمر ناگاه بنماید اثر
ور زسرما آبدان قارورۀ شامی شدست
باز بگدازد همی قاروره را قاروره گر
ور سیاه و خشک شد بادام تر، بیباک نیست
چون بجنبد لشکر نوروز گردد سبز و تر
کوهسار ششتری پوش ار حواصل پوش گشت
زان حواصل آید اکنون سینۀ طاوس نر
ور درختان همچو حجاجان شدند اندر حرم
خلعت فردوسیانشان داد خواهد دادگر
آب ار اکنون در شمر چون تختۀ سیماب شد
گونة یاقوت و روی درگیرد در شمر
ورستاک گلستان چون پای طاوسان شدست
تا کم از ماهی بپای اند کشد طاوس پر
آب گویی سالخورده پیر سست اندام شد
زان بیاساید بهر ده گام لختی برگذر
عالمی از فر و آیین نو پدید ارد بهار
گر زمستان بستدست از عالم این آیین و فر
باد خوارزمی چو سنگین دل پجشک دستکار
دست دارد پر ستاره آستین پر نیشتر
از نفیر زاغ چندان ماند مدت بر چنار
کز سپاه بلبل آید بر سر گلبن نفر
تخت سقلاطون گشاید ابر تاری در چمن
فرش بوقلمون نماید باد مشکین بر کمر
سوسن آزاد را عارض بیاراید نسیم
ارغوان زرد را پیرایه ای بندد ز زر
هر تلی را لاله زاری روی بنماید فراخ
هر گلی را زند وافی تنگ برگیرد ببر
بر فرازد پیلگوش از بوستان سیمین سنان
در سر آرد گلستان از زرد گل زرین سپر
باد عنبر پاش گردد و اندران عنبر عبیر
شاخ مینا پوش گردد وندر آن مینا درر
در لب هر جویباری نزهتی بینی جدا
زیر هر شاخ درختی مجلسی یابی دگر
باغها بینی سپهری گشته پر اجرام نور
دشت ها بینی بهشتی گشته بی دیوار و در
عود و عنبر حبه سازد باد مشکین در هوا
در و مینا بر فشاند ابر باران بر شجر
دشت طوطی رنگ و یاد لعبت شکرفشان
عاشقان را در حدیث آرد چو طوطی را شکر
غرقه گردد بامدادان هر ستاک گلبنی
بر مثال خاطر مداح میر اندر گهر
میر میرانشاه بن قاورد بن جغری که اوست
در جهان دولت ارکان ، بر سپهر دادخور
آن کریم باتوان ، آن چیره دست بردبار
آن جواد بی ریا ، آن پادشاه بی مکر
گرچه نیکو سیرتی را بر خرد باشد بنا
سیرت آموزد خرد از خلق آن نیکو سیر
گر بخواب و خور نبودی پیکر او را نیاز
از ملایک حکم کردندی مرو را نز بشر
همت عالیش پنداری اثر دارد همی
چون دعای مستجاب اندر قضا و در قدر
جود حاتم را در اخبار و سمر خوانم همی
رتبت لفظ حقیقت نیست جاری در ممر
جود او را نی بچشم سر عیان بینی همی
یک عیان نزدیک من فاظل تر از سیصد خبر
گر چه بر هر نیک و بد پیروز باشد روزگار
روزگار از رای او خواهد بپیروزی نظر
گر بیاد مهر او صورت بسنگ اندر کنی
بی گمان از یاد مهرش جان پذیر آید صور
اشتراک در:
پستها (Atom)