فروردین ۰۴، ۱۳۹۷
فروردین ۰۱، ۱۳۹۷
ایدوست مهر از کینه بشناس
به ماه دی گلستان گفت با برف
که مارا چند حیران میگذاری
بسی باریدهای بر گلشن و راغ
چه خواهد بود گر زین پس نباری
بسی گلبن کفن پوشید از تو
بسی کردی بخوبان سوگواری
شکستی هرچه را دیگر نپیوست
زدی هرزخم، گشت آنزخم کاری
هزاران غنچه نشکفته بردی
نوید برگ سبزی هم نیاری
چو گستردی بساط دشمنی را
هزاران دوست را کردی فراری
بگفت ایدوست مهر از کینه بشناس
زما ناید بجز تیمارخواری
هزاران راز بود اندر دل خاک
چه کردستیم ما جز رازداری
بهر بیتوشه ساز و برگ دادم
نکردم هیچگه ناسازگاری
بهار از دکهٔ من حله گیرد
شکوفه باشد از من یادگاری
من آموزم درختان کهن را
گهی سرسبزی و گه میوهداری
مرا هرسال گردون میفرستد
بگلزار ازپی آموزگاری
چمن یکسر نگارستان شد ازمن
چرا نقش بد ازمن مینگاری
بگل گفتم رموز دلفریبی
به بلبل داستان دوستاری
زمن گلهای نوروزی شب و روز
فرا گیرند درس کامکاری
چو من گنجور باغ و بوستانم
درین گنجینه داری هرچه داری
مرا باخود ودیعتهاست پنهان
ز دوران بدین بی اعتباری
هزاران گنج را گشتم نگهبان
بدین بی پائی و ناپایداری
دل و دامن نیالودم بپستی
بری بودم زننگ بد شعاری
سپیدم زان سبب کردن دربر
که باشد جامهٔ پرهیزکاری
قضا بس کار بشمرد و بمن داد
هزاران کار کردم گر شماری
برای خواب سرو و لاله و گل
چه شبها کردهام شب زندهداری
بخیری گفتم اندر وقت سرما
که میل خواب داری؟ گفت آری
به بلبل گفتم اندر لانه بنشین
که ایمن باشی از باز شکاری
چو نسرین اوفتاد از پای، گفتم
که باید صبر کرد و بردباری
شکستم لاله را ساغر که دیگر
ننوشد می بوقت هوشیاری
فشردم نرگس مخمور را گوش
که تا بیرون کند از سر خماری
چو سوسن خسته شد گفتم چه خواهی
بگفت ار راست باید گفت، یاری
ز برف آماده گشت آب گوارا
گوارائی رسد زین ناگواری
بهار از سردی من یافت گرمی
منش دادم کلاه شهریاری
نه گندم داشت برزیگر نه خرمن
نمیکردیم گر ما پردهداری
اگر یکسال گردد خشکسالی
زبونی باشد و بد روزگاری
از این پس باغبان آید بگلشن
مرا بگذشت وقت آبیاری
روان آید بجسم این مردگانرا
ز باران و ز باد نو بهاری
درختان برگ و گل آرند یکسر
بدل بر فربهی گردد نزاری
بچهر سرخ گل روشن کنی چشم
نه بیهودهست این چشم انتظاری
نثارم گل ره آوردم بهارست
رهآورد مرا هرگز نیاری
عروس هستی از من یافت زیور
تو اکنون از منش کن خواستگاری
خبر ده بر خداوندان نعمت
که ما کردیم این خدمتگذاری.
پروین اعتصامی
"کوروش یغمایی" با نام "نوروز kourosh yaghmaei jadid noroz
اسفند ۲۹، ۱۳۹۶
ریشه این عشق در ایران ماست
عید است و آخر گل و یاران در انتظار
ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیار
دل برگرفته بودم از ایام گل ولی
کاری بکرد همت پاکان روزه دار
دل در جهان مبند و به مستی سؤال کن
از فیض جام و قصه جمشید کامگار
جز نقد جان بدست ندارم شراب کو
کان نیز بر کرشمه ساقی کنم نثار
خوش دولتیست خرم و خوش خسروی کریم
یارب ز چشم زخم زمانش نگاه دار
می خور به شعر بنده که زیبی دگر دهد
جام مرصع تو بدین در شاهوار
گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست
از می کنند روزه گشا طالبان یار
زانجا که پرده پوشی عفو کریم توست
بر قلب ما ببخش که نقدیست کم عیار
ترسم که روز حشر عنان بر عنان رود
تسبیح شیخ و خرقه رند شرابخوار
حافظ چو رفت روزه و گل نیز میرود
ناچار باده نوش که از دست رفت کار.
حافظ
نوروز ۱۳۹۷ مبارک. Nowruz 1397
نوروز و تحویل سال نو بر تمامی هممیهنان گلم و تمامی ایرانی تبار ها در سراسر دنیا شاد و فرخنده باد
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجه می میخواهم و مطرب که میگوید رسید
شاهدان در جلوه و من شرمسار کیسهام
بار عشق و مفلسی صعب است میباید کشید
قحط جود است آبروی خود نمیباید فروخت
باده و گل از بهای خرقه میباید خرید
گوییا خواهد گشود از دولتم کاری که دوش
من همیکردم دعا و صبح صادق میدمید
با لبی و صد هزاران خنده آمد گل به باغ
از کریمی گوییا در گوشهای بویی شنید
دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک
جامهای در نیک نامی نیز میباید درید
این لطایف کز لب لعل تو من گفتم که گفت
وین تطاول کز سر زلف تو من دیدم که دید
عدل سلطان گر نپرسد حال مظلومان عشق
گوشه گیران را ز آسایش طمع باید برید
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
این قدر دانم که از شعر ترش خون میچکید.
حافظ
اجراى زیبای سورنای نوروز ۱۳۹۷ - Norouz 1397
اسفند ۲۲، ۱۳۹۶
بدین زرتشت امروز خوشترست نبیذ
بفال نیک و بروز مبارک شنبد
نبیذگیر و مده روزگار نیک به بد
بدین زرتشت امروز خوشترست نبیذ
بخور موافقتش را نبیذ نو شنبد
اگر توانی یکشنبد از صبوحی کن
کجا صبوحی نیکو بود به یکشنبد
طریق و مذهب مانی به بادهٔ خوش ناب
نگاهدار و مزن بخت خویش را به لگد
بروزگار دوشنبد نبیذ خور بنشاط
برسم موبد پیشین و موبدان موبد
بگیر روز سهشنبد بدست بادهٔ ناب
بخور که خوب بود عیش روز سه شنبد
چهارشنبه که روز بلاست باده بخور
به ساتگینی میخور به عافیت گذرد
به پنجشنبه که روز خمار می زدگیست
چو تلخ باده خوری راحتت فزاید خود
پس از نماز دگر روزگار آدینه
نبیذ خور که گناهان عفو کند ایزد.
منوچهری
Glenn Miller - In The Mood [HQ]
آتشی که دنیا را خواهد سوزاند در راه است, چهارشنبه سوری شاد و پیروز باد
ترانه چهارشنبه سوری با صدای استاد ناصر مسعودی
رقص زیبای دختر ایرانی به مناسبت شب چهارشنبه سوری
Farrokh - Charshanbeh Soori | فرخ -چهارشنبه سوری
امشب ایران سراسر آتش است , چهارشنبه سوری فرخنده و شاد باد
یکی روز شاه جهان سوی کوه
گذر کرد با چند کس همگروه
پدید آمد از دور چیزی دراز
سیه رنگ و تیرهتن و تیزتاز
دوچشم از بر سر چو دو چشمه خون
ز دود دهانش جهان تیرهگون
نگه کرد هوشنگ باهوش و سنگ
گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ
بزور کیانی رهانید دست
جهانسوز مار از جهانجوی جست
برآمد بسنگ گران سنگ خرد
همان و همین سنگ بشکست گرد
فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
نشد مار کشته ولیکن ز راز
ازین طبع سنگ آتش آمد فراز
جهاندار پیش جهان آفرین
نیایش همی کرد و خواند آفرین
که او را فروغی چنین هدیه داد
همین آتش آنگاه قبله نهاد
بگفتا فروغیست این ایزدی
پرستید باید اگر بخردی
شب آمد برافروخت آتش چو کوه
همان شاه در گرد او با گروه
یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
سده نام آن جشن فرخنده کرد
ز هوشنگ ماند این سده یادگار
بسی باد چون او دگر شهریار
نخستین یکی گوهر آمد بچنگ
به آتش ز آهن جدا کرد سنگ
سر مایه کرد آهن آبگون
کزان سنگ خارا کشیدش برون
کز آباد کردن جهان شاد کرد
جهانی به نیکی ازو یاد کرد
جهاندار هوشنگ با رای و داد
بجای نیا تاج برسر نهاد
بگشت از برش چرخ سالی چهل
پر از هوش مغز و پر از رای دل
چو بنشست بر جایگاه مهی
چنین گفت بر تخت شاهنشهی
که بر هفت کشور منم پادشا
جهاندار پیروز و فرمانروا
بفرمان یزدان پیروزگر
به داد و دهش تنگ بستم کمر
وزان پس جهان یکسر آباد کرد
همه روی گیتی پر از داد کرد.
فردوسی کبیر
چهار شنبه سوری _ ئاگری نهورۆز
اسفند ۱۹، ۱۳۹۶
آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا
Carnyx Celtic war trumpetsyncmaster
Carnyx 3
این سازی است که در تمامی دنیا از زیر خاک درامده و به تمامی ملتهای دنیا تعلق دارد. و یکی از نشانههای امپراطوری جهان شمول پارسها همین ساز است که مانند آثار باستانی مشابه در تمامی دنیا، نشان از یک فرهنگ مشابه و یکسان در سراسر دنیا دارد. تنها قبایل وحشی گل در فرانسه، انگل در انگلیس، ترک در کردستان اشغالی و اعراب حاشیه نشین مرزهای ایران از داشتن این ساز محرومند.
Carnyx
Aria
الفتی هست با بنفشه مرا
گل بفصل بهار میخندد
سبزه بر مرغزار میخندد
غنچه دلگشای تنگ دهان
چون لب لعل یار میخندد
ابر بر لاله زار میگرید
لاله بر کوهسار میخندد
هرشکوفه که زینت چمن است
بر سر شاخسار میخندد
الفتی هست با بنفشه مرا
کوچو من سوگوار میخندد
لاله بر پای سرو چون منصور
مست در پای دار میخندد
وقت مردن چوشمع، حسام
بادلی پر شرار میخندد.
حسام خوسفی
Necirvan - Nemzani - New Music Video
اسفند ۱۷، ۱۳۹۶
کتیبههای تخت جمشید میگویند که زنان پارسی در ۵ هزار سال پیش حقوقی بیش از مردان داشته اند
حدود ۷۰ سال پیش، در سال ۱۳۱۲/۱۹۳۳م، در جریان كاوشهای موسسه شرقشناسی دانشگاه شیكاگو به سرپرستی «ارنست هرتسفلد» ایرانشناس، مجموعهای از کتیبههای ارزشمند و باورنکردی( از نظر سالم ماندن پس از حدود ۵ هزار سال) مربوط به دوران پر شکوه امپراتوری هخامنشی در باروی شمال شرقی تخت جمشید به دست آمد.
حقوق زنان سه برابر مردان در زمان هخامنشی
این مجموعه كه مشتمل بر حدود ۳۰هزار لوح بود، متعلق به صدها سال پیش از میلاد و همگی به خط پهلوی نوشته شده اند. چهار سال بعد، این مجموعه برای مطالعه "بطور امانی" به دانشگاه شیكاگو سپرده شد. از آن زمان تاكنون هنوز بطور امانی در آمریکا قرار دارند. بخشی از نتایج مطالعات امریکاییها این دانشگاه که بر روی کتیبههای تخت جمشید صورت گرفته است، منتشر شده اند.
در بهار ۱۳۸۳، گفته میشود دكتر «گیل استاین»، مدیر موسسه شرقشناسی دانشگاه شیكاگو، ۳۰۰ کتیبه از این مجموعه از متنهای ترجمه شده باروی تخت جمشید را از سوی دانشگاه شیكاگو در جعبههای ضد اسید و ضد رطوبت به ایران باز گردانده است.
این اسناد كه دارای ارزش تاریخی جهانی بسیاری است و بخشی از پیشینه تاریخ جهان و بویژه ایرانیان را بازگو میكند، تاكنون در انبار موزه ملی نگهداری میشد.
نمایش این تعداد الواح كه از نظر موضوعی نیز دستهبندی شدهاند، تاكنون در جهان بیسابقه بوده است. اما از این الواح چه اطلاعاتی به دست میآید؟
«شاهرخ رزمجو»، سرپرست مركز مطالعات هخامنشی موزه ملی، توضیح میدهد: «این کتیبهها اسنادی است که ثابت میکند امپراتوری هخامنشی جهان شمول بوده و تمامی ملتها در جهان در قلمرو ایران هخامنشی جای داشتند.
مرزهای ایران بوسعت تمامی خشکیهای روی زمین گسترده بوده است. اداره چنین قلمرو بزرگی در ۴۵۰۰ سال پیش نیاز به نظم و انضباط و سازماندهی اداری بسیار دقیقی داشت و هخامنشیان توانستند به كمك سازماندهی بینظیر خود، نزدیك به ۴ هزار سال این امپراتوری را به خوبی اداره كنند.
اسناد اداری هخامنشیان بیشتر به خط و زبان پهلوی روی الواح سنگی نوشته میشد. در كنار آن، از خط و زبانهای دیگری مانند ایلامی و آرامی هم استفاده میشد كه بیشتر با جوهر روی پوست و چرم و لوح نوشته میشد. الواح هخامنشی به نمایش درآمده نمونهای است از اسناد اداری هخامنشی كه شامل پرداخت حقوق برای موارد گوناگون از طرف دولت به ملت است.
و رسیدهایی هم است كه در ازای دریافت كالا یا مواد غذایی پول و سكه پرداخت میشده است و اینکار به طور گسترده استفاده میشده است. در آن زمان، سیستم پولی منظم بوجود آمده بوده و سیستم تبادلی کالا با کالا تقریبا از میان برداشته شده بوده است. (سیستم تبادل کالا با کالا تا سال ۱۹۸۰ هنوز بین غربیها و حتی امروزه هم وجود دارد.)
تعدادی از متنها محتوی پرداختهای مالیاتی است. این گونه متنها نشان میدهند كه ثروتمندان و مالداران با پرداخت مالیات به دولت در امور عمرانی و رسیدگی و کمک به کم داراها شرکت میکردهاند.
یعنی همكاری بسیار نزدیكی میان دولت و ملت موجود بوده است . در بعضی متنها آمده كه مالیاتی كه به دولت داده میشده ، پس از بررسیها و تحقیقات دقیق حسابدران و دیوان سالاران، به امور عمرانی و کمک به قشر کم درامد اختصاص داده میشده است. این کتیبهها نشان میدهد که ایرانیان یزدان پرست بوده و بر اساس آیین زرتشت به پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک نه تنها ایمان و اعتقاد قلبی داشته بلکه آنرا وظیفه و واجب برای خود میدانستند.
مثلا از متنها در مییابیم كه مراسمی به نام «لن» وجود داشته است. چگونگی این مراسم مذهبی را مشابه برخی مراسم امروزه مسیحیان بوده است. نام خدایانی چون اهورامزدا، میترا، نریوسنگ و سپندارمد هم در این الواح به چشم میخورد و قدمت پرستش این خدایان را نشان می دهد.
نكته جالب دیگر این كه از ایزدبانو آناهیتا با همه قدمت و جایگاهی كه در افكار ایرانیان داشته بسیار نام برده شده است و رسیدهایی برای پرداختهایی برای آب، رود و كوه مقدس وجود دارد كه شاید با این ایزد بانو بیارتباط نباشد.
بنابر توضیحات شاهرخ رزمجو، آن چه در این نمایشگاه بسیار مهم است، اثر مهری است روی یكی از این گل نوشتهها كه كهنترین اثر مهر هخامنشی در جهان محسوب میشود. این اثر مهر متعلق به سال ۵۰۰ ق.م یا سال داریوش بیست و دوم است و خود مهر متعلق به كورش اول، پدربزرگ كورش بزرگ، یعنی مربوط به دهها سده پیش از میلاد است.
این مهر از نوع استامپی، مشابه مهرهای امروزی است. علاوه بر مهرهای استامپی، در این نمایشگاه گونه دیگر مهر نیز به نمایش درآمده به نام مهرهای سیلندری. این مهرها با غلتاندن آنها بر روی جوهر میتوانسته بینهایت شكل ایجاد كند.كاربرد مهرها همانند مهرهای چاپ خانههای امروزه است که برای رسمیت بخشیدن به اسناد استفاده میشده است.
در این کاوشگریها ، یك نمونه قلم نگارش خط پهلوی به دست است که چگونگی ساخت آن شگفت انگیز است . این قلم و دیگر اسباب نگارش ایرانیان در ۵ هزار سال پیش جمیعاً در غرب انبار شده است.
در مورد الواح گروههای دیگر میتوان گفت که برخی از این الواح چگونگی پرداخت مواجب ماهیانه مادران تنها ، مواجب سفر به مسافران و غریب ها و کم درآمدها ، مواجب نگاه داری حیوانات بمنظور پرورش آنها ، مواجب كارگران و متنهای محاسبات آنها را شامل میگردد.
سپس در مورد هر گروه توضیحاتی بدین شرح ارایه میدهد: «مادرانی كه ظاهرا بیکار بودند و در شهرهای امپراتوری پارسها میزیستند و همچنین مادرانی که کار میکرده اند، همگی از طرف دولت حق اولاد یا مواجب ویژهای دریافت میكردند.
بررسی حقوق و دستمزدها نشان میدهد كه در بعضی موارد، حتی با شغل برابر، زنان سه برابر مردان حقوق میگرفتند.
مواجب سفر بخشی به مسافرانی كه از شهرهای مختلفی آمده بودند، داده میشد و بخشی به پیكهای پیشتاز تعلق میگرفت.
به عبارتی، قدیمیترین پرداخت سیستم پست جهان در این الواح ثبت شده است. پیكهای پیشتاز كه «پیَّردَزیش» خوانده شدهاند، پیامها را بسرعت در طول جادههای امپراتوری حمل میكردند و این قدیمیترین و سریعترین سیستم پستی جهان بوده كه داریوش آن را بنیان نهاده بود.
برخی لوحها جنبه برچسب كالا داشته كه با خود كالا فرستاده میشده است. (همان بارکد که امروزه از آن استفاده میکنند ) بعضی از متنها هم به متنهای محاسبات معروفاند. این متنها سالانهاند و گزارش پرداختها، برداشتها و ذخیره سال آینده را در بردارند. این متنها درست مانند متنهای حسابرسی امروزی جدولبندی شدهاند و خطوط جدولها روی الواح نمایان است.
متنهای محاسباتی از ریاضیات بسیار پیشرفتهای برخوردارند و برای مطالعه آنها باید علاوه بر زبان پهلوی و ایرلامی ، بر ریاضی نیز مسلط بود.
روی بیشتر الواح به خصوص الواح محاسباتی، نوشتهها یا علایمی به چشم میخورد به خط آرامی كه با مركب نوشته شده و نشان میدهد از روی این متنها، آرشیو دیگری تهیه میشد كه روی پوست یا چرم به زبان و خط آرامی نوشته میشد و جای دیگری نگهداری میشد. روی بعضی الواح فقط علامتی مبنی بر نسخهبرداری به چشم میخورد و روی برخی دیگر، كاملا به آرامی نوشته شده «نسخ»، یعنی «نسخه برداری شد.»
آرشیوها به این دلیل بوده كه اگر مدارك اصلی از بین رفت، نسخهای از آن موجود باشد. تعدادی از منابع اصلی این كار نیز شامل پژوهشهایی كه دانشگاه شیكاگو روی این الواح انجام داده، به خصوص كتابهایی كه در مورد نقش مهرها تهیه كرده، به نمایش درآمده است.
اما این جدول و جوهرها و قلم مخصوص نوشتن خط پهلوی که با نام "باگوه" خوناده میشد، و از چوب و ماده مخصوص دیگری که هنوز ناشناخته است تراشیده شده، به نگارندگان امكان میداد که لوح را در دست بگیرند و باگوه و به كمك جدول، محاسبات را به نگارش درآورد .
همه الواح باستانی هخامنشی آن چنان كه کشف شدهاند، همگی پاك و سالم و خوانا میباشند . برخی از از الواح به عمد از طرف غربیها خرد شده اند . الواح خرد شده را كه تعدادشان هم بیشتر شده و به ۳۵ هزار لوح رسیده، مركز مطالعات هخامنشی موزه ملی در یك پروژه بلند مدت طبقهبندی كرده و به گروههایی چون نقش مهرهای فرعی (متن و لبه)، متن و نقش، نقش مهر، متن، لبه، مغزی، برچسب و... تقسیم كرده است. نمونهای از این قطعات نیز به نمایش درآمده است.
این قطعات غالبا ناخوانا هستند و مثل پازل بزرگی میمانند كه برای مطالعه باید قطعات مربوطه را پیدا كرد و به هم چسباند. همچنین قطعاتی سفالی در این مجموعه پیدا شده است كه نشان میدهد این الواح در كوزههای سفالی نگهداری میشدهاند.
دو طرف همه این الواح سوراخ است. چون از داخل همگی این الواح ریسمانهایی عبور میكرده و از دو طرف لوح دو سر ریسمان بیرون میآمده و به صورت قلابی شكل پیدا میكرده است.
به این ترتیب، میتوانستند الواح را در جایی برای آرشیو آویزان كنند. معمولا سمت چپ الواح سطح صافی بوده كه جای انگشت شست دست چپ است. چون به هنگام نگارش لوح را معمولا در دست چپ نگه میداشتند و از چپ به راست هم مینوشتند. در همین قسمت، لوح مهر میشده و در واقع رسمیت پیدا میكرده است.
اگر نوشته ادامه پیدا میكرد، لوح را دور میگرداندند و در پشت لوح نوشته را ادامه میدادند. اگر نوشته پشت لوح را پر میكرد، به همان صورت رها میشد و سطح صاف سمت چپ آن مهر میشد تا به آن رسمیت بدهد. اما اگر فضایی خالی پشت كتیبه باقی ماند، آن فضا را مهر میكردند تا كس دیگری نتواند چیزی آن جا اضافه كند. (درست مانند امروز كه انتهای نامههای اداری یا چك را میبندند.)
« تمامی این الواح مشابه فاكتورهای امروزی است و هیچ گاه مستقیما به ما اطلاعاتی نمیدهند. اطلاعات را باید از داخل آنها كشید. مثلا واحدهای وزنی آن دوره كه برای پرداخت كالاها به كار رفته، از این الواح شناخته میشود: «بر» واحد وزنی جامدات و «مَّریش» واحد وزنی مایعات است.
در بعضی متنها، اسم منشی یا كاتب یا دبیری كه متن را نوشته، پایین متن اضافه میشود. ظاهرا آنها كه اسم دارند، شخص معروفی بودند كه جایگاه خاص اداری داشتند و وقتی نام خود را پایین متن میگذاشتند، میخواستند همه بدانند او چه كسی است. اما آن سازمان عریض و طویل اداری و اقتصادی چگونه اداره میشد؟
این سازمان اداری شگفت انگیز که از روی آن سیستمهای اداری غربی را ساخته اند، زیر نظر شخصی اداره میشد که ظاهرا نقش نخست وزیر را داشته است. او وزرایی داشته و وزرای او معاونهایی داشته اند و این معاونها خود زیردستانی داشتند كه امور دولت و ملت را در مناطق مختلف این امپراتوری عظیم روی کره زمین تعیین میكردند.
مناطق مختلف مسئولان متفاوتی داشتند. افرادی هم بودند كه كالاها را حمل میكردند و به مناطق تحویل میدادند و كسانی هم بودند كه كالاها را تحویل میگرفتند. تمام اینها عضو یك سازمان بسیار منظم و دقیق و برنامهریزی شده پرداختهای حقوقی به آدمهای مختلف بودند.
آیا از این الواح میتوان پی برد كه زندانیان یا بردگانی هم در این نظام به كار گماشته میشدند؟
در پاسخ به این سئوال باید گفت که : «در كتیبهها، از آدمها بعنوان آدمهای آزاد اسم برده شده كه كار میكنند و حقوق میگیرند. كاملا هم زیر نظر هستند، نه از نظر امنیتی و حفاظتی، از این نظر كه بدانند هركس چقدر كار كرده و چقدر باید حقوق بگیرد تا مبادا حقوقش كم شود یا به تعویق بیفتد. وضعیت حقوقها هم نشان میدهد دستمزد در بعضی موارد خیلی بالا بوده است. اما از اسیر یا برده یا زندانی برای كارها استفاده نمیكردند.
ممكن است زندانیانی داشتهاند اما از آنها برای كارهای ساختمانی بهرهكشی نمیكردند. هنرمندان را به این منظور دعوت میكردند و هنرمندان طبق قراردادهایی كار میكردند. مدارك مختلفی هم در این مورد وجود دارد. مانند دعوتنامهای كه ساتراپ مصر که از طرف داریوش کبیر به نخست وزیری مصر گمارده شده بود، برای هنرمندان مصری نوشته بود. در متنهای خزانه هم نام هنرمندان، ملیت آنان، كار ومیزان دستمزدشان ثبت است.
تمامی الواح بدست آمده از کاوشگریهای تخت جمشید در آمریکا میباشند و مدل ساخت تمامی نظام اداری، نظامی، شهر سازی، کشور داری، دانشگاه، ادارهٔ و مدرسه و همه و همه که امروزه در غرب برقرار، میباشند و تمامی آنچه که دارند از روی این الواح ساخته شدهاند.
بتازگی ترامپ اعلام کرده است که تمامی الواح هخامنشی از طرف آمریکا مصادره شده و دیگر به ایرانیان تعلق ندارد.
زن از نخست بود رکن خانهٔ هستی
در آنسرای که زن نیست، انس و شفقت نیست
در آن وجود که دل مرده، مرده است روان
بهیچ مبحث و دیباچهای، قضا ننوشت
برای مرد کمال و برای زن نقصان
زن از نخست بود رکن خانهٔ هستی
که ساخت خانهٔ بی پای بست و بی بنیان؟
زن ار براه متاعت نمیگداخت چو شمع
نمیشناخت کس این راه تیره را پایان
چو مهر گر که نمیتافت زن بکوه وجود
نداشت گوهری عشق، گوهر اندر کان
فرشته بود زن آن ساعتی که چهره نمود
فرشته بین، که برو طعنه میزند شیطان
اگر فلاطن و سقراط، بودهاند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردی ایشان
بگاهوارهٔ مادر، بکودکی بس خفت
سپس بمکتب حکمت، حکیم شد لقمان
چه پهلوان و چه سالک، چه زاهد و چه فقیه
شدند یکسره، شاگرد این دبیرستان
حدیث مهر کجا خواند طفل بی مادر
نظام و امن، کجا یافت ملک بی سلطان
وظیفهٔ زن و مرد ای حکیم، دانی چیست
یکیست کشتی و آن دیگریست کشتیبان
چو ناخداست خردمند و کشتیش محکم
دگر چه باک ز امواج و ورطه و طوفان
بروز حادثه، اندر یم حوادث دهر
امید سعی و عملهاست، هم ازین هم ازآن
همیشه دختر امروز، مادر فرداست
ز مادرست میسر بزرگی پسران
اگر رفوی زنان نکو نبود، نداشت
بجز گسیختگی جامهٔ نکو مردان
توان و توش ره مرد چیست، یاری زن
حطام و ثروت زن چیست، مهر فرزندان
زن نکوی نه بانوی خانه تنها بود
طبیب بود و پرستار و شحنه و دربان
بروزگار سلامت، رفیق و یار شفیق
بروز سانحه، تیمارخوار و پشتیبان
ز بیش و کم، زن دانا نکرد روی ترش
بحرف زشت، نیالود نیکمرد دهان
سمند عمر چو آغاز بدعنانی کرد
گهیش مرد و زمانیش زن گرفت عنان
چه زن چه مرد، کسی شد بزرگ و کامروا
که داشت میوهای از باغ علم در دامان
به رستهٔ هنر و کارخانهٔ دانش
متاعهاست، بیا تا شویم بازرگان
زنی که گوهر تعلیم و تربیت نخرید
فروخت گوهر عمر عزیز را ارزان
کیست زنده که از فضل جامهای پوشد
نه آنکه هیچ نیرزد اگر شود عریان
هزار دفتر معنی بما سپرد فلک
تمام را بدریدیم بهر یک عنوان
خرد گشود چو مکتب، شدیم ما کودن
هنر چو کرد تجلی، شدیم ما پنهان
بساط اهرمن خودپرستی و سستی
گر از میان نرود، رفتهایم ما زمیان
همیشه فرصت ما صرف شد درین معنی
که نرخ جامهٔ بهمان چه بود و کفش فلان
برای جسم خریدیم زیور پندار
برای روح بریدیم جامهٔ خذلان
قماش دکهٔ جان را بعجب پوساندیم
بهر کنار گشودیم بهر تن دکان
نه رفعتست، فسادست این رویه، فساد
نه عزتست، هوانست این عقیده، هوان
نه سبزهایم که روئیم خیره در جر و جوی
نه مرغکیم که باشیم خوش بمشتی دان
چو بگرویم به کرباس خود چه غم داریم
که حلهٔ حلب ارزان شدست یا که گران
از آن حریر که بیگانه بود نساجش
هزار بار برازندهتر بود خلقان
چه حلهایست گرانتر ز حیلت دانش
چه دیبهایست نکوتر ز دیبهٔ عرفان
هرآن گروهه که پیچیده شد بدوک خرد
به کارخانهٔ همت حریر گشت و کتان
نه بانوست که خود را بزرگ میشمرد
بگوشواره و طوق و بیارهٔ مرجان
چو آب و رنگ فضیلت بچهره نیست چه سود
ز رنگ جامهٔ زربفت و زیور رخشان
برای گردن و دست زن نکو، پروین
سزاست گوهر دانش، نه گوهر الوان.
پروین اعتصامی
روز زن مبارک باد / Happy Women's Day
اشتراک در:
پستها (Atom)