اسفند ۱۹، ۱۳۹۶
الفتی هست با بنفشه مرا
گل بفصل بهار میخندد
سبزه بر مرغزار میخندد
غنچه دلگشای تنگ دهان
چون لب لعل یار میخندد
ابر بر لاله زار میگرید
لاله بر کوهسار میخندد
هرشکوفه که زینت چمن است
بر سر شاخسار میخندد
الفتی هست با بنفشه مرا
کوچو من سوگوار میخندد
لاله بر پای سرو چون منصور
مست در پای دار میخندد
وقت مردن چوشمع، حسام
بادلی پر شرار میخندد.
حسام خوسفی
Necirvan - Nemzani - New Music Video
اسفند ۱۷، ۱۳۹۶
کتیبههای تخت جمشید میگویند که زنان پارسی در ۵ هزار سال پیش حقوقی بیش از مردان داشته اند
حدود ۷۰ سال پیش، در سال ۱۳۱۲/۱۹۳۳م، در جریان كاوشهای موسسه شرقشناسی دانشگاه شیكاگو به سرپرستی «ارنست هرتسفلد» ایرانشناس، مجموعهای از کتیبههای ارزشمند و باورنکردی( از نظر سالم ماندن پس از حدود ۵ هزار سال) مربوط به دوران پر شکوه امپراتوری هخامنشی در باروی شمال شرقی تخت جمشید به دست آمد.
حقوق زنان سه برابر مردان در زمان هخامنشی
این مجموعه كه مشتمل بر حدود ۳۰هزار لوح بود، متعلق به صدها سال پیش از میلاد و همگی به خط پهلوی نوشته شده اند. چهار سال بعد، این مجموعه برای مطالعه "بطور امانی" به دانشگاه شیكاگو سپرده شد. از آن زمان تاكنون هنوز بطور امانی در آمریکا قرار دارند. بخشی از نتایج مطالعات امریکاییها این دانشگاه که بر روی کتیبههای تخت جمشید صورت گرفته است، منتشر شده اند.
در بهار ۱۳۸۳، گفته میشود دكتر «گیل استاین»، مدیر موسسه شرقشناسی دانشگاه شیكاگو، ۳۰۰ کتیبه از این مجموعه از متنهای ترجمه شده باروی تخت جمشید را از سوی دانشگاه شیكاگو در جعبههای ضد اسید و ضد رطوبت به ایران باز گردانده است.
این اسناد كه دارای ارزش تاریخی جهانی بسیاری است و بخشی از پیشینه تاریخ جهان و بویژه ایرانیان را بازگو میكند، تاكنون در انبار موزه ملی نگهداری میشد.
نمایش این تعداد الواح كه از نظر موضوعی نیز دستهبندی شدهاند، تاكنون در جهان بیسابقه بوده است. اما از این الواح چه اطلاعاتی به دست میآید؟
«شاهرخ رزمجو»، سرپرست مركز مطالعات هخامنشی موزه ملی، توضیح میدهد: «این کتیبهها اسنادی است که ثابت میکند امپراتوری هخامنشی جهان شمول بوده و تمامی ملتها در جهان در قلمرو ایران هخامنشی جای داشتند.
مرزهای ایران بوسعت تمامی خشکیهای روی زمین گسترده بوده است. اداره چنین قلمرو بزرگی در ۴۵۰۰ سال پیش نیاز به نظم و انضباط و سازماندهی اداری بسیار دقیقی داشت و هخامنشیان توانستند به كمك سازماندهی بینظیر خود، نزدیك به ۴ هزار سال این امپراتوری را به خوبی اداره كنند.
اسناد اداری هخامنشیان بیشتر به خط و زبان پهلوی روی الواح سنگی نوشته میشد. در كنار آن، از خط و زبانهای دیگری مانند ایلامی و آرامی هم استفاده میشد كه بیشتر با جوهر روی پوست و چرم و لوح نوشته میشد. الواح هخامنشی به نمایش درآمده نمونهای است از اسناد اداری هخامنشی كه شامل پرداخت حقوق برای موارد گوناگون از طرف دولت به ملت است.
و رسیدهایی هم است كه در ازای دریافت كالا یا مواد غذایی پول و سكه پرداخت میشده است و اینکار به طور گسترده استفاده میشده است. در آن زمان، سیستم پولی منظم بوجود آمده بوده و سیستم تبادلی کالا با کالا تقریبا از میان برداشته شده بوده است. (سیستم تبادل کالا با کالا تا سال ۱۹۸۰ هنوز بین غربیها و حتی امروزه هم وجود دارد.)
تعدادی از متنها محتوی پرداختهای مالیاتی است. این گونه متنها نشان میدهند كه ثروتمندان و مالداران با پرداخت مالیات به دولت در امور عمرانی و رسیدگی و کمک به کم داراها شرکت میکردهاند.
یعنی همكاری بسیار نزدیكی میان دولت و ملت موجود بوده است . در بعضی متنها آمده كه مالیاتی كه به دولت داده میشده ، پس از بررسیها و تحقیقات دقیق حسابدران و دیوان سالاران، به امور عمرانی و کمک به قشر کم درامد اختصاص داده میشده است. این کتیبهها نشان میدهد که ایرانیان یزدان پرست بوده و بر اساس آیین زرتشت به پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک نه تنها ایمان و اعتقاد قلبی داشته بلکه آنرا وظیفه و واجب برای خود میدانستند.
مثلا از متنها در مییابیم كه مراسمی به نام «لن» وجود داشته است. چگونگی این مراسم مذهبی را مشابه برخی مراسم امروزه مسیحیان بوده است. نام خدایانی چون اهورامزدا، میترا، نریوسنگ و سپندارمد هم در این الواح به چشم میخورد و قدمت پرستش این خدایان را نشان می دهد.
نكته جالب دیگر این كه از ایزدبانو آناهیتا با همه قدمت و جایگاهی كه در افكار ایرانیان داشته بسیار نام برده شده است و رسیدهایی برای پرداختهایی برای آب، رود و كوه مقدس وجود دارد كه شاید با این ایزد بانو بیارتباط نباشد.
بنابر توضیحات شاهرخ رزمجو، آن چه در این نمایشگاه بسیار مهم است، اثر مهری است روی یكی از این گل نوشتهها كه كهنترین اثر مهر هخامنشی در جهان محسوب میشود. این اثر مهر متعلق به سال ۵۰۰ ق.م یا سال داریوش بیست و دوم است و خود مهر متعلق به كورش اول، پدربزرگ كورش بزرگ، یعنی مربوط به دهها سده پیش از میلاد است.
این مهر از نوع استامپی، مشابه مهرهای امروزی است. علاوه بر مهرهای استامپی، در این نمایشگاه گونه دیگر مهر نیز به نمایش درآمده به نام مهرهای سیلندری. این مهرها با غلتاندن آنها بر روی جوهر میتوانسته بینهایت شكل ایجاد كند.كاربرد مهرها همانند مهرهای چاپ خانههای امروزه است که برای رسمیت بخشیدن به اسناد استفاده میشده است.
در این کاوشگریها ، یك نمونه قلم نگارش خط پهلوی به دست است که چگونگی ساخت آن شگفت انگیز است . این قلم و دیگر اسباب نگارش ایرانیان در ۵ هزار سال پیش جمیعاً در غرب انبار شده است.
در مورد الواح گروههای دیگر میتوان گفت که برخی از این الواح چگونگی پرداخت مواجب ماهیانه مادران تنها ، مواجب سفر به مسافران و غریب ها و کم درآمدها ، مواجب نگاه داری حیوانات بمنظور پرورش آنها ، مواجب كارگران و متنهای محاسبات آنها را شامل میگردد.
سپس در مورد هر گروه توضیحاتی بدین شرح ارایه میدهد: «مادرانی كه ظاهرا بیکار بودند و در شهرهای امپراتوری پارسها میزیستند و همچنین مادرانی که کار میکرده اند، همگی از طرف دولت حق اولاد یا مواجب ویژهای دریافت میكردند.
بررسی حقوق و دستمزدها نشان میدهد كه در بعضی موارد، حتی با شغل برابر، زنان سه برابر مردان حقوق میگرفتند.
مواجب سفر بخشی به مسافرانی كه از شهرهای مختلفی آمده بودند، داده میشد و بخشی به پیكهای پیشتاز تعلق میگرفت.
به عبارتی، قدیمیترین پرداخت سیستم پست جهان در این الواح ثبت شده است. پیكهای پیشتاز كه «پیَّردَزیش» خوانده شدهاند، پیامها را بسرعت در طول جادههای امپراتوری حمل میكردند و این قدیمیترین و سریعترین سیستم پستی جهان بوده كه داریوش آن را بنیان نهاده بود.
برخی لوحها جنبه برچسب كالا داشته كه با خود كالا فرستاده میشده است. (همان بارکد که امروزه از آن استفاده میکنند ) بعضی از متنها هم به متنهای محاسبات معروفاند. این متنها سالانهاند و گزارش پرداختها، برداشتها و ذخیره سال آینده را در بردارند. این متنها درست مانند متنهای حسابرسی امروزی جدولبندی شدهاند و خطوط جدولها روی الواح نمایان است.
متنهای محاسباتی از ریاضیات بسیار پیشرفتهای برخوردارند و برای مطالعه آنها باید علاوه بر زبان پهلوی و ایرلامی ، بر ریاضی نیز مسلط بود.
روی بیشتر الواح به خصوص الواح محاسباتی، نوشتهها یا علایمی به چشم میخورد به خط آرامی كه با مركب نوشته شده و نشان میدهد از روی این متنها، آرشیو دیگری تهیه میشد كه روی پوست یا چرم به زبان و خط آرامی نوشته میشد و جای دیگری نگهداری میشد. روی بعضی الواح فقط علامتی مبنی بر نسخهبرداری به چشم میخورد و روی برخی دیگر، كاملا به آرامی نوشته شده «نسخ»، یعنی «نسخه برداری شد.»
آرشیوها به این دلیل بوده كه اگر مدارك اصلی از بین رفت، نسخهای از آن موجود باشد. تعدادی از منابع اصلی این كار نیز شامل پژوهشهایی كه دانشگاه شیكاگو روی این الواح انجام داده، به خصوص كتابهایی كه در مورد نقش مهرها تهیه كرده، به نمایش درآمده است.
اما این جدول و جوهرها و قلم مخصوص نوشتن خط پهلوی که با نام "باگوه" خوناده میشد، و از چوب و ماده مخصوص دیگری که هنوز ناشناخته است تراشیده شده، به نگارندگان امكان میداد که لوح را در دست بگیرند و باگوه و به كمك جدول، محاسبات را به نگارش درآورد .
همه الواح باستانی هخامنشی آن چنان كه کشف شدهاند، همگی پاك و سالم و خوانا میباشند . برخی از از الواح به عمد از طرف غربیها خرد شده اند . الواح خرد شده را كه تعدادشان هم بیشتر شده و به ۳۵ هزار لوح رسیده، مركز مطالعات هخامنشی موزه ملی در یك پروژه بلند مدت طبقهبندی كرده و به گروههایی چون نقش مهرهای فرعی (متن و لبه)، متن و نقش، نقش مهر، متن، لبه، مغزی، برچسب و... تقسیم كرده است. نمونهای از این قطعات نیز به نمایش درآمده است.
این قطعات غالبا ناخوانا هستند و مثل پازل بزرگی میمانند كه برای مطالعه باید قطعات مربوطه را پیدا كرد و به هم چسباند. همچنین قطعاتی سفالی در این مجموعه پیدا شده است كه نشان میدهد این الواح در كوزههای سفالی نگهداری میشدهاند.
دو طرف همه این الواح سوراخ است. چون از داخل همگی این الواح ریسمانهایی عبور میكرده و از دو طرف لوح دو سر ریسمان بیرون میآمده و به صورت قلابی شكل پیدا میكرده است.
به این ترتیب، میتوانستند الواح را در جایی برای آرشیو آویزان كنند. معمولا سمت چپ الواح سطح صافی بوده كه جای انگشت شست دست چپ است. چون به هنگام نگارش لوح را معمولا در دست چپ نگه میداشتند و از چپ به راست هم مینوشتند. در همین قسمت، لوح مهر میشده و در واقع رسمیت پیدا میكرده است.
اگر نوشته ادامه پیدا میكرد، لوح را دور میگرداندند و در پشت لوح نوشته را ادامه میدادند. اگر نوشته پشت لوح را پر میكرد، به همان صورت رها میشد و سطح صاف سمت چپ آن مهر میشد تا به آن رسمیت بدهد. اما اگر فضایی خالی پشت كتیبه باقی ماند، آن فضا را مهر میكردند تا كس دیگری نتواند چیزی آن جا اضافه كند. (درست مانند امروز كه انتهای نامههای اداری یا چك را میبندند.)
« تمامی این الواح مشابه فاكتورهای امروزی است و هیچ گاه مستقیما به ما اطلاعاتی نمیدهند. اطلاعات را باید از داخل آنها كشید. مثلا واحدهای وزنی آن دوره كه برای پرداخت كالاها به كار رفته، از این الواح شناخته میشود: «بر» واحد وزنی جامدات و «مَّریش» واحد وزنی مایعات است.
در بعضی متنها، اسم منشی یا كاتب یا دبیری كه متن را نوشته، پایین متن اضافه میشود. ظاهرا آنها كه اسم دارند، شخص معروفی بودند كه جایگاه خاص اداری داشتند و وقتی نام خود را پایین متن میگذاشتند، میخواستند همه بدانند او چه كسی است. اما آن سازمان عریض و طویل اداری و اقتصادی چگونه اداره میشد؟
این سازمان اداری شگفت انگیز که از روی آن سیستمهای اداری غربی را ساخته اند، زیر نظر شخصی اداره میشد که ظاهرا نقش نخست وزیر را داشته است. او وزرایی داشته و وزرای او معاونهایی داشته اند و این معاونها خود زیردستانی داشتند كه امور دولت و ملت را در مناطق مختلف این امپراتوری عظیم روی کره زمین تعیین میكردند.
مناطق مختلف مسئولان متفاوتی داشتند. افرادی هم بودند كه كالاها را حمل میكردند و به مناطق تحویل میدادند و كسانی هم بودند كه كالاها را تحویل میگرفتند. تمام اینها عضو یك سازمان بسیار منظم و دقیق و برنامهریزی شده پرداختهای حقوقی به آدمهای مختلف بودند.
آیا از این الواح میتوان پی برد كه زندانیان یا بردگانی هم در این نظام به كار گماشته میشدند؟
در پاسخ به این سئوال باید گفت که : «در كتیبهها، از آدمها بعنوان آدمهای آزاد اسم برده شده كه كار میكنند و حقوق میگیرند. كاملا هم زیر نظر هستند، نه از نظر امنیتی و حفاظتی، از این نظر كه بدانند هركس چقدر كار كرده و چقدر باید حقوق بگیرد تا مبادا حقوقش كم شود یا به تعویق بیفتد. وضعیت حقوقها هم نشان میدهد دستمزد در بعضی موارد خیلی بالا بوده است. اما از اسیر یا برده یا زندانی برای كارها استفاده نمیكردند.
ممكن است زندانیانی داشتهاند اما از آنها برای كارهای ساختمانی بهرهكشی نمیكردند. هنرمندان را به این منظور دعوت میكردند و هنرمندان طبق قراردادهایی كار میكردند. مدارك مختلفی هم در این مورد وجود دارد. مانند دعوتنامهای كه ساتراپ مصر که از طرف داریوش کبیر به نخست وزیری مصر گمارده شده بود، برای هنرمندان مصری نوشته بود. در متنهای خزانه هم نام هنرمندان، ملیت آنان، كار ومیزان دستمزدشان ثبت است.
تمامی الواح بدست آمده از کاوشگریهای تخت جمشید در آمریکا میباشند و مدل ساخت تمامی نظام اداری، نظامی، شهر سازی، کشور داری، دانشگاه، ادارهٔ و مدرسه و همه و همه که امروزه در غرب برقرار، میباشند و تمامی آنچه که دارند از روی این الواح ساخته شدهاند.
بتازگی ترامپ اعلام کرده است که تمامی الواح هخامنشی از طرف آمریکا مصادره شده و دیگر به ایرانیان تعلق ندارد.
زن از نخست بود رکن خانهٔ هستی
در آنسرای که زن نیست، انس و شفقت نیست
در آن وجود که دل مرده، مرده است روان
بهیچ مبحث و دیباچهای، قضا ننوشت
برای مرد کمال و برای زن نقصان
زن از نخست بود رکن خانهٔ هستی
که ساخت خانهٔ بی پای بست و بی بنیان؟
زن ار براه متاعت نمیگداخت چو شمع
نمیشناخت کس این راه تیره را پایان
چو مهر گر که نمیتافت زن بکوه وجود
نداشت گوهری عشق، گوهر اندر کان
فرشته بود زن آن ساعتی که چهره نمود
فرشته بین، که برو طعنه میزند شیطان
اگر فلاطن و سقراط، بودهاند بزرگ
بزرگ بوده پرستار خردی ایشان
بگاهوارهٔ مادر، بکودکی بس خفت
سپس بمکتب حکمت، حکیم شد لقمان
چه پهلوان و چه سالک، چه زاهد و چه فقیه
شدند یکسره، شاگرد این دبیرستان
حدیث مهر کجا خواند طفل بی مادر
نظام و امن، کجا یافت ملک بی سلطان
وظیفهٔ زن و مرد ای حکیم، دانی چیست
یکیست کشتی و آن دیگریست کشتیبان
چو ناخداست خردمند و کشتیش محکم
دگر چه باک ز امواج و ورطه و طوفان
بروز حادثه، اندر یم حوادث دهر
امید سعی و عملهاست، هم ازین هم ازآن
همیشه دختر امروز، مادر فرداست
ز مادرست میسر بزرگی پسران
اگر رفوی زنان نکو نبود، نداشت
بجز گسیختگی جامهٔ نکو مردان
توان و توش ره مرد چیست، یاری زن
حطام و ثروت زن چیست، مهر فرزندان
زن نکوی نه بانوی خانه تنها بود
طبیب بود و پرستار و شحنه و دربان
بروزگار سلامت، رفیق و یار شفیق
بروز سانحه، تیمارخوار و پشتیبان
ز بیش و کم، زن دانا نکرد روی ترش
بحرف زشت، نیالود نیکمرد دهان
سمند عمر چو آغاز بدعنانی کرد
گهیش مرد و زمانیش زن گرفت عنان
چه زن چه مرد، کسی شد بزرگ و کامروا
که داشت میوهای از باغ علم در دامان
به رستهٔ هنر و کارخانهٔ دانش
متاعهاست، بیا تا شویم بازرگان
زنی که گوهر تعلیم و تربیت نخرید
فروخت گوهر عمر عزیز را ارزان
کیست زنده که از فضل جامهای پوشد
نه آنکه هیچ نیرزد اگر شود عریان
هزار دفتر معنی بما سپرد فلک
تمام را بدریدیم بهر یک عنوان
خرد گشود چو مکتب، شدیم ما کودن
هنر چو کرد تجلی، شدیم ما پنهان
بساط اهرمن خودپرستی و سستی
گر از میان نرود، رفتهایم ما زمیان
همیشه فرصت ما صرف شد درین معنی
که نرخ جامهٔ بهمان چه بود و کفش فلان
برای جسم خریدیم زیور پندار
برای روح بریدیم جامهٔ خذلان
قماش دکهٔ جان را بعجب پوساندیم
بهر کنار گشودیم بهر تن دکان
نه رفعتست، فسادست این رویه، فساد
نه عزتست، هوانست این عقیده، هوان
نه سبزهایم که روئیم خیره در جر و جوی
نه مرغکیم که باشیم خوش بمشتی دان
چو بگرویم به کرباس خود چه غم داریم
که حلهٔ حلب ارزان شدست یا که گران
از آن حریر که بیگانه بود نساجش
هزار بار برازندهتر بود خلقان
چه حلهایست گرانتر ز حیلت دانش
چه دیبهایست نکوتر ز دیبهٔ عرفان
هرآن گروهه که پیچیده شد بدوک خرد
به کارخانهٔ همت حریر گشت و کتان
نه بانوست که خود را بزرگ میشمرد
بگوشواره و طوق و بیارهٔ مرجان
چو آب و رنگ فضیلت بچهره نیست چه سود
ز رنگ جامهٔ زربفت و زیور رخشان
برای گردن و دست زن نکو، پروین
سزاست گوهر دانش، نه گوهر الوان.
پروین اعتصامی
روز زن مبارک باد / Happy Women's Day
اسفند ۱۶، ۱۳۹۶
نیک و سالم زیستن، سازندگی، هنر، موسیقی، ورزش و انسانیت هدیه ما به دنیاست و
خرافات، تعصّب، جهالت، نژاد پرستی، فتنه، رذالت، جنگ، آدمخواری، ترس، دروغ، دو رویی، تباهی، تیرهگی، زن ستیزی، سربریدن، سنگسار، تجاوز، دزدی و غارت و حقارت هدیه غرب وحشی وحشی وحشی بدنیا است که از قبایل بغایت بربر اروپای کنونی (انگل ساکسونها، گلهها و ویکینک ها) به دنیا صادر شده است. همان قبایلی که حتی تا پس از جنگ جهانی دوم و پیش از فتنه ۵۷ در ایران، در ملأعام و دید همگان، یکدیگر را میخوردند، یکدیگر را از درختان آویزان کرده و میسوزندند، زنان را زنده زنده به آتش میکشیدند(امروزه همین اعمال را در زندانهای مخوفی که ساخته اند انجام میدهند) و از تولیداتشان زنا و کودکان خیابانی، بیماریهای همهگیر سیاه، مانند طاعون، جذام، وبا، سیاه زخم و هاری بود. و پس از اینکه درمان این بیماریها را به آنان آموختیم، بجای سپاس و تشکر، در کمال نمک نشناسی و حرامزادگی، ما را قتلعام و ویران کردند. و پس از آن دیگر برای هیچ بیماری که آنها تولید کردند، مانند سرطان و ایدز و سرس و دیگر بیماریهای ساخت وحشی ها، درمانی پیدا نشد. و متاسفانه امروزه این اقوام وحشی بر دنیا حکومت میکنند و همه کره زمین را به نابودی کشانده اند.
ز هرجا رستهایم آنجا مصفاست
بطرف گلشنی در نوبهاری
گلی خودرو دمید از جوکناری
درخشنده چو اندر درج گوهر
فروزنده چو برافلاک اختر
بدو گل گفت، کای شوخ سبکسار
بجوی و جر، گل خودروست بسیار
تو در هرجا که بنشینی گیاهی
بهر راهی که روئی خار راهی
دراینجا نکتهدانان بیشمارند
شمارا در شمار ما نیارند
بسوی چون توئی خوبان نبینند
وگر روزی ببینندت، نچینند
شود گر باغبان آگاه ازینکار
کند کار ترا ایام دشوار
شرار کیفرت دامن بگیرد
وبال هستیت گردن بگیرد
زگلشن برکنندت خواه ناخواه
کنندت پایمال اندر گذرگاه
بدین بیرنگی و پستی و زشتی
چرا اندر ردیف ما نشستی
بگفتا نام هرکس درشماریست
مرا نیز اندرین ملک اعتباریست
کسی کاین نقش بر گل مینگارد
حساب خار و خس را نیز دارد
ترا گر باغبانی بود چالاک
مرا هم باغبانی کرد افلاک
ترا گر کرد استاد آبیاری
مرا هم آب داد ابر بهاری
شمارا گرچه رونق بیشتر بود
سوی ما نیز گردون را نظر بود
چه ترسانی زآسیب شرارم
چه کردم تا بسوزد روزگارم
چه بودستیم جز خواب و خیالی
که گیرد گردن مارا وبالی
مرا درباغ محکم ریشهای نیست
ز داس و تیشهام اندیشهای نیست
بگامی میتوان بنیاد ما کند
بآهــی میتوان ازهم پراکند
جمال هرگلی درجلوه و پوست
چه فرق ار نوگلی پاکیزه خودروست
چه دانستی که مارا رنگ و بو نیست
که میگوید گل خودرو نکو نیست؟
دمیدم تا بدانیدم که هستم
فتادم تا نگوئی خودپرستم
مپنداری که کار دهر بازیست
مرا این اوفتادن، سرفرازیست
بهر مهدم که خواباندند خفتم
زهر مرزی که گفتندم، شکفتم
نشستم تا رخم شبنم بشوید
نسیم صبحگاهانم ببوید
درین بیرنگ و بوئی رنگ و بوهاست
درین دفتر زخلقت گفتگوهاست
سزد گر سرو و گل برما بخندند
که ما افتادهایم ایشان بلندند
بیاد من کسی تخمی نیفشاند
کشاورز سپهرم باتو بنشاند
مرا با گل خیال همسری نیست
هوای نخوت و نامآوری نیست
اگرچه گلشن ما دشت و صحراست
ز هرجا رستهایم آنجا مصفاست
ز من زین بیش کس خوبی نخواهد
گل خودرو ز قدر گل نکاهد
گرفتم جلوه و رنگی و تابی
ز بارانی و باد و آفتابی
گلی زیبا شدم در باغ ایام
چه میدانم چه خواهم شد سرانجام.
پروین اعتصامی
لیلا فروهر - بهار
و بازهم ترامپ
مدتی است که غربیها بطور جدی و با شیوهای رذیلانه و لجوجانه و مصرانه و "بیش از پیش"، تلاشی همه جانبه را آغازیدند تا روسها بویژه پوتین را در تمامی جبههها به خواری و ذلّت بکشانند.
از تلاش مذبوحانه آنان در المپیک زمستانی که منجر به حذف پرچم روسیه شده و ورزشکاران روس را به ناچار وادار بقبول این حقارت کرد که در زیر پرچمی بجز پرچم کشورشان -پرچمی سپید و بیطرف - رژه رفته و در این بازیها شرکت جستند (و حتی با وجود آوردن مدال طلا هم پرچم روسیهٔ بالا نرفت)،
-از دادن موشکهای ضدّ هواپیماهای روسی به اکراین،
-از استحکام و تجمع بیش از حد نیروی لشگر اهریمنی و تروریستی ناتو مستقر در اروپا که بتازگی صورت گرفته است،
-از تلاش برای حذف و یا دستکم بی اعتبار کردن بازیهای جهانی فوتبال در تابستان ۲۰۱۸ در مسکو،
-از دوره راه افتادن دول غربی و قرار دادن پولهایشان روی هم برای خرید دفاع نظامی بیشتر، بالا بردن بودجهِ نظامی کشورهای اروپایی و و و نشان از این پلیدی میدهد.
در این راه آمریکاییها با چینیها به توافق رسیدهاند. این توافق براحتی بدست نیامده و نتیجه ماهها فشار اقتصادی به چینیها بود که از طرف دولت ترامپ صورت گرفت. و البته هنوز هم ادامه دارد. ولی چینیها ظاهرا جا زده و اعلام کردند که کره شمالی آماده مذاکرات صلح با آمریکا است! و بدین ترتیب دستمال را زمین پهن کرده و یا حوله را به رینگ پرت کردند.
و البته پوتین هم بیکار ننشسته و تکنولوژی جدید موشکهای اتمی خود را بنمایش گذاشته و به غربیها دندان نشان داده است.
ولی بنظر میاید که اینها ظاهر قضایا است. آنچه که در زیر این کوه یخی پنهان است و سرانجام این شمشیر از رو بستنها، بر هیچکس آشکار نیست، و آینده مشخص مینماید. تنها میتوان حدس زد که عاقبت و آینده درخشانی را نمیتوان انتظار داشت و اگر اینبار نوبت چینیها نباشد، مطمئناً پس از روسها خواهد بود.
ترامپ در عنفوان جوانی و زمانی که ارث پدر دزد و قرمساقش را دریافت کرد |
اسفند ۱۵، ۱۳۹۶
بوی آغوش بهارم در چمن پیچیده ام
نه بشاخ گل نه بر سرو چمن پبچیده ام
شاخه تاکم بگرد خویشتن پیچیده ام
گرچه خاموشم ولی آهم بگردون میرود
دود شمع کشته ام درانجمن پیچیده ام
میدهم مستی بدلها گرچه مستورم زچشم
بوی آغوش بهارم در چمن پیچیده ام
جای دل در سینهٔ صدپاره، دارم آتشی
شعله را چون گل درون پیرهن پیچیده ام
::::::::::::::::::::::::::::
نازک اندامی بود امشب درآغوشم رهی
همچو نیلوفر بشاخ نسترن پیچیده ام.
رهی معیری
معین - گًل آمد بهار آمد-moein
اسفند ۱۴، ۱۳۹۶
ما از نسل نور، مهر و خورشیدیم
همه امکانات و قدرت دست شماست و مال شماست و در اختیار شماست. گمان میکنی هرکاری که بخواهید و از دستتان برمیاید، میتوانید انجام دهید، ولی مطمئن باش ای عوضی! که نوشته ها، هم خوانده هم شنیده و هم حس میشوند، این ارتباط با سیم و موج و بیت و بایت نیست، ارتباط مغز مرکزی با ۷ میلیارد انسان و صدها میلیارد موجودات دیگر است. این قدرت کنترل شدنی نیست، ای بیچاره نادانِ خود بزرگ بینِ اهریمنی. اینقدر سر بسنگ بکوبید تا لجن راه بیفتد. مرگ بر شما و جاودانگی بر ما باد.
بهار آمد و آورد باز بوى ترا
چگونه دل نکند تازه آرزوى ترا
بهار آمد و آورد باز بوى ترا
پس از وفات هم آید قراربخش دلم
اگر بگور برم باخود آرزوى ترا
اگرچه باز غمم چنگ برگلو دارد
بیا كه بوسه دهم قمرى گلوى ترا
بروى اینهمه بدچشم میتوانم بست
بس اینكه درنظر آرم رخِ نكوى ترا
چنان در آینه جانِ من هویدایى
كه شور و نورِ حضورست یادِ روى ترا
نیافت روشنى از مهرِ چون تویى دلِ او
چه تیره روزى ازین بیشتر عدوى ترا
بهانه جویى و عیب وى، اى عدو چه كژى ست
سرشتِ عیب تراش و بهانه جوى ترا
بجامِ عدل دهى باده، نوشَت اى ساقى
برو كه سنگِ ستم نشكند سبوى ترا
دلا مبارك بادت سماعِ شادى نو
شنید گوشِ فلك دوش هاى و هوى ترا
تو و نهفتنِ عشق این چه آبرودار داریست
كه اشكِ شوق فروریزد آبروى ترا.
اسماعیل خوئی
پوران - گل اومد بهار اومد
اشتراک در:
پستها (Atom)