اسفند ۱۶، ۱۳۹۶
نیک و سالم زیستن، سازندگی، هنر، موسیقی، ورزش و انسانیت هدیه ما به دنیاست و
خرافات، تعصّب، جهالت، نژاد پرستی، فتنه، رذالت، جنگ، آدمخواری، ترس، دروغ، دو رویی، تباهی، تیرهگی، زن ستیزی، سربریدن، سنگسار، تجاوز، دزدی و غارت و حقارت هدیه غرب وحشی وحشی وحشی بدنیا است که از قبایل بغایت بربر اروپای کنونی (انگل ساکسونها، گلهها و ویکینک ها) به دنیا صادر شده است. همان قبایلی که حتی تا پس از جنگ جهانی دوم و پیش از فتنه ۵۷ در ایران، در ملأعام و دید همگان، یکدیگر را میخوردند، یکدیگر را از درختان آویزان کرده و میسوزندند، زنان را زنده زنده به آتش میکشیدند(امروزه همین اعمال را در زندانهای مخوفی که ساخته اند انجام میدهند) و از تولیداتشان زنا و کودکان خیابانی، بیماریهای همهگیر سیاه، مانند طاعون، جذام، وبا، سیاه زخم و هاری بود. و پس از اینکه درمان این بیماریها را به آنان آموختیم، بجای سپاس و تشکر، در کمال نمک نشناسی و حرامزادگی، ما را قتلعام و ویران کردند. و پس از آن دیگر برای هیچ بیماری که آنها تولید کردند، مانند سرطان و ایدز و سرس و دیگر بیماریهای ساخت وحشی ها، درمانی پیدا نشد. و متاسفانه امروزه این اقوام وحشی بر دنیا حکومت میکنند و همه کره زمین را به نابودی کشانده اند.
ز هرجا رستهایم آنجا مصفاست
بطرف گلشنی در نوبهاری
گلی خودرو دمید از جوکناری
درخشنده چو اندر درج گوهر
فروزنده چو برافلاک اختر
بدو گل گفت، کای شوخ سبکسار
بجوی و جر، گل خودروست بسیار
تو در هرجا که بنشینی گیاهی
بهر راهی که روئی خار راهی
دراینجا نکتهدانان بیشمارند
شمارا در شمار ما نیارند
بسوی چون توئی خوبان نبینند
وگر روزی ببینندت، نچینند
شود گر باغبان آگاه ازینکار
کند کار ترا ایام دشوار
شرار کیفرت دامن بگیرد
وبال هستیت گردن بگیرد
زگلشن برکنندت خواه ناخواه
کنندت پایمال اندر گذرگاه
بدین بیرنگی و پستی و زشتی
چرا اندر ردیف ما نشستی
بگفتا نام هرکس درشماریست
مرا نیز اندرین ملک اعتباریست
کسی کاین نقش بر گل مینگارد
حساب خار و خس را نیز دارد
ترا گر باغبانی بود چالاک
مرا هم باغبانی کرد افلاک
ترا گر کرد استاد آبیاری
مرا هم آب داد ابر بهاری
شمارا گرچه رونق بیشتر بود
سوی ما نیز گردون را نظر بود
چه ترسانی زآسیب شرارم
چه کردم تا بسوزد روزگارم
چه بودستیم جز خواب و خیالی
که گیرد گردن مارا وبالی
مرا درباغ محکم ریشهای نیست
ز داس و تیشهام اندیشهای نیست
بگامی میتوان بنیاد ما کند
بآهــی میتوان ازهم پراکند
جمال هرگلی درجلوه و پوست
چه فرق ار نوگلی پاکیزه خودروست
چه دانستی که مارا رنگ و بو نیست
که میگوید گل خودرو نکو نیست؟
دمیدم تا بدانیدم که هستم
فتادم تا نگوئی خودپرستم
مپنداری که کار دهر بازیست
مرا این اوفتادن، سرفرازیست
بهر مهدم که خواباندند خفتم
زهر مرزی که گفتندم، شکفتم
نشستم تا رخم شبنم بشوید
نسیم صبحگاهانم ببوید
درین بیرنگ و بوئی رنگ و بوهاست
درین دفتر زخلقت گفتگوهاست
سزد گر سرو و گل برما بخندند
که ما افتادهایم ایشان بلندند
بیاد من کسی تخمی نیفشاند
کشاورز سپهرم باتو بنشاند
مرا با گل خیال همسری نیست
هوای نخوت و نامآوری نیست
اگرچه گلشن ما دشت و صحراست
ز هرجا رستهایم آنجا مصفاست
ز من زین بیش کس خوبی نخواهد
گل خودرو ز قدر گل نکاهد
گرفتم جلوه و رنگی و تابی
ز بارانی و باد و آفتابی
گلی زیبا شدم در باغ ایام
چه میدانم چه خواهم شد سرانجام.
پروین اعتصامی
لیلا فروهر - بهار
و بازهم ترامپ
مدتی است که غربیها بطور جدی و با شیوهای رذیلانه و لجوجانه و مصرانه و "بیش از پیش"، تلاشی همه جانبه را آغازیدند تا روسها بویژه پوتین را در تمامی جبههها به خواری و ذلّت بکشانند.
از تلاش مذبوحانه آنان در المپیک زمستانی که منجر به حذف پرچم روسیه شده و ورزشکاران روس را به ناچار وادار بقبول این حقارت کرد که در زیر پرچمی بجز پرچم کشورشان -پرچمی سپید و بیطرف - رژه رفته و در این بازیها شرکت جستند (و حتی با وجود آوردن مدال طلا هم پرچم روسیهٔ بالا نرفت)،
-از دادن موشکهای ضدّ هواپیماهای روسی به اکراین،
-از استحکام و تجمع بیش از حد نیروی لشگر اهریمنی و تروریستی ناتو مستقر در اروپا که بتازگی صورت گرفته است،
-از تلاش برای حذف و یا دستکم بی اعتبار کردن بازیهای جهانی فوتبال در تابستان ۲۰۱۸ در مسکو،
-از دوره راه افتادن دول غربی و قرار دادن پولهایشان روی هم برای خرید دفاع نظامی بیشتر، بالا بردن بودجهِ نظامی کشورهای اروپایی و و و نشان از این پلیدی میدهد.
در این راه آمریکاییها با چینیها به توافق رسیدهاند. این توافق براحتی بدست نیامده و نتیجه ماهها فشار اقتصادی به چینیها بود که از طرف دولت ترامپ صورت گرفت. و البته هنوز هم ادامه دارد. ولی چینیها ظاهرا جا زده و اعلام کردند که کره شمالی آماده مذاکرات صلح با آمریکا است! و بدین ترتیب دستمال را زمین پهن کرده و یا حوله را به رینگ پرت کردند.
و البته پوتین هم بیکار ننشسته و تکنولوژی جدید موشکهای اتمی خود را بنمایش گذاشته و به غربیها دندان نشان داده است.
ولی بنظر میاید که اینها ظاهر قضایا است. آنچه که در زیر این کوه یخی پنهان است و سرانجام این شمشیر از رو بستنها، بر هیچکس آشکار نیست، و آینده مشخص مینماید. تنها میتوان حدس زد که عاقبت و آینده درخشانی را نمیتوان انتظار داشت و اگر اینبار نوبت چینیها نباشد، مطمئناً پس از روسها خواهد بود.
ترامپ در عنفوان جوانی و زمانی که ارث پدر دزد و قرمساقش را دریافت کرد |
اسفند ۱۵، ۱۳۹۶
بوی آغوش بهارم در چمن پیچیده ام
نه بشاخ گل نه بر سرو چمن پبچیده ام
شاخه تاکم بگرد خویشتن پیچیده ام
گرچه خاموشم ولی آهم بگردون میرود
دود شمع کشته ام درانجمن پیچیده ام
میدهم مستی بدلها گرچه مستورم زچشم
بوی آغوش بهارم در چمن پیچیده ام
جای دل در سینهٔ صدپاره، دارم آتشی
شعله را چون گل درون پیرهن پیچیده ام
::::::::::::::::::::::::::::
نازک اندامی بود امشب درآغوشم رهی
همچو نیلوفر بشاخ نسترن پیچیده ام.
رهی معیری
معین - گًل آمد بهار آمد-moein
اسفند ۱۴، ۱۳۹۶
ما از نسل نور، مهر و خورشیدیم
همه امکانات و قدرت دست شماست و مال شماست و در اختیار شماست. گمان میکنی هرکاری که بخواهید و از دستتان برمیاید، میتوانید انجام دهید، ولی مطمئن باش ای عوضی! که نوشته ها، هم خوانده هم شنیده و هم حس میشوند، این ارتباط با سیم و موج و بیت و بایت نیست، ارتباط مغز مرکزی با ۷ میلیارد انسان و صدها میلیارد موجودات دیگر است. این قدرت کنترل شدنی نیست، ای بیچاره نادانِ خود بزرگ بینِ اهریمنی. اینقدر سر بسنگ بکوبید تا لجن راه بیفتد. مرگ بر شما و جاودانگی بر ما باد.
بهار آمد و آورد باز بوى ترا
چگونه دل نکند تازه آرزوى ترا
بهار آمد و آورد باز بوى ترا
پس از وفات هم آید قراربخش دلم
اگر بگور برم باخود آرزوى ترا
اگرچه باز غمم چنگ برگلو دارد
بیا كه بوسه دهم قمرى گلوى ترا
بروى اینهمه بدچشم میتوانم بست
بس اینكه درنظر آرم رخِ نكوى ترا
چنان در آینه جانِ من هویدایى
كه شور و نورِ حضورست یادِ روى ترا
نیافت روشنى از مهرِ چون تویى دلِ او
چه تیره روزى ازین بیشتر عدوى ترا
بهانه جویى و عیب وى، اى عدو چه كژى ست
سرشتِ عیب تراش و بهانه جوى ترا
بجامِ عدل دهى باده، نوشَت اى ساقى
برو كه سنگِ ستم نشكند سبوى ترا
دلا مبارك بادت سماعِ شادى نو
شنید گوشِ فلك دوش هاى و هوى ترا
تو و نهفتنِ عشق این چه آبرودار داریست
كه اشكِ شوق فروریزد آبروى ترا.
اسماعیل خوئی
پوران - گل اومد بهار اومد
اسفند ۱۳، ۱۳۹۶
بهار و باغ را فصل جوانیست
سحرگه غنچهای درطرف گلزار
زنخوت بر گلی خندید بسیار
که ای پژمرده، روز کامرانیست
بهار و باغ را فصل جوانیست
نشاید در چمن دلتنگ بودن
بدین رنگ و صفا، بیرنگ بودن
نشاط آرد هوای مرغزاران
چو نور صبحگاهی در بهاران
تو نیز آمادهٔ نشو و نما باش
برنگ و جلوه و خوبی چوما باش
اگر ما هردو را یک باغبان کشت
چرا گشتیم ما زیبا، شما زشت
بیفروز از فروغ خود چمن را
مکاه ایدوست قدر خویشتن را
بگفتا، هیچ گل درطرف بستان
نماند جاودان شاداب و خندان
مرا هم بود روزی رنگ و بوئی
صفائی، جلوهای، پاکیزهروئی
سپهر، این باغ بس کردست یغما
من امروزم بدین خواری، تو فردا
چو گل یکلحظه ماند غنچه یکدم
چه شادی درصف گلشن چه ماتم
مرا باید دگر ترک چمن گفت
گل پژمرده دیگربار نشکفت
ترا خوش باد با خوبان نشستن
که مارا باید اینک رخت بستن
مزن بیهود چندین طعنه ما را
ببند ار زیرکی دست قضا را
چو خواهد چرخ یغماگر زبونت
کند باد حوادث واژگونت
بهر شاخی که روید تازه برگی
شود تاراج بادی یا تگرگی
گل آن خوشتر که جز روزی نماند
چو ماند، هیچکش قدرش نداند
بهستی خوش بود دامن فشاندن
گلی زیبا شدن یکلحظه ماندن
گل خوشبوی را گرمست بازار
نماند رنگ و بو چون رفت رخسار
تبه گردید فرصت خستگان را
برو هشیار کن نو رستگان را
چه نامی چون نماند از من نشانی
چه جان بخشی، چو باقی نیست جانی
کسی کش دایهٔ گیتی دهد شیر
شود هم در زمان کودکی پیر
چو این پیمانه را ساقیست گردون
بباید خورد، گر شهدست وگر خون
از آن دفتر که نام ما زدودند
شما را صفحهٔ دیگر گشودند
ازین پژمردگی ما را غمی نیست
که گل را زندگانی جز دمی نیست.
پروین اعتصامی
از آمدن بهار و از رفتن دی
از آمدن بهار و از رفتن دی
اوراق وجود ما همی گردد طی
می خور مخور اندوه که فرمود حکیم
غمهای جهان چو زهر و تریاقش می.
خیام
تفاوت از سال ۱۹۷۲ تا ۲۰۱۸، از زمین تا آسمان است
Bruce Lee Lightsabers Scene Recreation
اگر بورس لی میخواست امروز بجنگد!
اشتراک در:
پستها (Atom)