بهمن ۲۷، ۱۳۹۶

ابلهانی که عاشق تبلیغاتند... بازنشر


من غرب ستیز نیستم و برعکس اعتقاد دارم که مردم دنیا، چه در غرب و چه در شرق، چه جنوب و چه شمال در خوبی‌ و بدی یکدیگر شریکند، از آنجاییکه تفکرات و اعتقادات من براساس کنش و واکنش بین پدیدها قرار دارد، یعنی‌ اعتقاد دارم که هرعملی‌ که انجام میشود، بدنبال خود عکس‌العملی را برمیگرداند، و در نتیجه "هرچه کنی‌ بخود کنی‌ گر‌ همه نیک‌ و بد کنی‌"، و این جمله شگفت انگیز سعدی کبیر که میفرماید: "بنی آدم اعضای یک پیکرند که در افرینش ز یک گوهرند"- همیشه آویزه گوش من است، در نتیجه براساس این اعتقاد کلا ستیزی با کسی‌ ندارم، ولی‌ منکر اینهم نیستم که منتقد شدید سیاست‌های مخرب، متجاوزانه، بیرحمانه، ویرانگرانه و وحشیانه غربم، چرا که بمن ثابت شده است که دنیا دست کیست.
بعنوان نمونه‌ای از خروار و دانه‌ای از هزار-مثلا این تصویر یا پوستر تبلیغاتی از دهه ۶۰ از کشور آمریکاست. این تبلیغ می‌گوید که بالاترین استاندارد زندگی‌ در آمریکا قرار دارد و داشتن زندگی‌ مرفع در آمریکا را تبلیغ می‌کند. و درست در زیر این پوستر بزرگ، عده‌ای از مردم فقیر آمریکا در صف طولانی تهیه یک لقمه نان هستند. آنچه که توسط رسانه‌های جمعی از قبیل تلویزیون و رادیو و مجلات و روزنامه‌ها، بمردم دنیا نشان دادند، تصویر خندان و شاداب یک خانواده آمریکایی بود که گویی در خوشبختی‌ غوطه میخورند و شادی و نشاط از همه درز‌هایشان به بیرون نشط میکرد. درحالیکه حقیقت در صفی قرار داشت که در زیر این پوستر تبلیغاتی دیده میشود. ولی‌ مردم دنیا گول این تبلیغات را خوردند، و از کنار گوشهٔ دنیا، هر آدمی‌ که دارای روحیه و شور زندگی‌ بود، هر آدمی‌ که دستش به دهانش می‌رسید، هر آدمی‌ که به سختی و تنگی و با مشقّت و با سرمایه کشورش سواد و دانشی اندوخته بود، هر ورزشکار ممتاز، هر هنرمندی که بدنبال موفقیت بود، و و و راهی‌ این سراب شد تا تشنگیش را فرو نشاند.

بدین ترتیب، سرمایه، دانش، تخصص، شور و نشاط زندگی‌، مردم شجاع و کسانی‌ که از خطر کردن و ریسک کردن نمیترسیدند، راهی‌ کشوری شد بنام آمریکا، و این کشور که بواسطه دور بودنش از جنگ در زمان جنگ جهانی‌ دوم هیچ گونه آسیبی ندیده بود و برعکس، با فروختن مواد خوراکی به کشورهای جنگ زده اروپایی، ثروت کلانی را اندوخته بود، همچنین با بدست گرفتن قدرت در نیمه بیشتری از دنیا، و بهرکشی‌ از مردم بینوای دیگر کشورها روز بروز بقدرت و ثروتش افزوده میشد، به یکباره و درمدتی‌ کوتاه از خراب آبادی که بروی اجساد زنان و کودکان سرخ پوست بنا شده بود، سرخ پوستانی که با وحشیانه‌ترین شیوه‌های ممکن هلاک شده بودند، به بزرگترین قدرت جهانی‌ جهش کرد.

و نتیجه بدست آوردن اینهمه ثروت مادی و معنوی- براحتی‌، آسان و بدون دردسر- این شد که به یکباره اعتقادشان نسبت بدرستی‌ و روش‌های سالم زندگی‌ بیش از پیش متزلزل شد، تاجاییکه همه چیز را برای خودشان خواستند و میخواهند و فارغ از اینکه در اینراه چه تعداد انسان بیگناه بخاک و خون کشیده میشوند، چهار نعل برای نگهداری کاخ‌ها و تجملات بی‌ مورد، بی‌ اساس و خسته کننده، همچنان میتازند.

این مردم به این نتیجه رسیدند که نه احتیاج به صنعت دارند نه کشاورزی و نه پرورش نیروهای متخصص، آنچه که اینها احتیاج دارند تبلیغات است و بس! بهمین دلیل هم بروی بخش تبلیغاتی خود، از جمله هالیوود، سرمایه گذاری‌های نجومی کردند چرا که تمامی تفکرشان از تولید، به یکبار بزندگی‌ انگلی و سربار و بهره کشی‌ از دیگر مردم دنیا، بغارت و چپاول منحصر شده است.

وقتی‌ مخ مردم دنیا را با تبلیغات شبانه روزی از طریق فیلم، تلویزیون، روزنامه، رادیو و مجلات و در چند دهه اخیر -اینترنت- زدی، دیگر مشکلی‌ وجود نخواهد داشت، همه چیز بطرفت سرازیر خواهد شد، و این وسط مردم دنیا کلاه گشادی بسرشان رفته که تا روی چشمها و گوش‌هایشان را گرفته و روز بروز مفلوکتر و وابسته تر میشوند. درحالیکه دردیگر سو‌ی هرشب جشن و خوشگذرانی‌ برپاست. God Bless America


Team America Theme Song


بهمن ۲۶، ۱۳۹۶

یک داستان ساده



مرد مشرکی بکنار چاه جمکران آمد و دید که بروی تابلو کنار چاه نوشته شده که امام زمان فقط یک آرزو را برآورده میکند. پس مرد مشرک آرزو کرد که امام زمان یک عشق واقعی‌ به او بدهد. امام زمان و یا شریک خدا بلافاصله به او یک عشق آتشین عطا کرد. مرد مشرک بسیار خوشحال شد. سپس نگاه کرد ببیند کس دیگری هم مانند او به آرزویش رسیده است. دید بله- یکی‌ پول خواسته گرفته، دیگری یک جت مدرن خواسته، بدست آورده و آن یکی‌ آرزو کرده سوپر من بشه، به آرزویش رسیده!
::::::::::::::::
آخر داستان معلوم نیست و معلوم نیست که چه بر سر قلب و روان مرد آمده است، ولی‌ حدس زده میشود که در این هنگام-
زن در حالیکه مرد را دلداری میداد، به او گفت عوضش تو منو داری که از همه اینها بیشتر میارزم....! 

و مرد تنها بگفتن یک "بله" قناعت کرده است.

آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا


Loup Barrow 2012 - Cristal Baschet

بی‌ زن بی‌ غم


زن بود واجب برای زندگی
روشن از زن شد سرای زندگی
حق نهاد از وی بنای زندگی
هست دندان آسیای زندگی


لذت دنیا زن و دندان بود
بی‌زن و دندان جهان زندان بود

همدم آدم در این عالم زنست
براساس زندگی محرم زنست
حاصل نسل بنی آدم زنست
مرد را همخوابه و همدم زنست


لذت دنیا زن و دندان بود
بی‌زن و دندان جهان زندان بود

چون خدا تاسیس این دنیا نمود
آشکارا آدم و حوا نمود
خلق را بهر زن شیدا نمود
هرکه جفت خویش را پیدا نمود

لذت دنیا زن و دندان بود
بی‌زن و دندان جهان زندان بود

می‌شود زن باعث طول حیات
زن بود شیرین‌تر از قند و نبات
در کلام حق خدا از مهجزات
کرد تعریف از زنان و مومنات

لذت دنیا زن و دندان بود
بی‌زن و دندان جهان زندان بود

زن ببر تا دولتت افزون شود
زن ببر تا طالعت میمون شود
هرخیالی از سرت بیرون شود
صد چه لیلی از غمت مجنون شود

لذت دنیا زن و دندان بود
بی‌زن و دندان جهان زندان بود

بهر خود برپا بساط سور کن
از عروس خویش را مسرور کن
خانه خود را ز زن مهرور کن
چشم شیطان لعین را کور کن

لذت دنیا زن و دندان بود
بی‌زن و دندان جهان زندان بود.

نسیم شمال

Sheku Kanneh-Mason - No Woman No Cry (Cello Version)

به اندازه چشم‌های موجودات زنده , جهان بینی‌ وجود دارد

Perspective

ترانزیت کاری از هنرمند هندی والی شینده..... Valay Shende


یک هنرمند مجسم سازی هندی بنام والی شینده در سال ۲۰۱۰ بمدت ۱۸ ماه بروی یک پروژهٔ کار کرده است که نتیجه‌اش را میتوان در این تصاویر دید. کامیونی با ۲۲ سرنشین که نشان و گویای حمل و نقل و نقش مهم آن در کشاورزی برای هند و مردم هند است. این مجسمه زیبا را والی شینده توسط هزاران دیسک فولادی ضدّ زنگ که بطور جداگانه به یکدگر جوش داده شده‌اند، ساخته است. آینه‌های عقب کامیون ویدیو‌های از مسیر و راه‌های در بمبئی را نمایش میدهد، بطوری که کامیون از دیدگاه صندلی راننده حرکت میکند، اما در واقع ثابت برجای ایستاده است. این کار زیبا را میتوان از نزدیک در موزه شهر مومبای مشاهده کرد.

بربر‌های غربی تمامی نقاط بهشت آسای کره زمین را نابود کردند، ایران، ویتنام، بالکان، آفریقا، امریکای جنوبی، کردستان


بهمن ۲۵، ۱۳۹۶

آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Das Glarophon

از چشم خود بپرس مارا که میکشد


راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست
آنجا جزآنکه جان بسپارند چاره نیست
هرگه که دل بعشق دهی خوش دمی بود
در کارخیر حاجت هیچ استخاره نیست
مارا زمنع عقل مترسان ومی بیار
کان شحنه در ولایت ما هیچکاره نیست
از چشم خود بپرس مارا که میکشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نیست
او را بچشم پاک توان دید چون هلال
هردیده جای جلوه آن ماه پاره نیست
فرصت شمر طریقه رندی که این نشان
چون راه گنج برهمه کس آشکاره نیست
نگرفت درتو گریه حافظ بهیچ رو
حیران آن دلم که کم از سنگ خاره نیست.

حافظ


Soosan: Shahre Bi To


چو پشت کسی کو غم عشق خورد


چراغست مر تیره شب را بسیچ
به بد تا توانی تو هرگز مپیچ
چو سی روز گردش بپیمایدا
شود تیره گیتی بدو روشنا
پدید آید آنگاه باریک و زرد
چو پشت کسی کو غم عشق خورد
چو بیننده دیدارش از دور دید
هم اندر زمان او شود ناپدید
دگر شب نمایش کند بیشتر
ترا روشنایی دهد بیشتر
به دو هفته گردد تمام و درست
بدان باز گردد که بود از نخست
بود هر شبانگاه باریکتر
به خورشید تابنده نزدیکتر
بدینسان نهادش خداوند داد
بود تا بود هم بدین یک نهاد.

فردوسی‌ کبیر






اکثر آدما چون بطور واقعی‌ خود را دوست ندارند، هیچکس را نمیتوانند بطور واقعی‌ دوست داشته باشند


غم عشق برعیش پیرایه بست, تب عشق در مغز صحت نشست


بهمن ۲۴، ۱۳۹۶

آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Booker White - Poor Boy Long Way from Home

زهر این فکر که ایندم گذراست



دنگ...دنگ
ساعت گیج زمان در شب عمر
می‌زند پیدرپی زنگ


زهر این فکر که ایندم گذراست
می‌شود نقش بدیوار رگ هستی من
لحظه‌ام پر شده از لذت
یا بزنگار غمی آلوده‌است

لیک چون باید ایندم گذرد
پس اگر می‌گریم
گریه‌ام بیثمر است
و اگر می‌خندم
خنده‌ام بیهوده‌است

دنگ... دنگ ....
لحظه‌ها می‌گذرد
آنچه بگذشت، نمی‌آید باز
قصه‌ای هست که هرگز دیگر
نتوان شد آغاز

مثل اینست که یک پرسش بی پاسخ
برلب سر زمان ماسیده‌ است

تند برمیخیزم
تا بدیوار همین لحظه که در آنهمه چیز
رنگ لذت دارد، آویزم
آنچه می‌ماند ازاین جهد بجای
خنده لحظه پنهان شده از چشمانم
و آنچه بر پیکر او می‌ماند
نقش انگشتانم

دنگ...
فرصتی از کف رفت
قصه‌ای گشت تمام
لحظه باید پی لحظه گذرد
تاکه جان گیرد درفکر- دوام
این دوامی که درون رگ من ریخته زهر
وارهانیده از اندیشه من رشته حال
وز رهی دور و دراز
داده پیوندم با فکر زوال

پرده‌ای می‌گذرد
پرده‌ای می‌آید
می‌رود نقش پی نقش دگر
رنگ می‌لغزد بر رنگ
ساعت گیج زمان در شب عمر
می‌زند پی در پی زنگ
دنگ... دنگ .... دنگ.

سهراب سپهری

Michael Kiwanuka - Rest


جشن و جشنواره‌های گوناگون از نقاط مختلف دنیا در ماه فوریه


جشنواره در جنگل , برزیل ۲۰۱۸


جشنواره سیاسی آلمان


جشنواره جنگ پرتقال در ایتالیا


این جشنواره یک جشنواره باستانی است و هر ساله در پایان بهمن ماه* برای اعلام اینکه زمستان رو به پایان است و بهار درحال نزدیک شدن است، در ایتالیا بویژه در شمال ایتالیا برگزار میگردد. در این جشن ملی‌ مردم با پرتاب پرتقال‌های باقی‌ مانده از زمستان - آنچه که در انبار‌ها هنوز موجود است- به آسمان( امروزه به سر و صورت یکدگر) به یکدیگر خبر پایان زمستان را داده و با نوشیدن شراب و خوردن خوراکی‌های ویژه نزدیک شدن بهار را جشن میگیرند. تمامی این جشن‌ هم مانند دیگر جشن‌های باستانی نقاط مختلف دنیا در اصل ریشه در جشن‌های ایران باستان دارد.

*ایرانیان باستان اعتقاد داشتند که پس از ۱۵ بهمن ماه زمین به اصطلاح نفس می‌کشد و دیگر هیچ برفی بر روی زمین باقی‌ نخواهد ماند، و هرچند که برف ببارد چون زمین گرم میشود، دوامی نخواهد داشت.
همچنین برطبق یک اعتقاد باستانی ایرانی‌، خوردن پرتقال در فصل گرما و تابستان برای بدن مضر است و در نتیجه با گرم شدن زمین و هوا میبایستی آنچه که باقی‌ مانده بیرون ریخت.


برزیل همچنان در جشن, کارناوال ریو دو ژانیرو ۹ تا ۱۴ فوریه ۲۰۱۸

آنسر که بود بیخبر از وی خسبد, آنکس که خبر یافت از او کی خسبد