بهمن ۲۳، ۱۳۹۶
آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا
Busk Break: Mister Gunn & The Pistol Packin' Mamas cover "My Fat Gal"
رفتم درون هر رگ و هر استخوان آن
شب ایستاده است، خیره نگاه او
برچارچوب پنجره من
سرتا بپای پرسش اما
اندیشناک مانده و خاموش
شایداز هیچ سو جواب ناید
دیریست مانده یکجسد سرد
درخلوت کبود اتاقم
هرعضو آن زعضو دگر دور ماندهست
گویی که قطعه، قطعه دیگر را
از خویش راندهست
ازیاد رفته در تن او وحدت
برچهره اش که حیرت ماسیده روی آن
سه حفره کبود که خالیست
از تابش زمان، بویی فسادپرور و زهرآلود
تا مرزهای دور خیالم دویدهست
نقش زوال را بر هرچه هست
روشن و خوانا کشیدهست
در اضطراب لحظه زنگار خورده ای
که روزهای رفته درآن بود ناپدید
با ناخن این جسد را، ازهم شکافتم
رفتم درون هر رگ و هر استخوان آن
اما ازآنچه درپی آن بودم، رنگی نیافتم
شب ایستادهست، خیره نگاه او
برچارچوب پنجره من
باجنبش است
پیکر او گرم یک جدال
بسته است نقش
بر تن لبهایش
تصویر یک سئوال.
سهراب سپهری
Otis Redding - That's How Strong My Love Is
بهمن ۲۲، ۱۳۹۶
شاید زندگی مثل یک کلاف کامواست
بافتن را از یک فامیل خیلی دور یاد گرفتم که نه اسمش خاطرم است نه قیافه اش، اما حرفش هیچوقت از یادم نمی رود، می گفت:
زندگی مثل یک کلاف کامواست،
از دستت که در برود می شود کلاف سردر گم،
گره می خورد، می پیچد بهم، گره گره می شود،
بعد باید صبوری کنی، گره را بوقتش با حوصله وا کنی،
زیاد که کلنجار بروی، گره بزرگتر می شود، کورتر میشود،
یکجایی دیگر کاری نمیشود کرد، باید سر و ته کلاف را برید،
یک گره ظریف کوچک زد، بعد آن گره را توی بافتنی یک جوری قایم کرد،
محو کرد، یک جوری که معلوم نشود،
یادت باشد، گره های توی کلاف همان دلخوری های کوچک و بزرگند،
همان کینه های چند ساله، باید یک جایی تمامش کرد، سر و تهش را برید،
زندگی به بندی بند است بنام "حرمت "
که اگر آن بند پاره شود کار زندگی تمام است.
سیمین بهبهانی
حسرتی با حیرتی آمیخت
زخم شب میشد کبود
در بیابانی که من بودم
نه پر مرغی هوای صاف را میسود
نه صدای پای من همچون دگر شبها
ضربهای برضربه میافزود
تا بسازم گرد خود دیوارهای سر سخت و پا برجای
با خود آوردم ز راهی دور
سنگهای سخت و سنگین را برهنهپای
ساختم دیوار سنگین بلندی تا بپوشاند
از نگاهم هرچه میآید بچشمان پست
و ببندد راه را بر حمله غولان
که خیالم رنگ هستی را به پیکرهایشان میبست
روز و شبها رفت
من بجا ماندم دراینسو
شسته دیگر دست ازکارم
نه مرا حسرت به رگها میدوانید آرزویی خوش
نه خیال رفتهها میداد آزارم
لیک پندارم پسِ دیوار
نقشهای تیره میانگیخت
و به رنگ دود
طرحها از اهرمن میریخت
تا شبی مانند شبهای دگر خاموش
بیصدا از پا درآمد پیکر دیوار....
حسرتی با حیرتی آمیخت.
سهراب سپهری
I Love You More Than You'll Ever Know - Marc Broussard [Studio Version]
دانستنی ها
اروپایی بربر از جنایتکاری حمایت میکند که گروهی از زنان و کودکان و مردان را فقط و فقط بجرم "کرد بودن" در روز روشن بطرز فجیع قتلعام میکند و هیچگونه حق حیات و زندگی برای آنان قائل نیست.
در روز روشن به دو کشور مستقل حمله جنایتکارانه کرده و مردم بیگناه مرز نشین آنجا را میکشد، تمامیت ارضی آنان را بهیچ میشمارد، و آب از آب تکان نمیخورد! چرا؟ چون ابلیس خودش اینکاره است و چگونه میتواند جلوی شاگرد و دست نشانده و دست پرورده بربر خود را بگیرد و او را محکوم کرده و کارش را مذموم بشمارد؟
جنگ بر سر پول و قدرت است. جنگ بین چین و آمریکا است. وگرنه کیم جونگ و عمهاش یک گوشه نشستند ترنا بازیشان را میکنند. |
بقایای موجود ناشناختهای که در حفاریهای شهر سوخته در سیستان ایران بدست آمده و اینک در لندن در موزهای بنام انگلیس و کشف شده از جای دیگر بدید همگان و مردم دنیا گذشته شده است! |
آدم حوا را در شکاف باسنش قرار داد تا زنان بدانند که باید دنبالهرو مردان باشند! بازنشر
"پس از اینکه الله آدم را از گل رس آفرید بفرشتگان دستور داد بر او سجده کنند،
-پس سجده کردند.
-آدم را خوابی عمیق فرا گرفت! (اینکه با سجده کردن بر آدم، او را خوبی عمیق در گرفته باشد، کمی تا قسمتی تردید آمیز است، مگر اینکه فرض بر این باشد که بجز سجده، عمل دیگری هم بر او درگرفته است!)
-سپس حوا را از دنده چپ آدم آفرید (زنان شانس آوردند از تخم چپ آدم آفریده نشدند).
-پس از اینکه آدم از خواب برخاست و حوا را دید، شگفت زده شده و اولین کاری که کرد، حوا را در شکاف باسن خود قرار داد!
-تا دلیلی باشد که زن همیشه باید دنبال رو مرد باشد....!
( إن الله تبارک و تعالى لما خلق آدم من طين و أمر الملائكه فسجدوا له القى عليه السبات ثم ابتدع له حواء فجعلها في موضع النقره التی بين وركيه و ذلک لكی تكون المرأه تبعا للرجل ...)
منبع این سوره قرآن(جک) در تفسیر الصافی فیض کاشانی جلد ۱ صفحه ۴۱۴ و علل الشرائع شیخ صدوق جلد ۱ صفحه ۱۸ و در جامع الاحادیث شیعه آیت الله بروجردی جلد جلد ۲۰ صفحه ۴ و علل اللئالی ابن ابی جمهوری الاحسائی جلد ۳ صفحه ۲۸۰.
منبع
بهمن ۲۱، ۱۳۹۶
این شبِ بی مرز
رنگی کنارِ شبِ بیحرف
مرده است
مرغی سیاه آمده از راههای دور
میخواند از بلندیِ بامِ شبِ شکست
سرمست فتح آمده از راه
این مرغ غم پرست
دراین شکست رنگ
ازهم گسسته رشته هرآهنگ
تنها صدای مرغک بیباک
گوش سکوت
ساده میآراید با گوشوار پژواک
مرغ سیاه آمده از راههای دور
بنشسته روی بامِ بلندِ شبِ شکست
چون سنگ بیتکان
لغزانده چشم را
بر شکلهای درهم پندارش
خوابی شگفت میدهد آزارش
گلهای رنگ
سرزده از خاکهای شب
در جادههای عطر
پای نسیم
مانده ز رفتار
هردم پی فریبی
این مرغ غم پرست
نقشی کشد به یاری منقار
بندی گسسته است
خوابی شکسته است
رویای سرزمینِ افسانه
شکفتن گلهای رنگ را
از یاد برده است
بی حرف
باید از خم این ره عبور کرد
رنگی کنار این شبِ بی مرز
مرده است.
سهراب سپهری
Gregory Porter performs It's Probably Me at the Polar Music Prize Ceremony 2017
اشتراک در:
پستها (Atom)