بهمن ۲۱، ۱۳۹۶
بهمن ۲۰، ۱۳۹۶
اسلام ترکی
این جک یه روز یه ترکه نیست- شوخی نیست و کاملا حقیقت دارد. در مصاحبه با امام ترکیه در تلویزیون دولتی- امام ترک بمردان متاهل هشدار داد که استمناء در این دنیا "حاملگی دست" در آن دنیا را بهمراه دارد! این موضوع ابتدا حیرت جهانی و سپس انفجاری از خنده در شبکه های ارتباط جمعی را بهمراه داشته و کلی ملت را شاد نمود. خدایا این ترک ها را از مردم فعال در شبکه های اجتماعی نگیر!
امام "مجاهد جیهاد هان" که از طرفداران سینه چاک دیکتاتور ترکا و رهبر گروه تروریستی داعش "عردوغان" هم هست در تلویزیون دولتی ترکا گفت : کسی که استمناء میکند به دستانش تجاوز میکند!!! (: و در قیامت با دستان باردار شده ظاهر میشود-:) در اینترنت هم کاربران با تصاویر دستان باردار شده امام را آنچنان مسخره کرده و به او و ترکیه خندیدند که درهمین دنیا حامله شد.
İstimnâ (Mastürbasyon) Caiz mi?
کارناوال ریو دو ژانیرو ۹ تا ۱۴ فوریه ۲۰۱۸
کارناوال ریو دو ژانیرو یک جشنواره باستانی برزیل است که هرساله بعنوان بزرگترین کارناوال شناخته شده درجهان با میلیونها شرکت کننده از سراسر دنیا، بمدت یکهفته در خیابانهای شهرهای گوناگون برزیل برگزار میگردد. بزرگترینِ این جشنوارهها در شهر ریو دو ژانیرو برزیل برگزار میشود. نخستینِ این جشنوارهها بصورت امروزی در سال ۱۷۲۳ میلادی برگزار شد. ولی قدمت این جشنواره بزمان برگزاری جشن شراب در ایران باستان میرسد.(در ایران امروزی این جشنوارهها تبدیل به عزاداری ظهر عاشورا شده است که نه ربطی به اسلام دارد و نه دین الله.)
کارناوال ریو توسط گروههای گوناگون ملت برزیل از آماتورها و اشخاص خصوصی گرفته تا با تجربهها و اینکارهها و استادان طراحی و رقص و موسیقی برگزار میگردد. آنچه که بین تمامی این گروهها مشترک است، ایجاد سرور و شادی و فضای جشن و نشاط و خنده و رقص و هنر و بزن و بکوب است. گروههای با تجربه با راه انداختن شناورهای متنوع که به اشکال بسیار زیبا و مختلف طراحی و دیزاین شده اند و هر شناور متعلق به یک گروه خاص است- که نشانههای ویژه خود را دارد، و گروههایی از مدارس متعدد سامبا واقع در ریو (بیش از ۲۰۰ مدرسه که به ۵ بخش تقسیم شده است) این فستیوال و جشنواره را برگزار میکنند.
دستورکار ویژهای وجود دارد که هر مدرسه باید در رژه خود پیروی کند. هر مدرسه با گروه جلودار (به پرتغالی: comissão de frente) شروع میشود که گروهی از دانش آموزانی هستند که از ۱۰ تا ۱۵ تن تشکیل شده و با حمل نشانهای خاص- مدرسه خود را معرفی میکنند- و روحیه و سبک آنرا ارائه میدهند. این افراد رقصهایی را در لباسهای تجملی با یک داستان کوتاه انجام میدهند. پس از جلودار ها نخستین شناور مدرسه که به آن بال گشوده (به پرتغالی: abre-alas) گویند بمسیر میآید. اینها بدنبال ارباب ارشد و پرچمدار (به پرتغالی: Mestre-sala and Porta-Bandeira) با همراهی یک تا ۴ جفت- یک فعال و ۳ ذخیره- برای هدایت رقصندگان هستند.
کارناوال ریو دو ژانیرو ۹ تا ۱۴ فوریه ۲۰۱۸ بخش دوم
بهمن ۱۹، ۱۳۹۶
یک سایه را که بُرده شب از پیکرش شکیب
تنها و روی ساحل
مردی براه میگذرد
نزدیک پای او
دریا، همه صدا
شب، گیج درتلاطم امواج
باد، هراس پیکر
رو میکند بساحل
و درچشمهای مرد- نقش
خاطر را پررنگ میکند
انگار هی میزند که
مرد کجا میروی کجا؟
و مرد میرود به ره خویش
و باد سرگردان
هی میزند دوباره
کجا میروی؟
و مرد میرود و باد همچنان....
امواج، بی امان
از راه میرسند
لبریز از غرور تهاجم
موجی پر از نهیب
ره میکشد بساحل و میبلعد
یک سایه را
که بُرده شب
از پیکرش شکیب
دریا، همه صدا
شب، گیج در تلاطم امواج
باد، هراس پیکر
رو میکند بساحل و .....
سهراب سپهری
These arms of mine - Otis Redding
دنیای امروزی ما
هرچه معنویات* آدمی در او رشد میکند، نیاز او به مادیات کمتر میشود- تاجایی که احتیاج بخورد و خوراک و خواب و سکس و دیگر سر و سور و سات روزمره آدمِ طبیعی، در او کمرنگ شده و آدمی خود را نسبت به آنان وارسته میبیند.
بزرگ شدن معنویات میتواند ناشی از بزرگ یا کوچک شدن قسمتهایی از مغز باشد که عوالم طبیعی را در آدمی کنترل کرده و ساخت روزمرگی را بطور فیزیولوژی برای آدمی در دستور کار خود دارند. و بجای آنچه که ما در رفتار و کردار آدمی طبیعی میدانیم، عوالمی مانند- بیخبری- محو و مات- مسحوری و مستی را، تحت تاثیر:
-تربیت فجیع در دوران کودکی
-مواد مخدر
-و اثرات ناشی از خوراکیهای مصنوعی و آشغال تولیدی کارخانجات ساخت غرب را، ناشی شوند.
در اینحال آدمی به اصطلاح در خود فرو رفته و تبدیل بموجودی بی احساس، نچسب، چندش آور، خشن، بیرحم، بیتفاوت، بیغیرت، رذل، نفرت انگیز و بطور کلی دیو شده و باعث رنج خود و اطرافیانش میشود.
و براستی که دنیای امروزی ما دچار چنین بلیه و ناگواری است.
*منظور از معنویات در اینجا، دنیای داخلی آدمی است. و منظور آن معنایی که در ادراک عموم و همگان میباشد(عوالم روحانی و انسانی) نیست. و درنتیجه این معنویات لزوما جنبه مثبت ندارند.
ما خدعه کردیم
ما خدعه کردیم، پیغمبر اسلام هم خدعه میکرد، اسلام هم خدعه میکند
۱۶ دروغ بزرگ خمینی شیاد، پلید و پلشت در مورد نقش روحانیت در نوفل لوشاتو برای فریفتن مردم ایران!
-در پاسخ به پرسش نشریه فرانسوی زبان لوموند: آیا شما در نظر دارید که در رأس حکومت قرار گیرید؟ "شخصاً نه، نه من، نه سن من و نه موقع و مقام من و نه میل و رغبت من متوجه چنین امری است."/ ۱۶ اردیبهشت ۵۷،صحیفه امام خمینی جلد ۳ صفحه ۳۷۳
-در پاسخ به پرسش رادیو تلویزیون فرانسه: دریافت شما از حکومت اسلامی چیست؟ آیا منظور این است که رهبران مذهبی حکومت را خود اداره کنند؟ مراحل این حکومت کدام است؟ "خیر، منظور این نیست که رهبران مذهبی، خود حکومت را اداره کنند، لکن مردم را برای تأمین خواستههای اسلام رهبری میکنند، چون اکثریت قاطع مردم، مسلمان هستند، حکومت اسلامی از پشتیبانی آنان برخوردار شده، متکی بهمردم میگردد."/ ۲۳ شهریور ۵۷، نجف، صحیفه امام خمینی جلد ۳ صفحه ۴۶۷
-"علما خود حکومت نخواهند کرد، آنان ناظر و هادی مجریان امور میباشند، این حکومت در همه مراتب خود متکی بهآرای مردم و تحت نظارت و ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود."/ در پاسخ به سؤال خبرگزاری رویتر (۴ آبان ۵۷، پاریس)، صحیفه امام خمینی جلد ۴ صفحه ۱۶۰
-"من هیچ سمت دولتی را نخواهم پذیرفت."/ پاریس در گفتگو با خبرنگاران، ۱۲ آبان ۵۷
-در پاسخ به پرسش روزنامه فرانسوی لوژورنال: در مورد رژیم جمهوری که میخواهید تشکیل دهید و اسلامی خواهد بود، آیا خواهید پذیرفت که در رأس آن قرار گیرید؟ "... این مردم هستند که باید افراد کاردان و قابل اعتماد خود را انتخاب کنند و مسئولیت امور را بهدست آنان بسپارند ولیکن من شخصاً نمیتوانم در این تشکیلات مسئولیت خاصی را بپذیرم و در عین حال همیشه در کنار مردم ناظر بر اوضاع هستم و وظیفه ارشادی خود را انجام میدهم"./ ۷ آذر ۵۷، صحیفه امام خمینی جلد ۵ صفحه ۱۳۷
-"ما به خواست خدای تعالی در اولین زمان ممکن و لازم برنامههای خود را اعلام خواهیم نمود. ولی این بدان معنی نیست که من زمام امور کشور را به دست بگیرم و هر روز نظیر دوران دیکتاتوری شاه، اصلی بسازم و علی رغم خواست ملت به آنها تحمیل کنم. به عهده دولت و نمایندگان ملت است که در این امور تصمیم بگیرند؛ ولی من همیشه به وظیفه ارشاد و هدایتم عمل خواهم کرد."/ در گفتگو باخبرنگار انگلیسی روزنامه اکونومیست ۱۸ دی ۵۷ / ۹ صفر ۱۳۹۹،صحیفه نور جلد ۳ ص۷۷ و صحیفه امام خمینی جلد ۵ ص ۳۸۵
-"من و ساير روحانيون در حكومت پستي را اشغال نميكنيم، وظيفه روحانيون ارشاد دولتها است. من در حكومت آينده نقش هدايت را دارم."/ سخنرانی ۱۸ دی ۵۷، صحیفه نور ، ج۳،ص ۷۵
-"روحانیون در حکومت آینده نقش ارشاد و هدایت دولت را دارا خواهند بود"./ در پاسخ به پرسش روزنامه انگلیسی اکونومیست ۱۸ دی ۵۷، صحیفه امام خمینی » جلد ۵ » صفحه ۳۸۶
-"من در آینده [پس از پیروزی انقلاب] همین نقشی که الان دارم خواهم داشت. نقش هدایت و راهنمایی، و در صورتی که مصلحتی در کار باشد اعلام می کنم... لکن من در خود دولت نقشی ندارم"/ در مصاحبه با خبرنگار تلویزیون ای. بی. سی امریکا، ۲۲ دی ۱۳۵۷ / ۱۳ صفر ۱۳۹۹ صحيفه نور،جلد ۴ ، ص ۲۰۶ و ج ۵ ص ۴۳۲ صحیفه امام خمینی
-در پاسخ به پرسش کانال دو فرانسه مبنی بر: آیا شما حکومت خواهید کرد؟ "نخیر من نخواهم بود، ما شورایی تأسیس میکنیم که در آن شورا مجلس تشکیل بشود؛ بعد مجلس با اتکال بهملت ترتیب کارها را میدهد"./ ۱۸ دی ۵۷، صحیفه امام خمینی » جلد ۵ » صفحه ۳۸۰
-در پاسخ به پرسش شبکۀ تلویزیونی کبس آمریکا مبنی بر: ابهاماتی در مورد نقش شما در آینده وجود دارد، ممکن است نقش خود را در آینده بفرمایید؟ "من در آینده هم همین نقشی را که الان دارم خواهم داشت، نقش هدایت و راهنمایی و در صورتی که مصلحتی در کار باشد اعلام میکنم و اگر خیانتکاری در کار باشد با او مبارزه میکنم، لکن در خود دولت هیچ نقشی ندارم"./ ۲۲ دی ۵۷، نوفل لوشاتو صحیفه امام خمینی » جلد ۵ » صفحه ۴۳۲
-"اختیارات شاه را نخواهم داشت."/ پاریس در گفتگو با خبرنگاران،۲۴ دی ۵۷، صحیفه نور،ج۳،ص۱۱۵
-" من چنین چیزی نگفتهام که روحانیون متکفل حکومت خواهند شد. روحانیون شغلشان چیز دیگری است. نظارت بر قوانین البته به عهده روحانیون است و اتکای روحانیون هم به ملت است نه به حزبی. و من هم به ملت اتکا دارم و به حزبی وابسته نیستم."/ ۲۶ دی ۵۷ در مصاحبه با خبرنگار مجله آلمانی اشترن، صحیفه نور ، ج۳ ،ص۱۴۰ و صحیفه امام خمینی جلد ۵ صفحه ۴۸۲
-"من مسئولیت ریاست جمهوری را بر عهده نمیگیرم، کار من هدایت است. / در پاسخ به سؤال رادیو مونت کارلو(۷ بهمن ۵۷، پاریس)، صحیفه امام خمینی جلد ۵ صفحه ۵۳۹
-"من نميخواهم رياست دولت را داشته باشم. طرز حكومت، حكومت جمهوری است و تكيه بر آرای ملت."/ پاریس در مصاحبه با مجلهی اُسترن، ۲۶ دی ۵۷، صحيفهی نور، جلد ۵، ص ۴۸۳
-"این مطلب را بارها گفتهام که روحانیون باید وضعی ارشادی داشته باشند نه اینکه بخواهند حکومت کنند. کاری نباید بکنیم که مردم بگویند اینها دستشان بهجایی نمیرسید، حالا که رسید دیدید اینطور شدند. استبداد دینی خود تهمتی است که از کنارش نباید گذشت"./ ۱۱ شهریور ۱۳۶۳ / ۶ ذی الحجه ۱۴۰۴، صحیفه امام خمینی جلد ۱۹ - صفحه ۴۳
-رویکرد قانون اساسی:
در پیش نویس قانون اساسی سال ۱۳۵۸که نخست مورد تائید خمینی نیز بود، بجز اصل ۱۴۲، ۱۴۳، ۱۴۵، ۱۴۶ و ۱۴۷ که نقش نظارتی محدودی برای ۵ تن از مجتهدان در شورای نگهبان قانون اساسی در نظر گرفته بود، روحانیت نقش و دخالتی در قدرت نداشت، لیکن در قانون اساسی مصوب حوزه قدرت و اختیارات روحانیت بسیار توسعه یافت و در بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ نیز به مراتب وسیعتر و پررنگتر از قبل شد و اکنون ساختار و شالوده قدرت در قانون اساسی بگونهای طراحی و تبیین شده است تا قدرت مطلقه از طریق ولایت فقیه و شورای نگهبان و سایر نهادهای ناشی از اراده این دو کاملا در اختیار روحانیت قرار داشته باشد که از این میان می توان به اصول: ۲، ۵، ۵۷، ۷۲، ۹۱، ۹۳، ۹۶، ۹۸، ۹۹، ۱۰۷، ۱۰۸، ۱۰۹، ۱۱۰، ۱۱۱، ۱۱۲، ۱۲۲، ۱۵۷، ۱۶۲، ۱۷۳، ۱۷۴، ۱۷۵، ۱۷۶ و ۱۷۷ قانون اساسی اشاره کرد.
اکبر اعلمی
بهمن ۱۸، ۱۳۹۶
خمینی: هیچ احساسی از بازگشت به ایران ندارم
دروغ میگفت که هیچ احساسی ندارد، سرا پا آتش نفرت و انتقام و جنایت بود.
بخشی از یاوه گوئیهای آن ملعون گور بگور شده و نفرین ابدی گشته و تو اون روحش آتش گرفته مزدور خمینی در روز دوازدهم بهمن ماه ۱۳۵۷ در بهشت زهرا:
خمینی: پدران ما چه حقی دارند که برای ما سرنوشت مشخص کنند. سرنوشت هرملتی بدست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمائید كه زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض كنیم كه سلطنت قاجاریه به واسطه یك رفراندمی تحقق پیدا كرد و همه ملت هم ما فرض كنیم كه رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی كه بعدها می آیند. در زمانی كه ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یك از ما زمان آقا محمدخان را ادراك نكرده، آن اجداد ما كه رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند كه زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یك ملتی بوده، یك سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است كه یك سلطانی را بر ما مسلط كند. ما فرض می كنیم كه این سلطنت پهلوی، اول كه تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس كردند و این اسباب این می شود كه – بر فرض اینكه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی كه در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی كه الان بیشتر شان، بلكه الا بعض قلیلی از آنها ادارك آنوقت را نكرده اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین كنند؛ بنابر این سلطنت محمدرضا اولا كه چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بكنیم كه قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند كه برای ما سرنوشت معین كنند هر كسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی كه درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یك ملتی را كه بعدها وجود پیدا كنند، آنها تعیین بكنند؟ این هم یك دلیل كه سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست. علاوه بر این، این سلطنتی كه در آنوقت درست كرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض كنیم كه صحیح بوده است، این ملتی كه سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید كه ما نمی خواهیم این سلطان را. وقتی كه اینها رای دادند به اینكه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یك راه است از برای اینكه سلطنت او باطل است!
بخشی از یاوه گوئیهای آن ملعون گور بگور شده و نفرین ابدی گشته و تو اون روحش آتش گرفته مزدور خمینی در روز دوازدهم بهمن ماه ۱۳۵۷ در بهشت زهرا:
خمینی: پدران ما چه حقی دارند که برای ما سرنوشت مشخص کنند. سرنوشت هرملتی بدست خودش است. ما در زمان سابق، فرض بفرمائید كه زمان اول قاجاریه نبودیم، اگر فرض كنیم كه سلطنت قاجاریه به واسطه یك رفراندمی تحقق پیدا كرد و همه ملت هم ما فرض كنیم كه رای مثبت دادند، اما رای مثبت دادند بر آقامحمدخان قجر و آن سلاطینی كه بعدها می آیند. در زمانی كه ما بودیم و زمان سلطنت احمدشاه بود، هیچ یك از ما زمان آقا محمدخان را ادراك نكرده، آن اجداد ما كه رای دادند برای سلطنت قاجاریه، به چه حقی رای دادند كه زمان ما احمد شاه سلطان باشد سرنوشت هر ملت دست خودش است. ملت در صد سال پیش از این، صدوپنجاه سال پیش از این، یك ملتی بوده، یك سرنوشتی داشته است و اختیاری داشته ولی او اختیار ماها را نداشته است كه یك سلطانی را بر ما مسلط كند. ما فرض می كنیم كه این سلطنت پهلوی، اول كه تاسیس شد به اختیار مردم بود و مجلس موسسان را هم به اختیار مردم تاسیس كردند و این اسباب این می شود كه – بر فرض اینكه این امر باطل، صحیح باشد- فقط رضاخان سلطان باشد، آن هم بر آن اشخاصی كه در آن زمان بودند و اما محمد رضا سلطان باشد بر این جمعیتی كه الان بیشتر شان، بلكه الا بعض قلیلی از آنها ادارك آنوقت را نكرده اند، چه حقی داشتند ملت در آن زمان، سرنوشت ما را در این زمان معین كنند؛ بنابر این سلطنت محمدرضا اولا كه چون سلطنت پدرش خلاف قانون بود و با زور و با سرنیزه تاسیس شده بود مجلس، غیر قانونی است، پس سلطنت محمدرضا هم غیر قانونی است و اگر چنانچه سلطنت رضاشاه فرض بكنیم كه قانونی بوده، چه حقی آنها داشتند كه برای ما سرنوشت معین كنند هر كسی سرنوشتش با خودش است، مگر پدرهای ما ولی ما هستند؟ مگر آن اشخاصی كه درصد سال پیش از این، هشتاد سال پیش از این بودند، می توانند سرنوشت یك ملتی را كه بعدها وجود پیدا كنند، آنها تعیین بكنند؟ این هم یك دلیل كه سلطنت محمدرضا سلطنت قانونی نیست. علاوه بر این، این سلطنتی كه در آنوقت درست كرده بودند و مجلس موسسان هم ما فرض كنیم كه صحیح بوده است، این ملتی كه سرنوشت خودش با خودش باید باشد، در این زمان می گوید كه ما نمی خواهیم این سلطان را. وقتی كه اینها رای دادند به اینكه ما سلطنت رضاشاه را، سلطنت محمدرضاشاه را، رژیم سلطنتی را نمی خواهیم، سرنوشت اینها با خودشان است. این هم یك راه است از برای اینكه سلطنت او باطل است!
پیکر نقشی که باید جاودان میماند
در شبی تاریک
که صدایی با صدایی در نمیآمیخت
و کسی کس را نمیدید از ره نزدیک
یکنفر از صخرههای کوه بالا رفت
و بناخنهای خونآلود
روی سنگی کند نقشی را
واز آن پس ندیدش هیچکس دیگر
شسته باران رنگ خونی را
که از زخم تنش جوشید و روی صخرهها خشکید
از میان بردهست طوفان نقشهایی را
که بجا ماند ازکف پایش
گرنشان ازهرکه پرسی باز
برنخواهد آمد آوایش
آنشب
هیچکس از ره نمیآمد
تا خبر آرد ازآن رنگی که درکار شکفتن بود
کوه سنگین، سرگران، خونسرد
باد میآمد، ولی خاموش
ابر پر میزد، ولی آرام
لیک آن لحظه که ناخنهای دست آشنای راز
رفت تا برتخته سنگی کار کندن را کند آغاز
رعد غرید، کوه را لرزاند
برق روشن کرد سنگی را
که حک شد روی آن درلحظهای کوتاه
پیکر نقشی که باید جاودان میماند
امشب
باد و باران هردو میکوبند
باد خواهد برکند ازجای سنگی را
و باران هم
خواهد ازآن سنگ نقشی را فروشوید
هردو میکوشند میخروشند
لیک سنگ بی محابا در ستیغ کوه
مانده برجا استوار
انگار با زنجیر پولادین
سالها آنرا نفرسودهاست
کوشش هرچیز بیهودهاست
کوه اگر برخویشتن پیچد
سنگ برجا همچنان خونسرد میماند
و نمیفرساید آن نقشی که رویش کند در یک فرصت باریک
یک نفر کز صخرههای کوه بالا رفت
در شبی تاریک.
سهراب سپهری
(Ben l'Oncle Soul « I've got you under my skin » (Frank Sinatra cover
نعره هیچ شیری نمیتوانست پایههای ایران را فروریزد، کاری که رتها در سکوت کردند
بجای اینکه من میکوشیدم بمردم ایران بگویم که شما میتوانید بکمک شخصیت خود، قدرت خود و منابع مالی خویش، یک ملت درجه اول در جهان باشید، امروز به این مردم تلقین میشود که: شما ملتی فقیر و صغیر و مستضعف هستید و حق چنین بلند پروازیهایی را ندارید. برای تحقق این مطلب تمامی نیروگاهها را بستند، کارخانهها را ازکار انداختند، برنامههای عمرانی را متوقف کردند. زیرا اینها(غربیها و نوکران ترک و عرب آنها) میخواهند ایران کشوری فقیر باشد تا آسانتر بتوان بر آن حکومت کرد. کشوری که مردم سرزمینش، در عین ثروتمندی از گرسنگی بمیرند.
محمد رضا شاه پهلوی در مصاحبه با مجله اکتبر در مصر سال ۱۹۸۰
محمد رضا شاه پهلوی در مصاحبه با مجله اکتبر در مصر سال ۱۹۸۰
اشتراک در:
پستها (Atom)