بهمن ۱۶، ۱۳۹۶

کس مشکل اسرار اجل را نگشاد



کس مشکل اسرار اجل را نگشاد
کس یکقدم از دایره بیرون ننهاد
من مینگرم ز مبتدی تا استاد
عجزست بدست هرکه از مادرزاد.
خیام

















آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

ghana post office

جهان آلوده خوابست و من در وهم خود بیدار


جهان آلوده خوابست
فرو بسته‌است وحشت در بروی هرتپش، هربانگ
چنانکه من بروی خویش

در این خلوت که نقش دلپذیرش نیست
و دیوارش فرو می‌خواندم درگوش
میان اینهمه انگار
چه پنهان رنگ‌ها دارد فریب زیست

شب از وحشت گرانبارست
جهان آلوده خوابست و من در وهم خود بیدار
چه دیگر طرح می‌ریزد فریب زیست
دراین خلوت که حیرت نقش دیوارست.

سهراب سپهری


Leon Bridges - River

مرغ قهقهه بر شاخسار و وقت تنگ است



در خصوصِ ازدواج با نوباوه‌های شیرخواره حکایاتِ فراوانی از شیخ اَبول ورّاق بن قوقولی قوقو که قائدِ زمان خود بود روایت شده است. همچنین از شیخ اَبول قرقرِ قریشی بن گازارو، اقوالی مستدل آورده اند؛ شیخ در صحاریِ سوزان و شن‌های سوزنی مثلِ کُفرِ ابلیس مشهور بود. گویند او از فرطِ تقوا و زهد، فالگیری فتان و فربه بوده و آش را با جاش می بلعیده و همزادِ اجنه و مُوَکِلِ کچلان و مچلان بوده است.
در خبر است که شیخ اَبول جوجه بن ماکیانِ مَکّی از قبیلۀ خِپِل دارندۀ کتابِ «تعجیل فی الفرج»؛ کچلان و مچلان را همان یأجوج و مأجوج دانسته و آخوند ابول قرقره بن فرفره آلِ قرقی بر آن تأکید کرده و «یأ و مأ»ی یأجوج و مأجوج را از بلادِ باد خیزِ «یامان» دانسته است.
آری هر دو بزرگوارِ جلیلُ القدر(اَبول ورّاق و اَبول قرقرِ قریشی) دلایل و شواهدِ کافی آورده و رَدّیه‌ای در صد رساله بر کارِ منکران و معاندان تحریر کرده و از معجزات و کراماتِ عدیدۀ شیخ اَبول قابلمه بن مطبخ آلِ دوده نقل‌ها آورده اند. ملا ابول جوزی بن قوزی بن موذیِ زاگربی در کتابِ «عجُوز والعَجُوزه» حکایاتِ تکان دهنده‌ای از مجازاتِ منکران آورده است که ما عالماً و عامداً از خیرِ نقلِ آن می گذریم چون موی بر اندامِ آدمی سیخ کُنَد و در این وجیزۀ موجز نگنجد و انشاءالله در آینده به تبیینِ آن مبادرت خواهیم کرد.
باری این خبرِ مبارک و مسرّت بخش در اقلیمِ غولانِ چهار چشم و اجنۀ جنت مکانِ «مگالاگادی»، «کالاهاری»، «گُومبا گُومبا»، «گالا گالا» و دوالپاهای دودیِ لب شُتری و چشم خروسی، به سرعتِ بادِ صرصر پخش شد و عرش و فرش را به نمایشِ حرکاتِ موزون (رقص و تَرَقّص) در آورد و کتابِ «ای وَل گاگول» مانندِ سیمرغ و کیمیا، نایاب شد.

لاجرم؛ ما برای اثباتِ سخنانِ خویش از شارحِ مقدس مثال هایی می آوریم تا حضراتِ معترض، مزدور، برانداز، منحرف، منافق و جاسوس، مُتنبَه شوند و کافرانِ شکاک اندکی تأمل کنند، و به قولِ سقّایِ محشر، حاجی مش کربلائیِ جیگر طلایِ تاولی بن کورَک و دُمَل که می سراید:
یک لحظه تأمل کن، گر گبر وُ مکافاتی
یک لحظه تعامل کن، گر مرگِ مفاجاتی
گر کافه بهم ریزی، تو کافر وُ کامبیزی
ای چوبِ فلک خورده، تا کِی نخوری دیزی؟
ملا ابول قادر بن قوطی بن فوطه(لُنگ) بندِ قلقلکی اخویِ ابول قصابِ قائمی از رئیسِ قبیلۀ قاقارَک نقل می کند که: ما از بس قوقولی قوقو کردیم بادِ فتق گرفتیم و تخمهایمان به قدر توپِ فوتبالِ فینالِ جام جهانی گُنده شد. هِی هِی، کو گوشِ شنوا و چشمِ بینا!».
قطبِ عالمِ امکان یگانۀ دهر شیخِ کبیر «تن تاویِ» دودکی در دو کتابِ «حلوای تن تنانی تا نخوری ندانی» و «کِنزُ الدیک۱» معروف به «جِزِّ جگر بزنی» می فرماید: ازدواج با دخترکانِ بالغ و نابالغ فرعِ دین است و ازدواج با فرزند خواندگانِ مادینۀ فنقلی اصلِ دین و فروغِ دلِ مؤمن است و اگر مادینگانِ فنقلی در حالتِ «اَقّو بقّو» باشند و با نغمۀ «سر سری، سر سری» سرشان را تکان بدهند نکاح جایز است.



آیا چیزی برای ترسیدن وجود دارد یا تنها آدمی‌ است که موجب ترس است


تبلیغات قرن ۲۰


هنر بشکل شعر، نقاشی، موسیقی و و كارگاه تبديل زشتی‌های بشر به زیبایی‌های خدا است ، تنها ابلیس از هنر بیزار است


بهمن ۱۵، ۱۳۹۶

زیبایی نقشی‌ از جمال خداست


زیبایی خواه موسیقی يا شعر يا نقاشی يا طبيعت يا چهره آدمی‌ باشد- آينه فطرت هستی‌ است. و سرِ لذات آدمی‌ از زیبایی همين است كه تناسبات و ترکیب‌ها و هارمونی‌های درون خود را در عالم خارج دیده، آنان را حس و ادراك می‌‌كند. و اين مطابقت درون و بيرون است که زیباست و مايه لذت و حظّ آدمی‌.


آبریزگاههای شهرهم باید زیبا باشد


چو مرغ از پی‌ِ کوچ برکش جناح
مشو مست راح اندر این مستراح.
نظامی


آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Contrabass Ney - Georges Alloro

کزنهان خلوت خود میزنی آوا


حرفها دارم با تو 
ای مرغی که میخوانی نهان ازچشم
و زمانرا باصدایت میگشایی

چه ترا دردیست
کزنهان خلوت خود میزنی آوا
و نشاط زندگی را ازکف من میربایی

درکجا هستی نهان- ای مرغ
زیر تور سبزه‌های تر
یا درون شاخه‌های شوق
می‌پری از روی چشم سبز یک مرداب
یاکه می‌شویی کنار چشمه ادارک بال و پر

هر کجا هستی، بگو بامن
روی جاده نقش پایی نیست از دشمن

آفتابی شو
رعد دیگر پا نمی‌کوبد به بام ابر
مار برق از لانه‌اش بیرون نمی‌آید
و نمی‌غلتد دگر زنجیر طوفان بر تن صحرا
روز خاموشست، آرامست
از چه دیگر میکنی پروا؟

سهراب سپهری


آبشار نیاگارا در کانادا و سرمایِ ۳۰ درجه زیر صفر- Niagara Falls


آبشارهای نیاگارا به مجموعهٔ سه آبشار "آبشار نعل اسب، آبشار آمریکایی و آبشار نقاب عروس"- گفته می‌شود که در مرز آمریکا و کانادا در استان انتاریو از قلمروی کانادا و در استان نیویورک در قلمرو آمریکا جای دارد. این آبشارها در سر جنوبی گلوگاه رود نیاگارا قرار دارد.

این آبشارها از بزرگ به کوچک به ترتیب عبارتند از: آبشار نعل اسب در بخش کانادایی و آبشار آمریکایی در بخش آمریکایی جای دارند که بوسیلهٔ جزیرهٔ بز یا گوت آیلند از هم جدا شده‌اند. آبشار کوچکتر یا همان نقاب عروس هم در سوی آمریکایی این مجموعه آبشار است که از دیگر آبشارها بوسیلهٔ جزیرهٔ لونا جدا شده است. مرز بین‌المللی دو کشور در اصل از سال ۱۸۱۹ از میان آبشار نعل اسبی می‌گذرد اما این مرز به دلیل فرسایش زمین و ساخت و سازها مورد مناقشه است.

باوجود این آبشار، سرزمین کانادا بهیچ منبع انرژی‌ دیگری احتیاج ندارد. و توربین‌های برقی که توسط این آبشار تغذیه میگردند، برق مورد نیز این کشور را تامین میکنند.

من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست, توهم زروی کرامت چنان بخوان که تو دانی


بهمن ۱۴، ۱۳۹۶

آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا

Unnoticed Talent, Bamboo Violin-Ektara

نبض من هرلحظه میخندد به پندارش


می مکم پستان شب را
وز پی رنگی به افسون 

تن نیالوده
چشم پرخاکسترش را
بانگاه خویش میکاوم

از پی نابودیم، دیریست
زهر میریزد
به رگهای خود این جادوی بی آزرم
تاکند آلوده با آن شیر
پس برای آن که رد فکر او را گم کند فکرم
می کند رفتار با من نرم

لیک چه غافل
نقشه های او چه بیحاصل
نبض من هرلحظه میخندد به پندارش

او نمیداند که روییده است
هستی پربار من درمنجلاب زهر
و نمیداند که من در زهر میشویم
پیکر هرگریه، هرخنده
در نم زهرست 

کرم فکر من زنده
در زمین زهر میروید 

گیاه تلخ شعر من.

سهراب سپهری


اگر زدن و دررفتن نتیجه دلخواه داشت, آدمی‌ هم مانند حیوانات تاریخ نداشت



تاریخ سه صد سال اخیر بشر پر است از جنگ‌ها و تلخی‌‌ها و ناکامی‌ها که همگی‌ ناشی‌ از این تفکر اشتباه بربر‌ها بوده که دنیا جنگل است و حقیقت از دهان توپ بیرون میاید. و آدمی‌ دو گونه است، یا گرگ است و یا بره! درحالیکه اگر به تاریخ اجتماعی سه صد سال اخیر بشر نیک بنگری خواهی دید که:

-آنان که حقیقت را نمی‌بینند، نمیشنوند و نمیدانند، گمراهند. و نتیجه زندگی‌ در گمراهی تلخی‌ و حسرت است.

-آنانی‌ که حقیقت را میدانند و منکر آنند ، بینوا و تیره روزند. و نتیجه تیره روزی، خشم و نفرت و سر به دیوار کوبیدن است.
-آنها که حقیقت را دانستهِ واژگون نموده و به مردم قبولانده اند، مرده گانند و خود نمیدانند و جسم آنها پیش از رفتن بگور، قبرِ قلب و ذات مرده آنهاست. همان ابلیسی که از بهشت- و یا همان رحمت و لطف خدا محروم مانده است. 

چنین کسانی‌ اگر سیر یا گرسنه، دارا یا ندار، زشت یا زیبا، پیروز یا ناکام، و بطور کلی‌ در هر حالتی‌ باشند از زندگی‌ بیزار و سیر و ناامیدند. ارواحی تشنه که تنها با دیدن هولناکترینِ پلیدی‌ها لبخند میزنند. نسل بوجود آمده از آنها هم این ارث را پیش خواهند برد. اینها حکم همان کرم‌های فاضلاب را دارند که وقتی‌ همه چیز را خوردند، شروع بخوردن یکدیگر میکنند، و آخرین بازمانده از گرسنگی می‌میرد.



آنچه که امروزه زیبایی نامیده میشود یک قرارداد است و نه الزاماً زیبایی