بهمن ۰۶، ۱۳۹۶
بهشت چپاول گشته
هربار که بربرهای قاتل - دزد- تروریست - جنایتکار و بیمار روانی غربی به ایران حمله کردند و ایران را به نابودی کشاندند تاریخ جدید برای ایران نوشته و به کمک نوکران مزدور خود بویژه- آخوند ها و تعدادی هنرمند و روشنفکر دروغین و تیپا خورده - بخورد ایرانی ها داده اند. پس از حمله وحشیانه غربیها به ایران در زمان جنگ جهانی اول و کشتار بیش از ۲۰ میلیون ایرانی و آوارگی هزاران ایرانی دیگر و به آتش کشیدن تمامی شهر ها و چپاول و غارت تمامی داشته ها و نداشته ها - ایرانی تمامی تاریخش را فراموش کرده و به او گفته اند که جز اسلام چیز دیگری وجود نداشته است. پس از حمله وحشیانه غربی ها به ایران در زمان جنگ جهانی دوم و کشتار بیش از ۱۰ میلیون ایرانی و آوارگی دو میلیون ایرانی و ویرانی و غارت و چپاول آنچه که باقیمانده بود- ایرانی ها تمامی تاریخ باشکوه و امپراتوری خود را فراموش کرده و به او گفته اند که جز ذلت - فقر- عقبماندگی چیزه دیگری برای او وجود نداشته است. پس از حمله وحشیانه غربی ها در فتنه ۵۷ به ایران و کشتار بیش از دو میلیون ایرانی چه توسط تیرباران ها و ادام ها چه در جنگ ساختگی و تحمیلی عراق و آوارگی بیش از ۵ میلیون دیگر و قتل و غارت تتمه دارایی های ایران- ایرانی ها تمامی تاریخ سازندگی دوران پهلوی را فراموش کرده و به او گفته اند که جز دیکتاتوری و سرسپردگی به بیگانگان چیز دیگری برای او وجود نداشته است. امروز هم میگویند ایران کشوری خشک و صحرایی عقیم است! چرا؟ چون ۴۰ سال است که کنار هر کوه و رشته کوه های زاگروس و البرز صدها کارخانه سیمان سازی ساخته اند و تولیداتش را برای آبادانی کشور های همسایه و کشور های دور صادر میکنند. همچنین برای ساخت صدها سد و دیوار در داخل و در کنار مرز های ایران - این کارخانجات سیمان سازی شبانه روز در حال کار و تلاشند. در نتیجه کارشان که تمام شود از ایران جز صحرایی خشک و عقیم چیز دیگری باقی نخواهد ماند. بعد خواهند گفت ما که سال هاست داریم میگوییم ایران چیزی جز صحرایی خشک و عقیم نیست!
میرزا آقا تبریزی
آقا محمد مهدی ملقب به میرزا آقا تبریزی متخلص به "حاجئ بابا"، یکی از دهها نابغه ایرانی است که بجرم ایران دوستی ابتدا مورد آزار و اذیت قرار گرفته و پس از اینکه از ترس جان متواری میشود، او را بطرزی فجیع ترور میکنند. گفته میشود که میرزا آقا تبریزی در حدود سال ۱۲۳۰ هجریشمسی در تبریز متولد شده است و تاریخ ترور او البته ثبت نشده است.
بهمن ۰۵، ۱۳۹۶
من بهر فرصت که یابم برتو میتازم
از هجوم نغمهای بشکافت گور مغز من امشب
مردهای را جان برگها ریخت
پاشد ازجا درمیان سایه و روشن
بانگ زد برمن مرا پنداشتی مرده
و بخاک روزهای رفته بسپرده؟
لیک پندار تو بیهودهست
پیکر من مرگ را ازخویش میراند
سرگذشت من بزهر لحظههای تلخ آلودهست
من بهر فرصت که یابم برتو میتازم
شادیت را با عذاب آلوده میسازم
با خیالت میدهم پیوند- تصویری
که قرارت را کند در رنگ خود نابود
درد را با لذت آمیزد
در تپشهایت فرو ریزد
نقشهای رفته را بازآورد باخود- غبارآلود
مرده لب بربسته بود
چشم میلغزید بریک طرح شوم
میتراوید ازتن من درد
نغمه میآورد بر مغزم هجوم.
سهراب سپهری
بیا با ما بگو پاینده ایران
شبی دل بود و دلدار خردمند
دل از دیدار دلبر شاد و خرسند
که با بانگ بنان و نام ایران
دو چشمم شد ز شور عشق گریان
چو دلبر شور اشک شوق را دید
به شیرینی ز من مستانه پرسید
بگو جانا که مفهوم وطن چیست
که بی مهرش دلی گر هست دل نیست
به زیر پرچم ایران نشستیم
ودر را جز به روی عشق بستیم
به یمن عشق در ناب سفتیم
ودر وصف وطن اینگونه گفتیم
وطن یعنی درختی ریشه در خاک
اصیل و سالم و پر بهره و پاک
وطن خاکی سراسر افتخارست
که از جمشید و از کی یادگارست
Moein - Cheh Konam Asheghe Iranam Man | معین - چه کنم عاشق ایرانم
رضا عباسی ۱
رضا عباسی یکی از ده ها نابغه هنرمند (بویژه در هنر نقاشی) دوران امپراتوری صفوی و همزمان با حکومت شاه عباس کبیر در دوران حکومت امپراتوری جهان شمول صفویه است. و بدون اغراق میتوان گفت مبتکرترین و خلاقترین هنرمند این دوران نیز هست. در زمان او درهر شهر از فلات قاره ایران مانند دیگر شهرهای این امپراتوری جهان شمول، مکاتب گوناگونی برای نقاشی وجود داشت و این مکاتب به نام شهر هایی که این مکاتب در آنجا ها بیشترین هنرمندان و نقاشان را داشت خوانده میشدند. مانند مکتب اصفهان، هرات، بخارا، تبریز، مشهد، روم ، آندلس، شیراز و و و . از زیبایی شناسیهای متنوع ایرانی رایج در دوران امپراتوری صفویه میتوان به صحنه پردازی، تصویرگری کتاب یا صحنه آرایی روایتها و داستانهای کهن، تزیین دیوارها و سقفهای کاخها و خانهها و حمامها و و و را نام برد.
قابل ذکر است که رضا عباسی شاهکارهای نقاشی خود را ۵۰۰ تا ۶۰۰ سال پیش خلق کرده است و آنچه که در تصاویر این نابغه بزرگ ایرانی میتوان دید از تفنگ شکاری تا کلاه شاپو مربوط بزمانی میشود که نه انگلیسی وجود داشته و نه فرانسه و نه آمریکا. تمامی تصاویر و نقاشی های این هنرمند بزرگ ایران در جنگ جهانی اول (۱۰۰ سال پیش) که ایران مورد حمله وحشیانه قبایل بغایت بربر و عقب مانده انگلیسی و فرانسوی و عرب و ترک قرار گرفت و به سبب ضعف و ناتوانی حکومت مرکزی و حکام قاجار دچار قتلعام فجیع و وحشتناکی گشته (بنا به اعتراف خود این وحشی ها حدود ۲۰ میلیون ایرانی قتلعام شده و بیش از دو سوم ایران تجزیه گشت و بدست انگلیس و فرانسه و ترک و عرب افتاد و تمامی ایران ویران و به آتش کشیده شد) و این آثار مانند دیگر آثار هنری و کتب علمی و کتابخانه ها و دارایی های مالی و معنوی ایران به غرب منتقل شد و مصادره گشت و جز تاریخ و گذشته و فرهنگ انگلیس و فرانسه و عرب و ترک بربر ثبت شدند. و اینک کم و بیش (هر آنچه که نتوانسته اند به نام خود بزنند ) در موزه های غربی قرار دارد.
خلاصه ما پیچیدیم قبله نپیچید
آزمون این روزهای مردان سرزمین من، قیمت مرغ و میوه است.
همان مردانی که هشت سال با دست خالی با نصف جهان جنگیدند و سربلند بخانه آمدند. امروز سرافکنده از اهل وعیال پیاده روها را آنقدر میروند تا گم شوند.
خدایا، مردان در سکوت پیر میشوند و در خاموشی اشک میریزند، آنها را به مرغی امتحان مکن.........!
امیر آقایی هنرمند سينما
بهمن ۰۴، ۱۳۹۶
ای یار، ای یگانه ترین یار
در آستانهٔ فصلی سرد
در محفل عزای آینه ها
و اجتماع سوگوار تجربه های پریده رنگ
و این غروب بارور شده از دانش سکوت
چگونه میشود به آن کسی که میرود اینسان
صبور ،
سنگین ،
سرگردان ،
فرمان ایست داد
چگونه میشود بمرد گفت که او زنده نیست
او هیچ وقت زنده نبودهست
درکوچه باد میآید
کلاغهای منفرد انزوا
در باغهای پیر کسالت میچرخند
و نردبام
چه ارتفاع حقیری دارد
آنها تمام ساده لوحی یک قلب را
با خود بقصر قصه ها بردند
و اکنون دیگر
دیگر چگونه یک نفر برقص برخواهد خاست
و گیسوان کودکیش را
در آبهای جاری خواهد ریخت
و سیب را که سرانجام چیده است و بوییده است
در زیرپا لگد خواهد کرد ؟
ای یار، ای یگانه ترین یار
چه ابرهای سیاهی در انتظار روز میهمانی خورشیدند
انگار در مسیری از تجسم پرواز بود که یکروز آن پرنده نمایان شد
انگار از خطوط سبز تخیل بودند
آن برگهای تازه که در شهوت نسیم نفس میزدند
انگار
آن شعلهٔ بنفش که در ذهن پاکی پنجرهها میسوخت
چیزی بجز تصور معصومی از چراغ نبود
در کوچه باد میآید
این ابتدای ویرانیست
آنروز هم که دستهای تو ویران شدند باد میآمد
ستارههای عزیز
ستارههای مقوایی عزیز
وقتی در آسمان، دروغ وزیدن میگیرد
دیگر چگونه میشود به سوره های رسولان سرشکسته پناه آورد؟
ما مثل مرده های هزاران هزار ساله بهم میرسیم و آنگاه
خورشید برتباهی اجساد ما قضاوت خواهد کرد
من سردم است
من سردم است و انگار هیچوقت گرم نخواهم شد
ای یار ای یگانه ترین یار
آن شراب مگر چند ساله بود؟
نگاه کن که در اینجا زمان چه وزنی دارد
و ماهیان چگونه گوشتهای مرا میجوند
چرا مرا همیشه در ته دریا نگاه میداری؟
سرزمین نیکاندیشان و پاکان جهان
زادگاه مهر بود و مهرآیین کشوری
چون درخشان گوهری در پهنه پهناوری
جای جا، در سرزمینهای فراخش،
مردمانی پاکجان
گونهگون آیین و دین
گونگون آداب، اما یکزبان
پارسی، جانمایه همبستگیشان بود
همزبانی چهرهساز زندگیشان بود
دستها در دست هم، درجانشان میتافت
آفتاب دوستی، با گرمی جانپروری
نور یک فرهنگ میتابید بر دلهایشان
لاجرم سرشار بود از عشق، از آزادگی دنیایشان
برچکاد سرفرازی جایشان
سرزمین سرفرازان بود، «ایران» نام او
مهرورزان، جرعهنوش جام او
کشوری چشم و چراغ خاوران
سرزمین نیکاندیشان و پاکان جهان
نیکگفتاران،
نیککرداران،
کشور نامآوران با مردم نامآوری
این میان بیگانگان،
در کمین بودند با ترفندها
رخنهها کردند از راه «زبان»
تا نفاق افتاد در یاران و خویشاوندها
دستها از هم جدا
اشکها شد جانشین خوشترین لبخندها
آه، ای از همزبانان، همدلان، افتاده دور
آه، ای از کاروان جا مانده
حیران، ناصبور
روزگار سرفرازیهایت آیا آرزوست؟
تا گذاری بار دیگر دست خود در دست دوست
پارسی را پاسداری کن، اگر دانشوری.
جاودان نام و شادروان فریدون مشیری
ای ایران دور از تو باد؛ دست پلید اهریمن صفتان
حتی یک پرنده هم روی یک شاخه مهمان نیست
زمان نه تنها، زوایای دید، ابعاد ادراک و احساس را تغییر میدهد، بلکه ارزش ها، سلیقه ها، حساسیتها و ذائقهها و شامهها را نیز بیرحمانه جابجا میگرداند. و از این رو، نه تنها جهان عناصر، بلکه با سرانگشت توانا و خستگی نشناس زمان، عالم ارواح و افکار و عواطف نیز محل ( تغییر) کون و فساد و تغیرات مثبت و و و دائمی است.
اشتراک در:
پستها (Atom)