ناخورده شراب میخروشیم
بنگر چه کنیم اگر بنوشیم
از بیخبری خبر نداریم
پس بیهده ماچه میخروشیم
تاچند پزیم دیگ سودا
کز خامی خویشتن بجوشیم
دلمرده برون کشیم خرقه
وزماتم دل پلاس پوشیم
این زهد مزوری که ماراست
کس مینخرد، چه میفروشیم
باآنکه بما نمیشود راست
اینکار، ولیک هم بکوشیم
باشد که زجام وصل جانان
یکجرعه بکام دل بنوشیم
شب خوش بودیم بی عراقی
امروز در آرزوی دوشیم.
عراقی
دی ۲۹، ۱۳۹۶
گفتار اندر آفرینش عالم
همانطوری که همه میدانیم فردوسی کبیر تنها حماسه سرا نبوده و شاهنامه هم کتاب نوشته شده به سبک حماسی نیست. فردوسی نخست یک مورخ، یک ستاره شناس، و یک حکیم بزرگ است( بعنوان مثال در شاهنامه، فردوسی چگونگی گردش زمین بدور خورشید - چگونگی رخداد چهار فصل - روز های ماه و ۱۲ ماه سال را نه تنها شرح و تفسیر مفصل داده است، بلکه در مورد آنها معما هایی را هم ارائه میدهد که تنها قهرمانان شاهنامه میتوانند آنها را گره گشایی کنند. و یا در مورد علم و دانش پزشکی، در داستان زال و رودابه، و چگونگی زایمان رودابه و تولد رستم، عمل جراحی سزارین رودابه مادر رستم در این داستان آنچنان دقیق و صحیح نوشته شده است که انگشت حیرت خواننده را بی اختیار بطرف دندان میبرد. فردوسی شرح بوجود آمدن زمین و موجودات کره زمین را آنچنان شگفت انگیز توضیح میدهد تو گویی او، شاهنامه را پس از ملاقات با خدا و ایزد یکتا نوشته است! ). بعلاوه شاهنامه تلاش دارد تمام صفحات سوزانده و نابود شده تاریخ پیدایش بشر، چگونگی بوجود آمدن زمین و کائنات، تاریخ تمدن اولیه بشر که نخست در فلات قاره ایران بوجود آمده است ، چگونگی روزگار پیشین آدمیان را در قالبی که حتی کسانی که به اندازه کافی هم سواد و آگاهی ندارند، ارائه داده و به خواننده بیاموزد.
شاهنامه تاریخ اجتماعی ایرانیان باستان را بتصویر میکشد، و تمدن اخلاقی و معنوی ایرانیان در دوران باستان را بنمایش میگذارد. شاهنامه بجهانیان میگوید که مردم باستان از نظراخلاق وفرهنگ درچه سطحی بودند وچگونه زندگی میکردند، اوضاع سیاسی ایرانیان باستان چگونه بوده است، و ازهمه مهمتر نقش زن در ایران باستان (و پیش از اینکه اسلام آخوندی، زن را در گروه دیوانگان، مهجورین و کودکان قرار بدهد و موجودیت زن را تا حد پرهیز و ننگ در جامعه جا انداخته و آنرا در پستو خانه ها پنهان سازد) چگونه بوده است.
بنظر من حکیم فردوسی، بیش از اینها در شاهنامه با ایرانیان سخن گفته است. سخنانی مهم و با ارزش که برای دانستن آنها میبایستی شاهنامه را خواند. بهمین دلیل، با اندک سوادی که در مکتب خانه روزگار آموخته ام، پا از گلیم خود فراتر نهاده و شاهنامه را به نثر مینویسم. و هدفم از اینکار تنها، شاهنامه خوانی نیست، بیشتر بدنبال حس کردن فردوسی از لابلای سخنان ارزشمند او هستم و بس. کسانی که با من در این سفر همراهند، کم و کاستی های مرا ندید بگیرند، چرا که درویش است و همینیست که هست .
پیش از شروع باید متذکر شد تمامی شاهنامه های در دسترس جوانان ایرانی دستخوش حمله نابکاران و پلیدان قرار گرفته و ابیاتی از آنها حذف- ابیاتی اضافه-و در بسیاری جاها ابیات پس و پیش شده اند تا معنای واقعی آنها از بین رفته و پوچ به نظر آیند . این قسمت هم که بنام گفتار اندر آفرینش عالم در زیر میاد یک سوم آنچه فردوسی کبیر سروده است میباشد و قسمت اعظم آن سانسور شده است.
گفتار اندر آفرینش عالم:
از آغاز باید که دانی درست
سرِ مایهٔ گوهران از نخست
که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید
بدان ، تا توانایی آرد پدید
سرِ مایهٔ گوهران این چهار
برآورده بیرنج و بیروزگار
یکی آتشی برشده تابناک
میان، آب و باد از برِ تیره خاک
نخستین که آتش بجنبش دمید
زگرمیش پس خشکی آمد پدید
وزان پس ز آرام سردی نمود
زسردی همان باز، تری فزود
چو این چار گوهر بجای آمدند
زبهر سپنجی سرای آمدند
گهرها یک اندر دگر ساخته
ز هرگونه گردن برافراخته
پدید آمد این گنبد تیزرو
شگفتی نمایندهٔ نوبهنو
ابر ده و دو هفت شد کدخدای
گرفتند هر یک سزاوار جای
در بخشش و دادن آمد پدید
ببخشید دانا چنان چون سزید
فلکها یک اندر دگر بسته شد
بجنبید چون کار پیوسته شد
زمین را بلندی نبد جایگاه
یکی مرکزی تیره بود و سیاه
ستاره برو برشگفتی نمود
بخاک اندرون روشنائی فزود
همی برشد آتش ، فرود آمد آب
همی گشت گرد زمین آفتاب
چو دریا وچون کوه وچون دشت و راغ
زمین شد بکردار روشن چراغ
ببالید کوه آبها بردمید
سر رستنی سوی بالا کشید
گیا رست با چند گونه درخت
بزیر اندر آمد سرانشان زبخت
ببالد ندارد جز این نیرویی
نپوید چو پیوندگان هر سویی
وزان پس چو جنبنده آمد پدید
همه رستنی زیر خویش آورید
خور و خواب و آرام جوید همی
وزان زندگی کام جوید همی
نه گویا زبان و نه جویا خرد
ز خاک و ز خاشاک تن پرورد
:::::::::::::::::::::
:::::::::::::::::::::
نداند بد و نیک فرجام کار
نخواهد ازو بندگی کردگار
چو دانا توانا بد و دادگر
از ایرا نکرد ایچ پنهان هنر
::::::::::::::::
::::::::::::::::
چنینست فرجام کار جهان
نداند کسی آشکار و نهان.....
فردوسی
فردوسی نخست در شاهنامه از چگونگی پیدایش کائنات و ستارگان و سیارات و کره زمین و حیوانات و گیاهان و انسان سخن گفته و آنها را به تفصیل شرح میدهد. تمام دانشی که امروزه در مورد چگونگی بوجود آمدن هستی دارد- در واقع همین گفتاری است که فردوسی کبیر هزاران سال پیش در شاهنامه به شیوه ای استادانه شرح داده است.
حکیم بزرگ ایران زمین میگوید:
از آغاز باید که دانی درست
سرِ مایهٔ گوهران از نخست
پیش از هر چیزی باید بدانی که از کجا آمده ای. منشاء موجودیت و سرِ مایهٔ گوهران و آفرینش از کجاست.
که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید
بدان، تا توانایی آرد پدید
یزدان که پیش از و بیش از هر صفتی - زیباست - از ناچیز- همه چیز را آفریده است. دانستن توانستن است پس بدان.
این ناچیز چیست ؟ فردوسی توضیح میدهد:
سرِ مایهٔ گوهران این چهار
برآورده بیرنج و بیروزگار
یکی آتشی برشده تابناک
میان، آب و باد از برِ تیره خاک
چهار مایه اصلی آفرینش و موجودیت هستی یعنی آتش - آب - باد و خاک سرِ مایهٔ آفرینش و خلقتند. و مواد لازم برای ساخت تمامی هستی از این چهار عنصر - سرِ مایه- گرفته اند. و اما خود این چهار عنصر از کجا آمده و چگونه خلق شدند؟ چگونه موجودات از این چهار عنصر خلق شده اند؟ فردوسی توضیح میدهد:
نخستین که آتش بجنبش دمید
زگرمیش پس خشکی آمد پدید
فرضیهٔ بیگ بنگ که تازه آدمیان در قرن ۲۰ به آن پی بردند، میگوید: در جهان هستی نخست گاز ها بودند و ذرات آتشین، سپس بر اثر اتفاقاتی که هنوز برای علم روشن نیست، این ذرات پراکنده و آتشین شروع بحرکت دورانی و چرخش منظم کرده و تشکیل هستههای ستارگان و سیارت و خشکی ها را میدهند. فرضیهٔ مفصلی است که من این چند خط را بطور مختصر و ناقص نوشتم، جالب اینجاست که فردوسی تقریبا ۱۰۰۰ ساله پیش این فرضیهٔ را بخوبی شرح داده است و اینکه در روسیه و انگلیس و آمریکا و چین و دیگر جاها برای شاهنامه شناسی یک دانشگاه ویژه دارند - بی دلیل نیست. فردوسی میفرماید ابتدا ذرات آتش به جنبش درآمده و سپس از گرمی آنان خشکی گرم پدید میاید.
خانه را نقش فسادست بسقف
قصه ام دیگر زنگار گرفت
بانفسهای شبم پیوندیست
پرتویی لغزد اگر برلب او
گویدم دل هوس لبخندیست
خیره چشمانش بامن گوید
كو چراغی كه فروزد دل ما
هركه افسرد بجان بامن گفت
آتشی كو كه بسوزد دل ما
خشت میافتد ازاین دیوار
رنج بیهوده نگهبانش برد
دست باید نرود سوی كلنگ
سیل اگر آمد آسانش برد
باد نمناك زمان میگذرد
رنگ میریزد از پیكر ما
خانه را نقش فسادست بسقف
سرنگون خواهد شد بر سرما
گاه میلرزد باروی سكوت
غولها سر بزمین میسایند
پای درپیش مبادا بنهید
چشمها در ره شب میپایند
تكیه گاهم اگر امشب لرزید
بایدم دست بدیوار گرفت
با نفسهای شبم پیوندیست
قصه ام دیگر زنگار گرفت.
سهراب سپهری
آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا
Aerodrones x Javier Bustos - (frag CICLO P#1 Casa Abasto 07/6/2015)
من زنده ام ای وطن در پناه تو
تازه تر کن داغ مارا، طاقت دوری نمانده
شکوه سرکن، درتن ما تاب مهجوری نمانده
پرگشاید شور وشیون از جگرها ای دریغ
دل بزخمی شعله ور شد، جان بعشقی مبتلا
برنتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد بهوای تو دل تنگ ما ای وای
تازهتر کن داغ مارا، شعله زد جانم خدا
باتو هرگز برنگردد عهد و پیمانم
من زنده ام ای وطن در پناه تو
سر چه باشد برتن، جان چه باشد برکف
تا سپارم در راه تو
ماند در دلم داغی از فریاد تو
شد وقت دلتنگیها با یاد تو
من زنده ام ای وطن در پناه تو
سر چه باشد بر تن، جان چه باشد بر کف
تا سپارم در راه تو.
تازه تر کن داغ مارا، طاقت دوری نمانده, Salar Aghili - Saal-haye Mashrooteh
هوا سرد سرد است و فصل, فصل کوچ پرنده هاست و مهر سکوت بر لبها
هر ساله در فصل زمستان شهر دهلی در هندوستان میهمان میلیونها پرنده مهاجر از گونه های متفاوت و از مناطق سردسیر است. این پرندگان بویژه از مناطق سردسیر روسیه به این منطقه میآیند و مسافتی بیش از ۶۰۰۰ هزار کیلومتر را در دسته های بزرگ پرواز کرده و خود را بنواحی گرم هندوستان میرسانند. و در آنجا شکمی سیر از ماهیان لذیذ هندی میخورند.
دی ۲۸، ۱۳۹۶
هرکس که سلامتست و نانی دارد
هرکس که سلامتست و نانی دارد
ازبهر نشست آشیانی دارد
نه خادم کس بود نه مخدوم کسی
گو شادبزی که خوش جهانی دارد.
خیام
سگ معصوم ترین موجود زنده روی زمین
کسانی که سگ دارند بویژه کسانی که برای نخستین بار "داشتن سگ" را تجربه میکنند میبایستی چند نکته اولیه و ضروری را در مورد سگ بدانند.
۱- سگ باهوشتر از شماست. سگ چیزهای را میبیند و میشنود که شما با ابزار و تجهیزات هم نمیتوانید ببینید و بشنوید. و هرچه که در ذهن شما میگذرد, را میخواند. پس به سگتان دروغ نگوید چون دیگر برایتان احترام قائل نخواهد بود.
۲- سگ یکی از معصوم ترین موجودات روی زمین است. آزردن سگ گناه کبیره است. خدای سگ آنچنان بزرگ است که اگر سگی را ستمکاری آزار دهد چنان خدای سگ پس گردن ظالم میزند که تاچند وقت ازجاش نمیتواند بلند شود.
۳- زمانی که سگ را در خانه تنها میگذرد و یا درب حیاط را باز کرده و به او میگوید برو تو حیاط کارتو بکن و درو میبندید, سگ اینرا به منزله ترک کردن او میبیند و بشدت آشفته و ناراحت میشود. برای سگ توضیح دهید که ناچارید چند ساعت او را تنها بگذارید.
۴- زمانی که سگتان شروع بخوردن علف و چمن کرد بدانید که دچار دل درد سهمگینی است. در اینحالت دو تا سه قاشق بزرگ ماست در ظرف خوراکش بریزید و به او بدهید. ماست به متعادل کردن اسید معده سگ کمک میکند.
۴- زمانی که دماغ سگتان خشک شود, نشان بیماری است. چند روز او را تحت نظر بگیرید و اگر این خشکی ادامه یافت با دکتر تماس بگیرید.
۵- زمانی که زبان سگ برنگ آبی و خاکستری دراید نشان بیماری سگ است. سگها معمولا خود دکتر خود هستند ولی اگر زبان سگ برنگ صورتی و یا قرمز درنیامد او را به دکتر نشان دهید.
۶- دم سگ وقتی بزند , نشان خوشحالی اوست. سگ ها خوشحال ترین موجودات زمینند.
۷- سگ وقتی دم خود را لای پایش میبرد, ترسیده است. سگ ترسیده خطرناک است. در این حالت مرز هایش را نزنید.
۸- واق واق کردن سگ اخطار است و سکوت سگ و سیخ شدن دمش نشان از آمادگی او بحمله دارد.
۹- سگ مانند دیگر حیوانات و درست برعکس انسانها تا زمانی که مجبور بدفاع از خود نباشد بدیگر موجودات کاری ندارد و برای آنها خطرناک نیست. ولی وقتی که احساس خطر و یا تهدید کند از هیچ چیزی نمیترسد.
۱۰- سگها مراقب شما هستند و خطراتی را از شما دور میکنند که حتی به ذهنتان هم نمیرسد. با سگ مهربان باشید. به او زور نگوید , به او احترام بگذارید و از وجود نازنینش لذت ببرید.
تا جاودان به تارک تو افتخارهاست
ای سرزمین من
هرجا که میروم
مهر تو درغبار سپید ستارهها
در بیکران سرخ افقهای دوردست
یا بر ستیغ شامخ آن قلههای سخت
میخواندم بخویش...
با عشقت ای بلند
دربزم دلگشا و فروزان لالهها
یا درنگاه مست غزالان تیزپا
درجام سبز ودلکش هربیشۀ بلوط
با بوسههای باد بلبهای خشک لوت
از خویش میروم...
کم کم بهار میرسد و دشتهای سبز
در موج سرخ و گرم شقایق شناورند
آه ای بهشت روشن پندارهای من
بردیلمان و تالش و آن هگمتان پیر
بر قلۀ سهند و بر آذرفشان او
بر خاوران و توس برآن زابل دلیر
برآن خلیج ماندنی و جاودان پارس
بر سیستان و رستم و زال نژادهاش
بردودمان کورش داد آفرین قسم
هرجا که میروم
گویی هنوز هم
آواز سم اسب سواران تیز تک
در کوره راههای خاطره تکرار میشوند
درهر طلوع روشن خورشید خاوران
بینم که بهر سرفرازی این خاک زرنشان
بنشسته بر سمند
سبک تاز افتخار
یعقوب قهرمان
آندم که دیدگان من از لابلای ابر
تا سربلند قلۀ البرز میدود
آن دیو پا به بند مرا میدهد نوید
ازبس کنام شرزه پلنگان جنگجوی
آرد مرا به یاد از آرش دلیر
آن گرد شیرزاد
کاو جان کمانه کرد پی خصم بدنهاد
ای خانۀ امید من ای خاک پرگهر
هرگز گمان مدار که درقلب کوچکم
تنها نشان زشوکت این یادگارهاست
تا دل درون سینه بمهر تو میتپد
ای بس امید تازه بفصل بهارهاست
بنوشته برجبین زمان با غرور و عشق
تا جاودان به تارک تو افتخارهاست.
تهران بهمن ماه هزار و سیصد و هفتاد و هشت
هما ارژنگی
مازیار... وطن عزيزترينم vatan Maziar
دی ۲۶، ۱۳۹۶
آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا
Prueba de una botella silbato de agua -replica de original- en un río
20140813 vitancio 1
شاهنامه وطن است
شاهنامه سخن است
سخن بیمرگی
شاهنامه روح است
بتن بیمرگی
شاهنامه وطن است
وطن بیمرگی
آری، آری، شاهنامه وطن است
وطنی کز منو تو
نتوانند بشمشیر و به تزویر
ربودن
شاهنامه خرد است
خردی که بجهان آموزد
هنر از اجل جهل
نمردن
شاهنامه ادب است
ادبی کز ثمر سبز درختش
جاودان بهره بگیریم
شاهنامه نفس است
نفسی کز من و تو گر بربایند
بمیریم
بمیریم
بمیریم.
گلرخسار صفی اِوا
چکامه سرای تردست تاجیکستان
شاهنامه خوانی به سبک بختیاری
اشتراک در:
پستها (Atom)