دی ۱۶، ۱۳۹۶
دی ۱۵، ۱۳۹۶
دی ۱۴، ۱۳۹۶
هیچ چیزی ارزش "فکر آزاد" را ندارد, باید برای بدست آوردن آن بهر قیمتی جنگید
آزادی امری بیرونی نیست که داده شود یا گرفته شود. اگر آزادی در نهاد شخص نهفته نباشد و جا نداشته باشد، آدمی همیشه اسیر است، و فرقی نمیکند در کجای دنیا باشد، و تحت چه شرایطی باشد، امروز اینجا فردا آنجا.
اگر آدمی بشعور چگونه زندگی کردن نرسیده باشد، همیشه در نکبت و آلودگی غوطه میخورد. یک مثال ساده این است که وقتی کسی در محلی نچندان مرفع و ویران زندگی میکند، اگر خود آستین بالا نزند و در نظافت و زیبا سازی و رفاه محل زندگیش، برای خود و فرزندان خود تلاش نکند، و منتظر شود که دیگری آمده و کاری برای او انجام دهد، این فرد شعور زندگی کردن را ندارد. و فرقی نمیکند که در کجای دنیا باشد. برای این فرد هر کاری انجام دهی، مانند انداختن سنگ در چاه ویل است، هیچ نتیجهای ندارد. محلش را آباد کنی، خود گوشهای را پیدا کرده تا دور از منظر دیگران آنجا بشاشد. یا راه میرود و ته سیگار خود را در آنجا پرت میکند، یا تف میاندازد و الا آخر. ( در برخی از این فیلمهایی که از ایران میاید، محلههای خاکی و گرد آلودی را میبینم که میشود با یک کیسه کوچک تخم چمن خاکروبها و یا مکانهایی که کودکان در آنجا بازی میکنند را حداقل دستی کشید، یعنی اگر من آنجا بودم و در آن محل زندگی میکردم، یک کیسه تخم چمن میخریدم و در پاییز و زمستان در سراسر خرابات میپاچیدم، بهار همه جا سبز میشد. شما که میدانید حکومت ایرانی نیست و کاری برای شما نمیکند، چرا شما به فکر کودکان تان نیستید و برای رفاه حداقلی آنان کاری انجام نمیدهید؟)
در مورد بدست آوردن آزادی و رهایی از چنگال اسارت هم همینطور است. اگر شخص به این نتیجه نرسیده باشد که آنچه از او گرفتهاند یک جنایت در حق اوست و باید برای رفع آن "خود" آستین بالا بزند، و مانند مورچهها این وظیفه را تنها و تنها مختص خود بداند و بدیگران کاری نداشته باشد که همراهند و یا نیستند، خود با تمام توان برای احقاق حق خود بکوشد،
اگر آدمی به این شعور نرسیده باشد،
فرقی نمیکند که آزاد باشد و یا در اسارت، همواره در عقبماندگی است و همواره چیزی کم دارد. و در نتیجه او را میتوان فریفت و به امید آب بسراب رساند و از زیر چنگال اربابی بزیر پایِ اربایی دیگر کشاند.
امروز هم این را دیگر هر کودکی میداند که آن زمانی که ایران تبدیل به زمینی خشک و سوخته گردد، همین آخوندهای بیگانه و دشمن ایران و ایرانی و ماموران اجانب، کشور را رها کرده و ملت را در کام اهریمن جا گذاشته و بیکبار خود ناپدید میگردند.
امروز هم عده زیادی از آنان سیر از چپاول، اینک که کشورهای خود را آباد کردهاند، و حسابهای بانکی آنان دیگر جا برای بیشتر اندوختن ندارد، بفکر رها کردن و رفتن افتادهاند. پس طنابها را رها ساخته اند، ولی همانطوری که وقتی پایِ فیل را از روزگار کودکی بدرختی ببندی تا نتواند تکان بخورد، و اسارت را بدرونش بکشانی، در روزگار میانسالی حتی اگر طناب پایش باز باشد، از جایی که او را قرار دادن تکان نخواهد خورد، ملتی هم که ۴۰ سال زیر یوغ اسارت گردن خمیده است، با شک برهایی از طنابها مینگرد و بسختی آنرا باور میکند. از طرفی هم کفتارها و شغالها منتظر به احتضار افتادن ملتی سرکوب گشته و حقارت دیده و در فقر معنوی و مادی غرق گشته، میباشند تا بریزند و این پیکر نیمه جان را از هم بدرند.
از طرف دیگر هم از این واقعیت نیز نمیتوان گذشت که اعتراضاتی که ملت ایران در تقابل با ظلم و ستمی که به آنان روا داشته میشود، در سراسر ایران براه انداخته اند، اگر هیچ نتیجه دیگری هم که نداشته باشد در رشد فکری آنان بسیار تاثیرگذار است. هرچه از این پردههای عنکبوتی که دور افکار و تن ایرانیها پیچیده شده، پاره گردد به نفع آنان است. و به بلوغ فکری آنان کمک میکند. روزگاری هرچه ما جزّ میزدیم که آی مردم: اینها نتنها ایرانی نیستند و بیگانه اند بلکه برای نابودی ایران و ایرانی با شال سبز کمر بسته اند، افراد بسیاری خندیده و ما را متهم بدست اندرکاران تئوری توطئه میدانستند. امروز پس از سالها ذلّت کم کم بهمان نتیجهای رسیدند که سالهاست از زبان ما میشنوند.
امروز هم باز تکرار میکنم و میگویم و تا زمانی که ملت بمعنای واقعی آن نرسیده است، سالها خواهم گفت و تکرار خواهم کرد: آی مردم تا زمانی که به آزادی فکر و اندیشه نرسیده اید و بشعور لازم برای زندگی کردن درست دست نیافته اید، تا زمانی که به این نتیجه نرسیدید که هیچکس برای رفع مشکلاتش نگاهش بدیگران نباید باشد، و منتظر دستی از غیب نباید بماند، و تنها و تنها باید دست بزانوی خود گذاشته و بلند گردد، تا آنروز، هرچه کنید بهره ای که میخواهید از آن بدست نخواهید آورد . و این نه مطلب تازهای است و نه واقعیتی است که تجربه نشده باشد، این یک جز تفکیک نایافته از زندگی بشری است.
مگر اینکه معجزهای مانند رضا شاه رخ دهد و ملت را از زمین گرم و حضیض ذلّت به اوج عّزت برساند، والاغیر.
ای تیره شب که فتنه بر آن ماه روشنی
ای مشکسوده، گیسوی آن سیمگون تنی
یا خرمن عبیری یا پار سوسنی
سوسن نهای که بر سر خورشید افسری
گیسو نهای که بر تن گلبرگ جوشنی
زنجیر حلقه حلقه آن فتنه گستری
شمشاد سایه گستر آن تازه گلشنی
بستی بشب ره من مانا که شبروی
بردی ز ره دل من مانا که رهزنی
گه در پناه عارض آن مشتری رخی
گه در کنار ساعد آن پرنیان تنی
گر ماه و زهره شب بجهان سایه افکنند
تو روز و شب به زهره و مه سایه افکنی
دلخواه و دلفریبی دلبند و دلبری
پُر تاب و پُر شکنجی پُر مکر و پُر فنی
دامی تو یا کمند ندانم براستی
دانم همی که آفت جان و دل منی
از فتنه ات سیاه بود صبح روشنم
ای تیره شب که فتنه بر آن ماه روشنی
همرنگ روزگار منی ای سیاه فام
مانند روزگار مرا نیز دشمنی
ای خرمن بنفشه و ای توده عبیر
مارا بجان گدازی چون برق خرمنی
ابر سیه نه ای ز چه پوشی عذار ماه
دست رهی نه ای زچه او را بگردنی؟
رهی معیری
گلهای رنگارنگ ۳۳۸شاهکار ماهور= شهیدی+پوران -نی داوود- شیدا-بهار-شهناز-خالقی/ف.ل.F.L\
دی ۱۳، ۱۳۹۶
ملت نفرین شده
-اینکه دول اروپایی خود را برای گرفتن پناهندهگان بیشتری آماده میکنند!
-اینکه دوباره تمامی شیاطین و ابلیسهای ریز و درشت کریه منظر دست در دست هم داده اند بمهر!
-و دلسوزانی که برای یک قران روح خود را هزار بار میفروشند، در نقشِ دایههای نامهربانتر از اهریمن!
-و من فکر میکنم کی هستم که بخواهم جلوی سرنوشت تلختر را بگیرم.
-و اصولا انتخاب بهتر چیست؟ مرگ تدریجی و یا مرگی که با شلیک گلوله به مغز و یا بریدن سر از گردن و یا پرت کردن از ساختمانی بلند، یا سینه دیوار گذاشتن و تیر باران و یا اعدام با طنابی که دور گردن محکوم محکم نشده و رنج مرگ را برای اعدامی ده برابر میکند، و یا مرگی که ضمن فرار پرخطر رخ میدهد، گرسنگی، تشنگی و یخ زدن در جنگلهای سرد و تاریک.
-چه کسی میتواند میان بد و بدتر انتخاب بهتر بکند؟
-من فقط غمینم و دستم بکاری نمیرود و چشمهایم را میبندم تا نبینم و تو ذهنم مرتبا این جمله تکرار میشود که پشت سر جهنم است و روبرو قتلگاه آدم.
لعنت به این سرنوشت شوم.
یا بافسونی رود برباد یا افسانهئی
دوش پیری یافتم در گوشهی میخانهئی
در کشیده از شراب نیستی پیمانهئی
گفت درمستان لایعقل بچشم عقل بین
ور خرد داری مکن انکار هر دیوانهئی
گرچه ما بنیاد عمر از باده ویران کردهایم
کی بود گنجی چو ما در کنج هر ویرانهئی
روشنست این کانکه از سودای او در آتشیم
شمع عشقش را کم افتد همچو ما پروانهئی
دل بدلداری سپارد هرکه صاحبدل بود
کانکه جانی باشدش نشکیبد از جانانهئی
آشنائی را بچشم خویش دیدن مشکلست
زانکه او دیدار ننماید بهر بیگانهئی
هرکه داند کاندرین ره مقصد کلی یکیست
هر زمانی کعبهئی برسازد از بتخانهئی
دل منه بر ملک جم خواجو که شادروان عمر
یا بافسونی رود بر باد یا افسانهئی
حیف باشد چون تو شهبازی که عالم صید تست
در چنین دامی شده نخجیر آب و دانهئی.
خواجوی کرمانی
محمودی خوانساری - آنکه خود را نفسی شاد ندیده است منم
دی ۱۲، ۱۳۹۶
دی ۱۱، ۱۳۹۶
بگو اهریمنان باتو چه کردند
سلام ای سرخ ای رنگ شهادت
سپید آیین سبزستان غیرت
سلام ای آسمان عشق و ایمان
سلام ای سرزمین پاک ایران
دوباره تیر را اندر کمان کن
دوباره آرشی دیگر عیان کن
بتازان رخش را از بیشه هایت
بزایان رستمی از ریشه هایت
سلام ای دشت های باز و روشن
سلام ای چشمه سار ای عطر گلشن
سلام ای کوه های سخت و سرکش
سلام ای آبی دریای بی غش
بتابان شمس عشق مولوی را
بخوان نی نامه های مثنوی را
شکوفا کن شکوه شرقی ام را
مداوا کن غم بی دردی ام را
سکوتم را به فریادی بدل کن
تمام حرفهایم را غزل کن
به مردانت بگو از نسل نورند
بگو آزادگان از بند دورند
بگو از سوزها و سازهایت
فدای مستی آوازهایت
بگو اهریمنان باتو چه کردند
بگو خون در دل صد پاره کردند
بیدار باش و هوشیار
ای سرزمین رستگار
آیین تو آزادگی
رستن ز بند بندگی
پاینده باشی ای وطن
ایران من، ایران من…
تا قلّه ها پرواز کن
راهی به فردا باز کن
بالا بلند استوار
آتشفشان عشق یار
نفرین به بدخواهان تو
لعنت به دژخیمان تو
چشم بد از تو دور باد
اهریمن تو کور باد
پاینده باشی ای وطن!
ایران من! ایران من!
هژیر مهرافروز - ایران Hajir Mehr Afrooz - Iran
دل ازبام فلک دیگر نمیآید فرود امشب
نوای آسمانی آید از گلبانگ رود امشب
بیا ساقی که رفت از دل غم بود و نبود امشب
فراز چرخ نیلی ناله مستانه ای دارد
دل ازبام فلک دیگر نمیآید فرود امشب
که بود آن آهوی وحشی چه بود آن سایه مژگان
که تاب ازمن ستاند امروز وخواب ازمن ربود امشب
بیاد غنچه خاموش او سر درگریبانم
ندارم با نسیم گل سر گفتو شنود امشب
زبس برتربت صائب عنان گریه سردادم
رهی از چشمهٔ چشمم خجل شد زنده رود امشب.
رهی معیری
یک شاخه گل برنامه شماره ۴۵۸ - ایرج و محمودی خوانساری
دی ۱۰، ۱۳۹۶
پر پاپیون...... Euphorbia pulcherrima
" پرپیون و یا پرپاپیون" گیاهی از تیره اوپرپارسه است. این تیره از خانواده بزرگی از گیاهان گلدار است. تیره اوپرپارسه از راسته گلسپاسیسانان و از خانواده استبرقسانان است. همچنین بنام "شیرسگ و یا علف شیر " هم نامیده شدهاست. علت نامگذاری این گیاه با نام پرپاپیون ، شکل ظاهری برگهای فوقانی انست که مانند پاپیونی است که ایرانیها عادت داشتن به یقه پیراهن خود بدوزند و در دوران امپراتوری صفوی این پاپیون داشتن یه نوع رعایت ادب در جشنها محسوب میشد. بعدها طرز لباس پوشیدن ایرانیها در امپراطوری صفوی به آمریکا منتقل شد و در آنجا پوشیدن لباسهای مدل پارسی یک نوع افتخار بود که فقط مختص داراها میبود و این افتخار تاکنون هم ادامه دارد با این تفاوت که آنرا بنام خود زدهاند. بگذریم.
گیاه "پرپاپیون" دارای خواص دارویی مهمی است . این گیاه دارای شیرآبه سفید رنگ حساسیتزایی است که در درمانهای گیاهی مانند از بین بردن زگیل (به دلیل داشتن خاصیت سلول سوزی) استفاده میشود. این گیاه در شرکتهای دارویی جهت تولید داروهای مختلف استفاده میشود و در طب ایرانی کاربرد زیادی داشتهاست.
تقریبا اغلب گیاهان خانواده اوپرپارسه دارای این شیره سفید هستند و هرچند سمی بودن این شیره ممکن است در گیاه پرپیون ناچیز باشد ولی بهتر است افرادی که حساسیت پوستی دارند از تماس با شیره این گیاه خودداری کنند و والدین اجازه ندهند کودکان این گیاه را بخورند یا شیره آن را به پوست خود بزنند. (حضور این گیاه در محیط زندگی انسان خطری ندارد ولی گیاه خوراکی نیست).
در ایران از این گیاه برای رنگرزی و درمان تب استفاده میکردند. پرپاپیون گیاه شب چله است و ایرانیان از این گیاه در شب یلدا و یا شب چله برای تزیین استفاده میکردند. امروزه در مکزیک و گواتمالا آن را بنام گل شب کریسمس میشناسند. در اسپانیا آن را گل عید پاک مینامند و در شیلی و پرو به نام تاج کوههای آند شناخته میشود. این گیاه همچنین بنام های پوینستیا، و دختر سفیر و یا دختر کنسول و یا گل کریسمس هم خوانده میشوند که نامهای معتبری نیستند.
گیاه پرپاپیون یک بوته یا درختچه است که ارتفاع آن به ۶۰ سانتیمتر تا ۴ متر میرسد. داری برگهای سبز تیره رنگ بوده که طول آنها بین ۷ تا ۱۶ سانتیمتر است. برگهای بالایی آن معمولاً قرمز تیره هستند اما میتوانند نارنجی، سبز روشن، شیری، صورتی، سفید یا مرمری باشند. در ایران مطابق معمول تمامی این رنگها یافت میشود درحالیکه رنگهای نارنجی و سبز روشن آن را در کمتر جایی میتوان یافت. بجهت رنگ و دستهبودن غالباً بجای گلبرگهای گل اشتباه گرفته میشوند. گلهای پرپاپیون کوچک و معمولا زرد رنگ هستند و در میان گروههای برگی قرار دارند.
پرپاپیون امروزی در شمال ایران که کاشته میشود خیلی بزرگتر میشود. برگهای آن بیضوی، سبز روشن با لبه صاف یا كمی دالبر دار دیده می شود. گلهای پرپیون بوسیله تعداد زیادی برگک و یا براكته (bract) بیضوی احاطه شده اند. گلها (از نظر گیاهشناسی به این نوع گل آذین در تیره اوپرپارسه: سیاتیوم (Cyathium) گفته میشود) و برگک ها در اواخر پاییز ظاهر میشوند. برگک ها معمولا قرمز رنگ بوده ولی برنگهای نارنجی، سبز روشن، شیری، صورتی، سفید یا مرمری نیز وجود دارند.
تجاری شدن برخی گیاهان داستان جالبی دارد، در مورد پرپاپیون یک تاجر آلمانی به نام آلبرت اکک که در سالهای ۱۹۰۰ از ایران دیدار میکرد با دیدن این گیاه عاشق آن شد و چون شم اقتصادی خوبی داشت در مورد این گیاه اطلاعات لازم را جمعآوری کرده و چگونگی نگهداری و تکثیر آنرا از ایرانیان آموخت. سپس نمونههای زیادی از آن را با خود به آلمان برد و در آنجا با فروش آن به ثروتمندان آلمانی پول زیادی را به جیب زد. اکک در سالهای شروع جنگ جهانی دوم از آلمان به آمریکا مهاجرت کرد و گیاه پرپاپیون را با خود به آمریکا برد و خود و خانوادهاش در توسعه و رواج گیاه پرپاپیون در این قاره و به عنوان “گل کریسمس” نقش مهمی ایفا کردند . بعد از او پسرش پاول اکک یک روش پیوند و تکثیر پیدا کرد که به تولید بیشتر گیاه منجر شد. ولی نسل سوم خانواده "اکک" یعنی "پل اکک جونیور"، موجب ارتباط بین پرپاپیون و عید کریسمس شد. او علاوه بر اینکه گیاهان را با راه آهن بجاهای دیگرمیفرستاد قلمهها و شاخه بریده گیاه را نیز رایج کرد و با هواپیما بنقاط دورتر میفرستاد. همچنین به ایستگاههای تلوزیونی در روز شکرگذاری مسیحیان گلهای برایگان پرپاپیون ارسال میکرد و با حضور در برنامههای تلویزیونی به ترویج این گیاه میپرداخت، استفاده از این گیاه در تلویزیون در زمانهای منتهی به کریسمس نام پرپاپیون را با کریسمس پیوند زد و به "گل کریسمس" مشهور شد.
وظایف وزیر آموزش و پرورش در جمهوری جهل و جنون و خیانت و جنایت, باز نشر
- سوزاندن ابتدایی ها در آتش
- چپ کردن اتوبوس راهیان نور
- چپ کردن اتوبوس معلمان
- چپ کردن اتوبوس دانش آموزان برنده در المپیاد ریاضی
- پرت کردن دانشجو از بام خوابگاه، پلها و تراس بخیابان
- مفقودالاثر کردن دانشجوهای معترض.
از وظایف دیگر وزیر در رابطه با آموزش و پرورش نسل آینده ایران:
- شادی ممنوع!
- موفقیت در زندگی ممنوع!
- باسوادی ممنوع!
- اعتراض ممنوع!
- کلا هر لذت سالمی ممنوع!
- خواندن تاریخ پر افتخار ایران ممنوع
- افتخار به تاریخ جعلی عرب و ترک جز درس اصلی و اجباری
- دانستن جغرافیای ایران ممنوع
فقط میتوانید معتاد شوید! معتاد باشید تا دیگر صدایی از شما بگوش نرسد و ولی امر مسلمین و شرکاء، با خیال راحت بظلم و ستم و چپاول مملکت ادامه دهند!
بلطف سربازان گمنام امام زمان در سپاه و وزارت اطلاعات، مواد مخدر بوفور در سطح گسترده و بسیار ارزان در دسترس همگان میباشد!
بجز موارد یاد شده ایشان مسئولیت هیچ مورد دیگری را در طاعون جمهوری اسلامی در ایران قبول نخواهد کرد.
منبع: فیسبوک
- شادی ممنوع!
- موفقیت در زندگی ممنوع!
- باسوادی ممنوع!
- اعتراض ممنوع!
- کلا هر لذت سالمی ممنوع!
- خواندن تاریخ پر افتخار ایران ممنوع
- افتخار به تاریخ جعلی عرب و ترک جز درس اصلی و اجباری
- دانستن جغرافیای ایران ممنوع
فقط میتوانید معتاد شوید! معتاد باشید تا دیگر صدایی از شما بگوش نرسد و ولی امر مسلمین و شرکاء، با خیال راحت بظلم و ستم و چپاول مملکت ادامه دهند!
بلطف سربازان گمنام امام زمان در سپاه و وزارت اطلاعات، مواد مخدر بوفور در سطح گسترده و بسیار ارزان در دسترس همگان میباشد!
بجز موارد یاد شده ایشان مسئولیت هیچ مورد دیگری را در طاعون جمهوری اسلامی در ایران قبول نخواهد کرد.
منبع: فیسبوک
اشتراک در:
پستها (Atom)