دی ۱۰، ۱۳۹۶
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین, بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این تصویر از یکی از شهرستانهای ایران گرفته شده است. تاریخ آن مربوط به امسال ۱۳۹۶ مصادف با ۲۰۱۷ میباشد. با نگاه بتصویر تمامی آنچه که بذهن مینشیند صرفنظر از اینکه چه باشد، مطمئناً آمیخته به تاسفی عمیق است. از محیطی که خاک الود و مخربه است تا مردمی سیاه پوش که بشیوه بربرها پراکنده اند، نگاه را در چشمانی خیره، زیر ابروانی بهم رفته تا دقایقی منجمد میسازد. اگر زمان تصویر برداری را نمیدانستیم احتمال میدادیم که مربوط بسالهای پس از جنگ جهانی دوم باشد که از ایران ویرانهای بیش باقی نمانده بود. یعنی تقریبا ۷۰ سال پیش. زمانی که تمامی دنیا کم و بیش بهمین شکل ویران، غمگین، محنت آلود و نامانوس بود.
این نمونهای از خروار، حال و روز ملتی است که بر روی دریائی از نفت و گاز نشسته و صاحب معادن غنی آهن و مس و طلا و اورانیوم میباشد. و درحالیکه که تمامی آهن ساختمانهای سربفلک کشیده دنیا را تهیه میکند، درحالیکه سنگهای خارای بینظیری که میلیونها سال از عمرشان میگذرد، و سنگهای زیبای مرمر کوههای سربفلک کشیدهاش در ظرف این ۴۰ سال، پی در پی با انفجارهای عظیم از بدن کوهها کنده میشوند، بر کامیونها و کشتیها و هواپیماها بار زده شده و بنقاط دور و نزدیک برده شده و زینت بخش خانههای بیگانگان دور و نزدیک گردیده اند، خود در خاک و نکبت میغلتد.
ملتی که از همه رفاه و تجمل دنیا، تنها کفشهای سپیدی را (شاید بتوان آنرا تاریخ پر افتخار ایرانیان دانست که تا ۳۰۰ سال پیش بر تمامی دنیاحکومت میکردند ) عاریه وار با خود به یدک میکشد.
زن جوان که احتمالا دریائی از استعداد و آرزو و نشاط را در خود پنهان ساخته و آنرا با چادر سیاه از دیگران جدا کرده و در عوض همه جرات و جسارت خود را جمع ساخته تا روح آتشین خود را محجوبانه در کفشهای پاشنه بلند سپید برخ دیگران بکشد- ملتی را تداعی میسازد که ۴۰ سال در زیر چنگالهای اهریمن دست و پا زده اند.
بعد از خودت میپرسی این ملت به چه گناهی اینچنین ذلیل و دچار مصیبت و اهریمن است. راستی چرا؟
دی ۰۹، ۱۳۹۶
آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا
Emmanuel Séjourné: Attraction (short version) performed by Christoph Sietzen
چاره ساز اهل دل باشد می اندیشه سوز
بخت نافرجام اگر با عاشقان یاری کند
یار عاشق سوز ما ترک دلازاری کند
بر گذرگاهش فرو افتادم از بی طاقتی
اشک لرزان کی تواند خویشتنداری کند
چاره ساز اهل دل باشد می اندیشه سوز
کو قدح تا فارغم از رنج هوشیاری کند
دام صیاد از چمن دلخواه تر باشد مرا
من نه آن مرغم که فریاد از گرفتاری کند
عشق روزافزون من از بیوفاییهای اوست
میگریزم گر بمن روزی وفاداری کند
گوهر گنجینهٔ عشقیم از روشندلی
بین خوبان کیست تا مارا خریداری کند
از دیار خواجه شیراز میآید رهی
تا ثنای خواجه عبدالله انصاری کند
می رسد بادیده گوهرفشان همچون سحاب
تا بر این خاک عبیرآگین گوهرباری کند.
رهی معیری
یک شاخه گل برنامه شماره ۳۴۲ - عبدالوهاب شهیدی
دی ۰۸، ۱۳۹۶
در کار خود زمانه زما ناتوانترست
حال تو روشن است دلا از ملال تو
فریاد از دلی که نسوزد بحال تو
ای نوش لب که بوسه بما کرده ای حرام
گرخون ما چو باده بنوشی حلال تو
یاران چو گل بسایه سرو آرمیده اند
ما و هوای قامت با اعتدال تو
در چشم کس وجود ضعیفم پدید نیست
بازآ که چون خیال شدم ازخیال تو
در کار خود زمانه زما ناتوانترست
با ناتوانتر از تو چه باشد جدال تو
خار زبان دراز بگل طعنه میزند
درچشم سفله عیب تو باشد کمال تو
ناساز گشت نغمه جان پرورت رهی
باید که دست عشق دهد گوشمال تو.
رهی معیری
برگ سبز برنامه شماره ۵۶ - محمودی خوانساری
دی جی بطری طراحی شده توسط جون فجیوارا ..... Jun Fujiwara
Re: Sound Bottle
وقتی درب بطری باز باشد و ازآن صدایی بگوش نرسد, یعنی در حال ضبط کردن صدا است. درغیره اینصورت صداهای از پیش ضبط کرده را پخش میکند.
دی ۰۷، ۱۳۹۶
چون قافله عمر نوای جرسم نیست
برخاطر آزاده غباری زکسم نیست
سرو چمنم شکوه ای از خار وخسم نیست
از کوی تو بی ناله و فریاد گذشتم
چون قافله عمر نوای جرسم نیست
افسرده ترم از نفس باد خزانی
کآن تو گل خندان نفسی هم نفسم نیست
صیاد زپیش آید و گرگ اجل از پی
آن صید ضعیفم که ره پیش و پسم نیست
بیحاصلی و خواری من بین که دراین باغ
چون خار بدامان گلی دسترسم نیست
از تنگدلی پاس دل تنگ ندارم
چندان کشم اندوه که اندوه کسم نیست
امشب رهی از میکده بیرون ننهم پای
آزرده دردم دو سه پیمانه بسم نیست.
رهی معیری
گلهای تازه برنامه شماره ١٣٠ - محمودی خوانساری - گریه لیلی
دی ۰۶، ۱۳۹۶
اشتراک در:
پستها (Atom)