دی ۰۳، ۱۳۹۶
دی ۰۲، ۱۳۹۶
آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا
بمن که از دو جهان فارغم بدولت عشق
نسیم وصل به افسردگان چه خواهد کرد
بهار تازه به برگ خزان چه خواهد کرد
بمن که سوختم از داغ مهربانی خویش
فراق و وصل تو نامهربان چه خواهد کرد
سرای خانه بدوشی حصار عافیت است
صبا بطایر بی آشیان چه خواهد کرد
زفیض ابر چه حاصل گیاه سوخته را
شراب با من افسرده جان چه خواهد کرد
مکن تلاش که نتوان گرفت دامن عمر
غبار بادیه با کاروان چه خواهد کرد
بباغ خلد نیاسود جان علوی ما
بحیرتم که دراین خاکدان چه خواهد کرد
صفای باده روشن زجوش سینه اوست
تو چارهساز خودی آسمان چه خواهد کرد
بمن که از دو جهان فارغم بدولت عشق
رهی ملامت اهل جهان چه خواهد کرد؟
رهی معیری
یک شاخه گل برنامه شماره ۴۰۸ - عبدالوهاب شهیدی ، گلپا و محمودی خوانساری
تا بکاریم نهال آلو
پشت کاجستان برف
برف و یک دسته کلاغ
جاده یعنی غربت
باد، آواز، مسافر و کمی میل بخواب
شاخ پیچک و رسیدن بحیاط
من و دل تنگ و این شیشه خیس
مینویسم، فضا
مینویسم، دو دیوار...چندین گنجشک
یکنفر دلتنگ است
یکنفر میبافد
یکنفر میشمرد
یکنفر میخواند
زندگی یعنی یک سار پرید
یعنی همین لحظه...
از چه دلتنگ شدی
دلخوشیها کم نیست
مثلاً این خورشید
کودک پسفردا
کفتر آن هفته....
یکنفر دیشب مرد
و هنوز نان گندم خوب است
و هنوز آب میریزد پایین
اسبها مینوشند....
قطرهها درجریان
برف بردوش سکوت
و زمان روی ستون فقرات گل یاس....
حجم سبز- سهراب سپهری
دی ۰۱، ۱۳۹۶
پسند خاطر مشکل پسند ما نمیافتد
بسوی ما گذار مردم دنیا نمیافتد
کسی غیر ازغم دیرین بیاد ما نمیافتد
منم مرغی که جز درخلوت شبها نمینالد
منم اشکی که جز برخرمن دلها نمیافتد
زبس چون غنچه ازپاس حیا سر درگریبانم
نگاه من بچشم آن سهی بالا نمیافتد
بپای گلبنی جان دادهام اما نمیدانم
که میافتد بخاکم سایهٔ گل یا نمیافتد
رود هر ذرهٔ خاکم بدنبال پریرویی
غبار من بصحرای طلب ازپا نمیافتد
مراد آسان بدست آید ولی نوشین لبی جزاو
پسند خاطر مشکل پسند ما نمیافتد
تو هم با سروبالایی سری داری و سودایی
کمند آرزو برجان من تنها نمیافتد
نصیب ساغر می شد لب جانانه بوسیدن
رهی دامان این دولت بدست ما نمیافتد.
رهی معیری
گلهای رنگارنگ برنامه شماره ۴۸۴ - مهستی و محمودی خوانساری
آذر ۳۰، ۱۳۹۶
کافی است انار دلت ترک بخورد
لیلی زیر درخت انار نشست
درخت انار عاشق شد
گل داد، سرخ سرخ
گلها انار شد، داغ داغ
هر انار هزار تا دانه داشت
دانه ها عاشق بودند
دانه ها توی انار جا نمیشدند
انار کوچک بود
دانه ها ترکیدند
انار ترک برداشت
خون انار روی دست لیلی چکید
لیلی انار ترک خورده را از شاخه چید
مجنون به لیلی اش رسید
راز رسیدن فقط همین بود
کافی است انار دلت ترک بخورد.
کوروش یغمایی... شب یلدا
اشتراک در:
پستها (Atom)