Razbar Ensemble: Percussion Medley Daf
آذر ۲۳، ۱۳۹۶
من نه از خاکم نه از آبم که تنها آتشم
تا قیامت میدهد گرمی بدنیا آتشم
آفتاب روشنم نسبت مکن با آتشم
شعله خیزد از دل بحر خروشان جای موج
گر بگیرد یک نفس در هفت دریا آتشم
چیست عالم آتشی با آب و خاک آمیخته
من نه از خاکم نه از آبم که تنها آتشم
شمع لرزان وجودم را شبی آرام نیست
روزها افسرده ام چون آب و شبها آتشم
اشک جانسوزم اثرها چون شرر باشد مرا
قطره آبم بچشم خلق اما آتشم
در رگ و در ریشه من این همه گرمی زچیست
شور عشقم یا شراب کهنه ام یا آتشم
از حریم خواجه شیراز میآیم رهی
پای تا سرمستی و شورم سراپا آتشم.
رهی معیری
یک شاخه گل برنامه شماره ۴۲۹ - محمودی خوانساری
آذر ۲۲، ۱۳۹۶
عشق و مستی را ازاین عالم بدان عالم بریم
عیبجو دلدادگان را سرزنش ها میکند
وای اگر با او کند دل آنچه باما میکند
با غم جانسوز می سازد دل مسکین من
مصلحت بین است و با دشمن مدارا میکند
عکس او در اشک من نقشی خیال انگیز داشت
ماه سیمین جلوه ها در موج دریا میکند
از طربناکی به رقص آید سحرگه چون نسیم
هر که چون گل خواب در اغوش صحرا میکند
خاک پاک آن تهی دستم که چون ابر بهار
برسر عالم فشاند هرچه پیدا میکند
دیده آزاد مردان سوی دنیای دلست
سفله باشد آنکه روی دل بدنیا میکند
عشق و مستی را ازاین عالم بدان عالم بریم
درنماند هرکه امشب فکر فردا میکند
همچنان طفلی که در وحشت سرایی مانده است
دل درون سینه ام بیطاقتیها میکند
هرکه تاب منت گردون ندارد چون رهی
دولت جاوید را از خود تمنا میکند.
رهی معیری
یک شاخه گل برنامه شماره ۳۶۶ - محمودی خوانساری
به یاد پرنس واقعی زمین
Prince Purple Rain (original video)
بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افقهای باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب میفهمید
صداش
بشکل حزن پریشان واقعیت بود
و پلکهاش
مسیر نبض عناصر را
بما نشان داد
و دستهاش
هوای صاف سخاوت را ورق زد
و مهربانیرا
بسمت ما کوچاند
بشکل خلوت خودبود
و عاشقانه ترین انحنای وقت خویشرا
برای آینه تفسیر کرد
و او بشیوه باران پراز طراوت تکرار بود.
و از اهالی امروز بود
و با تمام افقهای باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب میفهمید
صداش
بشکل حزن پریشان واقعیت بود
و پلکهاش
مسیر نبض عناصر را
بما نشان داد
و دستهاش
هوای صاف سخاوت را ورق زد
و مهربانیرا
بسمت ما کوچاند
بشکل خلوت خودبود
و عاشقانه ترین انحنای وقت خویشرا
برای آینه تفسیر کرد
و او بشیوه باران پراز طراوت تکرار بود.
ساده بودن و ساده زندگی کردن هنریست که هرکسی ندارد و هرکسی نمیتواند داشته باشد
آدمی میبایستی دستکم یکبار در روز، با جنبه معنوی خود (خدا، روح، ضمیر ناخوداگاه) تماس داشته باشد. آدمی باید با خود در خلوت سخن بگوید. آنچه را که انجام داده با خود تجزیه تحلیل و مرور کند. دعا، یک خواهش، درخواست و یا انگیزه برای بدست آوردن نیست. دعا یک اشتیاق، یک نیاز و یک واجب روحی است. دعا نشان و پذیرش ضعف و ناتوانی شخص است. در زمان دعا قلب ( حواس پنجگانه، تمرکز فکری، توجه روحی) را در میان گذاشتند بدون یک کلمه حرف بر زبان، بهتر از هزار کلمه بر زبان، ولی "بی قلب در میان" است.
این آتش دل درویشان است که در سرای توست
ظالمی را حکایت کنند که هیزم درویشان خریدی بحیف و توانگرانرا دادی بطرح. صاحبدلی بر او گذر کرد و گفت:
مـاری تــو کــه هـر کــرا بــیـنـی بــزنـی
یـا بـوم کـه هـر کـجـا نـشـینـی بـکـنـی
زورت ار پــــیــــش مــــیــــرود بــــا مــــا
بـــــا خــــداونــــد غــــیــــب دان نــــرود
زورمــنــدی مـــکـــن بـــر اهــل زمــیــن
تــــا دعــــائی بــــر آســــمــــان نــــرود
ظالم از این سخن برنجید و روی درهم کشید و بر او التفات نکرد که گفته اند: اخذته العزة بالاثم.
تا شبی آتش مطبخ در انبار هیزمش افتاد و سایر املاکش بسوخت و از بستر نرمش بخاکستر گرم نشاند.
اتفاقا همان شخص بر او بگذشت و دیدش که با یاران همیگفت: ندانم این آتش از کجا در سرای من افتاد؟
گفت: از دود دل درویشان.
حــــذر کــــن ز دود درونـــهـــای ریـــش
کــه ریـش درون عــاقــبــت ســر کــنــد
بـــهــم بـــر مــکــن تـــا تـــوانــی دلــی
کــه آهـی جــهــانــی بــهــم بــر کــنــد.
بر تاج کیخسرو نبشته بود:
چـه سـالـهـای فـراوان و عـمـرهـای دراز
که خلق برسر ما برزمین بخواهد رفت
چنانکه دست بدست آمدست ملک بما
بـدستـهای دگر همچـنین بـخـواهد رفت.
آذر ۲۱، ۱۳۹۶
آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا
African Music - kora instrument - 432 Hz
Symphony Of Koras- Sunjata
اشتراک در:
پستها (Atom)