آذر ۱۶، ۱۳۹۶
فرق است بین کسی که تنهایی را انتخاب کرده با کسی که از قافله جأ مانده
یوگا میتواند دوای کسالت و خمودگی و تنهایی باشد.
My New Living Room~a time lapse - Meghan Currie Yoga
آذر ۱۵، ۱۳۹۶
آب را بریزید آنجایی که میسوزد
آنچه که امروز بنمایش درآمد و اورشلیم از طرف رئیس جمهوری آمریکا بعنوان پایتخت اسرائیل خوانده شد، تنها و تنها یک ژست سیاسی بچگانه و احمقانه بود که در مقابل شکست نشست صلح سوریه صورت گرفت. پس از اینکه کشورهای منطقه نشان دادند که برای ایجاد صلح احتیاجی به باج دادن بیک همجنسباز فرانسوی و یا یک دلقک انگلیسی که بطور حتم کودک آزار هم هست و یا یک قاتل سریالی امریکایی ندارند، برای مطرح ساختن دوباره غرب، نمایش احمقانه امروز یعنی پایتخت خواندن اورشلیم توسط ترامپ انجام گرفت. یعنی این ما هستیم که برای مردم دنیا تعیین تکلیف میکنیم.
این مطرح کردن و مهم جلوه دادن غرب، در زمانی صورت میگیرد که دیگر حتی یک بچه هم برای غرب تره خرد نمیکند. و دست جنایتکاران غربی برای تمامی مردم دنیا باز شده و دیگر حنایشان رنگی ندارد.
و صلح سوریه شکست فاجعه آمیزی برای غرب سالاری بود و نشان داد که میشود لشگر اهریمنی ناتو که شامل تمامی توان و توانایی و تکنولوژی آمریکا به اضافه تمامی توان و توانایی اروپا و نوکران تیپا خوردهشان، ژاپن، کره جنوبی ، ترکیه، عربستان و دیگر خودفرشان بود، را با تیپا بیرون انداخت. و در آخر هم توسط کشورهای منطقه، ختم جنگ را برچید. از طرفی هم کره شمالی و ماجرای موشک قاره پیمایش و زانو زدن امریکاییها در مقابل چینیها و و و ، این بی وجهه ساختن غربی ها، آنچنان برای جنایتکاران غرب سنگین و غیر قابل هضم بود که در یک تلاش مذبوحانه - بخیال خود- آخرین برگ خود، یعنی حمایت کامل از اسرائیل را زمین زدند. تو گوئی مردم درگیر از پیش نمیدانستند که دست امریکاییها در پشت اسرائیل است. و آنچنان این کار را احمقانه و مسخره انجام دادند که آدمی بیشتر خندهاش میگیرد تا متاسف شود. همانطوری که انتظار میرفت به پایان نزدیک و نزدیکتر میشویم.اورشلیم پس از جنگ جهانی دوم و در سال ۱۹۴۸ که ایران بزرگ بیش از پیش تجزیه شد، و مرزهای اسرائیل بسته شده و کشور تازهای تأسیس شد، در چنگ اسرائیلی هاست و این داستان ۷۰ ساله و قدیمی است. و از سال ۱۹۶۷ رسما پایتخت معنوی اسرائیل اعلام شده و سالهاست که از طرف سنای آمریکا آنرا پایتخت اسرائیل شناخته اند. و اینکه ترامپ این شهر کهن را مال این یا آن بداند، هیچ تغییری در اصل ماجرا ندارد. و همانطوریکه گفته شد یک نمایش احمقانه است که بقول احمدی نژاد بیشتر به این میماند که آب را جای دیگر ریختند.
بهترین کاری که در این زمان میتوان کرد، بی اعتنایی مطلق به این نمایش مسخره است و تحت تاثیر جو سازی و هوچیگری و نمایشات کوچه بازاری نیفتادن است. و در عمل نشان دادن اینکه حرف، حرکت و عمل شما، پول سیاهی هم نمیارزد و ارزش اینرا ندارد که حتی به آن نگاه هم انداخته شود. اینقدر از این کاغذ پارهها بنویسید تا باز بقول احمدینژاد بیتربیت .... شود.
باشد تا بدین ترتیب و برای یکبار دیگر، در دهان چرکین غرب کوبیده شود.
باامید وصل از درد جدایی باک نیست
یافتم روشندلی از گریه های نیمشب
خاطری چون صبح دارم از صفای نیمشب
شاهد معنی که دل سرگشته از سودای اوست
جلوه برمن کرد در خلوتسرای نیمشب
در دل شب دامن دولت بدست آمد مرا
گنج گوهر یافتم ازگریه های نیمشب
دیگرم الفت بخورشید جهان افروز نیست
تا دل درد آشنا شد آشنای نیمشب
نیمشب با شاهد گلبن درآمیزد نسیم
بوی آغوش تو آید ازهوای نیمشب
نیست حالی در دل شاعر خیال انگیزتر
ازسکوت خلوت اندیشه زای نیمشب
باامید وصل از درد جدایی باک نیست
کاروان صبح آید از قفای نیمشب
همچو گل امشب رهی از پای تاسر گوش باش
تا سرایم قصه ای از ماجرای نیمشب.
رهی معیری
گلهای تازه برنامه شماره ۳ - محمودی خوانساری - بی همزبان
آذر ۱۴، ۱۳۹۶
آلات و ادوات موسیقی از سراسر دنیا
Calempong Oguong - Gong Music in Kampar, Riau Province, Sumatra
Kelok 9 Tradisional | IIUM Andeka Caklempong
نغمه سنجانرا دل ازگلهای رنگین فارغست
عاشق از تشویش دنیا وغم دین فارغست
هرکه ازسر بگذرد از فکر بالین فارغست
چرخ غارت پیشه را با بینوایان کارنیست
غنچه پژمرده از ناراج گلچین فارغست
شور عشق تازهای دارد مگر دل کاین چنین
خاطرم امروز از غمهای دیرین فارغست
خسروان حسن را پاس فقیران نیست نیست
گر بتلخی جان دهد فرهاد شیرین فارغست
هرنفس در باغ طبعم لاله ای روید رهی
نغمه سنجانرا دل ازگلهای رنگین فارغست.
رهی معیری
گلهای رنگارنگ برنامه شماره ۴۸۵ - الهه ، هایده و غلامحسین بنان
کین ره که تو میروی بظلمستان است... Cyrille Kabore
فیلمی ساخته شده توسط یک جوان پناهجوی ۲۰ ساله بنام کیریل کابور (Cyrille Kabore) از غنا که در آن شرح سفر بناچار و اجباری، پرخطر و دشوار خود را از محل زیست خود بطرف ناکجاآباد میدهد.
این فیلم کوتاه در یک کارخانه مانکن سازی تهیه شده است. کیریل کابور سفر خود را در سرزمین و دریا روایت می کند، از جمله جزئیات هولناک آنرا، مانند چسبیدن به پایین یک کامیون که در بزرگراه با سرعتی بالای صد کیلومتر در ساعت در حرکت بود، و نجات از غرق شدن در دریا پس از اینکه بدلیل کوچکی قایق و تعداد زیاد مسافران از قایق بدریا پرت شده بود، توسط خواهر بزرگترش و و و.
این داستان یک شخص نیست، این داستان میلیونها تن مردم از همه جا بیخبر و بیگناه است که یکروز از خواب بیدار شده و در پنجه ابلیس خود را اسیر میبینند. مردمی که قربانی سیاستهای بربرمنشانه و بیرحمانه و هیولا صفتانه مشتی غربی بیمار روانی شده و از کشورهای باستانی و زیبا، مهم و متمدن خود آواره گشته و از ترس جان بطرف لجنزاری بنام غرب که تبلیغاتش را شبانه روز بگوششان خوانده اند، روانه میشوند. این فیلم کوتاه ۱۹ جایزه دریافت کرده است.
اشتراک در:
پستها (Atom)