آذر ۱۳، ۱۳۹۶
نیست ما را پای رفتن از گرانجانی چو کوه
دوش چون نیلوفر از غم پیچ وتابی داشتم
هرنفس چون شمع لرزان اضطرابی داشتم
اشک سیمینم بدامن بود بی سیمین تنی
چشم بیخوابی زچشم نیم خوابی داشتم
سایهٔ اندوه برجانم فروافتاده بود
خاطری همرنگ شب بی آفتابی داشتم
خانه از سیلاب اشکم همچو دریا بود ومن
خوابگه از موج دریا چون حبابی داشتم
محفلم چون مرغ شب از ناله دلگرم بود
چون شفق از گریه خونین شرابی داشتم
شکوه تنها از شب دوشین ندارم کز نخست
بخت ناساز و دل ناکامیابی داشتم
نیست ما را پای رفتن از گرانجانی چو کوه
کاش کز فیض اجل عمر شهابی داشتم
شادی از ماتمسرای خاک میجستم رهی
انتظار چشمه نوش از سرابی داشتم.
رهی معیری
گلهای تازه برنامه شماره ۷۰ - محمودی خوانساری - مژگان سیاه
آذر ۱۲، ۱۳۹۶
کور بادا دیدهٔ حق ناشناس دوستی
بهر هریاری که جان دادم بپاس دوستی
دشمنیها کرد با من درلباس دوستی
کوه پابرجا گمان میکردمش دردا که بود
از حبابی سست بنیانتر اساس دوستی
بسکه رنج از دوستان باشد دل آزرده را
جای بیم دشمنی دارد هراس دوستی
جان فدا کردیم و یاران قدر ما نشناختند
کور بادا دیدهٔ حق ناشناس دوستی
دشمن خویشی رهی کز دوستداران دوروی
دشمنی بینی و خاموشی بپاس دوستی.
رهی معیری
یک شاخه گل برنامه شماره ۴۲۰ - محمودی خوانساری
آذر ۱۱، ۱۳۹۶
ابریق طلای ساسانی
ابریق ساسانی، جنس: طلا، ارتفاع: ۳۶ سانتیمتر، قدمت: سده پنجم تا هفتم میلادی، محل ساخت: امپراتوری ایران - اوکراین، محل نگهداری: موزه آرمیتاژ واقع در سن پترزبورگ روسیه.
ابریق ۱۲۰۰ ساله
ابریق، جنس: برنز، ارتفاع: ۳۸ ساتنیمتر، قدمت: سده نهم یا دهم میلادی، محل ساخت: امپراتوری ایران - لرستان، محل نگهداری: موزه آرمیتاژ واقع در سن پترزبورگ روسیه.
ابریق سیمین هزار ساله
ابریق، جنس: نقره، ارتفاع: ۱۷ سانتیمتر، قدمت: سده دهم میلادی، محل ساخت: ایران بزرگ- لرستان ، محل نگهداری: موزه آرمیتاژ واقع در سن پترزبورگ روسیه.
ابریق ۱۲۰۰ ساله
ابریق، جنس: برنز، ارتفاع: ۳۸ ساتنیمتر، قدمت: سده نهم یا دهم میلادی، محل ساخت: امپراتوری ایران - لرستان، محل نگهداری: موزه آرمیتاژ واقع در سن پترزبورگ روسیه.
ابریق سیمین هزار ساله
ابریق، جنس: نقره، ارتفاع: ۱۷ سانتیمتر، قدمت: سده دهم میلادی، محل ساخت: ایران بزرگ- لرستان ، محل نگهداری: موزه آرمیتاژ واقع در سن پترزبورگ روسیه.
در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب میسوختم پروانهوار
پای آن سرو روان اشک روانی داشتم
آتشم برجان ولی از شکوه لب خاموش بود
عشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
چون سرشک از شوق بودم خاکبوس درگهی
چون غبار از شکر سر برآستانی داشتم
در خزان با سرو ونسرینم بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین آسمانی داشتم
درد بیعشقی زجانم برده طاقت ورنه من
داشتم آرام تا آرام جانی داشتم
بلبل طبعم رهی باشد ز تنهایی خموش
نغمهها بودی مرا تا همزبانی داشتم.
رهی معیری
گلهای رنگارنگ برنامه شماره ۵۵۶ - الهه و گلپا
اشتراک در:
پستها (Atom)