آذر ۰۸، ۱۳۹۶
در بروی خود فروشان بسته ایم
ما نظر از خرقه پوشان بسته ایم
دل بمهر باده نوشان بسته ایم
جان بکوی می فروشان داده ایم
در بروی خود فروشان بسته ایم
بحر طوفانزا دل پرجوش ماست
دیده از دریای جوشان بسته ایم
اشک غم در دل فرو ریزیم ما
راه بر سیل خروشان بسته ایم
برنخیزد ناله ای از ما رهی
عهد الفت با خموشان بسته ایم.
رهی معیری
گلهای تازه برنامه شماره ۶۳ - محمودی خوانساری - در دامن مهتاب
لیبیدو و یا انگیزه زیست.... Libido
واژهٔ لیبیدو بطور معمول بمعنای شهوت یا غریزه طبیعی جنسی و شور و هوس جنسی معنا میگردد. درحالیکه لیبیدو همان مایه و انگیزه و دلیل زیست و تداوم زیست در همه موجودات زنده بر روی کره زمین است.
این عامل غریزی و پر از انرژی در درون و نهاد موجودات زنده نهفته است. منبع آن از درون روان موجودات نشأت گرفته و جز غرایز زندگی مانند غریزه دفاع از خود است. لیبیدو با مرگ میجنگد و میکوشد انسان را در هر زمینه به پیروزی برساند. این واژه از کتب پزشکی پارسی بعاریت گرفته شده و آنرا در غرب به اشتباه شهوت مینامند. و آنرا بیش از هر چیز بمعنای جنسی در نظر میگیرند. درحالی که لیبیدو مجموعهای از تمامی کنشهای انسانی در مقابل عوامل داخلی و خارجی است. مثلا شهوت خوردن، قدرت طلبی و حتی عشق یک نوع لیبیدو است که موجب حرکت آدمی در یک جهت مشخص و هدفمند میشود.
اگر لیبیدو شهوانی و تمایل بجنس مخالف وجود نداشت، بقا و هستی موجودات ادامه نیافته و نسل موجودات زنده و مخلوقات خدا از بین میرفت. در نتیجه کسی که با شهوت و تمایل جنسی و غریزه طبیعی بدن موجودات مخالفت میورزد، ابلیسی است که سعی و تلاش در جهت نابودی نسل موجودات و مخلوقات پروردگار را دارد. و در تعارض مستقیم با هدف از آفرینش قرار میگیرد.
کم شدن یا از دست دادن لیبیدو ممکن است ناشی از عوامل جسمانی مانند پیری یا بیماری باشد. کنشهای هیجانی هم ممکن است باعث کاهش لیبیدو و یا انگیزه زیست شوند. در باور عوام آدمی که دارای لیبیدو و یا انگیزه زیست نیست، مرده متحرکی است که باعث ناراحتی خود و اطرافیان است.
کتاب آشپزی هنرمند سورئالیستی سالوادور دالی که تنها یکبار در سال ۱۹۷۳ منتشر شد.... Salvador Dali
سالوادور دالی در سن ۶ سالگی ادعا کرد که می خواهد سرآشپز باشد. کتاب آشپزی او شامل ۱۳۶ دستورالعمل است که در ۱۲ فصل مجزا قرار دارند. ۱۰ فصل از این ۱۲ فصل مربوط به قوت (Food)های است که قدرت جنسی را در بدن موجب میگردند. و اصطلاحا خوراکیهای شهوت انگیز خوانده میشوند(انار، انگور، انجیر جز این خوراکیها میباشند.) کتاب بتصاویر عجیب و غریب فوق العاده که کار خود سالوادور دالی است، مزین میباشد. در این کتاب که تنها یکبار اجازه چاپ گرفت میتوان دستور خوراکیهایی نظیر: "تخم مرغ هزار ساله"، "کوکوی گوشت گوساله با شکلات "، "پیراشکی قورباغه"، "قهوه با میوه کاج" را یافت.
آذر ۰۷، ۱۳۹۶
آدمیت مرده بود گرچه آدم! زنده بود
اینرا دیگر هر کودک دبستانی هم میداند که فشردن دستهای یک جنایتکار بیوجدان از خدا بیخبر همراهی و تائید جنایت است. و نفرت انگیز تر از این شیادی نمیتوان یافت. حال تهوع به آدمی دست میدهد. این مبارزه بین اهورا و اهریمن نیست، این یک مبارزه برای دستیابی به اهداف جنایتکارانه بین اهریمن با بدتر از اهریمن است. این اشک تمساح هم نیست، اشک شوق ابلیس است. و واقعیت این است که عدهای بنده خدا بجرم مسلمان بودن، در همه جای دنیا توسط دیگر مذاهب قتلعام میشوند، و با اینحال در همه جا هم مسلمانها را تروریست مینامند! تو گویی برای مردم دنیا این یک عادت شده که مقتول را مقصر بنامند!
در ترکیه خانه شیعیان و کردها را در روز روشن علامت گذاری میکنند تا شبانهٔ بریزند و افراد خانه را قتلعام کنند. دولت شیعه جمهوری کثیف اسلامی اشغالگر ایران که پرچم حمایت از شیعیان دنیا را بر دوش گرفته، برای دست مریزاد به عاملان این جنایت نفت، گاز و برق ملت ایران را برایگان و مجانی به ترکها داده تا رهبر بیرحمترین و بربرترین گروههای تروریستی جهان با دست باز بجنایت و کشتار ایرانی تبارها و شیعیان بپردازد. و از طرف دیگر فضای هوایی ایران را بروی جنایتکاران ترک باز گذاشته تا هرجا یک خانواده کرد دیدند، آنها را با هواپیماهای ارتش اهریمنی ناتو با موشک بزنند!
آنچنان پلیدی حاکم بر دنیاست که دیگر چارهای بجز نابودی نسل بشر باقی نمانده است.
جان در هوای گوهر نایاب داده ایم
ما نقد عافیت به می ناب داده ایم
خار و خس وجود بسیلاب داده ایم
رخسار یار، گونهٔ آتش ازآن گرفت
کاین لاله را زخون جگر آب داده ایم
آن شعله ایم کز نفس گرم سینه سوز
گرمی به آفتاب جهانتاب داده ایم
در جستجوی اهل دلی عمر ما گذشت
جان در هوای گوهر نایاب داده ایم
کامی نبرده ایم از آن سیمتن رهی
از دور بوسه بر رخ مهتاب داده ایم.
رهی معیری
گلهای رنگارنگ برنامه شماره 375 گلپا و عهدیه، بدیع، افتتاح، شوشتری
آذر ۰۶، ۱۳۹۶
و آن گوهر یگانه بدریای دیگرست
ما را دلی بود که زدنیای دیگرست
ماییم جای دیگرو او جای دیگرست
چشم جهانیان بتماشای رنگ و بوست
جز چشم دل که محو تماشای دیگرست
این نه صدف زگوهر آزادگی تهیست
و آن گوهر یگانه بدریای دیگرست
در ساغر طرب می اندیشه سوز نیست
تسکین ما زجرعه مینای دیگرست
امروز میخوری غم فردا و همچنان
فردا بخاطرت غم فردای دیگرست
گر خلق را بود سر سودای مال و جاه
آزاده مرد را سر و سودای دیگرست
دیشب دلم بجلوه مستانه ای ربود
امشب پی ربودن دلهای دیگرست
غمخانه ایست وادی کون و مکان رهی
آسودگی اگر طلبی جای دیگرست.
رهی معیری
محمودی خوانساری - روزی که کلک تقدیر در پنجه ی قضا بود
اشتراک در:
پستها (Atom)