مهر ۲۲، ۱۳۹۳

هر جا زورشان نرسد، متوسل به شیادی و فریبکاری می‌شوند.


در مورد کوبانی‌ها که آنچنان جانانه مقاومت میکردند تصور میرفت که هزاران کرد قوی هیکل در آنجا مستقرند. پس برای اینکه بدانند اوضاع از چه قرار است، تعدادی جاسوس و مامور جانی خود را که به راحتی سرمیبرند در شکل و شمایل خبرنگاران زن روزنامه‌های معتبر غربی به طرف کوبانی فرستاده و این به‌صطلاح خبرنگاران رفتند و دیدند که از مرد خبری نیست و تعدادی زن و چند پسر بچه دارند چنین مقاومت میکنند، پس ضمن اینکه از تعجب فکّ کثیفشان را نمیتوانستان جمع کنند آمده گزارش جاسوسی خود را داده و سپس بر اساس راپورت آنان، جنایتکاران غربی با چند موشک شیمیایی آنان را کشتند. و پرچم کثیف اسلامی داعشی را آنجا بالا بردند. و به این ترتیب به افتخارات صدر اسلام افزودند.

اینک نیز وقتی‌ آنچنان جنگ مغلوبه شده که نظامیان ترک فاشیست، نژادپرست و جنایت کار داعشی ترکیه آچمز شده‌اند ، و از طرفی‌ روز به روز کرد‌ها شهر‌های بیشتری را در اختیار خود میگیرند، پس دوباره یک عده شیاد جانی کثیف را تحت نام مشاور نظامی که میخواهد به کرد‌ها کمک کند به طرف آنان فرستاده، تا به این وسیله از درون آنان را از هم بپاچند و نابودشان کنند، و کرد کرد نیست و یک احمق است اگر به غربی‌ها یک قطره‌ٔ اعتماد کند و از طرف آنان حتی یک سوزن قبول کند. در اخبار داریم:

مشاوران نظامی انگلیسی‌ برای آموزش نظامیان کردی که با سازمان تروریستی "داعش" مبارزه می کنند، وارد عراق شدند. آژانس "ایتار تاس" به نقل از وزارت دفاع انگلستان این مطلب را گزارش داده است .

نظامیان انگلیسی‌ دوباره وارد عراق شدند پس از آن که از این کشور در سال ۲۰۰۹ نیروهای اصلی ارتش انگلستان خارج شد و در سال ۲۰۱۱ آخرین مربیان نظامی انگلستان عراق ترک کردند .

نماینده سرویس مطبوعاتی وزارت دفاع گقت که یک گروه کوچکی از نظامیان انگلیسی در پایان هفته گذشته وارد شهر اربیل در شمال عراق شدند. تا عملیات جاسوسی را تحت نام مشاوران نظامی انجام دهند.

خبر فوری : دولت کثیف داعشی، نژادپرست و جنایتکار ترکیه شهر‌های تحت تصرف کرد‌ها را بمباران هوایی کرد! ... انتظار میرود هزاران زن و کودک و مردم غیرِ نظامی در این جنایت کشته شده باشند


جنایت در روز روشن!!! بنا به سفارش نظامیان ناتو، دولت کثیف و جنایتکار ترکیه شهر‌های کرد نشین را تحت عنوان بمباران مواضع پ ک ک بمباران کرد. تمامی پایگاه ارتشیان ترکیه توسط کرد‌ها تصرف شده و هیچ ترکی‌ نمیتواند به این شهرها وارد شود، و روز یکشنبه دولت کثیف فاشیست و ذلیل ترکیه از روی خباثت پلیدی و ضعف مردم خودش را بمباران وحشیانه کرد!!!!هنوز از تعداد کشته شدگان و قتل‌عام شدگان کرد خبری در دست نیست. مرگ بر ترکیه و غرب اهریمن

غربی‌ها احمق‌ها را وادار میکنند شهر‌های خودشان را بمباران کنند و مردم خودشان را بکشند!!! کدامین مردمی بعد از اینکه توسط دولت سرزمینی که در آن جا سکنا دارند، بمباران شدند، حاضر است تحت پرچم آن دولت زندگی‌ کند!؟ این همسایه‌های بی‌‌غیرت کجایند که در روز روشن کشوری با یک ملت اینچنین کند و آنها را وحشیانه بمباران سازد!؟؟؟؟ یعنی‌ دنیا تا این حد خر تو خرست؟؟؟؟

چگونگی‌ وضعیت کرد‌های کردستان در مقابله با ترک‌های اشغالگر فاشیست نژادپرست داعشی


مهر ۲۱، ۱۳۹۳

هر که دیدیم به هم ریخته احوالی داشت


بحث ایمان دگر و جوهر ایمان دگر است
جامه پاکی دگر و پاکی دامان دگر است
کس ندیدیم که انکار کند وجدان را
حرف وجدان دگر و گوهر وجدان دگر است
کس دهان را به ثناگویی شیطان نگشود
نفی شیطان دگر و طاعت شیطان دگر است
کس نگفته است و نگوید که دد و دیو شوید
نقش انسان دگر و معنی انسان دگر است
کس نیامد که ستاید ستم و تفرقه را
سخن از عدل دگر ، قصه احسان دگر است
هر که دیدیم به خدمت کمری بست به عهد
مرد پیمان دگر و بستن پیمان دگر است
هر که دیدیم به حفظ گله از گرگان بود
قصد قصاب دگر ، مقصد چوپان دگر است
هر که دیدیم به هم ریخته احوالی داشت
موی افشان دگر و سینه پریشان دگر است
هر که دیدیم دم از طاعت جمشیدی زد
نام جمشید دگر و کرده جمشید دگر است.
رحیم معینی کرمانشاهی



Coco Rocha for Harper’s Bazaar Thailand October 2014 by Natth Jaturapahu


انسان اگر فراموش نمی‌كرد از دست خودش دیوانه می‌شد

 
 استاد فلسفه من چرند زیاد می‌گوید ولی از این یك حرف‌اش خوشم آمد كه گفت: «تا زمانی‌كه با چشم خودت می‌بینی چیز جدیدی ندیده‌ایی. باید بالای آدمها باشی تا دیدن را، دوباره دیدن را و باز هم دیدن را تجربه كنی.» جمله دوم را خودم گفتم. زیر لب، وقتی‌كه از خانه‌اش بیرون می‌رفتم .
  وقتی به خانه رفتم پدرم به خاطر یك ساعت تاخیر خودش را حسابی به زحمت انداخت. دقایقی گریه كردم و ساعتی هم مادرم توی همان گوشم حرف‌های زنانه می‌زد كه «پدرت ترا دوست دارد» و «هیچ پدر و مادری بد بچه‌شان را نمی‌خواهند.» بعد از آن وقتی برایش چای بردم و سیگار روشن كردم، دیدم كه كف دستش هنوز سرخ است. مثل یك پاره آتش .
 فردای آن روز از خواب كه بیدار شدم مثل تمام روزهای این چند ماه كیفم را برداشتم و خارج شدم. وقتی‌كه می‌رفتم سوال تكراری برادرم بود كه در هوا پرت شد: «چی داری؟» گفتم: «ریاضی، تا بعد از ظهر.»
  استاد، آن روز از همیشه خراب‌تر بود. ولی باز هم خوب بود. گفت: «انسان اگر انسان نبود و فراموش نمی‌كرد از دست خودش دیوانه می‌شد.» روی زبانم بود كه بگویم: «میان چرندیاتتان حرف‌های جالبی پیدا می‌شود.»، كه خودش بدون توضیح گفت: «فلسفه ما همه‌اش این‌جوریه ! فاصله فلسفه زندگی تا سفسطه زنده بودن به اندازه طول كشیدن یك نخ سیگاره.» جمله دوم را وقتی‌كه از خانه‌اش بیرون می‌رفتم گفتم. در حالی‌كه مدام می‌ترسیدم دیر شود و شب مجبور شوم دوباره برای پدر چای بریزم و سیگار بگیرانم. 
وقتی رسیدم دیر شده بود. اما پدر برعكس شب قبل به آرامی صدایم كرد تا با هم حرف بزنیم. بیشتر از دو ساعت حرافی كرد و كلماتش توی مغزم افتاده بودند به جان كلمات استاد . وقتی حرف‌هایش تمام شد و می‌رفتم كه بخوابم گفت : «یه منفگی بی‌سواد، حریف زن و زندگی نیست.» سعی كردم با حركت سر به او بفهمانم كه فراموشش كرده‌ام ولی ول كن نبود: «هنوز اول بیست سالته. اون‌قدر خواستگار بیاد و بره كه باورت نشه. یه سیگار واسه پدرت...»
  گفتم : «فیزیك، تا بعد از ظهر.» و برادرم جوری‌كه انگار خیالش راحت شده باشد گفت: «به سلامت!»
  آن روز استاد از خودش گفت و آرزوهاش. نازنین زمخت من پولش ته كشیده بود وحتی یك جمله خوب نمی‌توانست بگوید. مهم نبود كه پول برای كرایه هم نمی‌ماند. مهمان خودم شد .
  شب در حالی‌كه خستگی، پاهایم را له می‌كرد، از نگاه برادرم شك كردم كه هم دیر آمده‌ام و هم بو می‌دهم. 
اسمم را صدا زد. ماندم و آماده شدم تا بگویم: «شیمی، تا بعد از ظهر.» جلوتر از همیشه آمد و گفت: «فلسفه، تا غروب.» دنیا روی سرم آوار شد .
  زمین زیر قدم‌هایم سخت و سوزان بود و راه خانه استاد از همیشه طولانی‌تر. من باید تصمیمم را می‌گرفتم كه با كدام آتش بسوزم. 
  از خانه‌اش كه می‌رفتم سرم پر بود از تراوشات نشئگی و دلم می‌خواست آن‌قدر پول توی كیفم مانده بود تا یك كتاب كوچك فلسفه بخرم.

حبيب پرتاری

پوزه را میدهد جلو و با لحنی که انگار سر خار‌های بیابون را او تیز کرده می‌گوید، هیچ کاری غیر ممکن نیست! کودک خردسالی که در پیاده رو مشغول بازی با ماشین پلاستیکی است، سر بلند نکرده می‌گوید: دونه‌های باران را هم میشود شمرد.... Spencer Tunick

جز سردی و ملال چه می‌بخشد


پاییز ای مسافر خاک‌آلوده
 در دامنت چه چیز نهان داری

جز برگهای مرده و خشکیده

 دیگر چه ثروتی بجهان داری؟

جز غم چه می‌دهد بدل شاعر

 سنگین غروب تیره و خاموشت

جز سردی و ملال چه می‌بخشد

 بر جان دردمند من آغوشت؟
فروغ فرخزاد

یک عدد ماچ از نوع فرانسوی (French Kiss )، زبانی‌ و آبدار و کش‌دار و تف قاطی‌، بین پیغمبر اسلام و علی‌ رهبر اول شیعیان رد و بدل شده و همه علم ایشان از آنجا و همان ماچ کشدار ناشی‌ میشود!

در پی‌ به اجرا درآوردن هدف نسل‌کشی اکراد و قتل‌عام آنان، پلیس فاشیست و نژاد پرست ترکیه دانشجویان کرد را از دانشگاه استانبول ربوده و به مکان نامعلومی منتقل کرد.


۲۶ دانشجو کرد در این رابطه دستگیر و به جای نامعلوم منتقل شدند. طبق معمول داعشی‌ها در سرکوب دانشجویان بازوی آهنین پلیس فاشیست ترکیه بودند!

منبع



آتش گرفتن پلیس فاشیست و ضدّ بشر و نژادپرست ترکیه که مشغول کشتار زن و بچه‌های کرد‌ها ست.