تیر ۱۸، ۱۳۹۱

تصویب قانونی درباره نسلکشی ارامنه در فرانسه



فرانسوا اولاند، رئیس ‌جمهور فرانسه، گفته است که قصد دارد قانونی به تصویب برساند که بر مبنای آن - انکار نسلکشی و کشتار ارامنه در سال‌های ۱۶-۱۹۱۵ -مشمول مجازات شود.
پیشتر و در ماه فوریه، شورای قانون اساسی فرانسه مصوبه مجلس فرانسه در اینباره را بدلیل نقض آزادی بیان رد کرده بود.
ترکیه استفاده از اصطلاح "نسل‌کشی" برای مرگ ارامنه را که در خلال بیرون راندنشان از غرب ایران و کردستان که در طول جنگ جهانی‌ نخست از پیکر امپراطوری پارس‌ها جدا گشته و به اشغال غربی‌ها درآمده و سپس به ترکا واگذار گشت, بوقوع پیوسته بود، رد میکند.
این مساله بر روابط میان ترکیه و فرانسه در سال‌های اخیر اثراتی گذاشته است.

نیکولا سارکوزی، رییس‌جمهور پیشین فرانسه نیز پس از رد شدن قانون قبلی، دستور طرح لایحه‌ای جدید را به دولتش داده بود.
"انجمن هماهنگی سازمان‌های ارامنه در فرانسه" به خبرگزاری فرانسه گفته است: "فرانسوا اولاند مجددا از اراده خود برای طرح لایحه‌ای که انکار نسل‌‍کشی ارامنه را ممنوع کند خبر داده است. او در کارزار انتخاباتی خود نیز به این امر اشاره کرده بود."
به گزارش رسانه‌های فرانسه، نمایندگانی از سوی شورای هماهنگی ارامنه نزد آقای اولاند می‌روند تا درباره قانون جدید گفتگو کنند.
با توجه به اشاره‌های لوران فابیو، وزیر امور خارجه فرانسه، طی ملاقاتش با همتای ترکیه‌ای، بنظر میرسید که طرح دوباره موضوع با شورای قانون اساسی فعلی غیرممکن است.
با اینحال دفتر آقای اولاند دیروز شنبه ۸ ژوئیه اعلام کرد: "رییس‌جمهور به این تعهدی که در کارزار انتخاباتی خود داده، پایبند است."
تصویب قانون پیشین اعتراضاتی خشمگین را در پاریس و آنکارا برانگیخت. دولت ترکیه نیز همکاری‌های سیاسی و نظامی خود را با فرانسه بحال تعلیق درآورد.
دولت ترکیه میگوید قضاوت درباره وقایع ۱۶-۱۹۱۵ باید به مورخان واگذار شود، و این قانون آزادی بیان را محدود می‌کند.
ارمنستان می‌گوید که نزدیک به یک و نیم میلیون ارمنی در این دوره و طی تجزیه امپراطوری پارس‌ها کشته شده‌اند.
این کشتار واقعه‌ای تکوینی برای تاریخ جدید ارمنستان محسوب می‌شود و پیوندی تراژیک است که پراکنده‌ترین مردم جهان را به یکدیگر می‌پیوندد.
آرژانتین، بلژیک، کانادا، فرانسه، ایتالیا، روسیه و اروگوئه از جمله کشورهایی هستند که این واقعه را با عنوان "نسل‌کشی" به رسمیت می‌شناسند. بریتانیا، ایالات‌متحده، اسرائیل و کشورهای دیگر از اصطلاحاتی متفاوت برای اشاره به آن استفاده می‌کنند.
در فرانسه حدود ۵۰۰ هزار ارمنی‌تبار و ۵۵۰ هزار تبعه ترکیه زندگی می‌کنند.

خدا با ماست ۲

سرپاس مختاری و پزشک احمدی، متهم به قتل مخالفان نظام شاهی در زمان رضا شاه میباشند و احمد کسروی وکیل تسخیری این دو میگردد تا از آنها در دادگاهی‌ که به همین منظور تشکیل شده، دفاع نماید. کسروی در باره‌ اینکه چرا وکالت این دو را قبول کرده می‌نویسد:

" در این دو روزه که نام‌های وکلای مختاری و همراهانش در روزنامه‌ها نوشته شده، چون نام من نیز در میان آنها هست، کسانی‌ ایراد گرفته‌اند که چرا آن وکالت را پذیرفته‌ام و این دلایلی است که ایراد گیران از موضوع آگاه نمیباشند. این است که در اینجا آنرا مینویسم:

نخست، باید دانست که من وکیل فرشچی نامی‌ هستم که خود یک مرد بیچیز و بینواست که برای خرج روزانهٔ خود نیازمند و مستمند است و از این وکالت یک شاهی‌ پول بمن نخواهد رسید.

دوم، این وکالت را دادگاه در نظر گرفته و قانوناً یک وکیل ناگزیر است که بپذیرد.

سوم، اساساً پذیرفتن وکالت یک متهمی، ایراد به یک وکیل نمیتواند بود، زیرا یک متهم هر که باشد و اتهامش هر چه باشد باز از روی قانون باید وکیل داشته باشد و این وکیل در واقع برای کمک بدادگاه است، برای آن است که دیدبانی به محاکمه نماید و اگر در یکجا غفلتی رخ داده یاد آوری نماید و بفرض آنکه گناه متهم مسلم است و دیگر جای دفاعی نیست، بکوشد و نگذارد بیش از اندازه گناه منظور گردد.

برای این است که در همهٔ کشورها، برای هر متهمی که باشد وکیلی میان میکنند. انمردی که در چند سال پیش رئیس جمهور فرانسه را کشت و طپانچه بدست گرفتار شد، و خود نیز منکر قضیه نبود، باز وکیلی میان کردند و بایستی‌ کنند.

کسانی‌ که آن ایراد‌ها را میگیرند از اینها آگاه نیستند، ( منظور آخوندها هستند که اصرار دارند بدون دادگاه و محاکمه تیر را در مغز هر که از او خوششان نمیاید خالی‌ کنند و از عدالت و قانون و حتی از حکم خدا هم غافلند و ناگاه).

گذشته از اینها محاکمه مختاری و همدستانش ارتباط نزدیک بسیاست و تاریخ ایران دارد و من خشنود گردیدم که دادگاه مرا به وکالت فرشچی در نظر گرفته، زیرا خود میخواستم که در این محاکمه دخالت داشته و بتوانم بکارهایی موفق گردم."

احمد کسروی، دفاعیات



احمد احمدی مشهور به پزشک احمدی



سفر به دوره دنیا با تصویر ۳۸







روسیه: تلاش ها جهت تصویب قطعنامه دخالت نظامی در سوریه بی فایده است

"سرگی لاوروف" (Sergey Lavrov) وزیر امورخارجه روسیه روز پنج شنبه اظهار داشت روسیه قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد در خصوص اجرای عملیات اجبار به صلح در سوریه را مورد تایید قرار نخواهد داد چون "این چیزی جز دخالت مسلحانه نیست".
مسکو،16 تیر، خبرگزاری «ریا نووستی» مسکو هرگونه تلاش جهت تصویب قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل متحد در خصوص حل نظامی درگیری سوریه را بی فایده و بدون دورنما می داند. این مطلب را "گنادی گاتیلوف" معاون وزیر خارجه روسیه روز پنج شنبه اظهار داشت.

گاتیلوف در صفحه خود در شبکه اجتماعی "توییتر" نوشت: "هر گونه تلاش برای مطرح کردن پیشنهاد تصویب قطعنامه در خصوص مساله سوریه بر اساس استفاده از نیروی نظامی بی فایده و بدون دورنما خواهد بود".



منبع خبر



با چـنـین غـارتگـرانی وای بر احـوال ما



غارت غارتگران شد مال بیت المال ما
با چنین غارتگرانی، وای براحوال ما

اذن غارت را به این غارتگران داده است سخت
سستی و خونسردی و نادانی و اهمال ما

زاهد ما بهر استبداد و آزادی بجنگ
تا چه سازد بخت او تا چون کند اقبال ما

حال ما یکچند دیگر گر بدینسان بگذرد
بدتر از ماضی شود ایام استقبال ما

شیخ ها الوات و شاه و شحنه و شبرو شدند
متفق بر محور آزادی و استقلال ما.....

فرخی یزدی





خدا با ماست ۱

بعد از اینکه دو کشور روسیه، و انگلیس، در شهریور ۱۳۲۰، به بهانه مبارزه با هیتلر کشور عزیز ما ایران را اشغال کردند و به اعلام بی‌طرفی ایران نه تنها اهمیتی نداده بلکه شاه ایران، رضا شاه که به شهادت تاریخ یک وطن پرست واقعی‌ بود را به بهانه همکاری با هیتلر از ایران تبعید کردند. (و البته مردم ایران نشستند و تماشا کردند، که بیگانگان بیایند و شاه کشورشان را تبعید کنند، و صد البته آخوند همیشه خائن به ایران برای تشکر از انگلیس ها، به دست بوسی و پا بوسی آنها در سفارت خانه‌های خارجی‌ در رفت و آمد بود. )، در ایران فضای سیاسی ناامنی به وجود آمد. رضا شاه در ایران یک سیتم حکومتی و اداری را ایجاد کرده بود و خروجش از کشور و با وجود اینکه دولت مقتدر مرکزی وجود نداشت ولی‌ به دلیل همان سیستمی‌ که رضا شاه ایجاد کرده بود، شالودهٔ مملکت از هم نپاچید ولی‌ از این فضای باز خائنین نهایت استفاده را کردند.



کتاب دفاعیات احمد کسروی، این نابغهٔ ایرانی‌، که در همین زمان یعنی‌ بعد از خروج رضا شاه، نوشته شده است... مجموعه‌ای از نوشته‌های روزانهٔ احمد کسروی در رابطه با وکالت او از دو تن‌ به نام احمد احمدی، معروف به پزشک احمدی و سرپاس مختاری میباشد. قسمت هایی‌ از این کتاب را در چندین پست جداگانه اینجا مینوسیم، چرا که این کتاب به گوشه‌ای از تاریخ معاصر ایران و وضعیت فرهنگی‌، اجتماعی و سیاسی مردم در آن زمان اشاره دارد و آن را به ما نشان میدهد و وقتی‌ چشم کسی‌ با گوشه‌ای از حقیقت آشنا شود، دیگر در همه جا به دنبال حقیقت میگردد و هر چه که از هر جا بشنود، در بست قبول نکرده و برایش حجت نمی‌شود.

احمد کسروی می‌نویسد:

"امروز شیوه مردم و قاعده‌ای که برای دوستی‌ و دشمنی خود برگزیده اند، آنست که هر کسی‌ که در زمان شاه گذشته سختی کشیده و یا به حبس رفته و یا کشته شده او را نیک‌ بدانند و مظلوم شناسند و مرحوم خوانند و هواداری و دلسوزی نشان دهند. کار به جایی‌ رسیده که من میبینم کم کم نام تاراج گران لٔر و بویر احمدی و شاهسون و کرد بمیان میاید که به آنان ستم رفته و کسانی‌ از خود آنان و یا از هوادارانشان سر برآورده و دم از ستم دیدگی میزنند و شاه گذشته را ستمگر میخوانند. در اینجاست که آدمی‌ به درماندگی و بیچارگی این توده دلش میسوزد. در اینجاست که می‌‌بیند اینها بسیار بینوایند. یک کسیکه چند روزی در زمان شاه گذشته بزندان رفته دیگر همه چیز را فراموش می‌کند و تنها کینهٔ خود را در نظر می‌گیرد و با یک احساسات خودخواهانه به صد‌ها کارهای نیکی‌ که در زمان آن شاه انجام گرفته نیز با دیدهٔ بدبینی می‌‌نگرد.

هر چه هست ما با این شیوهٔ رفتار ایرانیان موافق نیستیم و اینها را جز بزیان خود آنان نمی‌‌شناسیم و این است در این هیاهوئی که برخی‌ روزنامه‌ها در این چند روزه برانگیخته اند همراهی نمی‌‌نماییم و نخواهیم نمود."

احمد کسروی، دفاعیات ۱

تیر ۱۷، ۱۳۹۱

بیگانه و خویشت منم



من مست جام باده ام، دارم هوای عاشقی
حیران روی ساقی‌ام، دارم هوای عاشقی


ای جان و ای جانان من، دارم هوای عاشقی
ای وصل و ای هجران من، دارم هوای عاشقی


جان در بر جانانه شد، دل بر سر پیمانه شد
تن ساکن میخانه شد، دارم هوای عاشقی


گه نور و گه نار آمدم، گه گل، گهی خار آمدم
گه مست و هشیار آمدم، دارم هوای عاشقی


ای شاه، درویشت منم، درویش دل ریشت منم
بیگانه و خویشت منم، دارم هوای عاشقی


دیوانه رویت منم، آشفته مویت منم
سرگشته کویت منم، دارم هوای عاشقی

ابوسعید ابوالخیر


سفر به دوره دنیا با تصویر ۳۷






به خدا قاتل من دیدۀ بینای من است. فرخی یزدی


علم سه مرحله دارد:
- انسان در مرحله اول معلوماتش در نظرش جلوه می کند و مغرور می‏ شود
- در مرحله دوم معلومات خود را در برابر دستگاه عظيم آفرينش كوچك‏ می‏ بيند متواضع می شود.
- در مرحله سوم می ‏فهمد که علم او نارساتر از آن است که بتواند جهان را اندازه بگیرد. این دیگر مرحله بهت و حیرت است.
مولوی در دیوان شمس می گوید: حاصل عمرم سه سخن بيش نيست:
خام بدم، پخته شدم، سوختم

و پدر علم بشریت، دانشمند علیقدر ایران، ابو علی‌ سینا می‌فرماید: برسد دانش من بدانجا که بدانم هنوز نادانم

و عطّار میفرماید:

جملگی در حکم سه پروانه ایم
در جهانِ عاشقان افسانه ایم
اولی‌ خود را به شمع نزدیک کرد
گفت: حال من یافتم معنای عشق
دومی‌ نزدیک شعله بال زد
گفت: حال من سوختم در سوز عشق
سومی‌ خود داخل آتش فکند

آری آری این بود معنای عشق

تیر ۱۶، ۱۳۹۱

بی‌دلیل نیست که خاور میانه در این جایگاه قرار دارد.


دوستی‌ از من پرسیدند که چرا مقاله‌ا‌ی در جواب افراد و جریاناتی که به تازگی به طور سیستماتیک و برنامه ریزی شده به شاهزاده رضا پهلوی این یادگار عزیز و ارزشمند دوران شکوفایی و افتخار ایران زمین، میتازند، نمینویسی.

در جواب این دوست نازنین باید بگویم که من به دو علت این کار رو نمیکنم،

یک: بر خلاف کسانی‌ که با کهولت سنّ، تجربه زندگی‌، و دانشی کم و بیش، هنوز به این واقعیت پی‌ نبردند که دشمن آنان همدیگر نیستند بلکه دشمن در حاشیه شاد و خندان نشسته و نظارگر آنهاست، تلاش می‌کنم تا تمامی انرژی و وقتم در جهت آشکار کردن، توطئه‌ها و پلیدی‌های دشمنان قسم خوردهٔ ایران که مثل زالو به ایران و دیوارهٔ مرزهای ایران چسبیده اند، و به گونه‌ای رفتار میکنند که گویی ایران و ایرانی‌ خاری است که در مردم چشمشان نشسته و تا این خار را از چشم نکنند، از دردِ جان سوز مغزی، رهایی نمیابند، یعنی‌ آخوند جانی با همدستی همسایگان خرد باخته‌ای چون، ترکیه، عربستان و اعراب و ارباب آنها انگلیس و فرانسه و اسرائیل و و و صرف شود.
و نه نوکرانی که با چند دلاری میتوان آنان را خرید و به رقص درآورد تا جایی‌ که حتی برایت در جلو دوربین و چشم عالمیان، صدای قوو قولی‌ قوو قوو از خودشان دراورند.
و خریداری شده اند تا به خاطر آن مقدار ناچیزی که دریافت میکنند، مملکت را بفروشند، تاریخ را تحریف کنند، فرهنگ و هویت ایرانی‌ را از بین ببرند، و از این رهگذر و در نهایت به خویش و به آینده کودکان خویش ظلم کرده و از آنان بی‌ وطنان، آوارگان و مردمی بی‌ هویّت بسازند، با این خیال که ما دیگر در جامعه غربی ذوب شده‌ایم، ایران را میخواهیم چه کنیم، بگذار اکنون که پولی‌ رسیده با آن لذت دنیا و مافیا را ببریم. این گونه افراد از ماهیت انسانی‌ خارجند و با غیر انسان نیز، حرف و گفتگو بی‌ اثر، بی‌ فایده و نابخرادانه است.

دوم: همیشه اعتقاد داشته‌ام که مردم ایران داناتر از آنی‌ هستند که تصور میشوند، یعنی‌ احتیاجی نیست به مردم مردابی را نشان بدهید و بگویید مردم نگاه کنید این مرداب است، بوی تعفن میدهد، در آن هزاران باکتری و میکروب موذی خانه دارد، و باعث مریضی شما میشود، از آن بپرهیزید و تن‌ به آن ندهید،

یعنی‌ لازم نیست به مردم بگویی: کسی‌ که بر اساس اسناد و مدارکی که سفارت انگلیس در اختیارش گذاشته است و با ترجمه این مدارک، تاریخ معاصر ایران را می‌نویسد، و آنچه که انگلیس‌ها به خوردش داده اند به جای تاریخ به مردم ایران عرضه می‌کند، و خود را تاریخ دان مینامد، کلاشی بیش نیست، همین که اولین اصل تاریخ نویسی یعنی‌ بیطرفی و طبری جستن از هر گونه خط و مش سیاسی را رعایت نکرد، و در مقابل یک دوره‌ای از تاریخ معاصر ایران، جبهه‌‌ای تا به این حد ابلهانه گرفت، زحمت تو را کم کرده، و مردم خودشان متوجه خواهند شد که حقّه بازی بیش نیست و به ریش خودش و پدرش که زنش را خمینی به او حلال کرده و ادعا یش خواهند خندید.

و یا نیازی نیست به مردم بگویی: کسی‌ که از فردوسی‌ می‌گوید، از بزرگان ایران تعریف و تمجید می‌کند، کسی‌ که با بازگو کردن مطالبی‌ از گذشته ایران و تمجید آنها ، اعتماد مردم را جلب می‌کند، تا بتواند در لابلای حرفهایش، دروغی به نفع دشمنان ایران به خورد مردم بدهد، نوکری عقده ایست که حتی بر سر خویش کلاه میگذارد و آنقدر ضعیف و بی‌ مایه است که حتی جرات و توان نشان دادن واقعیت ظاهر خویش را ندارد، و این موجود با این ضعف بزرگ نمیتواند مصلح یک اجتماع باشد، یعنی‌ نیازی نیست اینها را به مردم بگویی، همین که او دهان باز کرد و عده‌ای انسان بیگناه را که با تیر دشمنان ایران و با بدنی سوراخ سوراخ در گور خفته‌اند، به باد تمسخر گرفت، و با اجساد آنان بازی کرد، و به این ترتیب، تیرباران و کشتن آنها را نه تنها تأیید، بلکه لازم الاجرأ، نشان داد و بر روی جنایت جمهوری جانیان صحه گذاشت... در واقع خودش را لو داده و معرفی‌ کرده، و مردم با نفرت به او و گفته‌هایش و اعمالش خواهند نگریست.
به قول بزرگی‌ شاید بتوان مردم را تا مدتی‌ گول زد ولی‌ یقین بدان که نمی‌شود برای همیشه فریب داد.

و شاهد "آگاه بودن" مردم هم همین واقعیت موجود در اجتماع ایرانی‌‌ها است که مردم به آن دسته از کسانی‌ که در لباس ایرانی‌ و با ادعای دلسوزی برای ایران و ایرانی‌، خودشان را در صف مبارزهٔ مردم بر علیه جمهوری فاشیست اسلامی جا داده‌اند،

ولی‌ با رفتارشان که همانا به هم پرداختن، به هم فحاشی کردن، به هم انگ زدن است..... این واقعیت را به نمایش گذاشته اند که نه دارای اصالت انسانی‌ هستند و نه هویتی ایرانی‌ ...... پشت کرده و هر چه اینها سر به دیوار میکوبند که مردم بیایید با ما متحد شوید، مردم کوچکترین اعتنائی نمیکنند و این ابلهان واخورده به جای فهمیدن این واقعیت، گاهی‌ مردم را به بی‌ عرضگی و نادانی‌ متهم کرده و گاهی‌ به جون یکدیگر می‌افتند. و آنقدر جاهلند که این را نفهمیدند که با اعمال حماقت بارشان، این سئوال را در برابر قوهٔ قضاوت مردم قرار داده اند که جماعتی که توانایی ایجاد اتحاد و مدیریت در بین خودشان که تعدادشان از انگشت‌های دست فراتر نمیرود را ندارند چگونه ادعای گرداندن مملکتی را میکنند؟

شکر خدای توانا را که دشمنان ایران را از بین ابلهترین مردم قرار داده است.

سفر به دوره دنیا با تصویر ۳۶