تیر ۱۳، ۱۳۹۱

دیگر حتی فرصت ِ دروغ هم برایم باقی نمانده است


عشق را چگونه می  شود نوشت ؟
در گذر ِ این  لحظات ِ پـُـر شتاب ِ شبانه
که به غفلت آن  سوال ِ بی جواب گذشت ،
دیگر حتی فرصت ِ  دروغ هم برایم باقی نمانده است
وگرنه چشمانم را  می بستم
و به آوازی گوش  می دادم ،
که در آن دلی می  خواند :
من تو را  ،
او را  ،
کسی را دوست می  دارم !


زنده یاد حسین پناهی


صفر را بستند که ما به بیرون زنگ نزنیم، از شما چه پنهان ما از درون زنگ زدیم.

مادرم میگفت: "در راه شعری نخوان که در آن گوشت و پوست و خون و استخوان باشد، زیرا سگهای لاغر زادگاهت سالهاست که آواره خیالند."




هنوز از اتاق همینگوی بوی باروت میاد 

هنوز هم ادکلن مرلین مونرو نیمه تمام مانده

و پیرزنان به وقت گذشتن از کف آخرین اتاق مایاکوفسکی
دامن خود را جمع می کنند

یکی می آید به زور 
یکی می رود به انتخاب

زنده یاد حسین پناهی






تیر ۱۲، ۱۳۹۱

۶ فروند هواپیمای جنگی ‌‌‌F-۱۶ در مرز مشترک ترکیه - سوریه مستقر شدند.

درحالیکه امروز صبح ( دوشنبه دوم جولای) یک راکت از طرف یک منبع ناشناس از درون شهر بوقایا واقع در ۱۸۵ کیلومتری شمال لبنان بطرف سوریه شلیک شد و دو تن‌ از مرزبانان سوریه را زخمی کرد، نیروهای پیمان اتلانتیک شمالی، ناتو، تعداد ۶ فروند هواپیمای جنگی ‌‌‌F-۱۶ را در مرز مشترک ترکیه - سوریه و بنام نیروی هوایی ترکیه مستقر کردند و ترکیه اعلام کرد که این در جواب مانور هوایی هلیکوپترهای سوریه است که هفته پیش برای تحقیر اردغان در ۴ کیلومتری نیروهای ترکیه، عملیات جنگی انجام دادند.
ظاهراً شکست نشست ژنو، برای انگلیس و آمریکا، بیش از اینها دردآور بوده است. احتمالا ترکیه وارد جریانی خواهد شد که برگشت از آن بسختی صورت خواهد گرفت. و باز احتمالا روز‌های آینده میتواند آبستن حوادث غافلگیر کننده‌ای برای جهانیان باشد.

سفر به دوره دنیا با تصویر ۳۲








قطار سريع‌السير نيمه‌شب Midnight Express



قطار سريع‌السير نيمه‌شب Midnight Express نام فيلمی است ساخته‌ آلن پارکر که فيلمنامه‌ی آن را اليور استون بر اساس رمان اتوبيوگرافيکال بيلی هيز (Billy Hayes) نوشته و برد هريس و جان هرت در آن بازی می‌کنند. (اين فيلم در ايران با نام قطار سريع‌السير نيمه‌شب شناخته میشود. نام ميدنايت اکسپرس رمزی است در بين زندانيان برای فرار از سیاه چال مخوف ترکی‌)
برد هريس در نخستين فيلم سينمايی خود در نقش "بيلی هيز" بازی بسيار خوبی ارائه کرد. بازيگر جوانی که چندین سال پیش به بیماری ایدز دچار گشته و درگذشت.



ميدنايت اکسپرس داستان واقعی یک جوان دانشجوی آمريکايی بنام "بيلی هيز" است که در سال ۱۹۷۰ در سفری به ترکیه بجرم حمل حشیش توسط پليس ترکيه در فرودگاه استانبول دستگير شد و به ۴ سال زندان محکوم گرديد. اما پس از گذراندن دوران محکوميت خود در حالی که تنها ۵۰ روز به آزادی‌اش مانده بود، دادگاه عالی ترکيه در يک تجديد نظر او را به ۳۰ سال حبس محکوم کرد. هيز در زندان مورد تحقير، شکنجه، و آزار جسمی و روحی قرار می‌گيرد. اما پس از کشتن زندان‌بانی که قصد تجاوز هزار باره به او را دارد، موفق می‌شود که از زندان استانبول فرار کند و پس از عبور از مرز يونان خود را به آمريکا برساند.
فيلم آلن پارکر بخاطر ارائه‌ تصوير خشن و سياه و کاملا فاسد جامعه قضایی، پلیس و دولت ترکيه مورد انتقاد شديد ترک‌ها قرار گرفت. از آنجا که دولت ترکيه اجازه‌ فيلمبرداری در خاک سرزمین اشغالی کردستان را به آمریکایی ها نداد، آلن پارکر بناچار آنرا در يونان و جزيره‌ مالت فيلمبرداری کرد. این فیلم هم‌اکنون از بازار‌ها جمع‌آوری شده و در دسترس نیست. و در لینک زیر میتوان بطور خلاصه و با کیفیتی بسیار نازل آنرا دید.



اطلاعات فیلم: فيلمی رئاليستی درباره‌ی جامعه فاسد ترکی‌
نام فیلم:Midnight Express - قطار سريع‌السير نيمه‌شب
محصول: ۱۹۷۸
جوایز: نامزد ۴ جایزه اسکار و برنده ۲ جایزه اسکار بهترین موسیقی و بهترین فیلمنامه
برنده ۳ جایزه بفتا و شش جایزه گولدن گلوب
خلاصه فیلم: فیلم درباره مردی به نام بیل هیس است که بخاطر قاچاق حشیش در مرزهای ترکیه دستگیر میشود و به زندان ترکیه فرستاده میشود و در آنجا میتوان فاجعه جامعه منحط و وحشیگیری ترک‌ها را شاهد بود و...(بر اساس داستان واقعی)
فیلم در یوتیوب با کیفیت بسیار نازل وجود دارد:


Midnight Express full movie

موسيقی فيلم ميدنايت اکسپرس را جيورجيو مورودر(Giorgio Moroder) آهنگساز ايتاليايی ساخته. مورودر از اوايل دهه‌ی هفتاد فعاليت حرفه‌ای‌اش را به عنوان آهنگساز شروع کرد. بيشتر در زمينه‌ی موسيقی الکترونيک کار می‌کند و ساز اصلی‌اش سينتی سايزر است. کارهايی که او با سينتی سايزر کرده بسيار مبتکرانه و نوآورانه بود و تأثير عميقی بر موسيقی الکترونيک و کارهای آهنگسازان مهم اين ژانر يعنی داناسامر (Donna Summer) و گروه اسپارکز (Sparks) گذاشت. موسيقی مورودر مثل آثار ونجليز کيفيتی اکسپريمنتال و فوتوريستی (تجربی و آینده نگر) دارد. آلبوم E = MC2 او بسيار مشهور است. او همچنين آلبوم‌هايی با اسم Munich Machine نيز بيرون داده است. مورودر آهنگسازی است که برای فيلم‌های بسياری موسيقی ساخته که از ميان آنها داستان بی‌پايان، فلش دنس، آمريکن ژيگولو، مردم گربه‌ای، و صورت‌زخمی از همه مشهورترند. به علاوه او به خاطر موسيقی ميدنايت اکسپرس جايزه‌ی اسکار بهترين آهنگساز سال 1978 را به دست آورد. يکی از کارهای ماندگار جيورجيو، موسيقی‌ای است که در سال 1984 برای فيلم صامت متروپوليس، شاهکار فريتز لانگ، ساخت. يک موسيقی راک اندرول مدرن که با درونمايه‌ی صنعتی، فوتوريستی، و پيش‌گويانه‌ی فيلم کاملاً مطابق بود. به علاوه او ميان‌نويس‌های فيلم را به زيرنويس تبديل کرد و سرعت پخش آن را به 24 فريم رساند که باعث کوتاه‌تر شدن زمان فيلم نسبت به نسخه‌ی اصلی شد. موسيقی ميدنايت اکسپرس متشکل از چند قطعه‌ی سازی و آوازی است که همه‌ی آنها بر مبنای تم ميدنايت اکسپرس و با سينتی سايزر و گيتار اجرا شده‌اند، تمی که در زمان و نوع خود بسيار تازه و مدرن بود و بعدها الهام‌بخش گروه‌هايی مثل کی هولز (K-Holes) و اکستزی (Ecstasy) شد. قطعه‌ی Chase يا تعقيب، قطعه‌ی راک تکنو تند و پرهيجان است که در بسياری از برنامه‌های تلويزيونی و بازی‌های ويدئويی مثل گيم Grand Theft Auto پلی استيشن 2 از آن استفاده شده است. قطعه‌ی Istanbul Blues نام آهنگی است که بر اساس تم‌های بلوز ساخته شده و ديويد کسل آن را اجرا کرده است. صدای ديويد کسل طنين صدای بی‌بی‌کينگ، سلطان بلوز، را دارد. کريس بنت نيز آهنگی را بر اساس تم ميدنايت اکسپرس در اين فيلم اجرا می‌کند. صدای او نيز يادآور صدای دايانا راس است. بيشتر قطعات با درونمايه و ريتم فيلم هماهنگ‌اند اما قطعاتی مثل چرخ (Wheel) يا Cacaphoney که با آواز کر نيز همراهند با داستان و فضای فيلم تناسب چندانی ندارند و بيشتر مناسب تريلرهای ترسناک و علمی-تخيلی به نظر می‌رسند تا فيلمی رئاليستی درباره‌ی زندان‌های ترکيه. تم عشق زيباترين و ملايم‌ترين آهنگ در ميان آهنگ‌های اين فيلم هست که آن هم وارياسيون ديگری بر اساس تم اصلی موسيقی اين فيلم است.

دو خبر, توحش ترکی‌ در همه جا

یکی‌ از اخباری که میتواند مهم باشد ، نشست ژنو در روز شنبه با شرکت نمایندگان غرب، در راس آنها انگلیس و آمریکا و در مقابل آنها چین و روسیه است که قرار است در آن طرح صلح کوفی عنان در مورد سوریه بررسی‌ و در باره‌ بشار اسد تصمیم گرفته شود. روسیه قبلا اعلام کرده بود که با این طرح موافق است بشرطی که شرط برکناری بشار اسد ، از آن حذف شود. نتیجهٔ این نشست چیزی جز تحقیر انگلیس و آمریکا نبود و در مجموع شکست غرب در مقابل روسیه و چین، و ظاهراً حرف آخر را روسیه زده بود که بهیچوجه نمی‌شود دست به ترکیب بشار اسد زد.

غربیها درحالی‌ دست آویزی بنام حقوق بشر را مطرح میکنند که خود ضد بشرند و کشتار‌هایی‌ که در سراسر دنیا براه انداخته ا‌ند، شاهد این ادعا است. و دوستان و متحد ان آنان، از جمله رژیم عربستان فاسدترین، فاشیست‌ترین و دیکتاتور‌ترین رژیم دنیاست، و تروریست‌های عربستان پشت سر هم در مناطق شیعی نشین عراق و سوریه و دیگر مناطق بمب منفجر میکنند و مردم بیگناه را به جرم داشتن مذهبی‌ متفاوت، میکشند.

غربیها درحالی‌ پرچم انسان دوستی‌ را بدوش گرفته و از بهار عربی‌ دفاع میکنند که در ترکیه یکی‌ دیگر از نوکرانشان جهنمی برای ۳۵ میلیون کرد از طرف رژیم وحشی ترکیه برپاست و کرد‌ها در زندانی به نام ترکیه مورد شکنجه روحی‌ و جسمی‌ و نسلکشی قرار گرفته و ترکیه آنها را بیشرمانه و وقیحانه میکشد، و حتی اجازه گرفتن جشن نوروز و عید را به آنها نمیدهد. ادعای مسخره غربی‌ها در رابطه با حقوق بشر، دل هر چی انسان فهمیده در دنیا است را آشوب کرده و بهم میزند. بهرحال این نشست دماغ انگلیس و آمریکا و فرانسه و یا مثلث ابلیس را بشدت بخاک مالید. منتظر اقدام پلید بعدی غرب باید بود و اینکه چگونه میخواهد، حیثیت برباد رفته‌اش را حداقل در مقابل دوستان خود، اعاده کند.

خبر دیگر پیروزی تیم اسپانیا و بدست آوردن مقام قهرمانی اروپا بعد از مقام قهرمانی جهان اوست. و اسپانیای‌ها بازی فینال دلچسب و پر گلی‌ را به تماشاچی‌ها تقدیم کردند و نشان دادند که بحق شایستگی حضور در فینال و قهرمانی را دارند.

از خصوصیات این دوره مسابقات جام قهرمانی اروپا، حضور تماشاچی‌های متمدنی بود که این بازیها را دنبال میکردند ( بجز درگیری‌های تاسفباری که بین طرفداران تیم روسیه و لهستان بوقوع پیوست تنها تماشاچی‌های وحشی (طبق معمول همیشه) انگلیسی‌ها بودند که اینجا و آنجا درد سر درست کردند. که البته انگلیسها بهمراه تماشاچی‌های ترک در دنیا بعنوان هولیگن و یا بی‌فرهنگ‌ترین و بیشخصیت‌ترین و وحشیترین تماشاچی‌های فوتبال معروف هستند.

خوشبختانه ترکها در این دوره از مسابقات حضور نداشتند و بدلیل فوتبال ضعیف و مبتدی‌شان حذف شده بودند و شاید یکی‌ از دلایلی که بازی‌ها بمیدان جنگ برای تماشاچی‌‌ها تبدیل نشد همین عدم حضور ترک‌ها در این دوره از مسابقات بود. )



سال ۲۰۰۰، طرفداران باشگاه ارسنال انگلیس، با ترک‌های که از باشگاه گالاتاسرای طرفداری میکردند، در شهر کپنهاک پایتخت دانمارک، با چاقو و سنگ و چوب و چماق به جون یکدیگر افتاده آنچنان میدان جنگی را بوجود آوردند که نظیرش نه تا به آن زمان دیده شده بود و نه هنوز دیده شده است. توحشی در حد تیم ملی‌، بطوری که دو نفر از ترک‌هایی‌ که این توحش را رهبری میکردند کشته شدند و کار به دخالت دو دولت انگلیس و ترکیه کشید. در همین دوره از مسابقات بود که بازیکنان باشگاه ترکی‌ گالاتاسارای دروازه‌ای را که به آن گًل زده بودند و همان گًل موجب پیروزیشان شده بود، از زمین چمن استادیوم فوتبال شهر کپنهاک کندند و آنرا با خود بعنوان سوغات به ترکیه بردند. و این موضوع تا مدت‌ها باعث بحث‌های زیادی در روزنامه‌ها شد و بعد از این تجربه وحشیانه بود که دولت دانمارک شرایط پذیرش خارجیان به کشورش را تغییر داد.





اینجا را کلیک کنید تا بیشتر راجع به طرفداران فوتبال ترکیه بخوانید

شب سیاه برای فوتبال، دستگیری تماشاچی‌های وحشی فوتبال ترک تبار

تیر ۱۱، ۱۳۹۱

سفر به دوره دنیا با تصویر ۳۱










باید آزادی را موقتاً از دست داد تا بتوان برای همیشه آن را حفظ نمود.


کشور در صورتی دارای آزادی و استقلال است که افرادش آزاد و مستقل باشند.
منتسکیو




تیر ۱۰، ۱۳۹۱

برده کیلویی دو دلار


وقتی‌ که حدود هفت سالم بود، برای اولین بار شاهد، فروش یک انسان بودم. ما در پرنس ادوارد، در ویرجینیا، زندگی‌ میکردیم و ارباب به تازگی تعدادی خوک برای خوراک زمستان خریده بود که قادر به پرداخت پولشان نبود. ارباب برای فرار از آبرو ریزی، تصمیم به فروش یکی‌ از برده‌ها گرفت و قرعه به نام جورج کوچولو پسر آشپز خورد و به عنوان قربانی انتخاب شد. ارباب به مادر جورج کوچولو دستور داد تا لباس‌های روز یکشنبه او را تنش کند. وقتی‌ جورج کوچولو پیش ارباب آمد، صورتش از شادی و نشاط کودکی میدرخشید. سپس او را در ترازو قرار دادند و به ازای هر کیلو از وزنش به ارباب پول دادند، درست مثل وقتی‌ که یک خوک را معامله میکنند. به مادر جورج در مورد فروش او چیزی گفته نشده بود ولی‌ انگار به او الهام شده بود، چون بشدت نگران به نظر می‌آمد. وقتی‌ که دید پسرش را در واگونی که به اسب بسته شده بود گذاشتند و به طرف شهر براه افتادن، حقیقت بر او آشکار شد. او بر روی پاهای ارباب خودش را انداخته بود و با گریه به ارباب التماس میکرد که پسرش را از او نگیرند، اما ارباب با گفتن اینکه جورج کوچولو فقط به شهر رفته و فردا صبح برمیگردد، او را تسلی‌ میداد. صبح آمد ولی‌ جورج کوچولو به مادرش برگردانده نشد. و صبح‌ های بیشمار دیگری هم آمدند و جورج کوچولو پیداش نشد، و مادر جورج کوچولو هر صبح چشم به راه پسر کوچکش بود و تا وقتی‌ که او را در گور میگذاشتند، پسرش را ندید. یه روز به خاطر غم از دست دادن پسرش، شیون کرد و ارباب دستور داد او را با شلاق زدند، چون ارباب ما سرهنگ بورولل هرگز دوست نداشت برده‌هایش با صورتی‌ غمگین به او خدمت کنند و همیشه برده‌های غمگین مجازات می‌شدند. بنا بر این برده‌ها با چهره‌ای شاد در دل‌ گریه میکردند.

پشت صحنه، یا، سی سال برده، و چهار سال در کاخ سفید،

1868
Elizabeth Keckley

سفر به دوره دنیا با تصویر ۳۰






عشق من بر قلب سردی چیره شد


بازهم قلبی بپایم اوفتاد
بازهم چشمی برویم خیره شد
بازهم درگیرودار یک نبرد
عشق من برقلب سردی چیره شد
بازهم از چشمه لبهای من
تشنه یی سیراب شد‚ سیراب شد
بازهم در بستر آغوش من
رهروی در خواب شد‚ در خواب شد
بردو چشمش دیده میدوزم بناز
خود نمی دانم چه میجویم د او
عاشقی دیوانه میخواهم که زود
بگذرد از جاه و مال وآبرو
او شراب بوسه میخواهد زمن
من چه گویم قلب پرامید را
او بفکر لذت و غافل که من
طالبم آن لذت جاوید را
من صفای عشق میخواهم از او
تا فدا سازم وجود خویش را
او تنی میخواهد از من آتشین
تا بسوزاند در او تشویش را
او بمن میگوید ای آغوش گرم
مست نازم کن که من دیوانه ام
من باو می گویم ای ناآشنا
بگذر از من ‚ من ترا بیگانه ام
آه از این دل آه از این جام امید
عاقبت بشکست و کس رازش نخواند
چنگ شد در دست هر بیگانه ای
ای دریغا کس به آوازش نخواند.

شعر "نااشنا" از افتخار شعر معاصر ایران، فروغ فرخزاد، یادش گرامی‌ و جاوید