تیر ۰۷، ۱۳۹۱

از دست دادن بهتر جواب می‌دهد .....Herman de Coninck

همه‌ی دنیا را دیده‌ام
اما عاشق یک شهر هستم
و در این شهر عاشق خانه‌ایی
و در این خانه عاشق اتاقی
و در این اتاق عاشق تختخوابی
و در این تختخواب عاشق زنی
و در این زن عاشق پاهایی
ودر این پاها عاشق مرواریدی.

هرمان د کونینک -همه‌ی دنیا را دیده‌ام






هرمان د کونینک در ۲۱ فوریه ۱۹۴۴ در مچلن شهری در بلژیک به‌دنیا آمد و در ۱۹۹۷ در لیسبون بر اثر سکته‌ی قلبی از دنیا رفت. در هجده سالگی پدرش را از دست داد، مرگی که تاثیر زیادی بر او گذاشت. در رشته زبان‌های ژرمنی تحصیل کرد. چند سالی تدریس کرد. مجموعه شعر «عشق انعطاف‌پذیر» پرفروش‌ترین مجموعه شعر به زبان هلندی در قرن بیستم است. همسر اولش در حادثه‌ی رانندگی جان خود را از دست داد. پس از مرگ همسرش مجموعه شعر «تا زمانیکه برف هست» را در ۱۹۷۵ به چاپ رساند. در شعرهای این کتاب با زبان بازی می‌کند تا احساساتش را پنهان کند. برای این مجموعه شعر جایزه‌ای ادبی برد و سرود: «از دست دادن بهتر جواب می‌دهد، آن جا به سختی کتاب شعری سرودم من جایزه ادبی استان فلاندر را با مرگ تو بردم» معروف است به شاعری که ملتش را یاد داد تا شعر بخواند. او را پدر رئالیسم نو می‌دانند. 

شعر هرمان د کونینک سهل و ممتنع است و سخت برای ترجمه.
هرمان د کونینک منتقد ادبی هم بود و مقاله‌های زیادی درباره شعر و شعر دیگران نوشته است. او در یکی از مقاله‌هایش می‌نویسد: «تعریفی از شعر ندارم. من بیست زبان دارم و امیدوارم که این بیست زبان علیه یکدیگر حرف بزنند و اجازه بدهند هر کدام هم حرف خود را بزند. بیست و یکمین تعریف من می‌تواند این باشد که شعر، شکلی برتر است که مدام می‌خواهد خود را معنا کند. حرفی که می‌زنم شاید شبیه ضرب‌المثلی کلیشه‌ایی باشد که می‌گوید: شعر، شعر است، خرطومی برج شاعر».
سرچشمه‌ی کار د کونینک روزمرگی بود نه ادبیات. وقتی از شاعران بزرگ می‌پرسی: چه کسی بر شما تاثیر گذاشته است؟ آنها معمولن نام شاعران بزرگ‌تری را می‌برند که تحت تاثیرش بوده‌اند. هرمان د کونینک اما در مقاله‌ی «کمرشکسته از غم» می‌نویسد: «چه کسی روی من تاثیر گذاشته است؟ مادرم، کسی که هفت روز پس از مرگ پدرم، آگهی فوتش را به همراه مبالغی که بدهکار بود به خواهر پدرم، عمه‌ام داد».
او از روزمرگی و واقعیت‌های زندگی استفاده می‌کرد تا معناهای جدیدی را خلق کند و آن‌ها را زیباتر. «شعر هرگز با واقعیت هم‌تراز نیست. شعر زیبا می‌کند و می‌آراید، اعتراض در برابر زشتی‌ها و پتیارگی‌ست، اعتراض در برابر زیبایی‌های ظاهری. شعر دست‌کم درجه‌ی تمرکز حواس واقعیت را بالاتر می‌برد. حتی اگر شعری درمورد دلمردگی می‌نویسی، حق ندارد، شعری دلمرده شود. طبیعی‌ست که این شکلی از فریب‌کاری است. شعر نهایتِ صداقتِ فریب‌کاری است. این فریب، زیرکانه‌تر می‌شود وقتی من حسی را بوجود می‌آورم که یعنی فریب نمی‌دهم که تو واقعیت را همان‌طور که هست دریافت می‌کنی. مانند دروغگویی که می‌گوید من به هیچ عنوان دروغ نمی‌گویم اما همزمان چشمکی هم می‌زند».



تیر ۰۶، ۱۳۹۱

پراز اكسير نبايدها، بايدها

عجب روز سخت و پر کاری بود امروز، تمام روز مشغول تبدیل اکسیژن به دی اکسید کربن بودم.

من سایه‌ای از خستگی یك انسانم
پر ابهام
پر تردید
پر اكسیر نبایدها، بایدها

رنگ من
رنگ دلمردگی روح زمین
و چشمانم ته گودال تحیر چال است
ریشه‌هایم در افیونی است
كه نامش شاید
تنبلی
بی‌خیالی
یا مرضی روحی است
قدم از دیوار گلی کوچه باغی كه به باران عادت دارد كوتاه تر است
و دلم در ته تابوت زمان
می پوسد.

شعر "رنگ من" از عباس جعفری


سامورایی 侍


سامورایی به نظامیان ژاپن قبل از صنعتی شدن گفته می‌شود. آنان از خانواده‌های اشراف ژاپنی بودند که در ارتش‌های خصوصی اجیر می شدند و به دای‌میو (اربابان محلی) خدمت می کردند. آن‌ها از سال ۱۱۵۹ میلادی در جنگ‌های داخلی شرکت می کردند. سامورایی‌ها سوارکارانی بسیار ماهر و در استفاده از شمشیر، کمان و نیزه زبردست بودند. پاداش آنان، بر خلاف نظامیان دیگر، برنج یا مواد غذایی بود. در سال ۱۶۰۳ میلادی پس از بازگردانیده شدن صلح به ژاپن به دست توکوگاوا شوگون، سامورایی‌ها به مسئولان و مجریان محلی تبدیل شدند. پس از آن٬ در دوره ی امپراطور میجی و همزمان با آغاز عصر تجدد در ژاپن ٬جایگاه سامورایی ها بسیار تضعیف شد. مستمری ناچیز آنها صرف خرید سهام دولتی گشت و در۱۸۷۳ یاماگاتا٬ وزیر جنگ ژاپن٬ قانون انقلابی خدمت وظیفه ی عمومی را وضع نمود و همین قانون سبب نابودی قطعی سپاهیگری سامورایی شد.

سامورایی‌ها نسبت به دوستان و اربابان خود سوگند وفاداری ادا می‌کردند. آنان همچنین از نظام خاصی به نام بوشیدو پیروی می‌کردند. این نظام دارای انضباط شخصی، مهارت، شجاعت، اطاعت، احترام و ایثار بود. بسیاری از سامورایی‌ها نیز از تعالیم ذن بودیسم استفاده می‌کردند. 


مرتون اسکات - تاریخ و فرهنگ ژاپن


سفر به دوره دنیا با تصویر۲۶






من چه دانم

مرا گویی: که رایی؟ .... من چه دانم
 چنین مجنون چرایی؟ ... من چه دانم
مرا گویی: بدین زاری که هستی

 به عشقم چون برآیی؟ ... من چه دانم
منم در موج دریاهای عشقت

 مرا گویی: کجایی؟ ..... من چه دانم
مرا گویی: به قربانگاه جان‌ها

 نمی‌ترسی که آیی؟ ..... من چه دانم
مرا گویی: اگر کشته خدایی

 چه داری از خدایی؟ ..... من چه دانم
مرا گویی: چه می جویی دگر تو

 ورای روشنایی؟ ...... من چه دانم
مرا گویی: تو را با این قفس چیست

 اگر مرغ هوایی؟ ...... من چه دانم
مرا راه صوابی بود گم شد

 ار آن ترک خطایی ..... من چه دانم
بلا را از خوشی نشناسم ایرا

 به غایت خوش بلایی .... من چه دانم
شبی بربود ناگه شمس تبریز

 ز من یکتا دو تایی ..... من چه دانم



تیم ملی كاراته ایران قهرمان جهان شد

مردم همیشه قهرمان و در زندان ایران همچنان شگفتی می‌آفریند. زنده باد ملت بزرگ ایران.

جاسم مدامی ویشکأی

تیم ملی كاراته ایران با چهار مدال طلا، شش نقره و هفت برنز در مجموع هر دو
بخش مردان و زنان برای نخستین بار بر سكوی قهرمانی لیگ جهانی كاراته در اندونزی ایستاد.

به گزارش «تابناک»، پس از تیم ایران، ژاپن با چهار طلا، دو نقره و چهار برنز بر سکوی دوم ایستاد.

بنا بر این گزارش، فرانسه با سه طلا و دو برنز به مقام سوم رسید و کره جنوبی با یک طلا و یک نقره و اندونزی میزبان با یک طلا و چهار برنز، عناوین چهارم و پنجم این رقابت‌ها را از آن خود کردند.

ونزوئلا، مالزی، استرالیا، لهستان، اتریش و هنگ کنگ دیگر تیم‌هایی بودند که در این رقابت‌ها نفرات خود را روی سکوهای قهرمانی دیدند.

تیم ملی کاراته مردان و زنان ایران در شرایطی قهرمانی این مسابقه‌ها را به دست آورد که باید در روزهای ۲۴ تا ۲۷ تیر ماه در مسابقه‌های کاراته قهرمانی آسیا که در شهر تاشکند، پایتخت ازبکستان برگزار می‌شود، شرکت کند.

تیم ملی کاراته ایران، آخرین بار سال ۲۰۱۱ در لیگ جهانی کاراته که در شهر پاریس پایتخت فرانسه برگزار شد، شرکت کرد که با یک مدال طلای امیرمهدی‌زاده و یک نقره سعید حسنی‌پور به کار خود پایان داد.
 





طبق معمول، نه عکسی‌ نه فیلمی نه گزارش درستی‌ از مراسم مدال گرفتن قهرمانان ایران در هیچ جا پیدا نشد. این دو عکس را هم من از سایت‌های خارجی‌ پیدا کردم، ننگ و نفرت بر اشغالگران فاشیست جمهوری اسلامی که برای پوشاندن جنایات و دزدی هاشان، مثل گرگ وحشی به جون ملت شریف ایران افتادند.


جرج تنها، درگذشت.


جرج تنها، نام لاک پشت غول پیکر ۱۰۰ ساله و آخرین بازمانده از نژاد پینتا گینت (Pinta Giant Tortoise)، بود که روز یکشنبه درگذشت و به این ترتیب نسل این لاک پشت منقرض شد.

فکرش رو بکن آخرین انسان باقی‌ مانده بر روی زمین باشی‌، شاید اینجوری حال جرج خدا بیامرز را در طول صد سال زندگی‌ تنهای خود بر روی کرهٔ زمین، بتونی‌ درک کنی‌. به هر حال وقتی‌ او را در سال ۱۹۷۲ پیدا کردند، امیدواری زیادی بود که با جفتگیری بتوانند نسل او را نجات دهند ولی‌ جورج ظاهراً علاقه‌ای به این کار نشان نداد و نسلش منقرض شد.

جرج تنها، سالهای زیادی تنها شاهد زنده برای اثبات فرضیه تکامل داروین بود.




تیر ۰۵، ۱۳۹۱

ملتی که نداند و نداند که نداند

لوح کشف شده از شهر باستانی جیروف با قدمت ۵۰۰۰ سال که امروز معلوم نیست در کجای دنیا قرار دارد.

در سال ۲۰۰۳ پس از غارت آثار و تخریب سایت باستانی جیرفت بوسیله شبکه های سازمان یافته قاچاق که تبديل به يک آبروريزی بين‌المللی برای ايران شد، باستان‌شناس شناخته شده ايرانی دکتر يوسف مجيدزاده و گروه بزرگی از کارشناسان توانا کار کاوش و بررسی را در جيرفت آغاز کردند. هیأت باستان‌شناسی جيرفت از آغاز، هیأتی ايرانی بود و افتخار کشف و معرفی يافته‌های جيرفت بعد از صد سال حيات باستان‌شناسی در ايران، به نام ايرانيان و نه خارجی‌ها ثبت شد. اين گروه برای جلوگيری از حفاری‌های غير قانونی و گردآوری آثار کشف شده، به مسائل فرهنگی و قومی مردم آن‏جا متوسل شد. با فرهنگ‌سازی مداوم و ارتباط با مردم بومی بسياری از اشيا به صورت داوطلبانه بازگشت داده شدند. اين گروه بيش از دو کيلومتر مربع از شهر باستانی را کاوش کرده و اعضا گروه مقالات و کتاب‌های متعددی به زبانها مختلف دنيا منتشر کردند. اما همزمان با رياست اسفندیار رحيم مشايی بر اين سازمان، مديريت باستان‌شناسی کشور تصميم گرفت در محوطه‌های مهمی هم‌چون جيرفت، شهر سوخته، شوش، تخت جمشيد، حسنلو و ... ابتکار عمل را به‌دست خارجی‌ها بسپارد و طرف‌های ايرانی را از ميان افرادی بدون صلاحيت‌های لازم انتخاب کند. در عمل اين پروژه‌ها غير از اتلاف بودجه‌های ميلياردی، تخريب بيشتر محوطه‌ها و دعوت از باستانشناسان فرصت‌طلب خارجی خصوصا باستان‌شناسان انگليسی همچون راجر ماتيوس که به ‌کرات از نامی‌ جعلی برای اشاره به خلیج فارس در نوشته‌هایشان استفاده کرده‌اند، نتيجه‌ای نداشت. با اين سياست باستانشناسان لايق و با سابقه ايرانی مورد بی‌حرمتی قرار گرفته و بار ديگر به اجبار گوشه نشين شدند. در نهايت در سال گذشته نيز تمامی بودجه‌های مربوط به کاوش در جيرفت قطع شد. به اين ترتيب قديمی‌ترين تمدن شرق باستان و محل احتمالی پيدايش قديمی‌ترين خط در جهان دوباره به دست قاچاقچيان سپرده شد تا با کندن گودال‌های بيشتر آثار بيشتری را تخريب کرده و اشيا بيشتری را از ايران خارج کنند. با اين روند نهال پژوهش‌ها در اين محوطه مهم از ريشه خشکانيده شد. طی يک ماه گذشته نيز ضربه آخر و مهلک بر بدنه باستانشناسی ايران زده شد و با تبعيد کل مجموعه باستانشناسی به شهرستانی دور دست پيکر نيمه‌جان باستانشناسی ايران مرد تا محوطه‌های باستانی بيشتر تخريب شوند و اشيا بيشتری از مرزها خارج شوند. اين تصميمات نادرست نه‌تنها درکوتاه مدت باستان‌شناسی ايران را نابود کرده بلکه در دراز مدت تماميت ارضی و هويت ملی را تهديد می‌کند. در حقيقت دولت دعوت‌نامه‌ای به دور و نزديک فرستاده تا بيايند و با فراغت خاطر، بدون حضور باستان‌شناسان و ديگر کارشناسان، ميراث فرهنگی ما را ـ از آثار باستانی گرفته تا ميراث معنوی ـ تاراج کنند، در موزه‌های‌شان به نام خود به‌نمايش بگذارند و در کتابهایشان با عناوين من‌درآوردی منتشر کنند.






سفر به دوره دنیا با تصویر ۲۵






بهشت داغتر از جهنم است .


دمای بهشت را میتوان به روش ریاضی‌ و بر حسب داده‌هایی که در دسترس آدمیان است به طور دقیق حساب کرد.

مرجع این محاسبات کتاب انجیل است. در انجیل میخوانیم که: "ما علاوه بر نور ماه، نور خورشید را قرار دادیم، در حالی‌ که نور خورشید ۷ برابر قویتر از نور ماه، به زمین می‌تابد، به دلیل وجود هفت روز.....همچنین قرار دادیم  نوری که بهشت از ماه می‌گیرد، به اندازهٔ نوری باشد که زمین از خورشید می‌گیرد".

یعنی‌ نوری که از ماه به بهشت میتابد به اندازه نور خورشید است که به زمین میتابد. با این حساب نوری که از خورشید به بهشت میتابد، ۷ ضرب در ۷ برابر یعنی‌ ۴۹ برابر قویتر از نوری است که زمین از خورشید می‌گیرد.

محاسبات نجومی نشان میدهد که نوری که از ماه به زمین میتابد، یک ده هزارم نوری است که از خورشید به زمین میتابد. با توجه به این اطلاعات، میشود به راحتی‌ دمای بهشت را حساب کرد.

بر اساس فرمول محاسبه دما، استفان / بولتزمن داریم:




که در آن E = دمای مطلقِ زمین است که برابر ۳۰۰ ک میباشد.
و H دمای بهشت یا مجهول ما میباشد، و ۵۰ همان حساب ۴۹ = ۷ . ۷  میباشد که اینجا برای راحتی کار ۵۰ قرار میدهیم.
و از اینجا H نتیجه میشود که برابر H= ۷۹۸ ک برابر با ۵۲۵ درجه سانتیگراد میشود. یعنی‌ دمای بهشت برابر است با ۵۲۵ درجه سانتیگراد.

دمای جهنم را نمی‌‌شود به طور دقیق حساب کرد ولی‌ می‌شه حدس زد که کمتر از ۴۴۴،۶ درجه سانتیگراد باشد. در این دما، نقره به مایه تبدیل میشود. بر طبق انجیل، کافران در جهنم میسوزند و آتش میگیرند و نقره داغ میشوند. نقره داغ یعنی‌ اینکه دمایی که نقره را به مایه تبدیل می‌کند، باید از درجه جوش که به گاز تبدیل میشود کمتر باشد یعنی‌ برابر است با ۴۴۴،۶ درجه سانتیگراد، چرا که بیشتر از این دما، نقره به گاز تبدیل میشود و کفّار را نمی‌تواند با آن نقره داغ کرد .

دمای بهشت را بر حسب داده‌های انجیل حساب کردیم و شد ۵۲۵ درجه سانتیگراد. بنابرین از دمای جهنم که ۴۴۵ درجه سانتیگراد است بیشتر میباشد. و در نتیجه بهشت داغتر از جهنم است . :))

تیر ۰۴، ۱۳۹۱

چرا برای ترکیه جُک ساخته میشود؟



به نظر من بعضی‌ از اخبار جدی، بامزه تر و خنده‌دار تر از هر جوکی است. دو خبر امروز کلی‌ باعث تفریح من شد. یکی‌ از این اخبارِ خنده‌دار، خبر مربوط به عکس‌العمل و جوابیه دولت ترکیه در رابطه با سرنگون کردن یک فروند جنگندهٔ ف‌‌‌ ۴ ترکیه است که به وسیلهٔ پدافند کشور سوریه در روز جمعه‌ یعنی‌ دو روز پیش، انجام گرفته است.

دولت ترکیه اعلام کرده است که این جنگنده "اشتباهی" وارد خاک سوریه شده است و در ضمن سوریه در "فضای بین‌المللی" این هوایپما را مورد هدف قرار داده است.

دولت ترکیه بعد از یک سری جلسات بحرانی‌ و سری و فوری و خلاصه با کمک همهٔ دانشمندان ترکیه و با گذاشتن همهٔ عقل‌های موجود در ترکیه روی هم، آخر سر به این نتیجه رسیده که بهترین جواب و بهانه این است که بگویند هواپیما "اشتباهی" وارد خاک سوریه شده است، تو گویی در مناسبات بین‌المللی، دفاعی، و بخصوص شرایط بحرانی‌ امروز سوریه، این بهانه که هواپیمای ما اشتباهی مرزهای سوریه را زده، میتواند موجه و مورد قبول باشد. و بعد به این هم قناعت نکرده و برای اینکه موضوع را خنده دارتر کنند، ادعا کردند که هواپیما در فضای هوایی بین‌الملل بوده است. من به دلیل اینکه جغرافیای استراتژیک و امنیتی‌ام زیاد چنگی بدل نمی‌زنه، متوجه نشدم این فضای بین‌الملل در کجای مرز بین ترکیه و سوریه قرار دارد.

خلاصه بعد از خواندن این خبر و بعد از اینکه کلی‌ خندیدم، به این سئوال فکر کردم که آیا دولت ترکیه تا این حد ناآگاه و از قوانین تصویب شده سازمان ملل متحد بی‌خبر است که نمیداند که گفتن همین جمله که هواپیمای جنگی ترکیه اشتباهی وارد خاک سوریه شده، و اعتراف به این مطلب به طور رسمی‌، ترکیه را موظف به پرداخت جریمه هنگفت نقدی به دولت سوریه می‌کند؟ و ترکیه میبایستی با پرداخت جریمه، اشتباه خود را جبران کند؟

ظاهراً عقلای ترکیه از ملاهای حاکم بر ایران ابلهانه تر و بی‌سواد تر میتوانند عمل کنند، منتها آب نمیدیدند تا این را به عرصه نمایش بگذرند.

مطلب خنده دار دیگر، مطلبی بود که از قول یک سیاح امریکای در رابطه با جامعه ایران نوشته شده بود. و در آخر از قول این سیاح به دروغ (چون در هیچ کجای مطلب اصلی‌ که این سیاح در رابطه با ایران نوشته است، این جمله آخری وجود ندارد) نوشته شده بود که اگر غرب اجازه دهد، جامعه ایران میتواند شبیه جامعه ترکیه شود. اعتراف می‌کنم این خنده دار‌ترین مطلبی بود که من در طی‌ ماه‌های اخیر شنیدم و خواندم.

اولا آقای پانترکی که این جمله را به آخرِ گزارش اضافه کردی، آیا هیچ وقت با خودت فکر کردی، جامعه ترکیه چه چیز مثبتی دارد که اگر غرب اجازه دهد، ایران تبدیل به ترکیه خواهد شد؟

اگر منظور دمکراسی نیم بند ترکیه است که به آن مینازید، اگر نمی‌دانی، بدان، که در ترکیه مانند مصر، نزدیک به ۱۰۰ سال است که نظامیان حکومت میکنند، و آنچه که بنام دمکراسی شناخته میشود در چهار چوب قوانین نظامی صورت می‌گیرد.

اگر منظور اقتصاد ترکیه است که ترکیه به مدد پول‌های دزدیده شده از ایران و دلارهای نفتی‌ ایران که به نام آخوندها و خامنه‌ای در بانک‌های این کشور انباشته و سرمایگذاری شده، و پشتوانه پول ترکیه قرار گرفته است، حتی به زور سرمایگذاری‌های سخاوتمندانهٔ متحدین انگلیسی‌ و امریکای، و حتی به برکت تبلیغ مکانهای باستانی ایرانی‌‌ها که در ترکیه قرار دارد برای جلب توریست، ترکیه با قرض‌های میلیاردی به بانک جهانی‌، یکی‌ از ورشکسته‌ترین کشور‌های دنیا است، و اگر یک روز دست حمایت انگلیس‌ها و امریکای‌ها از سرِ این نوکر بیچون و چرا و بیچاره برداشته شود، ترکیه از هم میپاچد.

از نظر فرهنگی‌ و سواد اجتماعی، ترکیه با داشتن جمعیتی که بیش از نیمی از آنان یا اصولا سواد ندارند و یا سوادی در حد خواندن و نوشتن را دارا میباشند، یکی‌ از کشور‌های عقب مانده از این نظر محسوب میشود.

گویا آنچه که پانترک‌ها به دروغ و به طور مضحکی، در رابطه با ترکیه در سایت‌های اینترنتی تبلیغ و پخش میکنند، و به خورد ایرانی‌‌ها میدهند، به باور خودشان هم رسیده است و فراموش کردند که قلب واقعیت میکنند. ( در بین صد خبری که از بدبختی، عقب ماندگی و بیچارگی ایرانیها در بالاترین داغ میشود، یک مرتبه با یک خبر از دل‌ انگیز بودن ترکیه و زبان زیبای عثمانی روبه رو می‌شویم، از زیبای‌های ترکیه، از کشور آزاد و دمکراسی بزک کرده ترکیه و تو گویی بالاترین اصولاً برای این ساخته شده تا با تعریف از ترکیه و کوچک کردن ایران، ایرانیهای بیشتری را تشویق به سرازیر شدن به ترکیه کند تا به این ترتیب باعث آبادانی این کشور که خود ترک‌ها از آباد کردنش عاجز هستند بشوند، و اون چند خبری هم که در رابطه با رضا پهلوی گاه گاهی در بالاترین داغ می‌شه و یا اخباری از فرهنگ و آثار باستانی ایران و یا گذاشتن چند ویدئو کلیپ موزیک، هم برای جلب و نگاه داشتن ایرانی‌‌ها در این مکان میباشد. و اخباری که در رابطه با قهرمانی ایرانیها در سطح بین‌ المللی وجود دارد هیچ کدام دارای یک ویدئو کلیپ نیست که حداقل مراسم مدال گرفتن این قهرمانان ایران را بشود دید)

این که ترکیه‌ای که نه دارای دانش، نه فرهنگ، نه اقتصاد، نه کشاورزی، نه صنعت، نه تکنولوژی است، همه جا و در همه مقالات و همه مطالب در کنار ایران قرار داده میشود و با ایران مقایسه میشود، تنها نشانگر این است که پانترک‌های فعال در اینترنت، بخصوص در سایت بالاترین، و دیگر جاها در فضای اینترنت، با منعکس کردن اخبار دروغ و جعلی در رابطه با ایران و با تحقیر ایران و ایرانی‌ از طریق دلسوزی و همدردی با عنوان و اسم ایرانی‌، و اضافه کردن جملاتی از این دست، سعی‌ در مطرح کردن و زنده نگاه داشتن ترکیه که هیچ جا به بازی گرفته نمی‌شود، هر چند خودش را مرتباً به میان میاندازد، در جوامع بین‌ المللی است. غافل از اینکه ترکیه به دلیلی‌ که از درون خالی‌ و تهی و بیمحتوا است، بیشترین پیشرفتی که میتواند داشته باشد، نوکری ملکه الیزابت است و بس، و ایران و ایرانی‌ اگر میخواست مانند ترکیه باشد، هیچ گاه در مقابل شاهِ ایران که به باور ایرانی‌ ها، به غرب وابسته بود، و از نظر ایرانیها این گناه و جرمِ وی محسوب میشد، نمی‌‌ایستاد.