اردیبهشت ۱۶، ۱۳۹۱
دنیایی که هرجا میری صدای رادیوش میاد
…… میبرتش میبرتش
از توی این دنیای دلمرده چاردیواریا
نق نق نحس ساعتا خستگیا بیکاریا
دنیای آش رشته و وراجی و شلختگی
درد قولنج و درد پر خوردن و درد اختگی
دنیای بشکن زدن و لوس بازی
عروس دوماد بازی و ناموس بازی
دنیای هی خیابونا رو الکی گز کردن
از عربی خوندن یه لچک بسر حظ کردن
دنیای صبح سحرا
تو توپخونه
تماشای دار زدن
نصف شبا
رو قصه آقابالاخان زار زدن
دنیایی که هر وخت خداش
تو کوچه هاش پا میذاره
یه دسه خاله خانباجی از عقب سرش
یه دسه قداره کش از جلوش میاد
دنیایی که هرجا میری
صدای رادیوش میاد
میبرتش میبرتش از توی این همبونه کرم و کثافت و مرض
به آبیای پاک و صاف آسمون میبرتش
بسادگی کهکشون میبرتش!
:::::::::::::::::
به علی گفت مادرش روزی - فروغ فرخزاد
اردیبهشت ۱۵، ۱۳۹۱
بله ما نژاد پرستیم
ما نژاد پرستیم، چرا که در کشوری زندگی میکنیم که تنها کشور دنیا است که بیشترین تعداد پناهنده را در خود نه تنها جا داده، بلکه آنها را آزاد گذاشته که، سر ببرند، تجاوز کنند، دزدی کنند. و مثلا مثل اروپاییها و امریکایها نیستیم که تا یکی یک حوله از فرشگاهمان بدوزدد، خودش و خانوادش رو با تیپا از کشورمان بندازیم بیرون و با دیگر پناهندهها طوری رفتار کنیم، تو گویی همگی آنها در این دزدی شریک جرم بودند.
و یا مثل ترکا نیستیم که مسافران، ( نه پناهنده، و فقط مسافر... چرا که اینقدر نژاد پرستیم که به کردهای خودمان هم ترک کوهی میگوییم و اصولاً لغات پناهنده در فرهنگ ما نیست، و پناه دادن و کمک به انسانهای غیر ترک در ذات وجودیمان نمیگنجد.)، را ببریم در گوشهای خلوت و با کمک پلیس، مالش را ازش بگیریم، و تا حد مرگ کتکش بزنیم و به امان خدا بدون پاس و پول با بدنی مجروح رهاش کنیم، چرا که میدانیم آمده تا از کشور ما به جای دیگری برود و نمیتواند به کشور خودش برگردد و بی پناه، غریب و بی کس است و صدای ناله ش به گوش حتی خدا هم نمیرسد.
و تازه اگر عدهای خودشان را به ما تحمیل کنند ، به زنان آنها بیرحمانه و در کمال بیشرمی ، تجاوز کنیم ( زنان اهل سوریه که به ترکیه فرار کردند و در آنجا مورد تجاوز دست جمعی ترکها در کمپهای به اصطلاح پناهندگی قرار گرفتند)
و یا مثل عربها نیستیم که با زائری که آمده ( با مقادیر قابل توجه ارز و پول هم آمده ) تا خانهٔ خدا را طواف کنه، با باتون و فحش و تحقیر برخورد کنیم و اگر حرف زد سالها در زندانهای قرون وسطایی زندانیش کنیم و بعد هم بیگناه اعدامش کنیم.
ما نژاد پرستیم، چرا که در طول تاریخ، هر چوپانی که با گله ش از مرزهای ما گذر کرد و در خاک ما خیمه زد، نه تنها خودش بلکه قبیله ش را هم بر سر سفره یه خود نشاندیم، و نه تنها ابادترین زمینها و حاصل خیزترین دشتهایمان را به آنها دادیم، بلکه گاهی آنها را شاه و سلطان خودمان هم کردیم.
ما نژاد پرستیم، چرا که فرهنگ، شکنجه، کشتار و حقارت ۱۴۰۰ ساله عربها را با گوشت، پوست و تا مغز استخوان پذیرفتیم و هنوز هم در شرف سوختن و ساختنیم و تحمل میکنیم، ولی در عوض به آنها میگیم سوسمار خور.
ما نژاد پرستیم، چرا که برای کسانی که میخواهند به کشور ما تجاوز کنند و گوشهای از آن را به یغما ببرند، جشن تولد میگیریم و برایشان کیک تولد درست میکنیم و نام پر افتخار ایران را در کنار نام آنها میگذاریم و اعتراض خودمان را به این صورت نشان میدهیم.
ما نژاد پرستیم، چرا که ۳۳ سال است که همهٔ دنیا یک طرف، ما یک طرف ایستادهیم و با تمام دشمنیها، تحریم ها، تحقیرها میسازیم و اگر مالمان را میبرند، فرهنگمان را غارت میکنند، معنویاتمان را میدزدند، با ساختن جوک و مزاح، همه را زیر سیبیل رد میکنیم.
بله ما نژاد پرستیم و برای این نقطه ضعفمان در اسرع وقت میبایستی کاری انجام دهیم.
آمریکا، دولت در دولت و زندان ابوغريب
جانسون رئيس جمهور سابق آمريکا معتقد بود در جهان سياست هيچ چيزی بر حسب تصادف و اتفاق بوقوع نمی پيوندد. هر چند اين ديدگاه کمی اغراق آميز است اما عاری از واقعيت هم نيست.
تراژدی سر بُريدن « نيکلاس برگ» شهروند بظاهر مهندس آمريکائی در عراق هر چند از بعد اخلاقی رفتاری وحشيانه و واجب المذمتی است اما اين جنايت صرف نظر از بُعد احساسی اش از ابعاد سياسی قابل ارزيابی و تحليل است.
متاسفانه عمده تحليل های ژورناليسم سياسی پيرامون اين واقعه کمتر برخوردار از عنصر دقت و عقلانيت بود و تحليلگران صرفاً از بُعدی تراژيک، مرثيه خوانی پيرامون اين جنايت را مُرجح بر تحليل سياسی قرار دادند. برجسته ترين ويژگی روزنامه نگاری سياسی عاری از احساس بودن آن است. در اين حرفه برای مواجهه با پديده خبر تنها و تنها بايد پاسخ به « پنج دبليوی» معروف را وجهه همت قرار داد:
Why, Who, What, Where, When
وزارت خارجه آمريکا در قسمتی از گزارش ساليانه خود با اشاره به قتلهای زنجيره ای پائيز سال 78 ايران توسط باند سعيد امامی اذعان داشته که:
« قتل فعالان سياسی داريوش و پروانه فروهر، محمد مختاری و محمد پوينده مُبين نقش حکومت در پرده پوشی مسئوليت مقامات بلند پايه در اين ماجرا بوده است»
صرف نظر از نافرجامی پرونده قتلهای زنجيره ای سال 78 ايران نکته حائز اهميت آنست که در قائله انتشار عکس های شکنجه زندانيان زندان ابوغريب بخوبی می توان حلول روح يا سلوک خودسری از نوع حلقه سعيد امامی را در منش ارتش اشغالگر آمريکا در عراق رد يابی کرد.
هر اندازه که « کلاشويتز» استراتژيست برجسته نظامی معتقد بود « جنگ ادامه سياست است با ابزاری ديگر» در طرف مقابل استراتژيست هائی بوده و هستند که جنگ را پايان سياست می دانند.
در قضيه اشغال نظامی عراق نيز بوضوح می توان اين اختلاف نظر را در رويکرد وزارت خارجه ـ سيا با وزارت دفاع ايالات متحده با محوريت نو محافظه کاران در کنار اسرائيل مشاهده کرد.
برای کالين پاول و حلقه همفکران وی در وزارت خارجه جنگ همانا پايان سياست ورزی است.
همچنانکه حلقه دونالد رامسفلد در وزارت دفاع از جنگ برای تامين منويات سياسی خود استفاده ابزاری می کنند.
چنين دوگانگی منجر به آن شده تا عراق مبدل به آوردگاه اصلی سياست پيشه گان و جنگ سالاران آمريکائی شود.
وزارت خارجه آمريکا در کنار سازمان CIA دو متحدی هستند که با گرايش راه حل سياسی برای حل بحران عراق از ابتدای آغاز جنگ در اين کشور رو در روی جنگ سالاران پنتاگون و عوامل نظامی آن در عراق قرار داشته اند.
حلقه وزارت خارجه و سيا در کنار ديگر کشورهای عربی منطقه با گرايش به روی کار آوردن حکومتی سنی در عراق کوشيده و می کوشند با عدم تحريک ايران و نوعاً جلب اعتماد وهمکاری تهران نهايتاً حکومتی سنی در عراق روی کار آورند.
اردیبهشت ۱۴، ۱۳۹۱
خاموشی گناه ماست
«. . . گفته بودم زندگی زیباست.
گفته و ناگفته، ای بس نکتهها کاینجاست
آسمان باز؛
آفتاب زر؛
باغهای گُل،
دشت های بیدر و پیکر؛
سر برون آوردن گُل از درون برف؛
تاب نرم رقص ماهی در بلور آب؛
بوی عطر خاک باران خورده در کهسار؛
خواب گندمزارها در چشمۀ مهتاب؛
آمدن، رفتن، دویدن؛
عشق ورزیدن؛
در غمِ انسان نشستن؛
پا بهپای شادمانیهای مردم پای کوبیدن،
کار کردن، کار کردن،
آرمیدن،
چشمانداز بیابانهای خشک و تشنه را دیدن؛
جرعههایی از سبوی تازه آب پاک نوشیدن.
گوسفندان را سحرگاهان به سوی کوه راندن؛
همنفس با بلبلان کوهی آواره،خواندن؛
در تله افتاده آهوبچگان را شیر دادن؛
نیمروز خستگی را در پناه دره ماندن؛
گاهگاهی،
زیر سقفِ این سفالین بامهای مهگرفته،
قصههای درهم غم را ز نمنمهای باران شنیدن؛
بیتکان گهوارۀ رنگینکمان را،
در کنارِ بام دیدن؛
یا شبِ برفی،
پیشِ آتشها نشستن،
دل به رویاهای دامنگیر و گرمِ شعله بستن. . .
آری، آری، زندگی زیباست.
زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست.
گر بیفروزیش، رقص شعلهاش در هر کران پیداست.
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست.»
گوشهای از شعر آرش کمانگیر، سیاوش کسرایی
اردیبهشت ۱۳، ۱۳۹۱
چه کسی خواهان زندگی ابدی است، وقتی عشق فانی ایست
اندیشیدن
برای حرفزدن
و حرفزدن
برای اندیشیدن
برای نداشتن چیزی برای گفتن
برای نداشتن چیزی برای اندیشیدن
اندیشیدن
اندیشیدن و آنگاه حرفزدن
حرفزدن و آنگاه اندیشیدن
بخاطر بیاندیشهگی
بخاطر بیحرفی
اندیشیدن گفتهها
و گفتن اندیشهها
و عمل به اندیشهها
برای گفتنشان
برای نداشتن چیزی برای گفتن
برای نداشتن چیزی برای اندیشیدن
بخاطر زندگی
بخاطر ناتوانی مرگ
بخاطر دلواپسی
و نیز تنها بودن.
بخاطر زندگی - پارک اینویی
پارک اینویی (یا ای-مون) شاعر و فیلسوف کره و متولد سال ١٩٣٠ است. او در آمریکا و فرانسه تحصیل کرده و در بسیاری از دانشگاههای آلمان، آمریکا، ژاپن و کره تدریس کرده است. او بسیاری از کارهایاش را مستقیم به زبان انگلیسی یا فرانسه مینویسد. شعرهای بالا از ترجمهی فرانسوی مجموعهی «سایهی هیچ» که در سال ٢٠٠٦ در کره منتشر شده انتخاب شدهاند.
برای حرفزدن
و حرفزدن
برای اندیشیدن
برای نداشتن چیزی برای گفتن
برای نداشتن چیزی برای اندیشیدن
اندیشیدن
اندیشیدن و آنگاه حرفزدن
حرفزدن و آنگاه اندیشیدن
بخاطر بیاندیشهگی
بخاطر بیحرفی
اندیشیدن گفتهها
و گفتن اندیشهها
و عمل به اندیشهها
برای گفتنشان
برای نداشتن چیزی برای گفتن
برای نداشتن چیزی برای اندیشیدن
بخاطر زندگی
بخاطر ناتوانی مرگ
بخاطر دلواپسی
و نیز تنها بودن.
بخاطر زندگی - پارک اینویی
پارک اینویی (یا ای-مون) شاعر و فیلسوف کره و متولد سال ١٩٣٠ است. او در آمریکا و فرانسه تحصیل کرده و در بسیاری از دانشگاههای آلمان، آمریکا، ژاپن و کره تدریس کرده است. او بسیاری از کارهایاش را مستقیم به زبان انگلیسی یا فرانسه مینویسد. شعرهای بالا از ترجمهی فرانسوی مجموعهی «سایهی هیچ» که در سال ٢٠٠٦ در کره منتشر شده انتخاب شدهاند.
اشتراک در:
پستها (Atom)