فروردین ۲۴، ۱۳۹۱
این ندانسته که قدر همه یکسان نبود .... زاغ را مرتبه ی مرغ خوش الحان نبود
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم
ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
عقل و دین باخته دیوانه ی رویی بودیم
بسته ی سلسله ی سلسله مویی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود
یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت
سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت
اینهمه مشتری و گرمی بازار نداشت
یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آن کس که خریدار شدش من بودم
باعث گرمی بازار شدش من بودم
فروردین ۲۳، ۱۳۹۱
ای وطن ای حب تو آئین من
کشور ما کشور ایران بود
مسکن شیران و دلیران بود
پادشهش کوروش و دارا بود
چون جم خسرو شه والا بود
ای وطن ای حب تو آئین من
دوستیات کیش من و دین من
دولت و اقبال تو پاینده باد
نام بلندت به جهان زنده باد
کشور ما کشور ایران بود
مسکن شیران و دلیران بود
بی تو وجود من یک دم مباد
سایه تو از سر من کم مباد
ای وطن ای حب تو آئین من
دوستیات کیش من و دین من
دولت و اقبال تو پاینده باد
نام بلندت به جهان زنده باد .
مسکن شیران و دلیران بود
پادشهش کوروش و دارا بود
چون جم خسرو شه والا بود
ای وطن ای حب تو آئین من
دوستیات کیش من و دین من
دولت و اقبال تو پاینده باد
نام بلندت به جهان زنده باد
کشور ما کشور ایران بود
مسکن شیران و دلیران بود
بی تو وجود من یک دم مباد
سایه تو از سر من کم مباد
ای وطن ای حب تو آئین من
دوستیات کیش من و دین من
دولت و اقبال تو پاینده باد
نام بلندت به جهان زنده باد .
بعد از هزار سال، فهمیدند که باید بگذارند عیسی هم در کلیسا نقشی داشته باشد! ....پیام زنده یاد شجاع الدین شفا به سید علی خامنه
با سرنیزه میتوان به قدرت رسید، ولی روی آن نمی توان نشست.
اين نامه را به عنوان يك ايراني از جمع هفتاد ميليون نفر ايراني ديگر به شما مي نويسم، و اگر آن را به صورت نامهاي سرگشاده مي نويسم، بدين جهت است كه ساير ايرانيان نير بتوانند بر مضمون آن آگاهي يابند، و در عين حال بتواند به گوش غير ايرانيان نيز برسد، تا واقعيتهاي ناشناختهاي را براي آنان روشن كند.
اين نامه را به عنوان يك ايراني از جمع هفتاد ميليون نفر ايراني ديگر به شما مي نويسم، و اگر آن را به صورت نامهاي سرگشاده مي نويسم، بدين جهت است كه ساير ايرانيان نير بتوانند بر مضمون آن آگاهي يابند، و در عين حال بتواند به گوش غير ايرانيان نيز برسد، تا واقعيتهاي ناشناختهاي را براي آنان روشن كند.
حكم روشن قرآني در اين مورد آن است كه «نبايد عداوت شما نسبت به گروهي، شما را بر آن دارد كه پا از طريق عدالت بيرون گذاريد» (سورة مائده، آيه ۸) و «خداوند به شما امر ميكند كه چون حاكم شويد ميان مردمان به عدالت رفتار كنيد» (سورة نساء، آيه ۵۸) و «با يكديگر در نكوكاري و تقوي ياري دهيد و نه در دروغ و ستمگري» (سورة مائده، آيه ۳).
......
و در مورد آنچه به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مربوط ميشود، در اصل بيست و هفتم اين قانون تصريح شده است كه «تشكيل اجتماعات و راهپيماييها بدون حمل سلاح، به شرط اينكه مخل به مباني اسلام نباشد، آزاد است».
در جريان انتخاباتي كه در خردادماه امسال براي گزينش رئيس جمهوري مملكت صورت گرفت، بسيار و بسيار از كساني كه در دادن رأي شركت جسته بودند دريافتند كه در اعلام نتايج اين رأيگيري شديداً دستكاري شده است تا رئيس جمهوري قبلي كشور همچنان رئيس جمهور باقي بماند.
منطقاً ميبايست اينان از بابت اين دستكاري به مراجع قضائي شكايت كنند، ولي اين مرجع متأسفانه خودش در انجام اين تقلب شريك بود. بدين جهت راهي براي اين مردم باقي نماند جز اينكه از طريق تظاهرات عمومي، آنطور كه قانون اساسي اجازه داده بود وارد عمل شوند، با قيد اينكه اين تظاهرات مخل به مباني اسلام نباشد، و تا آنجا هم كه ديده شد هيچ كاري كه مخالف مباني اسلام باشد در آن صورت نگرفت مگر اينكه از ديدگاه شما، ابراز مخالفت با آقاي محمود احمدينژاد ابزار مخالفت با اسلام تلقي شود.
قانون اساسي جمهوري اسلامي يكي از شرايط ضروري مقام رهبري را «صلاحيت لازم براي افتاء در ابواب مختلف فقه» دانسته است، در اينصورت يا بايد قبول كنيد كه چنين صلاحيت لازم را نداريد و يا بپذيريد كه اظهارنظر شما يك اظهارنظر شرعي نيست، بلكه يك تصميمگيري «كودتايي» است
گوشهای از پیام زنده یاد شجاع الدین شفا به سید علی خامنه ۱۴ ژوئیه ۲۰۰۹
بدتر از تنهایی
خیلی چیزها بدتر ازآن رنجی است که امروز داریم ولی دهها سال طول میکشه تا اینو بفهمیم و وقتی میفهمیم که دیگه دیر شده و هیچ چیزی بدتر از دیر شدن نیست
عدهای از محققان ایتالیایی با تحقیق بر روی اثر انگشت بازسازی شدۀ لئوناردو داوینچی، او را دارای ریشۀ اهل خاورمیانه برشمردهاند.
دشمن چه زند چو مهربان باشد دوست.
پسر یکی از سرداران را در دربار خلیفه بغداد اغلمش دیدم که عقل و دانش و فهم و هوشی بیش از اندازه از خود نشان میداد و از همین سنّ کم، آثار بزرگی در پیشانی او پیدا بود.
بالای سرش ز هوشمندی
می تافت ستارهٔ بلندی
و به خاطر همین هوشمندی، ستارهٔ بختش بلند بود.
همه هم رای بودند که جمال صورت و کمال معنی دارد.
و خردمندان گفته اند که توانگری به هنر است و نه به مال و بزرگی به عقل است و نه به سال.
چون نزد خلیفه عزیز شد، اطرافیان او به مقام و منزلتی که در نزد خلیفه بدست آورده بود حسد بردند و او را به خیانتی متهم کردند و برای کشتن او سعی بیفایده کردند، ولی
دشمن چه زند چو مهربان باشد دوست.
( دشمن چگونه میتواند لطمهای بزند وقتی که دوستی مثل کوه در پشت تو ایستاده است.)
خلیفه از او پرسید که دلیل دشمنی اینان در حق تو چیست؟
گفت: در سایه و لطف خداوند، همه را راضی کردم مگر حسود که راضی نمیشود مگر به نابودی و خواری من
توانم آنکه نیازارم اندرون کسی
حسود را چه کنم، کو زخود، به رنج اندر است
( شاید کسی باشد که نشود درونش را آزار داد ولی درون حسود مطمئناً در رنج است چرا که خودش باعث آزار درون خود است)
بمیر تا برهی ای حسود، کاین رنجیست
که از مشقّت آن جز به مرگ، نتوان رست.
(ای حسود بمیر تا از رنجی که میبری رها شوی چرا که از مشقّت و رنج حسادت، تنها با مرگ میتوان رهایی یافت)
شور بختان به آرزو خواهند
مقبلان را زوال نعمت و جاه
( سیاه روزان آرزو دارند که نعمت از مقبلان = نیک بختان کم و ضایع بشه و به زوال و نیستی برسند)
گر نبیند به روز، شبپره چشم
چشمهٔ آفتاب را چه گناه
( اگر شب پره=خفاش در روز نمیتونه ببینه ایراد از چشمه آفتاب= خورشید نیست
اگر تو کم و حقیری، تقصیر آن کسی که بزرگی در وجودش نهفته است، نیست، عیب از خودته)
راست خواهی هزار چشم چنان
کور بهتر که آفتاب سیاه
( اگر هزار چشم مثل چشم خفاش داشته باشی همهٔ این هزار چشم کور باشند بهتر است از اینکه آفتاب به خاطرعیب چشم تو سیاه شود)
گلستان سعدی، باب اول، حکایت پنجم
بالای سرش ز هوشمندی
می تافت ستارهٔ بلندی
و به خاطر همین هوشمندی، ستارهٔ بختش بلند بود.
همه هم رای بودند که جمال صورت و کمال معنی دارد.
و خردمندان گفته اند که توانگری به هنر است و نه به مال و بزرگی به عقل است و نه به سال.
چون نزد خلیفه عزیز شد، اطرافیان او به مقام و منزلتی که در نزد خلیفه بدست آورده بود حسد بردند و او را به خیانتی متهم کردند و برای کشتن او سعی بیفایده کردند، ولی
دشمن چه زند چو مهربان باشد دوست.
( دشمن چگونه میتواند لطمهای بزند وقتی که دوستی مثل کوه در پشت تو ایستاده است.)
خلیفه از او پرسید که دلیل دشمنی اینان در حق تو چیست؟
گفت: در سایه و لطف خداوند، همه را راضی کردم مگر حسود که راضی نمیشود مگر به نابودی و خواری من
توانم آنکه نیازارم اندرون کسی
حسود را چه کنم، کو زخود، به رنج اندر است
( شاید کسی باشد که نشود درونش را آزار داد ولی درون حسود مطمئناً در رنج است چرا که خودش باعث آزار درون خود است)
بمیر تا برهی ای حسود، کاین رنجیست
که از مشقّت آن جز به مرگ، نتوان رست.
(ای حسود بمیر تا از رنجی که میبری رها شوی چرا که از مشقّت و رنج حسادت، تنها با مرگ میتوان رهایی یافت)
شور بختان به آرزو خواهند
مقبلان را زوال نعمت و جاه
( سیاه روزان آرزو دارند که نعمت از مقبلان = نیک بختان کم و ضایع بشه و به زوال و نیستی برسند)
گر نبیند به روز، شبپره چشم
چشمهٔ آفتاب را چه گناه
( اگر شب پره=خفاش در روز نمیتونه ببینه ایراد از چشمه آفتاب= خورشید نیست
اگر تو کم و حقیری، تقصیر آن کسی که بزرگی در وجودش نهفته است، نیست، عیب از خودته)
راست خواهی هزار چشم چنان
کور بهتر که آفتاب سیاه
( اگر هزار چشم مثل چشم خفاش داشته باشی همهٔ این هزار چشم کور باشند بهتر است از اینکه آفتاب به خاطرعیب چشم تو سیاه شود)
گلستان سعدی، باب اول، حکایت پنجم
اغلمش، نام یکی از حاکمان جز است که بر عراق عجم، مدتی در فاصلهٔ بین ۶۱۰ تا ۶۱۷ از طرف سلطان محمد خوارزمشاه حکومت داشته است.
فروردین ۲۲، ۱۳۹۱
نقشههای نشنال جغرافی.... اکثر مردم کسانی هستند که از راه تلویزیون یا روزنامهها در زندگی حضور دارند
افسانهٔ حیات دو روزی نبود بیش
آن هم کلیم، با تو بگویم چه سان گذشت
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن
روز دگر به کندن دل، زین و آن گذشت
آن هم کلیم، با تو بگویم چه سان گذشت
یک روز صرف بستن دل شد به این و آن
روز دگر به کندن دل، زین و آن گذشت
National Geographic: Earth and Space Map Collection
| 1969-2007 | ~6000x4000 pixels | 94 MB (total) |
Content:
World Political Map | 2007 | 6000x3981 pixels | 6.3 MB
World Satellite Map | 2006 | 6000x4190 pixels | 8.2 MB
The Explorers | 1998 | 7696x5028 pixels | 5.4 MB
The Earth's Moon | 1969 | 7440x5261 pixels | 20.8 MB
Destination: Mars | 2001 | 6000x3906 pixels | 12.7 MB
The Solar System | 1981 | 6092x4677 pixels | 10.8 MB
The Milky Way | 2005 | 6000x3887 pixels | 11.3 MB
The Heavens | 2007 | 3983x2986 pixels | 8.8 MB
این یا آن
یکی در خلوت یک انبار، دیگری در میان شهر
آن دو با هم راه می روند.
دست در دست هم، جدایی ناپذیر.
یکی تلو تلو می خورد،
دیگری هوایش را دارد.
این یکی سوگند می خورد،
آن یکی ابیاتی نجوا می کند
درون دریایی از اشعار خودش.
این یکی می افتد، آن یکی بر می خیزد
تا از زمین بلندش کند، آرامش کند.
هر از چند گاه، فقط هر از چند گاه آنها ناپدید می شوند،
سپس می درخشند، میانشان درخشیدن می گیرد.
اما باز هم از هم جدا می افتند.
این یکی به دور دست می نگرد،
آن یکی هیولاهای درون سرش را می شمارد.
این یکی آرزوهایی شکننده را آرزو می کند.
آن یکی از ترس می لرزد.
آنها در دریاچه ای سیاه شنا می کنند.
این و آن از دانه زاییج
دست در دست هم، جدایی ناپذیر.
یکی تلو تلو می خورد،
دیگری هوایش را دارد.
این یکی سوگند می خورد،
آن یکی ابیاتی نجوا می کند
درون دریایی از اشعار خودش.
این یکی می افتد، آن یکی بر می خیزد
تا از زمین بلندش کند، آرامش کند.
هر از چند گاه، فقط هر از چند گاه آنها ناپدید می شوند،
سپس می درخشند، میانشان درخشیدن می گیرد.
اما باز هم از هم جدا می افتند.
این یکی به دور دست می نگرد،
آن یکی هیولاهای درون سرش را می شمارد.
این یکی آرزوهایی شکننده را آرزو می کند.
آن یکی از ترس می لرزد.
آنها در دریاچه ای سیاه شنا می کنند.
این و آن از دانه زاییج
دانه زاییچ (۲۰۰۵-۱۹۲۹)، شاعر و نمایشنامه نویس بزرگ اسلوونیایی که پدر را در شعلههای هجوم نازیها و دو برادر را در جنگهای پارتیزانی از دست داد. هرچند در سالهای بعد، جایگاه خود را به عنوان یکی از پایه گذاران جنبش مدرنیسم در بلوک شرق تثبیت کرد، بارها به دلایل مختلف از سوی حکومت کمونیستی یوگسلاوی آن دوران بازداشت شد. پس از فروپاشی بلوک شرق، از سال ۱۹۹۱ به مدت چهار سال، ریاست کانون نویسندگان اسلوونیایی را به عهده داشت. منتقدین آثارش با انواع برچسبهای متناقض – از سوررئالیست تا نئو اکسپرسیونیست – به تاویل اشعار و نمایشنامههایش پرداخته اند
روح حقیقت
زایت گایست (Zeitgeist)لغت مرکب آلمانی است که از دو کلمه زایت(Zeit) به معنی زمان و گایست(Geist)به معنی روح ساخته شده است و در مجموع میشود آن را به روح زمان، و یا شناخت زمان و عصری که در آن هستیم، ترجمه کرد. زایت گایست از ناگفتهها و نشنیدهها سخن میگوید.
زایت گایست در قالب یک سری فیلم و گزارشهای مستند و غیر قابل انکار، یک علامت سئوال بزرگ را در مقابل هر آنچه که تا به کنون به آدمها قبولانده شده و به صورت باور برای آنان درآورده اند، میگذارد. دیدن این سری فیلمها، بینش آدمی را نسبت به جهانی که در آن هستیم در جهت کشف حقیقت هدایت میکند. من یکی از این فیلمها را که مدت نمایش آن ۲ ساعت و ۴۱ دقیقه است را اینجا میگذارم. در پائین صفحهٔ ویدئو، دگمهای به نام، CC قرار دارد که میتواند زیر نویس فیلم را نشان دهد، با کلیک کردن بر روی این دگمه و سپس انتخاب زبان زیر نویس، میتوانید بیشتر در جریان فیلمِ مستند قرار بگیرید.
ZEITGEIST: MOVING FORWARD | OFFICIAL RELEASE | 2011
حقیقت همیشه همان جای است که عشق است
عشق تا زمانی زنده است که امیدی برای فتح معشوق وجود دارد، بقیهاش خواب و خیال است.
عشق و سد مثل همند، اگر بگذری ترک کوچکی ایجاد شود که فقط باریکه آبی از آن بگذرد، اندک اندک تمام دیواره را فرو میریزد. و لحظهای میرسد که در آن هیچ کس دیگر نمیتواند، جلو جریان آب را بگیرد. اگر دیوارها فرو بریزند، عشق همه چیز را در اختیار میگیرد، دیگر برایش مهم نیست که ممکن چیست و ناممکن چیست، برایش مهم نیست که میتوانیم یا نمیتوانیم معشوق مان را کنار خود داشته باشیم یا نداشته باشیم.
اشتراک در:
پستها (Atom)