فروردین ۲۲، ۱۳۹۱

شادی تنها چیزی است که با تقسیم شدن زیاد میشود


اگر تولدی دوباره نیابیم، اگر بار دیگر با معصومیت و شیفتگی‌ کودکی به زندگی‌ ننگریم، دیگر معنایی در زندگی‌ نخواهد ماند. کسانی‌ که میکوشند، جسمشان را بکشند، قانون خدا را زیر پا میگذارند، آنان که میکوشند روح خود را نابود کنند، نیز قانون خدا را زیر پا میگذارند، هر چند گناهشان در دیدگان آدمیان کمتر آشکار است.

Beyond Word : Bobby McFerrin




من همان دم که وضو ساختم از چشمهٔ عشق ..... چار تکبیر زدم، یک‌ سره بر هر چه که هست


مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست


من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چارتکبیر زدم یک سره بر هر چه که هست


می بده تا دهمت آگهی از سر قضا
که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست


کمر کوه کم است از کمر مور این جا
ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست


بجز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد
زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست


جان فدای دهنش باد که در باغ نظر
چمن آرای جهان خوشتر از این غنچه نبست


حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواش نیست بجز باد بدست.

حافظ


فروردین ۲۱، ۱۳۹۱

زرد بهار زرد پائیز




مژده ای مرغ چمن فصل بهار آمد باز .... موسم مِی زدن و بـوس و کنـار آمد باز

در باغچه‌ام گل‌های رنگ‌به‌رنگ
با عطرهای دلپذیر
که حس خوشبختی به من می‌دهند
رُز زیرک
میخک مجلل
بنفشه فروتن
و یاسمن لطیف
گل‌های زیبا
و هزار پروانه
جشن گرفته‌اند امروز
باغچۀ زیبای من


اسپِرانزا مارتینِس

که در این دشت جنون، عاقل و دیوانه یکی‌ست


بقدر عقل هر کس گوی با وی
اگر اهلی مده دیوانه را می .
ناصرخسرو


کی‌ می‌شه که من و تو، ما بشیم و رها بشیم

حتی حساس‌ ترین لحظه‌های تأثرانگیز هم نمى‌تواند غم را به یاد ماندنی سازد.‏


یک کودک هندی، روز‌ها پای دار قالی کار می‌کند و شب‌ها در رختخواب .... و در عوض وزارت بهداشت هند او را گاهی‌ به خاطر بیماریش.... ایدز ...به طور رایگان معاینه می‌کند.
وجدان جامعه بشری آسوده بخواب که ظلم بیدار است.






آنچه که باید گفته شود........ گونتر گراس ..... Günter Grass

گراس شاعر و نویسنده، نقاش و مجسمه ساز آلمانی، این هنرمند آزاده، با سرودن شعری به نام "آنچه که باید گفته شود" بر روی یکی‌ از حقایق ناگفته دنیا، انگشت گذاشته است تا به این وسیله به گفته خودش هم بار وجدانش را کم کرده باشد و هم دنیا را از ارتکاب به خشونت باز دارد. ولی‌ این بار نیز همچون گذشته، رژیم روضه خوانها برای از بین بردن، حرمت این شعر و مضحکه کردن شاعر آن، دوباره خودش را جلو انداخت تا با قرار دادن خود در کنار این مرد بزرگ، برای چندمین بار، اسرائیل را از زیر ضرب و انتقاد دنیا خارج کرده و خودش را سپر بلای آنها سازد و توجه دنیا از شعر با ارزش این هنرمند آلمانی را به طرف یک مشت منفور معطوف سازد. خوشبختانه گفته‌های این مرد، بقدری موثر بوده که دلقک بازی رژیم روضه خوان‌ها را بی‌ اثر کرده است.




آنچه باید گفته شود


چرا هیچ نگویم
به اندازه کافی‌ و به درازای زمانی‌ طولانی ساکت بوده‌ام
از مانورها و نقشه‌های آشکار جنگی، سخن نگفتم
از جنگی که حتی اگر زنده بمانم
باز هم بازنده‌ای در حاشیه ام

می‌گویند، ابتدا مردم ایران را از صحنه گیتی‌ حذف کن
میگویند، دلقکی گشاد دهان آنانرا بسیج کرده
تا برای بمب اتمی‌ که میسازد
هلهلهٔ شادی سر دهند

آن دیگری را که اجازه نداریم نامش را ببریم
سال‌هاست دارنده قدرت اتمی روز افزون اما نهان
اما بیرون از بازرسی ایست

راستی‌ چرا بازرسی ممکن نیست؟
چرا خاموشند، چرا حقیقت را نمیگویند
من هم به تقلید از همگان، چیزی نگفتم

اینک سنگینی این دروغ اجباری، وجدانم را میازارد
هر چند فرار از این اجبار
مجازات را در پی‌ دارد
همه میدانیم یهودی ستیزی یعنی‌ کفر

سرزمین من
این زادگاه جنایت که همیشه مجبور به پس دادن تقاص است
یک بار دیگر با دادن یک زیر دریایی اتمی‌ به اسرائیل، تقاص پس میدهد
و سخنانی سر سری، آنرا توجیه میکنند
"جبران بدی‌های گذشته را می‌کنیم"

زیر دریای میتواند
با کلاهک خود، سرزمینی را نابود کند که
ادعا می‌کنیم بمب اتمی‌ دارد


آنچه را که باید گفت، خواهم گفت
تا کنون چیزی نگفتم
زیرا از سرزمینی میایم
که بر دامنش لکه ننگی به ناحق نشانده اند
تا مرا از گفتن حقیقت باز دارد
تا نام اسرائیل را بر زبان نیاورم
تا خود را همبسته و وفادار به اسرائیل نشان دهم

ولی‌ حالا، در پایان عمر،
با آخرین قطره‌هایی‌ که از جوهر وجودم باقی‌ مانده می‌گویم:
اسرائیل اتمی‌، برای جهان و صلح شکننده ش، خطرناک است

و امروز این را می‌گویم
چرا که فردا دیر است
و ما آلمان‌ها به خاطر باری که بر دوش داریم
وسیله‌ای را تحویل داده‌‌یم
که عواقب آن را میشود پیش بینی‌ کرد

و بعد از آن نمیتوانیم
با عذر و بهانه همیشگی‌
منکر شرکت خود در گناه شویم

اعتراف می‌کنم، دیگر ساکت نمی‌‌مانم
زیرا فریب و تزویر غرب دیگر برایم قابل تحمل نیست

و امید دارم
با شکستن سکوتم، سکوت دیگران را نیز بشکنم
و آنان را از بند برهاند
تا از عامل اصلی‌ خطر
مصرانه بخواهند، از خشونت چشم بپوشد
تا از دنیا بخواهند
قدرت اتمی هر دو کشور ایران و اسرائیل را
زیر نظر داشته باشند
تا از دنیا بخواهند
آنها را کنترل کنند

به این ترتیب می‌توان به همه
به اسراییلی ها، به فلسطینی ها
و بیش از همه به همسایگانی که با هم دشمنی میکنند
که برای دشمنی با یکدیگر مسخ شده‌اند
و در انتها به این وسیله به خودمان
کمک کرده باشیم.

گونتر گراس، شاعر سرشناس آلمانی و برنده نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۹


منبع

فروردین ۲۰، ۱۳۹۱

قرمز یا آبی؟


- تو اینجای چون دوست داری اینجا باشی‌. تو اینجای چون یه چیزی رو میدونی‌. نمیتونی‌ توضیحش بدی، ولی‌ میتونی‌ حسش کنی‌. همه عمر حسش کردی، همهٔ عمر میدونستی که یه جای کار میلنگه و تو حساب کتاب دنیا یه چیزی کم و یا اشتباهه. نمیدونی‌ چیه ولی‌ میدونی‌ که هست. و این مثل خاری مخت رو میخوره و دیونت می‌کنه. همین حسه که تورو به اینجا و من کشونده، میخواهی‌ بدونی اون چیه؟

نئو پرسید: " ماتریکس نیست؟ "

- میخوای بدونی ماتریکس چیه؟ ماتریکس همه جا هست، همه جا در اطراف ما وجود داره. حتی اینجا تو همین لحظه، تو همین اتاق. میتونی‌ ببینیش، اگه از پنجرت به بیرون نگاه کنی‌، و یا نگاهت رو از تلویزیونی که میبینی‌، برگردونی‌. میتونی‌ حسش کنی‌ وقتی‌ سر کار میری، وقتی‌ به کلیسا میری، وقتی‌ مالیات میدی. مثل یه سری کلمات جلو چشمت رژه میره تا چشم هاتو روی حقیقت ببنده و کور کنه.

نئو پرسید: " کدوم حقیقت؟ "
 
- این حقیقت که تو برده‌ای بیش نیستی‌، نئو، مثل بقیه. تو در یه بسته بندی بدنیا امدی، تو یه زندان زاییده شدی، که نه میتونی‌ بو کنی‌، نه بچشی، نه لمس کنی‌. متأسفانه هیچ کس نمیتونه بگه ماتریکس چیه. تو باید خودت تجربه ش کنی‌.





- این آخرین شانسه توهِ نئو ، بعد از این، راه برگشتی‌ نیست. اگه قرص آبی رو برداری، داستان همینجا تموم می‌شه و در رختخواب خودت بیدار میشی‌، و هر چیزی رو که دوست داری، باور میکنی‌. اگر قرص قرمز رو برداری، تو  سرزمین عجایب باقی‌ میمونی و من بتو نشون میدم که عمق سوراخ خرگوش چقده.

- نئو، من دارم تلاش می‌کنم ذهنت رو آزاد کنم، ولی‌ من فقط می‌تونم در رو بتو نشون بدم. این تو هستی‌ که باید انتخاب کنی‌ و از در رد شی یا نشی‌ ....!

من در فکرم یک زن هستم و نه در جسمم.........The Scar Project


پروژهٔ حمایت از زنانی که مبتلا به سرطان سینه شده‌اند، پروژه‌ای انسانی‌ و در خور ستایش است که نگاه بشر را از جسم زن به موجودیت واقعی‌ او می‌کشاند، و در حمایت از این زنان، طالب برخورد منطقی‌ جامعه و افراد، مخصوصاً نزدیکان و شوهران این زنان، به این پدیده میباشد.

دیدن انسان در مجموع، و نه فقط جسم او، در مورد، زنان و مردانی که، مادر زادی، بر اثر بیماری و یا تصادف، مجبور به داشتن جسمی‌ متفاوت میشوند، و بر خورد انسان گونهٔ آحاد یک جامعه با آنان، نشان دهند فرهنگ و خردمندی افراد و نمایانگر برتری دید مردم آن جامعه میباشد.

در این گونه موارد، میبایستی همیشه این سئوال مطرح شود که اگر من جای او بودم، دوست داشتم دیگران با من چگونه رفتار کنند؟ و در نتیجه همان رفتاری را داشته باشیم که دوست داریم با ما داشته باشند.



در کلمات قدرتی‌ است که در شمشیر نیست.......Change your Words Change your World

پیرمرد نابینایی در گوشه‌ای از خیابان نشسته و بر روی تکه مقوایی نوشته بود، من نابینا هستم، لطفا به من کمک کنید.
رهگذرانی چند با دیدن پیر مرد و مقوایش به او سکه‌ای داده و رد میشدند. زنی‌ که مدیر فروش شرکت معروفی بود به پیرمرد رسید و مقوایی که او کنارش گذشته بود برداشت وبه جای جملهٔ پیرمرد، جملهٔ دیگری نوشت. از آن به بعد هر رهگذاری از جلو پیر مرد رد میشد به او کمک میکرد، چرا که اینک بر روی مقوا نوشته شده بود: "امروز روزی زیبا است و من قادر به دیدن آن نیستم ".


فروردین ۱۹، ۱۳۹۱

سرانجام بستر جز از خاک نیست, از او بهره زهر است و تریاک نیست, فردوسی


در کشور عزیز ما ایران، پزشگان و دانشمندان عالیقدر و ارزشمندی چون، مجوسی اهوازی ( ۳۱۸ قمری) و بوعلی سينا (۳۷۰ – ۴۲۷ ه. ق) و زكريای رازی (۲۵۱- ۳۱۳ ه. ق) از ترياك در موارد گوناگون بيماری‌ها استفاده كرده اند و در اشعار شعرايی كه پس از اين دو دانشمند می زيسته اند، به موارد طبی ترياك اشاراتی شده است.

ترياك خام (طبيعی) به صورت گلوله، چانه، قرص، قالبی، آجری و حتي به صورت پودر عرضه می گرديد و در قديم برای تسكين درد به طور مايع و جامد استفاده می شده است.



از نوشته های پاپيروس بر می آيد كه پارس ها از زمانهای قديم (اپيوم) استعمال می كرده اند و اسم (Thebaica) مشتق از شهر (Thebes) است كه در آنجا خشخاش نيز می كاشتند.
در جاپان تا قرن پانزدهم ميلادی گياه خشخاش كشت نشده بود. در دايره المعارف بريتانيكا آمده كه ترياك در قرون 6 و 7 به چين برده شده و تا قرن هفدهم ميلادی براي تسكين دردها و به طور محدود مورد استفاده
بوده است. در قرن هيجدم م. مصرف دارويی ترياك در دنيا حدود 1700 تن بود.
«نخستین محمولهء تریاک بنگالی در سال 1683به وسیلهء یکی از«ناوگانهای چای» شرکت بریتانیایی هند شرقی به ساحل انگلستان رسید.