سرود اول
مقدمهٔ برزخ
دو مسافر دیار ظلمت بالاخره سر از ظلمات و کوره راه میانی دوزخ و برزخ برمیآورند و به جزیرهای میرسند که جزیره برزخ نام دارد، این جزیره در میان اقیانوس عظیمی قرار دارد که نیمی از کرهٔ زمین را که درست مقابل نیم کره مسکون ماست فرا گرفته است.
از این پس سفر این دو مسافر در فضای آزاد و در نور خورشید و ماه و ستارگان انجام میگیرد، به همین جهت سراسر برزخ پر از اشارات نجومی میباشد که با ریزه کاریهای شاعرانه از ساعتهای روز و شب خبر میدهد. دانته و ویرژیل به همان صورتی که دوزخ را طبقه به طبقه درنوردیده بودند، طبقات مختلف کوه برزخ را یکا یک طی میکنند تا به آخرین قسمت آن که بهشت زمین است برساند. برزخ دانته نیز به صورت دوزخ او طبقه بندی شده است با این تفاوت که ویرژیل و دانته در سفر دوزخ پیوسته رو به پایین میرفتند و در سفر برزخ دائماً رو به بالا دارند، مفهوم تمثیلی این امر این است که در وادی گناهکاری آدمی هر چه پیشتر رود، آلوده تر و فاسد تر میشود، و در راه توبه و پشیمانی، بلعکس هر قدر جلوتر رود به پاکی و رستگاری بیشتری میرسد.
سفر برزخ دانته در سپیده دم یکشنبه روز عیده پاک که مقارن با آوریل سال ۱۳۰۰ است شروع میشود، سفر آن جهانی دانته طوری حساب شده است که مخصوصاً به این نتیجه برسد، زیرا وی وقتی پای به مرحله توبه و رستگاری میگذارد که سپیده دم، نشان امید، سر بر زده و روز یکشنبه روز مقدس عید پاک مظهر بخشش و آمرزش آغاز شده است. در این سفر دانته و ویرژیل فقط با یک نفر رو به رو میشوند و او کاتون پاسدار سختگیر جزیره برزخ میباشد که باید تمام ارواح برزخی از زیر دستش بگذارند و در حقیقت وی همان نقشی را دارد که مینوس در دوزخ داراست،
لعل خاوری اشاره به لعلی که از معادن شمال غرب ایران به اروپا میرفت و زیباترین رنگ لعل گون را داشت
در سفر برزخ بر خلاف سفر دوزخ، دانته و ویرژیل همواره به طرف راست حرکت میکنند، و از لحاظ تمثیلی، این کنایه از آن است که گناهکار پس از طی دوران آشنای با گناه و درک مخافت آن، اکنون در راه راست پشیمانی و توبه قدم برمیدارد.
سیارهٔ زیبای که کسان را به عشق میخواند، افق را به لبخند درآورده بود.
برخی از دانته شناسان عقیده دارند که دانته یک بار تصمیم به خودکشی گرفته و تا پای عمل هم پیش رفته بوده و بعد پشیمان شده است.
در این راه جملهٔ خطاکاران را نشانش دادم و اکنون در پی آنم که ارواح آن کسان را که در قلمروی تو به پاکی میگرایند بدو بنمایم.
کارتاژ تونس امروزی
خرقه تهی کردن و یا پرده از روی جان برداشتن اصطلاحی برای مردن است، که در ادبیات فارسی به کرات از آن استفاده شده است، حافظ شیرین سخن میگوید:
حجاب چهره جان میشود غبار تنم ..... خوشا دمی که از این چهره پرده برفکنم
ما قوانین جاودانی را نقض نکرده ایم و من از زنجیرییان مینوس نیستم، اصطلاحی در غرب
در روم قدیم، بسیار معمول و عادی بود که شوهری زنش را به دوستش یا به دیگری هدیه دهد.
برزخ جای است که باید ارواح در آن سر توبه و پشیمانی خم کنند
تمام این سرود در ساحل جزیره برزخ میگذرد که دانته و ویرژیل در آخر سرود اول بدانجا رسیده اند.
ارواح بهشتی که باید قبلا دوران برزخی خود را بگذرانند و به تناسب خطاهای خویش مدتی کم یا بیش دراز در قسمت مقدم برزخ و طبقات مختلف آن بسر برند تا شایستگی صعود به عالم فردوس را پیدا کنند، در برابر چشم دانته از زورقی که آنان را از مصب رود تیبر در نزدیکی روم به کنار جزیره برزخ آورده است، پیاده میشوند. بنا بر این بر خلاف دوزخ دانته که مدخل آن از نظر جغرافیای مشخص نشده، در اینجا به طور دقیق معلوم میشود که ارواح برزخی و بهشتی در کجا جمع میشوند، و چه سان فاصلهٔ میان مصب رود تیبر و جزیره برزخ را در اقیانوس پهناور طی میکنند، نکتهٔ جالب این است که این ارواح پس از مرگ بلافاصله بدین جزیره نمیآیند، بلکه باید به دلخواه زورق بان آسمانی مدتی کم یا بیش در ساحل تیبر منتظر بمانند تا وی به هوس سوار کردن آنها بیفتد، ولی در این هنگام چون سال بخشش ۱۳۰۰ یا سال یوبیله است، این ارواح بدون گذروندن دوران انتظار همگی سوار زورق میشوند و به سوئ برزخ میایند
ارواح بهشتی که باید قبلا دوران برزخی خود را بگذرانند و به تناسب خطاهای خویش مدتی کم یا بیش دراز در قسمت مقدم برزخ و طبقات مختلف آن بسر برند تا شایستگی صعود به عالم فردوس را پیدا کنند، در برابر چشم دانته از زورقی که آنان را از مصب رود تیبر در نزدیکی روم به کنار جزیره برزخ آورده است، پیاده میشوند. بنا بر این بر خلاف دوزخ دانته که مدخل آن از نظر جغرافیای مشخص نشده، در اینجا به طور دقیق معلوم میشود که ارواح برزخی و بهشتی در کجا جمع میشوند، و چه سان فاصلهٔ میان مصب رود تیبر و جزیره برزخ را در اقیانوس پهناور طی میکنند، نکتهٔ جالب این است که این ارواح پس از مرگ بلافاصله بدین جزیره نمیآیند، بلکه باید به دلخواه زورق بان آسمانی مدتی کم یا بیش در ساحل تیبر منتظر بمانند تا وی به هوس سوار کردن آنها بیفتد، ولی در این هنگام چون سال بخشش ۱۳۰۰ یا سال یوبیله است، این ارواح بدون گذروندن دوران انتظار همگی سوار زورق میشوند و به سوئ برزخ میایند
سرود سوم
منطقهٔ مقدماتی برزخ
دستهٔ اول: کسانی که در حال تکفیر مرده اند
دانته و ویرژیل از ساحل دریا به پای کوه بلند برزخ میایند تا شروع به بالا روی کنند، ولی بر حسب عادتی که در دوزخ یافتهاند، در جستجوی راهی که باید از آن بالا روند به طرف چپ حرکت میکنند، در صورتی که در برزخ و بهشت باید همواره به سمت راست بچرخند. مفهوم تمثیلی این گردش طبعا این است که گناهکارن همیشه از جهت خطا یا سمت چپ حرکت میکنند، در حالی که در سیر به طرف رستگاری باید همواره راه درستی یا راه راست را در پیش گرفت. این اشتباه نه فقط از جانب دانته بلکه از طرف ویرژیل نیز صورت میگیرد، زیرا وی سابقا یک بار دیگر به دوزخ رفته و با آن آشنایی کامل داشته، ولی سفر برزخ را برای نخستین بار انجام میدهد و درست با راه و چاه آن آشنا نیست.
ارواحی که با قدمهای آهسته گردا گرد کوه برزخ در حرکتند، و هنوز حق بالا رفتن از آن را ندارند، ارواح کسانی هستند که پیش از مرگ، توبه کردهاند ولی تحریم مذهبی که در دوران گناهکاری از طرف پاپ یا سایر مقامات روحانی شامل ایشان شده، برطرف نشده است، و اینان باید مدت زمانی معادل با ۳۰ برابر زمانی که از طرف کلیسا در حال تحریم بودهاند در این سرگردانی بسر برند تا بعد دوران کفارهٔ واقعیشان شروع شود.
ای وجدان پر مناعت و پاک، چه سان هر خطای ناچیز تو را به تلخی میازارد
چون پاهای او دست از شتابی که هر وقاری را از میان میبرد، بداشتند، اندیشه من که در آغاز به یک فکر واحد تمرکز داشت، با تنگ حوصلگی به سوی دیگر بازگشت.
کوه برزخ از همهٔ کوههای روی زمین بلندتر است. کوهی که از میان دریا سر برآورده و به سمت آسمان بالا رفته است.
خورشید که در پشت سر ما از شعلههای خویش آتشین فام میشد، در پیش روی من سایهای به صورت اندامم پدید آورده بود، زیرا اشعه آن در برخورد با من از راه میماند.
از بیم آن که به حال خود رها شده باشم، به پهلوی خویش برگشتم، و دیدم که زمین فقط در پیش روی من تاریک بود( اشاره به آنکه ویرژیل چون روحی بیش نیست، سایهای بر روی زمین نمیافکند، و دانته که در آشفتگی خویش این نکته را از یاد برده است، چون سایهای از ویرژیل نمیبیند، گمان میبرد که وی او را تنها گذاشته و رفته است.
جسد سایه افکن من = جسم خاکی من
مشیت الهی اینچنین کالبدها را میآفریند، تا دستخوش پریشانیها و گرمیها و سردیها باشند، و این مشیت مایل بدان نیست که در برابر ما پرده از روی بردارد، دیوانه است آن کس که امید دارد تا عقل ما از عهده طی، این راه بی پایان فرا روی آن حقیقتی بر آید که در سه وجود متجلی است. ( سه وجود، مقصود خداوند است که به اعتقاد مسیحیان در سه صورت پدر، پسر و روح القدس، متجلی است و به همین جهت است که آیین مسیح را آیین تثلیث میخوانند)
حافظ در همین زمینه میفرماید:
اسرار الهی را نه تو دانی و نه من ..... واین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفت گوی من و تو ..... چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من
ای آدمیان به مرحله کویا راضی باشید، یعنی تنها به دانستن "چنین است" راضی باشید و سعی در دانستن آنکه "چرا چنین است"، نکنید، زیرا که اگر همه چیز را میتوانستید دید، دیگر لازم نبود که مریم فرزندی بزاید. (یعنی اگر عقل میتوانست به همه چیز راه برد، احتیاجی بدان نبود که ایمان برای بشر آماده باشد )
خداوند آدم را از خوردن میوهٔ درخت معرفت، یعنی شناخت خوب و بد، و باز شدن دید، برحذر میدارد، یعنی به دانستن آنکه چنین است راضی باشید و سعی در دانستن آنکه چرا چنین است نکنید، یعنی اگر خداوند میخواست که آدم به اسرار افرینش پی ببرد، او را از خوردن میوهٔ درخت معرفت نیک و بد، برحذر نمیداشت (چرا خداوند اینچنین میخواهد؟ برای اینکه تنها عقل آدمی کافی نیست، و باید ایمان نیز باشد و ایمان چیزی جز تسلیم به خواست خداوند نیست، چرا که عقل آدمی همیشه درست عمل نمیکند، و ایمان لازم است تا انسان رستگار شود).
و مردانی را بی نتیجه اسیر ناملایماتی دیدهاید که اگر چنین نبود، بدان چه میخواستند رسیده بودند، در صورتی که از این آرزوها جز اسفی جاودان برایشان باقی نماند.( اشاره به ارسطو، افلاطون و بسیاری دیگر، که اگر عقل و منطق برای بشر کفایت میکرد، ایشان توانسته بودند با کمال خردمندی خود ره به نادانستهها برند، در صورتی که بجز تاسف جاودان، چیزی دیگری برایشان نماند.)
هر چه بیشتر ارزش وقت را بدانند، اتلاف وقت ناخوشایند تر مینماید. دانته در آغاز فصل چهارم میگوید، اگر خوب در ریشه گرفتاریها و ناراحتیهای خود تفحص کنیم، پی میبریم که علت اصلی تقریبا تمام گرفتاریهای ما، نشناختن ارزش وقت است.
منطقهٔ مقدماتی برزخ
دستهٔ اول: کسانی که در حال تکفیر مرده اند
دانته و ویرژیل از ساحل دریا به پای کوه بلند برزخ میایند تا شروع به بالا روی کنند، ولی بر حسب عادتی که در دوزخ یافتهاند، در جستجوی راهی که باید از آن بالا روند به طرف چپ حرکت میکنند، در صورتی که در برزخ و بهشت باید همواره به سمت راست بچرخند. مفهوم تمثیلی این گردش طبعا این است که گناهکارن همیشه از جهت خطا یا سمت چپ حرکت میکنند، در حالی که در سیر به طرف رستگاری باید همواره راه درستی یا راه راست را در پیش گرفت. این اشتباه نه فقط از جانب دانته بلکه از طرف ویرژیل نیز صورت میگیرد، زیرا وی سابقا یک بار دیگر به دوزخ رفته و با آن آشنایی کامل داشته، ولی سفر برزخ را برای نخستین بار انجام میدهد و درست با راه و چاه آن آشنا نیست.
ارواحی که با قدمهای آهسته گردا گرد کوه برزخ در حرکتند، و هنوز حق بالا رفتن از آن را ندارند، ارواح کسانی هستند که پیش از مرگ، توبه کردهاند ولی تحریم مذهبی که در دوران گناهکاری از طرف پاپ یا سایر مقامات روحانی شامل ایشان شده، برطرف نشده است، و اینان باید مدت زمانی معادل با ۳۰ برابر زمانی که از طرف کلیسا در حال تحریم بودهاند در این سرگردانی بسر برند تا بعد دوران کفارهٔ واقعیشان شروع شود.
ای وجدان پر مناعت و پاک، چه سان هر خطای ناچیز تو را به تلخی میازارد
چون پاهای او دست از شتابی که هر وقاری را از میان میبرد، بداشتند، اندیشه من که در آغاز به یک فکر واحد تمرکز داشت، با تنگ حوصلگی به سوی دیگر بازگشت.
کوه برزخ از همهٔ کوههای روی زمین بلندتر است. کوهی که از میان دریا سر برآورده و به سمت آسمان بالا رفته است.
خورشید که در پشت سر ما از شعلههای خویش آتشین فام میشد، در پیش روی من سایهای به صورت اندامم پدید آورده بود، زیرا اشعه آن در برخورد با من از راه میماند.
از بیم آن که به حال خود رها شده باشم، به پهلوی خویش برگشتم، و دیدم که زمین فقط در پیش روی من تاریک بود( اشاره به آنکه ویرژیل چون روحی بیش نیست، سایهای بر روی زمین نمیافکند، و دانته که در آشفتگی خویش این نکته را از یاد برده است، چون سایهای از ویرژیل نمیبیند، گمان میبرد که وی او را تنها گذاشته و رفته است.
جسد سایه افکن من = جسم خاکی من
مشیت الهی اینچنین کالبدها را میآفریند، تا دستخوش پریشانیها و گرمیها و سردیها باشند، و این مشیت مایل بدان نیست که در برابر ما پرده از روی بردارد، دیوانه است آن کس که امید دارد تا عقل ما از عهده طی، این راه بی پایان فرا روی آن حقیقتی بر آید که در سه وجود متجلی است. ( سه وجود، مقصود خداوند است که به اعتقاد مسیحیان در سه صورت پدر، پسر و روح القدس، متجلی است و به همین جهت است که آیین مسیح را آیین تثلیث میخوانند)
حافظ در همین زمینه میفرماید:
اسرار الهی را نه تو دانی و نه من ..... واین حرف معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفت گوی من و تو ..... چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من
ای آدمیان به مرحله کویا راضی باشید، یعنی تنها به دانستن "چنین است" راضی باشید و سعی در دانستن آنکه "چرا چنین است"، نکنید، زیرا که اگر همه چیز را میتوانستید دید، دیگر لازم نبود که مریم فرزندی بزاید. (یعنی اگر عقل میتوانست به همه چیز راه برد، احتیاجی بدان نبود که ایمان برای بشر آماده باشد )
خداوند آدم را از خوردن میوهٔ درخت معرفت، یعنی شناخت خوب و بد، و باز شدن دید، برحذر میدارد، یعنی به دانستن آنکه چنین است راضی باشید و سعی در دانستن آنکه چرا چنین است نکنید، یعنی اگر خداوند میخواست که آدم به اسرار افرینش پی ببرد، او را از خوردن میوهٔ درخت معرفت نیک و بد، برحذر نمیداشت (چرا خداوند اینچنین میخواهد؟ برای اینکه تنها عقل آدمی کافی نیست، و باید ایمان نیز باشد و ایمان چیزی جز تسلیم به خواست خداوند نیست، چرا که عقل آدمی همیشه درست عمل نمیکند، و ایمان لازم است تا انسان رستگار شود).
و مردانی را بی نتیجه اسیر ناملایماتی دیدهاید که اگر چنین نبود، بدان چه میخواستند رسیده بودند، در صورتی که از این آرزوها جز اسفی جاودان برایشان باقی نماند.( اشاره به ارسطو، افلاطون و بسیاری دیگر، که اگر عقل و منطق برای بشر کفایت میکرد، ایشان توانسته بودند با کمال خردمندی خود ره به نادانستهها برند، در صورتی که بجز تاسف جاودان، چیزی دیگری برایشان نماند.)
هر چه بیشتر ارزش وقت را بدانند، اتلاف وقت ناخوشایند تر مینماید. دانته در آغاز فصل چهارم میگوید، اگر خوب در ریشه گرفتاریها و ناراحتیهای خود تفحص کنیم، پی میبریم که علت اصلی تقریبا تمام گرفتاریهای ما، نشناختن ارزش وقت است.
سرود چهارم
طبقه مقدماتی برزخ
دسته دوم سهل انگاران
این سرود از اندکی بعد از سومین ساعت روز یکشنبه عید پاک تا ظهر این روز را شامل میشود. دانته و ویرژیل شروع به بالا روی از قسمت پایین کوهستان رفیع میکنند، و این قسمتی است که تقریبا غیر قابل عبور است، مخصوصا این بالا روی در طول مسیر سنگلاخ و تقریبا عمودی برای دانته که زنده است، و باید چهار دست و پا بالا رود، بسیار دشوار است. این دشواری اشاره با آن است که ترک گناه و طی مراحل اولیه پشیمانی، همواره مستلزم استقامت و کوشش فراوان است، و کسی بی رنج قدم به این راه نمیتواند گذاشت. در این مرحله، دانته با دستهٔ دیگری از ارواح برزخی برخورد میکند که دستهٔ سهل انگاران نام دارند. اینان کسانی هستند که توبهٔ خود را تا آخرین ساعت زندگی به تعویق انداخته اند، و در نتیجه میبایستی پیش از ورود به برزخ اصلی و آغاز دورهٔ تطهیر روحی خویش، مدتی معادل با دوران زندگانی خود، در این حال بسر برند، بدین ترتیب مجازات اولیه ایشان، ۳۰ بار سبکتر از مجازات برزخیان سرود پیش است. طی این دورهٔ بلاتکلیفی برای ایشان، مستلزم تحمل عذابی خاص نیست، زیرا دانته یکی از اینان را که آشنای اوست میبیند که در گوشهای نشسته است و خستگی در میکند.
هنگامی که روح ما بر اثر لذت یا رنجی که بر یکی از حواسمان مستولی میشود، یک سره به خویش فرو میرود، چنین مینماید که این روح، رنج یا لذتی دیگر نمیشناسد، و این نشان میدهد که این پندار که در وجود ما روحی بر بالای روح دیگر خانه دارد، خطای بیش نیست. (اشاره به این نظریه فلسفی که روح آدمی دارای سه نیروی مختلف، زندگی ، احساس و منطق است که از آنها به سه صورت نباتی، احساسی و شعوری تعبیر میشود. هنگامی که یکی از این سه جنبه متمایز روح، در معرض لذت یا رنجی شدید قرار گیرید، روح به خود فرو میرود و خویش را یکسره وقف این احساس میکند، و موقتاً آن دو جنبه دیگر خود را از یاد میبرد، غرض از پندار خطا از یک طرف فرضیهٔ فلسفی افلاطون و پیروان اوست که انسان را دارای سه روح متمایز میشمردند، نباتی در جگر، احساسی در قلب و شعوری در مغز و از طرف دیگر نظریهٔ مانویها یا پیروان آیین مانی که در آن زمان در اروپا فراوان بودند و شعبه خاصی در آیین مسیحی پدید آورده بودند که بر اساس دو گانگی اورمزد و اهریمن تکیه داشت و پاپها چنان از توسعه سریع این آیین بیمناک شدند که آنرا اشدّ بدعتها نامیدند و یکی از جنگهای صلیبی را به قلع و قمع البیها و پیروان مانی در جنوب فرانسه اختصاص دادند که به عقیده کاتولیکها ، این مانیها فرقهای هستند که بشر را دارای دو روح میداند. منطق دانته در این باره که بشر بیشتر از یک روح ندارد، این است که اگر بنا بود آدمی به جای یک روح، چند روح داشت، این تمرکز کامل روحی در باره یک مسله یا موضوع معین صورت پذیر نبود، مثلا در این مورد بخصوص، یکی از روحهای او منحصرا متوجه مان فردی میشد، و روح دیگر میتوانست آزادانه متوجه گذشته زمان شود )
دانته: چه اندازه راه در پیش داریم، زیرا که این کوه از حد علا من نیز بلندتر است. و او به من گفت در این کوه، خاصیتی است که از جانب پایین، و به هنگام آغاز بالا روی، طی آن بسی سخت مینماید، اما هر قدر بالاتر روند، این کار را رنجی کمتر است، و لاجرم هنگامی که این کوهسار تو را چندان دلپذیر یابد که بالا رفتن از آن به همان اندازه که مسیر رودی را با کشتی فرود آیند، آسانت باشد، تو خود را در پایان این کوره راه خواهی یافت. مفهوم تمثیلی این گفته ویرژیل کاملا روشن است، آدمی هر قدر در راه پاکی و تقوا پیش رود، طی این راه که در آغاز کار دشوارش مینمود، به نظرش آسانتر و مطبوع تر میشود، تا جای که اصلا احساس خستگی نمیکند، و بشر فقط وقتی که توانست این راه را به پایان رساند، و خود را یکسره از قید هوا و هوس آزاد کند، حق استراحت دارد.
دانته شخصی به نام بلاکوا را میبیند که در پس سایه لمیده است، این شخص که شوخترین بازیگر کمدی الهی میباشد، یکی از دوستان دانته بود که با ساختن چنگ و سه تار امرار معأش میکرد، و ظاهراً خودش نیز از موسیقی بهرهای داشته است، معروف است که دانته یک روزی از او پرسیده بود، چرا اینقدر به تنبلی علاقه داری، و او جملهای از ارسطو را نقل کرده بود که، با کناری نشستن و راحت کردن میتوان خردمند شد، و دانته گفته بود، اگر تنها از این راه میتوان خردمند شد، تو بزرگترین خردمند دنیا هستی. این شخص تا آخرین ساعت زندگی توبه نکرده بوده است، و در این حال منتظر گذراندن مدت زمان بلاتکلیفی که معادل دوران زندگی او است به سر میبرد، و این دوران اجباری است مگر اینکه دعای خیری برایش از طرف زمینیان شود و این دعای خیر در برزخ به کمکش آید.
طبقه مقدماتی برزخ
دسته دوم سهل انگاران
این سرود از اندکی بعد از سومین ساعت روز یکشنبه عید پاک تا ظهر این روز را شامل میشود. دانته و ویرژیل شروع به بالا روی از قسمت پایین کوهستان رفیع میکنند، و این قسمتی است که تقریبا غیر قابل عبور است، مخصوصا این بالا روی در طول مسیر سنگلاخ و تقریبا عمودی برای دانته که زنده است، و باید چهار دست و پا بالا رود، بسیار دشوار است. این دشواری اشاره با آن است که ترک گناه و طی مراحل اولیه پشیمانی، همواره مستلزم استقامت و کوشش فراوان است، و کسی بی رنج قدم به این راه نمیتواند گذاشت. در این مرحله، دانته با دستهٔ دیگری از ارواح برزخی برخورد میکند که دستهٔ سهل انگاران نام دارند. اینان کسانی هستند که توبهٔ خود را تا آخرین ساعت زندگی به تعویق انداخته اند، و در نتیجه میبایستی پیش از ورود به برزخ اصلی و آغاز دورهٔ تطهیر روحی خویش، مدتی معادل با دوران زندگانی خود، در این حال بسر برند، بدین ترتیب مجازات اولیه ایشان، ۳۰ بار سبکتر از مجازات برزخیان سرود پیش است. طی این دورهٔ بلاتکلیفی برای ایشان، مستلزم تحمل عذابی خاص نیست، زیرا دانته یکی از اینان را که آشنای اوست میبیند که در گوشهای نشسته است و خستگی در میکند.
هنگامی که روح ما بر اثر لذت یا رنجی که بر یکی از حواسمان مستولی میشود، یک سره به خویش فرو میرود، چنین مینماید که این روح، رنج یا لذتی دیگر نمیشناسد، و این نشان میدهد که این پندار که در وجود ما روحی بر بالای روح دیگر خانه دارد، خطای بیش نیست. (اشاره به این نظریه فلسفی که روح آدمی دارای سه نیروی مختلف، زندگی ، احساس و منطق است که از آنها به سه صورت نباتی، احساسی و شعوری تعبیر میشود. هنگامی که یکی از این سه جنبه متمایز روح، در معرض لذت یا رنجی شدید قرار گیرید، روح به خود فرو میرود و خویش را یکسره وقف این احساس میکند، و موقتاً آن دو جنبه دیگر خود را از یاد میبرد، غرض از پندار خطا از یک طرف فرضیهٔ فلسفی افلاطون و پیروان اوست که انسان را دارای سه روح متمایز میشمردند، نباتی در جگر، احساسی در قلب و شعوری در مغز و از طرف دیگر نظریهٔ مانویها یا پیروان آیین مانی که در آن زمان در اروپا فراوان بودند و شعبه خاصی در آیین مسیحی پدید آورده بودند که بر اساس دو گانگی اورمزد و اهریمن تکیه داشت و پاپها چنان از توسعه سریع این آیین بیمناک شدند که آنرا اشدّ بدعتها نامیدند و یکی از جنگهای صلیبی را به قلع و قمع البیها و پیروان مانی در جنوب فرانسه اختصاص دادند که به عقیده کاتولیکها ، این مانیها فرقهای هستند که بشر را دارای دو روح میداند. منطق دانته در این باره که بشر بیشتر از یک روح ندارد، این است که اگر بنا بود آدمی به جای یک روح، چند روح داشت، این تمرکز کامل روحی در باره یک مسله یا موضوع معین صورت پذیر نبود، مثلا در این مورد بخصوص، یکی از روحهای او منحصرا متوجه مان فردی میشد، و روح دیگر میتوانست آزادانه متوجه گذشته زمان شود )
دانته: چه اندازه راه در پیش داریم، زیرا که این کوه از حد علا من نیز بلندتر است. و او به من گفت در این کوه، خاصیتی است که از جانب پایین، و به هنگام آغاز بالا روی، طی آن بسی سخت مینماید، اما هر قدر بالاتر روند، این کار را رنجی کمتر است، و لاجرم هنگامی که این کوهسار تو را چندان دلپذیر یابد که بالا رفتن از آن به همان اندازه که مسیر رودی را با کشتی فرود آیند، آسانت باشد، تو خود را در پایان این کوره راه خواهی یافت. مفهوم تمثیلی این گفته ویرژیل کاملا روشن است، آدمی هر قدر در راه پاکی و تقوا پیش رود، طی این راه که در آغاز کار دشوارش مینمود، به نظرش آسانتر و مطبوع تر میشود، تا جای که اصلا احساس خستگی نمیکند، و بشر فقط وقتی که توانست این راه را به پایان رساند، و خود را یکسره از قید هوا و هوس آزاد کند، حق استراحت دارد.
دانته شخصی به نام بلاکوا را میبیند که در پس سایه لمیده است، این شخص که شوخترین بازیگر کمدی الهی میباشد، یکی از دوستان دانته بود که با ساختن چنگ و سه تار امرار معأش میکرد، و ظاهراً خودش نیز از موسیقی بهرهای داشته است، معروف است که دانته یک روزی از او پرسیده بود، چرا اینقدر به تنبلی علاقه داری، و او جملهای از ارسطو را نقل کرده بود که، با کناری نشستن و راحت کردن میتوان خردمند شد، و دانته گفته بود، اگر تنها از این راه میتوان خردمند شد، تو بزرگترین خردمند دنیا هستی. این شخص تا آخرین ساعت زندگی توبه نکرده بوده است، و در این حال منتظر گذراندن مدت زمان بلاتکلیفی که معادل دوران زندگی او است به سر میبرد، و این دوران اجباری است مگر اینکه دعای خیری برایش از طرف زمینیان شود و این دعای خیر در برزخ به کمکش آید.
سرود پنجم
طبقه مقدماتی برزخ
دسته دیگری از سهل انگاران
در این سرود نیز، دانته و ویرژیل با دسته دیگری از سهل انگاران سر و کار دارند که آشتی با خداوند را تا ساعت واپسین زندگانی، به تاخیر انداخته اند. در مورد این دسته میتوان کلمهٔ ساعت را تبدیل به لحظه کرد، زیرا اینان کسانی هستند که مرگ ناگهانی به صورت اجل معلق به سراغشان آمده، و چون انتظار مردن نداشته اند، هنوز به سراغ توبه نرفته بودند. با این همه در آخرین لحظات زندگی و در لحظهٔ مرگ، قطره اشک ناچیزی به نشان پشیمانی واقعی، از دیده فرو چکانده اند و همین یک قطرهی اشک با همهٔ خردی خود این اعجاز را داشته که آنان را به جای ظلمات ابدی دوزخ به دیار ارواح آمرزیدهای فرستاده است که باید روزی در جرگهٔ فردوس مکانان درایند. آخرین قهرمان این سرود، زن زیبای است به نام پیا که فقط چهار مصرع بدو تخصیص داده شده است. ولی همین چهار مصرع، وی را به صورت یکی از جالبترین قیافهای کمدی الهی و ادبیات ایتالیا درآورده است.
اینها کسانی هستند که با مرگی خشونت آمیز مانند قتل یا در جنگ از دنیا رفتند و در آخرین لحظه قطره اشکی به عنوان پشیمانی از گناهانی که مرتکب شده اند از چشم ریخته اند.
در این سرود دانته به هر جای که میرود، توجه همگان را بی درنگ به خاطره زنده بودنش جلب میکند، ویرژیل در این رابطه، فقط پاسخی کوتاه به تعجب و شگفتی ارواح از مشاهده سایهٔ دانته دارد، چنانچه آنها قصد دارند با دانته صحبت کنند، دانته نیز باید در حین راه رفتن به اظهارات آنان گوش فرا دهد و از سرعت گامهایش نکاهد، ویرژیل میداند که فقط یه روح در حال توبه قادر است به ارواح توبه کار دیگر کمک موثر کند.
در این سرود، دانته با کسان چون، کاسیرا، که به وسیلهٔ تعدادی قاتل مزدور دنبال شد و به قتل رسید، بوئونکونته، که بدون هیچ اسبی از میدان نبرد به تنهایی گریخت، در حالی که خونی که از گلوی بریده شدهاش میریخت میدان نبرد رو رنگین میکرد و در تپهها اسیر طوفانی شدید شد و ناتوان در کنار رود خروشان ارکیانو، در تاریکی از پای درامد، وی پسر پدری دوزخی میباشد که شرح پدرش در دوزخ داده شده است. دانته به عمد این داستان را در این سرود مینویسد زیرا دانته مایل است که بگوید که هیچ انسانی شبیه به انسانی دیگر نیست حتی اگر پدر و پسر باشند و در این داستان از تضاد شدیدی که میان این مرد و روح خبیث پدررش کنت گوییدو وجود دارد، سخن میگوید. داستان کنت گوییدو در سرود بیست و هفتم دوزخ در قسمت مشاوران فریبکار نقل شده است. پسر وی در آخرین لحظه با بردن نام مریم و قطره اشکی که فشاند به وسیلهٔ یکی از فرشتگان خدا از دست شیطانی که برای بردن او به دوزخ آمده بود، رهانیده شد.
و بالاخره پیا، که معلوم نیست چگونه در جنگل مالاریا خیز مارما، از دنیا رفت. این بانو در کنار پنجرهٔ اتاق خودش که مشرف بر یکی از درههای مارما بود ایستاده بود که شوهرش یکی از نوکران خویش را محرمانه به اتاق او فرستاد و وی خانم ارباب خود را از پشت سر به درون درهٔ پرتاب کرد و این دره چنان عمیق بود که هرگز خبری از جسد وی به کسی نرسید، دانته شرح داستان پیا را در چهار مصرع بیان کرده است و این چهار مصرع کوتاه پیا را آنچنان در ایتالیا سرشناس کرده که هنوز وقتی کسی از دوستی میخواهد که فراموشش نکند به عنوان ضرب المثل میگوید، پیا را فراموش نکن. تا کنون چندین تفسیر و توضیح و تحقیق در باره این بانوی کمدی الهی صورت گرفته است که فهرست آنها در رسالهٔ دانته شناسی نقل شده است.
اینها کسانی هستند که به صورت موجودی تنها از دنیا رفتند و مرگشان به عنوان واقعهای تاریخی و عمومی محسوب میشود که هنوز در یاد و خاطرهها هست، و در این تنهایی واپسین در هنگام مرگ، و زجری که در هنگام احتضار متحمّل شدهاند، و قطره اشکی که به عنوانه پشیمانی ریخته اند، باعث آمرزش روحشان شده است. هر سه روح از دانته خواهش میکنند که از دوستان و اشنایانشان بخواهد که برای آمرزش روحشان دست به دعا بگیرند تا شاید آنها زودتر از موعد مقرر، به ورود به برزخ نائل شوند. آنها عمر زمینیشان را بیهوده از دست دادهاند و اکنون تنها نگرانی آنها این است که این تلف شدن بیهودهٔ زمان را هر چه سریعتر جبران کنند.
آنکس که بر ذهنش، اندیشهای بر اندیشهای دیگر میاید از هدف خویش دور میشود، زیرا که هر یک از این اندیشهها از جهش آن دیگری میکاهد. آن رنگی را بر چهره داشتم که آدمی را شایستهٔ بخشش میکند ( رنگ سرخ که نشانهٔ شرم و خجلت است)
طبقه مقدماتی برزخ
دسته دیگری از سهل انگاران
در این سرود نیز، دانته و ویرژیل با دسته دیگری از سهل انگاران سر و کار دارند که آشتی با خداوند را تا ساعت واپسین زندگانی، به تاخیر انداخته اند. در مورد این دسته میتوان کلمهٔ ساعت را تبدیل به لحظه کرد، زیرا اینان کسانی هستند که مرگ ناگهانی به صورت اجل معلق به سراغشان آمده، و چون انتظار مردن نداشته اند، هنوز به سراغ توبه نرفته بودند. با این همه در آخرین لحظات زندگی و در لحظهٔ مرگ، قطره اشک ناچیزی به نشان پشیمانی واقعی، از دیده فرو چکانده اند و همین یک قطرهی اشک با همهٔ خردی خود این اعجاز را داشته که آنان را به جای ظلمات ابدی دوزخ به دیار ارواح آمرزیدهای فرستاده است که باید روزی در جرگهٔ فردوس مکانان درایند. آخرین قهرمان این سرود، زن زیبای است به نام پیا که فقط چهار مصرع بدو تخصیص داده شده است. ولی همین چهار مصرع، وی را به صورت یکی از جالبترین قیافهای کمدی الهی و ادبیات ایتالیا درآورده است.
اینها کسانی هستند که با مرگی خشونت آمیز مانند قتل یا در جنگ از دنیا رفتند و در آخرین لحظه قطره اشکی به عنوان پشیمانی از گناهانی که مرتکب شده اند از چشم ریخته اند.
در این سرود دانته به هر جای که میرود، توجه همگان را بی درنگ به خاطره زنده بودنش جلب میکند، ویرژیل در این رابطه، فقط پاسخی کوتاه به تعجب و شگفتی ارواح از مشاهده سایهٔ دانته دارد، چنانچه آنها قصد دارند با دانته صحبت کنند، دانته نیز باید در حین راه رفتن به اظهارات آنان گوش فرا دهد و از سرعت گامهایش نکاهد، ویرژیل میداند که فقط یه روح در حال توبه قادر است به ارواح توبه کار دیگر کمک موثر کند.
در این سرود، دانته با کسان چون، کاسیرا، که به وسیلهٔ تعدادی قاتل مزدور دنبال شد و به قتل رسید، بوئونکونته، که بدون هیچ اسبی از میدان نبرد به تنهایی گریخت، در حالی که خونی که از گلوی بریده شدهاش میریخت میدان نبرد رو رنگین میکرد و در تپهها اسیر طوفانی شدید شد و ناتوان در کنار رود خروشان ارکیانو، در تاریکی از پای درامد، وی پسر پدری دوزخی میباشد که شرح پدرش در دوزخ داده شده است. دانته به عمد این داستان را در این سرود مینویسد زیرا دانته مایل است که بگوید که هیچ انسانی شبیه به انسانی دیگر نیست حتی اگر پدر و پسر باشند و در این داستان از تضاد شدیدی که میان این مرد و روح خبیث پدررش کنت گوییدو وجود دارد، سخن میگوید. داستان کنت گوییدو در سرود بیست و هفتم دوزخ در قسمت مشاوران فریبکار نقل شده است. پسر وی در آخرین لحظه با بردن نام مریم و قطره اشکی که فشاند به وسیلهٔ یکی از فرشتگان خدا از دست شیطانی که برای بردن او به دوزخ آمده بود، رهانیده شد.
و بالاخره پیا، که معلوم نیست چگونه در جنگل مالاریا خیز مارما، از دنیا رفت. این بانو در کنار پنجرهٔ اتاق خودش که مشرف بر یکی از درههای مارما بود ایستاده بود که شوهرش یکی از نوکران خویش را محرمانه به اتاق او فرستاد و وی خانم ارباب خود را از پشت سر به درون درهٔ پرتاب کرد و این دره چنان عمیق بود که هرگز خبری از جسد وی به کسی نرسید، دانته شرح داستان پیا را در چهار مصرع بیان کرده است و این چهار مصرع کوتاه پیا را آنچنان در ایتالیا سرشناس کرده که هنوز وقتی کسی از دوستی میخواهد که فراموشش نکند به عنوان ضرب المثل میگوید، پیا را فراموش نکن. تا کنون چندین تفسیر و توضیح و تحقیق در باره این بانوی کمدی الهی صورت گرفته است که فهرست آنها در رسالهٔ دانته شناسی نقل شده است.
اینها کسانی هستند که به صورت موجودی تنها از دنیا رفتند و مرگشان به عنوان واقعهای تاریخی و عمومی محسوب میشود که هنوز در یاد و خاطرهها هست، و در این تنهایی واپسین در هنگام مرگ، و زجری که در هنگام احتضار متحمّل شدهاند، و قطره اشکی که به عنوانه پشیمانی ریخته اند، باعث آمرزش روحشان شده است. هر سه روح از دانته خواهش میکنند که از دوستان و اشنایانشان بخواهد که برای آمرزش روحشان دست به دعا بگیرند تا شاید آنها زودتر از موعد مقرر، به ورود به برزخ نائل شوند. آنها عمر زمینیشان را بیهوده از دست دادهاند و اکنون تنها نگرانی آنها این است که این تلف شدن بیهودهٔ زمان را هر چه سریعتر جبران کنند.
آنکس که بر ذهنش، اندیشهای بر اندیشهای دیگر میاید از هدف خویش دور میشود، زیرا که هر یک از این اندیشهها از جهش آن دیگری میکاهد. آن رنگی را بر چهره داشتم که آدمی را شایستهٔ بخشش میکند ( رنگ سرخ که نشانهٔ شرم و خجلت است)