اریش مرا زیر نظر دارد. منهم چشم از او برنمی دارم. هر دوی ما اسلحه بدست داریم و مسلم است كه ماشه را خواهیم چکاند و یكدیگر را زخمی خواهیم كرد. اسلحه های ما پُرند. ما هفت تیرهایی را بطرف هم گرفته ایم كه طی تمرین هایی طولانی آنها را آزمایش کرده و بلافاصله پس از تمرین بدقت تمیزشان كرده ایم. فلز سرد اسلحه كم كم گرم می شود. چنین ماسماسكی از درازا بی خطر بنظر می رسد. آیا نمیتوان یك خودنویس یا یك كلید بزرگ و برجسته را هم همینطور نگه داشت و خاله ترسو خود را كه دستكش چرمی مصنوعی و سیاه رنگی بدست دارد، وادار به جیغ زدن نمود؟ من هرگز نباید این فكر را بخود راه بدهم كه هفت تیر اریش خطا نشانه گیری می كند و یا یك اسباب بازی بیخطر است. از طرفی میدانم كه اریش هم ثانیه ای در خطرناك بودن اسلحه من شك نمیكند. بعلاوه ما حدود نیم ساعت پیش اسلحه هایمان را بازکرده، تمیزشان كرده ایم، و مجددا آنها را بسته ایم، فشنگ گذاری كرده ایم و ضامنها را هم كشیده ایم. ما اهل خیالبافی نیستیم و حتا اقامتگاه كوچك آخر هفته اریش را هم بعنوان محل انجام دوئل اجتناب ناپذیر خود مشخص كرده ایم. از آنجا كه از ایستگاه راه آهن تا آن خانه ی یك طبقه، بیشتر از یك ساعت راه است و با این حساب واقعا دورافتاده محسوب می شود، می توانیم بپذیریم كه بمعنای واقعی كلمه هیچ مزاحمی صدای شلیك گلوله را نخواهد شنید. ما اتاق نشیمن را از اثاثیه تخلیه كرده و تابلوها را كه اغلب صحنه های شكار و صید حیوانات وحشی را نشان می داد، از دیوارها برداشته ایم. گلوله ها اصلا نباید به صندلی ها، كمدهای براق و تابلوهای نقاشی كه قاب های گرانقیمتی دارند، اصابت كند. ما نمی-خواهیم تیری به آینه بخورد یا سرامیك ها آسیب ببینند. ما فقط قصد جان همدیگر را كرده ایم!
هر دوی ما چپ دستیم و همدیگر را از انجمن چپ دست ها می شناسیم. می دانید كه ما چپ دست های این شهر مانند همه كسانی كه دردی مشترك آنها را رنج می دهد، انجمنی تاسیس كرده ایم و مرتبا همدیگر را ملاقات می کنیم و می کوشیم دست راست خود را كه متاسفانه در كارها بسیار ناشی است، تمرین بدهیم. مدتی یك راست دست خوش قلب ما را آموزش می داد. متاسفانه او دیگر نمی آید. آقایان هیئت رئیسه از روش های آموزشی او انتقاد می كردند و معتقد بودند، اعضای انجمن باید با نیروی خود تغییر عادت بدهند. به این ترتیب ما با هم و بدون هیچ اجباری، فقط به بازی های دسته جمعی ابداعی و انجام كارهایی می پردازیم که مهارت را بالا می برند مثل: سوزن نخ كردن، آب ریختن، و باز و بسته كردن در با دست راست. یكی از اصول اساسی ما این است: "تا زمانی كه دست راست مثل دست چپ نشود، آرام نمی گیریم."
گراس شاعر و نویسنده، نقاش و مجسمه ساز آلمانی، این هنرمند آزاده، با سرودن شعری به نام "آنچه که باید گفته شود" بر روی یکی از حقایق ناگفته دنیا، انگشت گذاشته است تا به این وسیله به گفته خودش هم بار وجدانش را کم کرده باشد و هم دنیا را از ارتکاب به خشونت باز دارد. ولی این بار نیز همچون گذشته، رژیم روضه خوانها برای از بین بردن، حرمت این شعر و مضحکه کردن شاعر آن، دوباره خودش را جلو انداخت تا با قرار دادن خود در کنار این مرد بزرگ، برای چندمین بار، اسرائیل را از زیر ضرب و انتقاد دنیا خارج کرده و خودش را سپر بلای آنها سازد و توجه دنیا از شعر با ارزش این هنرمند آلمانی را به طرف یک مشت منفور معطوف سازد. خوشبختانه گفتههای این مرد، بقدری موثر بوده که دلقک بازی رژیم روضه خوانها را بی اثر کرده است.
آنچه باید گفته شود
چرا هیچ نگویم
به اندازه کافی و به درازای زمانی طولانی ساکت بودهام
از مانورها و نقشههای آشکار جنگی، سخن نگفتم
از جنگی که حتی اگر زنده بمانم
باز هم بازندهای در حاشیه ام
میگویند، ابتدا مردم ایران را از صحنه گیتی حذف کن
میگویند، دلقکی گشاد دهان آنانرا بسیج کرده
تا برای بمب اتمی که میسازد
هلهلهٔ شادی سر دهند
آن دیگری را که اجازه نداریم نامش را ببریم
سالهاست دارنده قدرت اتمی روز افزون اما نهان
اما بیرون از بازرسی ایست
راستی چرا بازرسی ممکن نیست؟
چرا خاموشند، چرا حقیقت را نمیگویند
من هم به تقلید از همگان، چیزی نگفتم
اینک سنگینی این دروغ اجباری، وجدانم را میازارد
هر چند فرار از این اجبار
مجازات را در پی دارد
همه میدانیم یهودی ستیزی یعنی کفر
سرزمین من
این زادگاه جنایت که همیشه مجبور به پس دادن تقاص است
یک بار دیگر با دادن یک زیر دریایی اتمی به اسرائیل، تقاص پس میدهد
و سخنانی سر سری، آنرا توجیه میکنند
"جبران بدیهای گذشته را میکنیم"
زیر دریای میتواند
با کلاهک خود، سرزمینی را نابود کند که
ادعا میکنیم بمب اتمی دارد
آنچه را که باید گفت، خواهم گفت
تا کنون چیزی نگفتم
زیرا از سرزمینی میایم
که بر دامنش لکه ننگی به ناحق نشانده اند
تا مرا از گفتن حقیقت باز دارد
تا نام اسرائیل را بر زبان نیاورم
تا خود را همبسته و وفادار به اسرائیل نشان دهم
ولی حالا، در پایان عمر،
با آخرین قطرههایی که از جوهر وجودم باقی مانده میگویم:
اسرائیل اتمی، برای جهان و صلح شکننده ش، خطرناک است
و امروز این را میگویم
چرا که فردا دیر است
و ما آلمانها به خاطر باری که بر دوش داریم
وسیلهای را تحویل دادهیم
که عواقب آن را میشود پیش بینی کرد
و بعد از آن نمیتوانیم
با عذر و بهانه همیشگی
منکر شرکت خود در گناه شویم
اعتراف میکنم، دیگر ساکت نمیمانم
زیرا فریب و تزویر غرب دیگر برایم قابل تحمل نیست
و امید دارم
با شکستن سکوتم، سکوت دیگران را نیز بشکنم
و آنان را از بند برهاند
تا از عامل اصلی خطر
مصرانه بخواهند، از خشونت چشم بپوشد
تا از دنیا بخواهند
قدرت اتمی هر دو کشور ایران و اسرائیل را
زیر نظر داشته باشند
تا از دنیا بخواهند
آنها را کنترل کنند
به این ترتیب میتوان به همه
به اسراییلی ها، به فلسطینی ها
و بیش از همه به همسایگانی که با هم دشمنی میکنند
که برای دشمنی با یکدیگر مسخ شدهاند
و در انتها به این وسیله به خودمان
کمک کرده باشیم.
گونتر گراس، شاعر سرشناس آلمانی و برنده نوبل ادبیات در سال ۱۹۹۹
منبع