‏نمایش پست‌ها با برچسب تاریخ. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب تاریخ. نمایش همه پست‌ها

آذر ۰۷، ۱۴۰۳

کوروش کبیر امپراتور دو تاج



کتب باستان ایران که تنها کتب باستان جهان هستند، چراکه ایرانیان از نظر تمدن بشری که شامل فرهنگ و هنر و موسیقی و نجوم و ادبیات بویژه شعر و نویسنده گی میباشد، دستکم چهار هزار سال از دیگر مردم جهان جلوترند. درنتیجه هر چه کتب باستان است، مال ایرانیان است و هرچه هم که تقلب کرده و آنها را به زبانهای خود برگردانند و نامها و تواریخ را تغییر دهند، باز هم از اصل ماجرا که همان حقیقت تاریخ بشری است، چیزی نمیکاهد. بهرحال در کتب باستان از القاب متعدی که برای کوروش کبیر امپراتور جهان باستان نوشته شده است، یکی هم لقب ذوالقرنین میباشد. بویژه مردم عبری در کتاب دانیال خود و قرآن که گفته میشود بزبان عربی است، از کوروش کبیر با این لقب نوشته اند. اما معنای این لقب چیست و از کجا نشأت میگیرد. ذوالقرنین واژه مرکب از ذو+آل+قرنین به معنی صاحب تاج خدایی است. و کنایه از امپراتوری شرق و غرب است.
در زبان پارسی واژه ذو به معنی مالک، صاحب و یا دارنده است. واژه آل به معنی خدا و قُرن بمعنی تاج است, قرنین جمع واژه پارسی قرن است
ریشه‌شناسی این نام اهمیت زیادی دارد، واژه پارسی «قُرن» به معنای تاج است. این واژه با همین معنا به زبانهای دیگر از جمله زبان آمریکایی رفته است ولی با تلفظ کرن (Corn ) خوانده میشود.(آمریکایی زبانها قادر به تلفظ حرف «ق» نیستند و آنرا گاهی «ک» و گاهی «ر» تلفظ میکنند).
بن اصلی لغت مرکب ذو القرنین، کلمه قُرن است.
در زبان پارسی (ذو) یعنی صاحب یا دارنده و قُرن(Corn) یعنی تاج. قرنین واژه‌ای است معرّب به معنی دو شاخ که از عبری "קרנים"(قرنیم) است. و آل هم یعنی خدا که در مجموع ‌واژه مرکب ذوالقرنین میشود، دارنده دو تاج خدایی. دو تاج کنایه از تاج پادشاهی شرق و تاج پادشاهی غرب است و کنایه از آواتار، و یا بدل خدا است بر روی زمین.
واژه قُرن و یا به آمریکایی «کرن» در زبان پارسی بصورت قور، قور پشت، قورچ (قوچ=گوسپند نر با شاخهای بزرگ) ووو به معنی شاخ و برآمدگی هم هست. اما در زبان‌های آمریکایی و اروپایی بیشتر به معنی تاج بکار می‌رود.
کوروش را از آن جهت ذوالقرنین، صاحب دو قرن (دو تاج، شرق و غرب)، می‌نامند که دارای تاج یا کلاه خودی با دو شاخم بوده است. جالب این‌که در نقش برجسته هخامنشی دشت مرغاب، کوروش با تاجی بر سر تصویر شده که دو شاخ همانند شاخ‌های قوچ بر آن دیده می‌شود.
تاج دوشاخ دار، علاوه بر معنی ظاهری یک مفهوم گسترده و مهمتری هم داشته‌است که از دانش شگفت انگیز آریاییها گرفته شده است و آن اینکه براساس دانش کیهان شناسی ایرانی، تمامی کیهان، یعنی تمامی آنچه که هست و نیست، در مجموع شکلی دارد که وقتی به آن از بالا نگاه میکنی(از دید خدا) شبیه گاو نری است که بر پشت یک ماهی سوار است. و کهکشان راه شیری که شامل زمین هم میشود، بر روی شاخهای این گاو قرار دارد. دانشمندان ایرانی معتقدند این نامگذاری بخاطر این آگاهی ایرانیان باستان است و چون کوروش کبیر به شرق و غرب عالم رسید؛یعنی، دارنده شرق و غرب بود، او را تعبیر قرنی به شمس (دوشاخ آفتاب) می‌کنند.

در اغلب سکه‌های به جا مانده از امپراطوری"پارسی دوران کوروش کبیر "که نقش وی بر آن حک شده، وی را همواره با تاجی که دوشاخ قوچ بر آن استوار است، نشان میدهند.

ذوالقرنین در مثنوی معنوی مولوی،دفتر چهارم:
رفت ذوالقرنین سوی کوه قاف
دید او را کز زمرّد بود صاف
گرد عالم حلقه گشته او محیط
ماند حیران اندر آن خلق بسیط
گفت، تو کوهی دگرها چیستند؟
که به پیش عُظْم تو باز ایستند
گفت، رگهای منند آن کوهها
مثل من نَبُوَند در حسن و بها
من به هر شهری رگی دارم نهان
بر عروقم بسته اطراف جهان
حق چو خواهد زلزلهٔ شهری مرا
گوید او من بر جهانم عرق ر
پس بجنبانم من آن رگ را به قهر
که بدان رگ متصل گشتَست شهر
چون بگوید بس شود ساکن رگم
ساکنم وز روی فعل اندر تگم
هم‌چو مرهم ساکن و بس کارکن
چون خرد ساکن وزو جنبان سخن
نزد آن کس که نداند عقلش این
زلزله هست از بخارات زمین.

آبان ۲۲، ۱۴۰۲

خداوند بال، اهورا مزدا





خداى «بال» و يا اهورامزدا همان خداى ميانرودان و يا بين نهرين است. و او را خداى طبيعت و ذات موجودات طبيعى مينامند. كه همه جا با بال پرنده، همراه است. و او را چیزى قائم به ذات دانسته‌اند که نسبت به همنوعان خود برتر و از آنها بى‌نیاز است، (مانند دمى كه در درون آدمى دميده شده است) و خداوند، درواقع بال آدمى است. بال به معنی دل هم است و خداوند بال، همان است كه در دل نشسته است. براین اساس برغم وجود این معناى مشترک در همه کاربردها، خداى بال در موارد گوناگون مصداق و معناى بال به معنی دل استمتفاوتى دارد؛ مثلاً بال زن به معناى شوهر او، بال در مورد درخت خرما به معناى نخل بى‌نیاز از آبیارى، بال یک چیز به معناى مالک و صاحب آن و بال یک مکان به معناى بخش مرتفع آن است. خداى بال در تمامى آثار باستانى بدست آمده از ميانرودان و يا ايران بزرگ، تحت نقش بال پرنده ديده ميشود. ظاهرا آرياييها نخستین اقوامى بودند كه خداوند «بال» را خدا دانسته و به نيايش او روى آوردند. آنها براى «بال» آتشكده ها ساخته و محافظان بسیارى بر آن گمارده بودند. و هر شهر «بال» یا «شهر‌خدا»ى خاصى داشته و همانند پدر، بزرگِ شاهان و سرچشمه حاصلخیزى زمین پنداشته مى‌شده است. اهالى فنيكس كه به آنها کنعانیان و يا فنيقيها ميگويند(نام اصلى و پارسى آنها فنيكس است)و به مردمى كه در كنار مديترانه زندگى ميكردند مانند لبنان امروزه گفته ميشد، از دیگر گروه مردمى بودند که ظاهراً تحت تأثیر آرياييها «بال» را خداى آفتاب لقب داده و شکل انسانى آن را بعنوان بزرگ‌ترین معبود مى‌پرستیدند. مطابق گزارش هایى، کنعانیان بطور کلى خدایان خود را «بال» نام نهاده و بر فراز قله‌ها، درون دره‌ها و کنار نهرها براى آنها معابدى خاص ساخته اند. همچنين مصريها، و مردم ساكن شمال آفريقاى امروزى مانند، ليبى هم خداوند بال را خداى اصلى خود ميدانستند. نام مصر از ریشهٔ سامى است. و با نام‌های دیگر زبان‌های سامی برای مصر از جمله (میتزراییم) هم‌ریشه است. نام مصر به معنی «دو تنگه» است و به جدایی میان دو دودمان بخش‌های شمالی و جنوبی مصر اشاره دارد.واژهٔ مصر در اصل خود معانی شهر، تمدن، کلان‌شهر، زمین، و مرز هم می‌داده‌است. مصری‌ها سرزمین خود را «کی مِسْت» می‌نامیدند که به معنی سیاه است، زیرا زمین‌های مصر را زمین سیاه و اراضی کویرها را زمین سرخ می‌دانستند. اسم مصر که در اصل و پارسى «اِگیپت» یا «اِژیپت» است و فقط در تلفظ آن جزئی اختلافی بین زبان‌های مختلف هست، از لفظ «خی کُپتا» است: فینیقی‌ها منفیس را چنین می‌نامیدند و از فینیقی‌ها این لفظ به اروپا سرایت کرد. «خی کُپتا» هم از لغت مصری «خاتْ‌کاپْ‌تا» آمده که به معنی «معبد روح پتا» است سومريان(ساكنان ايران بزرگ از شمال خليج پارس، يعنى جنوب ايران، تا عراق و سوريه) نيز خداوند «بال»، را بعنوان خداى واقعى ميشناختند و او مورد نيايش بوده است. فنيقى ها خداوند «بال» را پيروس،(پيروز)، ایرلندی ها آن را به اسم «بیل» (بال)، رومی ها «بیلوس» و یونیان به نام «پيلوس» ناميده و او را عبادت مى‌کردند. آثار باستانى بدست آمده كه همگى داراى بال هستند، از وجود عبادت خداوند «بال» در تمامى دنيا، مى‌توان مؤید این مطلب دانست. و گویا آرياييها بعنوان مردمى دریانورد در رواج اين خدا در مكانهاى آباد آنزمان بجز ميانرودان و در دنيا نقش داشته‌اند. هنوز در شهر «پالمیر » آثار آتشكده قدیمى بزرگى به نام بال مشهود است. در کشفیات مصرى ها از نيايش خداوند بال، آثارى فراوان بر جاى مانده است. «بال» همچنين نام بزرگترین معبود مصريان هم هست. ملل باستان (مصرى ها،کنعانیان، سومريها، کلدانیان، آسوریان ) به تقليد از آرياييها، «بال» را خداى طبيعت ميدانستند و سمبل عظيم طبيعت را مهر يا خورشيد ميناميدند و آتش را مظهر اين سمبل بزرگ طبيعت، يعنى خورشيد دانسته و زمان نيايش در مقابل آن مى ايستادند. و بربر ها چون از فلسفه آنها سردرنميآوردند و فقط آنها را هنگام نيايش در مقابل آتش ميديدند، از روى نادانى آنان را آتش پرست ميناميدند. بال همچنين نام ستاره ٔ مشتری است. و بهمين دليل بربر ها تصور ميكردند مردم باستان و تمدن هاى باستان، اجرام آسمانى را پرستش مینمودند! و اهالی فنیقیه و کنعان و سایر همسایگان ایشان را آفتاب پرست و ماه پرست ميناميدند. و چون از علم عظيم نجوم آريايها هيچ نميدانستندو نميدانند، آنرا با جادوگرى و نيروى ماوراء طبيعت يكى ميدانستند ، و البته هنوز هم در همين حماقت بسر ميبرند. و گاها ايرانيان را آتشپرست مينامند. بال بمعنى خداوند و آقا است و باید دانست که خداوند بال خداى مشترك تمامى اقوام باستانى است. آشور هانیبال - که نامش به معنای (خدای بال را خشنود می کند) است از پادشاهان امپراتورى پارسى است و پيش از هر چيزى يك نابغه نظامى است در كارتاژ با روميها جنگيد و آنان را بزانو زدن وادار كرد. همچنين بالتازار كه نامش از خداوند بال گرفته شده است از امپراتوران معروف باستانى پارسى و فرزند نبوکدنصر( بخت النصر ) است كه در سال 554 ق .م . به سلطنت رسید. و در اعتقاد به خداوند بال اصرار داشت. و گفته ميشود كورش كبير با پيروزى بر بالتازار به سلطنت رسيد. و كارى كه جحودان براى مخدوش كردن خداوند بال كردند، مطابق معمول، ابتدا عوض كردن نام بال و سپس ساخت يك كپى و يك مشابه از خداوند بال بود. بدين ترتيب كه يك بت ساختند و نام آنرا بعل گذاشتند. و آنرا بت جحودان ثبت كردند. و نوشتند كه بعل نام بتی در شام است كه قوم الیاس آنرا میپرستیدند. در كجا؟ در شهر «بعلبک» لبنان!! و ما در باستان نه قوم الياس داشتيم و نه «بعلبک» لبنان! بهرحال جحودان بر طبق عادت خود، و براى ساخت پيشينه براى خود توسط جعل و كپى سازى، و براى رقابت با اين خدا، بتى بنام بعل ساختند، كه خود ميپرستيدند، و در زبان عبرى این واژه بعل را به معناى رب النوع (خداوند یا آقا) آورده اند. و در فرهنگ جحودى، بعل اسم عَلَم براى بتى است که ميگويند، در شهر «بعلبک» لبنان، بنى‌اسرائیل آن را مى‌پرستیده‌اند تا این که الیاس پیامبر براى هدایت آنان مبعوث شد. گویند: نام این شهر نیز برگرفته از نام همين بت‌ است. و در نوشتار نويين آمده كه بعل را همان «بال» و ايندو را يكى دانسته اند!! و با اينكه تلاش شده خداوند «بال» را همان بعل جحودى بدانند، بين بعل جحودى و خداوند بال آريايى تفاوت از زمين تا آسمان است. هر چند اظهارنظر قطعى درباره سابقه پیدایش بعل بعنوان خدا نزد جحودان دشوار است؛ اما جحودان براى اين خدا قربانگاه ها ساخته و در برپایى جشن ها به قربانى کردن انسان نیز مى‌پرداختند. و حتى فرزندان خود را براى تقرب به آن، قربانى مى‌کردند كه داستان قربانى كردن اسمائيل توسط ابراهيم از معروفترين قربانيان بت بعل در بين بنى اسرائيل است. جحودان براى جا افتادن اين بت، در مقابل خداوند بال، در پيشينه ساختگى كه براى بربر هاى ساکن حجاز ( كه نام اعراب بر آنان نهادند) ساختند، نیز بت هاى لات، عُزّى و مَنات را دختران بعل ‌دانستند! و همچنين واژه بعل، را سه بار در قرآن وارد كردند: در آیه‌ 128 سوره نساء/4 و 72 سوره هود/11 معناى شوهر و در آیه 125 سوره صافات/37 معناى بت دارد: «و اِنَّ اِلیاسَ لَمِنَ المُرسَلین × اِذ قالَ لِقَومِهِ اَلا تَتَّقون‌ × اَتَدعونَ بَعلاً‌و تَذَرونَ اَحسَنَ الخلِقین». مفسران در معنا و مصداق بعل در آیه 125 سوره صافات/37 اختلاف کرده‌اند. برخى چون عکرمه، مجاهد، قتاده و سدى آن را واژه‌اى مانوى به معناى رب دانسته‌اند.

بهمن ۱۳، ۱۳۹۸

گوشه ای از تاریخ



این نقشه را که ایرانی‌‌ها برای کشور ژاپن در قرن ۱۷ در حکومت امپراتوری صفوی کشیده بودند و در کتابخانه سلطنتی ایران قرار داشت، در قرن ۱۹ از ایران به اروپا بردند.


پیش از فتنه ۵۷ یکی از افتخارات اعراب حاشیه خلیج پارس زندگی کردن در زیر پرچم پر افتخار ایران بود. کویت ۱۹۶۵

بهمن ۰۶، ۱۳۹۶

میرزا‌ آقا‌‌ تبریزی



آقا محمد مهدی ملقب به میرزا ‌آقا‌‌ تبریزی متخلص به "حاجئ بابا"، یکی‌ از ده‌ها نابغه ایرانی‌ است که بجرم ایران دوستی‌ ابتدا مورد آزار و اذیت قرار گرفته و پس از اینکه از ترس جان متواری میشود، او را بطرزی فجیع ترور میکنند. گفته میشود که میرزا آقا تبریزی در حدود سال ۱۲۳۰ هجری‌شمسی در تبریز متولد شده است و تاریخ ترور او البته ثبت نشده است.

دی ۲۷، ۱۳۹۴

خواندنی های تاریخ



یکی از دروازه های تهران در سال ۱۹۰۹ و دوران قاجار های ننگین


نقشه آفریقا را عمدا کوچکتر از واقعیت میکشند! اگر مساحت قاره آمریکا و اروپا و اقیانوسیه و مساحت چین را روی هم بگذاریم , مساحت آفریقا هنوز بیشتر از مجموع آنها است . همین کار را هم با نقشه ایران میکنند. مساحت ایران ۱۲ برابر عربستان و ۱۶ برابر ترکیه است. ایران آنقدر بزرگ است که ۴ فصل را میشود در آن همزمان تجربه کرد. ولی بر روی نقشه این سه را تقریبا یک اندازه میکشند! چرا؟ چون مثل سگ میترسند. و از آن طرف شهر های مرزی یونان و بلغار و قبرس را جز نقشه ترکیه میکشند ! تا جایی که هم یونان و هم بلغار به این کار اعتراض کردند.

آبان ۱۶، ۱۳۸۵

گوشه‌ ای از تاریخ معاصر ایران بخش پنچ



یک افسر پلیس تهران در حال هدایت ترافیک سبک در چهارراه نادری ضلع جنوبی سفارت انگلیس. امروز از تهران قدیم چیزی باقی نمانده است.

گوشه‌ ای از تاریخ معاصر ایران بخش جهار



ورزشگاه امجدیه در 1315 صحنه یک مسابقه فوتبال.

گوشه‌ ای از تاریخ معاصر ایران بخش سه



دختر خانمی همراه دوچرخه‌اش در رشت - دوران سازندگی پهلوی . شهررشت درکنار شاخه‌ای از سپیدرود در جنوب دریای گیلان قراردارد و اهمیت زیادی از لحاظ تولید و تجارت در ایران دارد

گوشه‌ ای از تاریخ معاصر ایران بخش دو



خدمتکار دربار قاجار سوار بر دوچرخه

شهریور ۲۰، ۱۳۸۵

گوشه ای از تاریخ معاصر ایران بخش نخست



عارف قزوینی شاعر قرن ۲۰ در سال ۱۳۲۳ در زمان آغاز ۲۳ سالگی با غزلهای خود دربین، مردم شهرت یافت. ایرج میرزا شاعر طنزسرای، معروف قرن ۲۰ ایران ، منظومه عارفنامه را در هجو وی سروده‌ است.عارف در ۵۲ سالگی، در تنگدستی درگذشت. وی را در کنار دانشمند بزرگ ،جهان و ایران و پدر پزشکی‌ و دارو سازی جهان،‌ بوعلی سینا درهمدان اولین شهر دنیا، و امپراطوری پارس‌ها بخاک سپردند.



سیاستمدار نامی ایرانی دکتر محمد مصدق در دادگاه نظامی و پس از کودتای نظامی ۲۸ مرداد که با دسیسه غربی‌ها و برای انتقام از وی که نفت ایران را که غربی‌ها میبردند، به ایران برگرداند، بوقوع پیوست. غربی‌ها با قرار دادن دکتر مصدق در مقابل شاه جوان ایران محمد رضا شاه پهلوی و ایجاد دشمنی بین این دو، روند دمکراسی و پیشرفت ملی‌ را در ایران از پا در آوردند. وی محکوم بخیانت شد و پس از سه سال در زندان در احمد آباد تا آخر عمر تحت حبس خانگی بود.



عکسی که دکتر مصدق به یکی از نمایندگان مجلس تقدیم کرده است. دکتر مصدق رهبری نهضت ملی شدن صنعت نفت را برعهده گرفت و نفت را از چنگ اروپایی‌های جنایتکار در آورده و به ملت ایران برگرداند ولی با خیانت آخوند‌ها که با پشتیبانی اروپایی‌ها او را کافر نامیدند، و دخالت سازمان‌های اطلاعاتی انگلیس، فرانسه و آمریکا که منجر به کودتای ۲۸ مرداد شد ، دکتر مصدق محاکمه و زندانی شد و به دلیل میهن پرستی‌ در میهن خویش زندانی و مجازات گشت. و غربی‌ها تمامی گناهان را به گردن شاه جوان انداختند که در این میان هیچکاره بود.