نمایش پستها با برچسب ایران به روایت تصویر. نمایش همه پستها
نمایش پستها با برچسب ایران به روایت تصویر. نمایش همه پستها
اسفند ۱۸، ۱۳۹۱
اسفند ۰۱، ۱۳۹۱
ارگ رایِن یکی از بزرگترین بناهای خشتی جهان در کرمان
ارگ رایِن یکی از بزرگترین بناهای خشتی جهان است. این بنای تاریخی بزرگ با مساحتی بیش از بیست و دو هزار مترمربع، دومین بنای خشتی بزرگ جهان بعد از ارگ بم است.
ارگ راین در جنوب غربی شهر کنونی راین در استان کرمان ایران قرار دارد. این بنای خشتی تا حدودی به ارگ تاریخی بم شبیهاست و بر بالای تپهای قرار دارد.
قلعه راین یکی از مهمترین آثار تاریخی کهن راین است و بر موجودیت راین قبل از اسلام مهر تأیید می نهد. گفته میشود قدمت آن به دوره ساسانیان بر میگردد. در تاریخ کرمان، از قلعه راین در قرن اول ه.ق. نام برده شدهاست. قلعههایی با قدمت و سابقه بیشتر در این محل وجود داشته که بر اثر حوادث طبیعی از بین رفتهاند.
ارگ راین یک از دژهای فرمانروایی میرزا حسین خان(راینی) بوده که در زمان نادر شاه افشار و پسر او محمد علی خان در زمان زندیه بودهاست. این ارگ پس از سرنگونی زندیه به دست آغا محمد خان قاجار جای زندگی نوادگان میرزا حسین خان نامی به میرحسینی بوده که هنوز گروهی از انان در این شهر و بیشترشان در شهر کرمان باشنده هستند.فرمانروایی پدر و پسر در این ولایت نشان از رخنه و محبوبیت آنان در این سرزمین دارد.تا انجا که این ارگ در بسیاری از منابع با نام ارگ میرزا حسین خان نامیده شدهاست.
نقشه قلعه تقریباً مربع شکل و با چندین برج در اطراف مزین شدهاست . دور تا دور قلعه را حصاری در برگرفته که ارتفاع آن بیش از ده متر است . تنها ورودی قلعه از جبهه شرقی است که با سر در بزرگ و باشکوه به محوطه داخلی راه دارد.
عناصر قلعه عبارتاند از بازار، اصطبل (تابستانی و زمستانی)، زورخانه، خانههای اعیانی و محله عامه نشین. این قلعه بخش عامه نشین و اعیان نشین دارد و فضاهای معماری مورد نیاز مردم مانند زورخانه، مسجد و اصطبل در آن دیده میشود. مصالح کلی آن خشت خام است.
ارگ راین در جنوب غربی شهر کنونی راین در استان کرمان ایران قرار دارد. این بنای خشتی تا حدودی به ارگ تاریخی بم شبیهاست و بر بالای تپهای قرار دارد.
قلعه راین یکی از مهمترین آثار تاریخی کهن راین است و بر موجودیت راین قبل از اسلام مهر تأیید می نهد. گفته میشود قدمت آن به دوره ساسانیان بر میگردد. در تاریخ کرمان، از قلعه راین در قرن اول ه.ق. نام برده شدهاست. قلعههایی با قدمت و سابقه بیشتر در این محل وجود داشته که بر اثر حوادث طبیعی از بین رفتهاند.
ارگ راین یک از دژهای فرمانروایی میرزا حسین خان(راینی) بوده که در زمان نادر شاه افشار و پسر او محمد علی خان در زمان زندیه بودهاست. این ارگ پس از سرنگونی زندیه به دست آغا محمد خان قاجار جای زندگی نوادگان میرزا حسین خان نامی به میرحسینی بوده که هنوز گروهی از انان در این شهر و بیشترشان در شهر کرمان باشنده هستند.فرمانروایی پدر و پسر در این ولایت نشان از رخنه و محبوبیت آنان در این سرزمین دارد.تا انجا که این ارگ در بسیاری از منابع با نام ارگ میرزا حسین خان نامیده شدهاست.
نقشه قلعه تقریباً مربع شکل و با چندین برج در اطراف مزین شدهاست . دور تا دور قلعه را حصاری در برگرفته که ارتفاع آن بیش از ده متر است . تنها ورودی قلعه از جبهه شرقی است که با سر در بزرگ و باشکوه به محوطه داخلی راه دارد.
عناصر قلعه عبارتاند از بازار، اصطبل (تابستانی و زمستانی)، زورخانه، خانههای اعیانی و محله عامه نشین. این قلعه بخش عامه نشین و اعیان نشین دارد و فضاهای معماری مورد نیاز مردم مانند زورخانه، مسجد و اصطبل در آن دیده میشود. مصالح کلی آن خشت خام است.
بهمن ۱۳، ۱۳۹۱
فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید
آنتونی شرلی (١٨۶۵-۱٨۳۵) نام یک راهزن و دزد دریای انگلیسی است که در سال ١٨٠٣ به علت دزدی از کشتیهای ايرانى در زندان انگلستان بود.او دو برادر به نامهای رابرت شرلی و توماس شرلی داشت که آنها هم جز دزدان دریایی بودند.
او از سواحل غربی آفریقا به آمریکای مرکزی رفت اما مورد تعقیب قرار گرفت و در سال ١٨٩٧ به لندن بازگشت و در سال ١٨٩٨ گروهی از داوطلبان را با یک کشتی هندى به شهر فرارای ایتالیا آورد. او بعد از سفر به شهر ونیز، عزم سفر به ایران را کرد. و بعد از ورود به ایران از طرف شاه قاجار مورد توجه قرار گرفت.
او در این سفر ثروت زیادی از ایران و حلب بدست آورد.او همچنین هدایای بسیاری از شاه قاجار گرفت و شاه قاجار وی را میرزا خطاب کرد.
سپس به انگلیس برگشت و شرح پیدا کردن یک گنج را در بین مردمی ساده دل (ایرانی ها) و مهمان نواز که او از آنها با عنوان احمقهای پولدار نام میبرد، به شيادان و گشنه هاى انگلیس داد، و اینبار از طرف دولت انگلیس و با اهداف سیاسی راهی ایران گشت. و به مقام سفیر ایران در اروپا از طرف شاهان قاجار منصوب شد. (آنتونی شرلی در مقام رئیس سفارت ایران در اروپا
بعد از ورود این برادران به ایران، در زمان قاجارها، ایران تا امروز روی خوش ندیده است، و هر چه داشته از دست داده بخصوص، نیرهای متفکر و نخبه و سازنده ایران که به وسیله عوامل انگلیس در ایران یا ترور شده و یا با تحریک شاه، دستور کشتنشان را گرفتند. جنگهای بین ایران و روسها که منجر به جدا شدن بخشهای عظیمی از ایران گشت از تحریکات این برادران است که در تاریخ فرانسه از آن یاد شده است.
شیردال در میان مردمان ایران باستان و عیلامیها نقش محافظ گنجینههای خداوند را به عهده داشتند.
(تمدن عیلام یا تمدن ایلام یکی از قدیمیترین و نخستین تمدنهای جهان است. بر اساس بخشبندی جغرافیایی امروز، ایلام باستان سرزمینهای خوزستان، ایلام ، کهگیلویه و بویراحمد و استانهای فارس ، بوشهر، لرستان، استان چهارمحال و بختیاری، و کرمانشاه را شامل میشد.)
شیردال موجودی افسانهای با تن شیر و سر عقاب (دال) و گوش اسب است. دال، واژه کردی برای عقاب است واین واژه در اکثر مناطق کردنشین شامل کرمانشاه و کردستان مورد استفاده قرار میگیرد. تندیسهای به شکل شیردال در معماری کاربرد زیادی دارند. شیردالها در معماری عیلامی کاربرد داشتند و نمونه برجستهای از آن در شوش پیدا شده است. روی کفل این شیردال نوشتهای است به خط میخی عیلامی از اونتاش گال که آن جانور را به اینشوشیناک خدای خدایان عیلام هدیه کرده است. این شیردال که بدست بانو گیرشمن بازسازی شدهاست در قلعه شوش نگه داری میشود. مردم باستان شیردالها را نگهبان گنجینههای خدایان میپنداشتند.
رومن گیرشمن (۱۸۹۵-۱۹۷۹) (به فرانسوی: Roman Ghirshman) باستانشناس فرانسوی بود.
تیم گیرشمن، نشسته از راست به چپ: رومن گیرشمن، تانیا گیرشمن و کوننتنو.
وی در خارکف اکراین در خانواده ای یهودی به دنیا آمد. به سال ۱۹۱۷ به پاریس نقل مکان کرد تا باستانشناسی و زبانهای باستانی را فراگیرد، تحصیلاتش را در دانشگاه سوربن، مدرسه تحصیلات عالیه و مدرسه عالیه لووربه پایان رسانید. اولین کار تجربی او زمانی بود که همراه با یک هیئت باستانشناسی فرانسوی به تلو واقع در کشور عراق رفت (۱۹۳۰).
وی بیشتر به آثار باستانی ایران علاقمند بود، در سالهای بعد، در راس هیئتی همراه با همسرش، تانیا گیرشمن به ایران آمد و به حفاریهایی در تپه گیان نهاوند، زرامین سفلی، لرستان، اسد آباد، تپه سیلک، بگرام، بیشاپور و شوش پرداخت.
وی در ۱۹۴۹ سفری به کوههای سختگذر بختیاری کرد و برای نخستین بار در ایران موفق به کشف غاری که مسکن انسانهای عصر نوسنگی بود گردید.
مطالعات وی در چغازنبیل در ۴ جلد چاپ گردیده، و هم چنین وی گروه کاوش در جزیره خارک، ایوان کرخه، و آثار پارتها در مسجد سلیمان خوزستان را سرپرستی کرد.
گیرشمن آثار زیادی در زمینه باستانشناسی، تاریخ، کتیبهها و سکههای ایران از خود به یادگار گذاشت و بارها از طرف انجمنهای مختلف از او به خاطر خدمت به فرهنگها تجلیل به عمل آمد. با ۳۰۰ یادداشت و ۲۰ کتاب منتشر شده، گیرشمن پربارترین و مورد توجهترین کارشناس درباره ایران باستان بود. برخی از تحقیقات وی درباره شوش هنوز منتشر نشده، اما راهنمای باستانشناسان دیگر مانند هنری گش (Henri Gashe) در مطالعات باستانشناسی در دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ در ایران بودهاست.
از مهمترین آثارش کتاب "ایران از آغاز تا اسلام" است که در ایران توسط دکتر محمد معین در سال ۱۳۳۵ هجری خورشیدی ترجمه شد.
مقادیر زیادی از آثار باستانی کشف شده در ایران بوسیله ایشان به فرانسه برده شد که اینک در موزهای فرانسه نگهداری میشود.
بهمن ۱۲، ۱۳۹۱
تمدن غارت شده
گارد جاویدان نقش برجستهای از گارد جاویدان که در کاخ داریوش بزرگ در شهر باستانی شوش قرار داشت. گارد جاویدان نیروهای خبرهای از سربازان بودند که برای ایفای دو نقش تربیت شده بودند؛ هم به عنوان گارد شاهنشاهی و هم به عنوان عضوی از ارتش در جنگهای ایران و یونان در دوران هخامنشی ایفای نقش میکردند و شمار آنها به ده هزار تن میرسید. این سپاه به ده هنگ هزار نفری بخش میشد. از آن روی به آن سپاه جاویدان میگفتند که هیچگاه از شمار آنها کم نمیشد.
اسطرلاب ایرانی متعلق به سده هجدهم میلادی که در موزه تاریخ علم کمبریج نگهداری میشود.این ابزار برای سنجش ارتفاع، سمت، بعد و میل خورشید و ستارگان، تعیین وقت در ساعات روز و شب، زمان طلوع و غروب آفتاب و بسیاری کاربردهای دیگر بهکار میرفتهاست.
اسطرلاب ایرانی، ساخته دانشمندان باستان ایران، دقیقترین وسیله اندازهگیری زمان است که هنوز علم بشری نتوانسته است، نظیر آن را بسازد و به گفته فردوسی بزرگ، ۱۰۰۰ سال طول میکشد که چنین ابزاری ساخته شود. این وسیله در زمان قاجارها به انگلستان برده شد. و در ایران جمع شد و بعنوان وسیله جادوگری مشهور گشت. ساعتهای امروزی، یک کپی از یک قسمت جزی این ابزار است.
قالی اردبیل یک جفت قالی ایرانی معروف است که در آرامگاه شیخ صفیالدین اردبیلی یافت شدهاست. این قالی از نظر طرح و بافت یکی از نفیسترین و مشهورترین قالیهای جهان است و هسته مرکزی گروه قالیهای ترنجدان است. این فرش در اردبیل بافتهشدهاست و در فهرست ۵۰ شاهکار هنری برگزیده جهان، در مکان بیستونهم است.این قالی در حال حاضر در موزهٔ ویکتوریا و آلبرت انگلستان نگهداری میشود.
بر طبق باستان شناسان و جامعه شناسان بینالمللی مردمی که دارای تمدن بالایی هستند، قادر به تولید هنر مرکب میشوند. چنین هنری مجموعه از هنرهای نقاشی، بافندگی تجسمی و تولیدی است در دنیا بینظیر و یگانه است و مانند هنرهای مینیاتور، کاشی کاری، منبت کاری، قلم کاری، ترمه بافی، معماری و صنایع دستی ایران که در نوع خودش شاهکارهای هنری محسوب میشود.
دیدار مصدق و ترومن در کاخ سفید
نيمه دوم مهرماه ۱۳۳۰ (اکتبر ۱۹۵۱) بيشتر گزارش هاى سياسى رسانهها در سراسر جهان در ارتباط با ايران بود زیرا دکتر محمد مصدق رئیس دولت وقت ايران در نيويورک بود تا از برحق بودن ايران در ملى کردن نفت خود و طرد نفوذ خارجى از ايران که مغاير استقلال و حاکميت يک ملت است دفاع کند.
وى که ۱۴ مهر عازم نيويورک شده بود و در جلسه شوراى امنيت شرکت کرده بود از آن پس هر روز چند مصاحبه و سخنرانى درباره مظالم دولت انگلستان و مداخلات استعمارى اين دولت در ايران از نخستين دهه قرن ۱۹ تا به آن روز انجام مى داد.
دکتر مصدق ضمن اظهارات خود در شوراى امنيت بيشتر بدبختى هاى ايران در قرون ۱۹ و ۲۰ را نتيجه مداخلات انگلستان در ايران و سياست هاى آن دولت معرفى کرد که باز هم حاضر نمى شود از سر ايرانيان بيدار شده از خواب غفلت دست بردارد. استدلال دکتر مصدق سبب شد که شوراى امنيت تصميم بگيرد که رسيدگى به قطعنامه انگلستان بر ضد ايران را موکول به صدور حکم دادگاه بين المللى (لاهه) کند.
مصدق ۳۰ مهر براى ديدار با ترومن رئیس جمهورى وقت آمريکا از حزب دمکرات وارد واشنگتن شد و با رفتار و بيانات خود نظر مردم امريکا نسبت ايران روشن ساخت. استقبال مردم نيويورک و واشنگتن از دکتر مصدق کم سابقه بود.
دين آچسن وزير امور خارجه وقت امريکا که جداگانه با دکتر مصدق ملاقات و مذاکره کرده بود در خاطرات خود نوشته است: ترومن و من در مذاکره با مصدق قانع شديم که نبايد زياد تسليم نظر انگلستان در قبال مسئله نفت ايران از جمله موافقت با تعرض نظامى انگلستان به منظور تصرف آبادان شويم. دکتر مصدق در مذاکرات ، در جايى که احساس مى کرد ممکن است به زيان ايران تمام شود چهره درهم مى کشيد و لجوجانه حاضر به گذشت نمى شد و من در چهره او که در لحظات ديگر متبسم بود "ناسيوناليسم ايرانى" را که در تاريخ باستان خوانده بودم به وضوح مشاهده مى کردم.
دکتر مصدق پس از مذاکراه با مقامات آمريکايى و انجام چند مصاحبه در واشنگتن از طريق مصر به ميهن بازگشت. او در طول اقامت کوتاه خود در مصر نطقى ايراد کرد و در آن موهبت برخوردار بودن از استقلال و حاکميت ملى و طرد استعمار و آثار نکبت بار آن را مورد تاکيد قرار داد. جمال عبدالناصر پس از رسيدن به قدرت بارها گفته بود که نطق دکتر مصدق در قاهره او را منقلب کرد. افسران مصرى کمتر از دو سال بعد به نظام سلطنتى دست نشانده انگلستان در مصر پايان دادند.
دکتر مصدق در جلسه سوم آذر ماه مجلس گزارش سفر خودرا مطرح و تاکيد کرد که انگلستان نمى خواهد ما امور نفتمان را که ميراث مشترکمان است در دست داشته باشيم و براى شکست دادنمان به هر دسيسه و نيرنگ دست خواهد زد، بايد متحد و مراقب باشيم.
اسطرلاب ایرانی متعلق به سده هجدهم میلادی که در موزه تاریخ علم کمبریج نگهداری میشود.این ابزار برای سنجش ارتفاع، سمت، بعد و میل خورشید و ستارگان، تعیین وقت در ساعات روز و شب، زمان طلوع و غروب آفتاب و بسیاری کاربردهای دیگر بهکار میرفتهاست.
اسطرلاب ایرانی، ساخته دانشمندان باستان ایران، دقیقترین وسیله اندازهگیری زمان است که هنوز علم بشری نتوانسته است، نظیر آن را بسازد و به گفته فردوسی بزرگ، ۱۰۰۰ سال طول میکشد که چنین ابزاری ساخته شود. این وسیله در زمان قاجارها به انگلستان برده شد. و در ایران جمع شد و بعنوان وسیله جادوگری مشهور گشت. ساعتهای امروزی، یک کپی از یک قسمت جزی این ابزار است.
قالی اردبیل یک جفت قالی ایرانی معروف است که در آرامگاه شیخ صفیالدین اردبیلی یافت شدهاست. این قالی از نظر طرح و بافت یکی از نفیسترین و مشهورترین قالیهای جهان است و هسته مرکزی گروه قالیهای ترنجدان است. این فرش در اردبیل بافتهشدهاست و در فهرست ۵۰ شاهکار هنری برگزیده جهان، در مکان بیستونهم است.این قالی در حال حاضر در موزهٔ ویکتوریا و آلبرت انگلستان نگهداری میشود.
بر طبق باستان شناسان و جامعه شناسان بینالمللی مردمی که دارای تمدن بالایی هستند، قادر به تولید هنر مرکب میشوند. چنین هنری مجموعه از هنرهای نقاشی، بافندگی تجسمی و تولیدی است در دنیا بینظیر و یگانه است و مانند هنرهای مینیاتور، کاشی کاری، منبت کاری، قلم کاری، ترمه بافی، معماری و صنایع دستی ایران که در نوع خودش شاهکارهای هنری محسوب میشود.
دیدار مصدق و ترومن در کاخ سفید
Visit of his Excellency Mohammad Mossadegh, Prime Minister of Iran, to the United States of America, October 6 to November 18, 1951.
نيمه دوم مهرماه ۱۳۳۰ (اکتبر ۱۹۵۱) بيشتر گزارش هاى سياسى رسانهها در سراسر جهان در ارتباط با ايران بود زیرا دکتر محمد مصدق رئیس دولت وقت ايران در نيويورک بود تا از برحق بودن ايران در ملى کردن نفت خود و طرد نفوذ خارجى از ايران که مغاير استقلال و حاکميت يک ملت است دفاع کند.
وى که ۱۴ مهر عازم نيويورک شده بود و در جلسه شوراى امنيت شرکت کرده بود از آن پس هر روز چند مصاحبه و سخنرانى درباره مظالم دولت انگلستان و مداخلات استعمارى اين دولت در ايران از نخستين دهه قرن ۱۹ تا به آن روز انجام مى داد.
دکتر مصدق ضمن اظهارات خود در شوراى امنيت بيشتر بدبختى هاى ايران در قرون ۱۹ و ۲۰ را نتيجه مداخلات انگلستان در ايران و سياست هاى آن دولت معرفى کرد که باز هم حاضر نمى شود از سر ايرانيان بيدار شده از خواب غفلت دست بردارد. استدلال دکتر مصدق سبب شد که شوراى امنيت تصميم بگيرد که رسيدگى به قطعنامه انگلستان بر ضد ايران را موکول به صدور حکم دادگاه بين المللى (لاهه) کند.
مصدق ۳۰ مهر براى ديدار با ترومن رئیس جمهورى وقت آمريکا از حزب دمکرات وارد واشنگتن شد و با رفتار و بيانات خود نظر مردم امريکا نسبت ايران روشن ساخت. استقبال مردم نيويورک و واشنگتن از دکتر مصدق کم سابقه بود.
دين آچسن وزير امور خارجه وقت امريکا که جداگانه با دکتر مصدق ملاقات و مذاکره کرده بود در خاطرات خود نوشته است: ترومن و من در مذاکره با مصدق قانع شديم که نبايد زياد تسليم نظر انگلستان در قبال مسئله نفت ايران از جمله موافقت با تعرض نظامى انگلستان به منظور تصرف آبادان شويم. دکتر مصدق در مذاکرات ، در جايى که احساس مى کرد ممکن است به زيان ايران تمام شود چهره درهم مى کشيد و لجوجانه حاضر به گذشت نمى شد و من در چهره او که در لحظات ديگر متبسم بود "ناسيوناليسم ايرانى" را که در تاريخ باستان خوانده بودم به وضوح مشاهده مى کردم.
دکتر مصدق پس از مذاکراه با مقامات آمريکايى و انجام چند مصاحبه در واشنگتن از طريق مصر به ميهن بازگشت. او در طول اقامت کوتاه خود در مصر نطقى ايراد کرد و در آن موهبت برخوردار بودن از استقلال و حاکميت ملى و طرد استعمار و آثار نکبت بار آن را مورد تاکيد قرار داد. جمال عبدالناصر پس از رسيدن به قدرت بارها گفته بود که نطق دکتر مصدق در قاهره او را منقلب کرد. افسران مصرى کمتر از دو سال بعد به نظام سلطنتى دست نشانده انگلستان در مصر پايان دادند.
دکتر مصدق در جلسه سوم آذر ماه مجلس گزارش سفر خودرا مطرح و تاکيد کرد که انگلستان نمى خواهد ما امور نفتمان را که ميراث مشترکمان است در دست داشته باشيم و براى شکست دادنمان به هر دسيسه و نيرنگ دست خواهد زد، بايد متحد و مراقب باشيم.
بهمن ۱۱، ۱۳۹۱
همه سر به سر تن به کشتن دهیم ... از آن به که کشور به دشمن دهیم
نبرد گنجه
جوادخان گنجهای پس از اینکه ژنرال سیسیانوف روس... فرمانده ارتش روس که به سبب آگهی از سستی و بیلیاقتیهای شاه و دربار قاجار به ایران لشگر کشید و شهر گنجه را در محاصره خود در آورده بود در برابرش ایستاد و با اندک نیرویی که داشت شجاعانه سپاهیان دشمن را به شهر راه نداد او به دفعات درخواست ژنرال روسی را دایر به تسلیم و تحویل دژ رد کرد، و در آخر پیغام داد که: «شما باید جسد مرا در پای دیوار قلعه پارهپاره بکنید تا بتوانید داخل دژ شوید.»
در پایان جوادخان و یارانش با اینکه در اثر خیانت تعدادی از مردم شهر و از هم پاشیدن نیروهای سپاهش و به امید رسیدن نیرو از آذربایجان به وسیله عباس میرزا، به درون دژ شهر گنجه رفت و به سبب دیر رسیدن نیروهای پشتیبان بدلیل گرفتارییها پشت هم اندازیهای درباریان خائن و همچنین فصل سرما و پس از اینکه نیروهای دشمن راه آب شهر را بسته بودند و در پایان یک شبانه روز با شلیک توپ از همه سوی شهر را مورد یورش قرار دادند و راه را برای ورود ژنرال دیگر ارتش روس پورتیناکین بوسیله پشتیبانی توپخانه دشمن بدرون دژ آمده بودند و در هنگام نبرد تن به تن برای بیرون راندن سربازان روس از برجهای دژ زخمی شدو با اینکه پسرش را که به یاریش شتافته بود را به برجی دیگری فرستاده بود خود و فرزندش حسینقلی خان هر کدام بر بالای سر یکی از توپهای برج ایستاده و تا آخرین قطره خونشان به نبرد ادامه دادند تا کشته شدند.
در اینجا بود که سروناز بانو همسر جوادخان پس از شنیدن کشته شدن وی به جای شیون و زاری بر سر یاران و خانواده فریاد زد :
جوادخان کشته شد؛ اما ایران که نمرده است، همه جا را سنگر ببندید و آماده باشیدتا به جوادخان بپیوندیم .
آنگاه گفت شاهنامه را بیاورید امروز روز رزم است و دیوان حافظ را جایی نیست . وقتی که کتاب را گشود، با بانگ رسا گفت که گوش کنید که چه می گوید :
همه سر به سر تن به کشتن دهیم ....... از آن به که کشور به دشمن دهیم
کتاب را بست و گفت : شنیدید، پس به کار گیرید!
روسها دژ گنجه را گرفتند دروازههای شهر را به روی مردم بستند، و جمله را قتل عام نموده دارایی شهر را به غارت بردند و مساجد را ویران کردند . در شهرگنجه ۷۰۰۰ نفر کشته شده و ۱۸۰۰۰ نفر اسیر شدند که اکثرشان زنان بودند. ۵۰۰ نفر از اهالی شهر که بیشترشان زنان و مردن مسن و اطفال خردسال بودند به مسجد پناه بردند. به دستور سیسیانوف همه آنها را در مسجد قتلعام کردند. به فرمان وی، جامع بزرگ شهر به کلیسا تبدیل شد و نام شهر نیز به « الیزابت پول» تغییر کرد حتی پس از اینکه حکومت تزاری از بین رفت، باز نام آن شهر را تغییر دادند و نام آن را (کیروف آباد) گذاشتند، تا سرانجام پس از فروپاشی شوروی، گنجه بار دیگر نام اصلی خود را بازیافت.
آری این بود سرگذشت دلاوری از دلاوران ایران زمین در گنجه و ارزش و مقام شاهنامه فردوسی در سراسر ایرانزمین که چگونه پاسداشته میشده است و میشود.
پیکر جوادخان را همراه با عدهای از یارانش، در مسجد جمعه گنجه به خاک میسپارند تا در اوایل دهه۱۹۶۰ میلادی حادثهای رخ میدهد و نام جوادخان را دوباره بر سر زبانها میاندازد. احمدعیسیاف این رویداد را در کتاب «گنجه و گنجهلیلر» [گنجه و گنجهایها] چنین شرح میدهد :: این حادثه قبل از آن که من به گنجه بیایم، اتفاق افتاده است. خیلی جلوتر در اوایل دهه۱۹۶۰ (۱۳۳۹). لکن پس از سپری شدن ۱۵ - ۱۰ سال، باز هم درباره آن صحبتها ادامه داشت. آن هم با صدای بلند.
میخواستند در نزدیکی حمام «چوکک»، در حیاط مسجد جمعه، فوارهای بسازند. تراکتور ناهمواریهای زمین را هموار میکرد که ناگهان به مانعی برخورد. نگاه کردند و قبر بزرگی دیدند. هر چهار طرفش مثل صندوق بتونی بود. همه میدانستند که در آن پیرامون، قبر زیاد است، ولی بیآن که توجه کنند، زمین را میکندند. این بار ممکن نشد. هر کاری کردند که پیچانده و از جا بلند کنند نتوانستند به نوشته سنگ مزار نگاه کردند، چه دیدند؟ این که آرامگاه جوادخان است. تراکتورچی دست از کار کشید و رفت: «گناه است، من به این دست نمیزنم». خیلیها دست نگهداشتند: این که یک اثر تاریخی است. اجازه بدهید کارشناسان ببینند، بعد ....
به کمیته حزبی شهر خبر دادند و به آکادمی علوم تلگرافی مخابره کردند. به هر جایی که گمان میرفت، اطلاع داده شد. سه روز، پنج روز، کمی منتظر شدند، کسی نیامد... یک روز صاحب اختیار شهر آمد، دستهایش را به کمر زده و شکم گندهاش را جلو داده:
- آخر جوادخان کیست؟ گفت - دورهخان، بیگ خیلی وقت است که سپری شده، از بین ببریدش!
نتوانستند بتون را داغان کنند. از هر کجا بود دینامیت پیدا کرده، آوردند و قبر را منفجر کردند. صبح آن روز دیدند که یکی از مناره مسجد جمعه که زینتبخش شهر بود، کج شده است. گفتم که کج شد. آن هنگام اندکی مشخص میشد، ولی الان به طور کامل دیده میشود. این هم دردی شد از آن موقع. اکنون کارشناسان هر چه سعی و تلاش میکنند به جایی نمیرسند. بیخود نگفتهاند که آنچه آدمی به خود میکند، دیگری نمیتواند بکند [از ماست که بر ماست] . حداقل امروز باید بیدار شویم.
تصاویری از آرامگاه و نامههای جوادخان
جوادخان گنجهای پس از اینکه ژنرال سیسیانوف روس... فرمانده ارتش روس که به سبب آگهی از سستی و بیلیاقتیهای شاه و دربار قاجار به ایران لشگر کشید و شهر گنجه را در محاصره خود در آورده بود در برابرش ایستاد و با اندک نیرویی که داشت شجاعانه سپاهیان دشمن را به شهر راه نداد او به دفعات درخواست ژنرال روسی را دایر به تسلیم و تحویل دژ رد کرد، و در آخر پیغام داد که: «شما باید جسد مرا در پای دیوار قلعه پارهپاره بکنید تا بتوانید داخل دژ شوید.»
در پایان جوادخان و یارانش با اینکه در اثر خیانت تعدادی از مردم شهر و از هم پاشیدن نیروهای سپاهش و به امید رسیدن نیرو از آذربایجان به وسیله عباس میرزا، به درون دژ شهر گنجه رفت و به سبب دیر رسیدن نیروهای پشتیبان بدلیل گرفتارییها پشت هم اندازیهای درباریان خائن و همچنین فصل سرما و پس از اینکه نیروهای دشمن راه آب شهر را بسته بودند و در پایان یک شبانه روز با شلیک توپ از همه سوی شهر را مورد یورش قرار دادند و راه را برای ورود ژنرال دیگر ارتش روس پورتیناکین بوسیله پشتیبانی توپخانه دشمن بدرون دژ آمده بودند و در هنگام نبرد تن به تن برای بیرون راندن سربازان روس از برجهای دژ زخمی شدو با اینکه پسرش را که به یاریش شتافته بود را به برجی دیگری فرستاده بود خود و فرزندش حسینقلی خان هر کدام بر بالای سر یکی از توپهای برج ایستاده و تا آخرین قطره خونشان به نبرد ادامه دادند تا کشته شدند.
در اینجا بود که سروناز بانو همسر جوادخان پس از شنیدن کشته شدن وی به جای شیون و زاری بر سر یاران و خانواده فریاد زد :
جوادخان کشته شد؛ اما ایران که نمرده است، همه جا را سنگر ببندید و آماده باشیدتا به جوادخان بپیوندیم .
آنگاه گفت شاهنامه را بیاورید امروز روز رزم است و دیوان حافظ را جایی نیست . وقتی که کتاب را گشود، با بانگ رسا گفت که گوش کنید که چه می گوید :
همه سر به سر تن به کشتن دهیم ....... از آن به که کشور به دشمن دهیم
کتاب را بست و گفت : شنیدید، پس به کار گیرید!
روسها دژ گنجه را گرفتند دروازههای شهر را به روی مردم بستند، و جمله را قتل عام نموده دارایی شهر را به غارت بردند و مساجد را ویران کردند . در شهرگنجه ۷۰۰۰ نفر کشته شده و ۱۸۰۰۰ نفر اسیر شدند که اکثرشان زنان بودند. ۵۰۰ نفر از اهالی شهر که بیشترشان زنان و مردن مسن و اطفال خردسال بودند به مسجد پناه بردند. به دستور سیسیانوف همه آنها را در مسجد قتلعام کردند. به فرمان وی، جامع بزرگ شهر به کلیسا تبدیل شد و نام شهر نیز به « الیزابت پول» تغییر کرد حتی پس از اینکه حکومت تزاری از بین رفت، باز نام آن شهر را تغییر دادند و نام آن را (کیروف آباد) گذاشتند، تا سرانجام پس از فروپاشی شوروی، گنجه بار دیگر نام اصلی خود را بازیافت.
آری این بود سرگذشت دلاوری از دلاوران ایران زمین در گنجه و ارزش و مقام شاهنامه فردوسی در سراسر ایرانزمین که چگونه پاسداشته میشده است و میشود.
پیکر جوادخان را همراه با عدهای از یارانش، در مسجد جمعه گنجه به خاک میسپارند تا در اوایل دهه۱۹۶۰ میلادی حادثهای رخ میدهد و نام جوادخان را دوباره بر سر زبانها میاندازد. احمدعیسیاف این رویداد را در کتاب «گنجه و گنجهلیلر» [گنجه و گنجهایها] چنین شرح میدهد :: این حادثه قبل از آن که من به گنجه بیایم، اتفاق افتاده است. خیلی جلوتر در اوایل دهه۱۹۶۰ (۱۳۳۹). لکن پس از سپری شدن ۱۵ - ۱۰ سال، باز هم درباره آن صحبتها ادامه داشت. آن هم با صدای بلند.
میخواستند در نزدیکی حمام «چوکک»، در حیاط مسجد جمعه، فوارهای بسازند. تراکتور ناهمواریهای زمین را هموار میکرد که ناگهان به مانعی برخورد. نگاه کردند و قبر بزرگی دیدند. هر چهار طرفش مثل صندوق بتونی بود. همه میدانستند که در آن پیرامون، قبر زیاد است، ولی بیآن که توجه کنند، زمین را میکندند. این بار ممکن نشد. هر کاری کردند که پیچانده و از جا بلند کنند نتوانستند به نوشته سنگ مزار نگاه کردند، چه دیدند؟ این که آرامگاه جوادخان است. تراکتورچی دست از کار کشید و رفت: «گناه است، من به این دست نمیزنم». خیلیها دست نگهداشتند: این که یک اثر تاریخی است. اجازه بدهید کارشناسان ببینند، بعد ....
به کمیته حزبی شهر خبر دادند و به آکادمی علوم تلگرافی مخابره کردند. به هر جایی که گمان میرفت، اطلاع داده شد. سه روز، پنج روز، کمی منتظر شدند، کسی نیامد... یک روز صاحب اختیار شهر آمد، دستهایش را به کمر زده و شکم گندهاش را جلو داده:
- آخر جوادخان کیست؟ گفت - دورهخان، بیگ خیلی وقت است که سپری شده، از بین ببریدش!
نتوانستند بتون را داغان کنند. از هر کجا بود دینامیت پیدا کرده، آوردند و قبر را منفجر کردند. صبح آن روز دیدند که یکی از مناره مسجد جمعه که زینتبخش شهر بود، کج شده است. گفتم که کج شد. آن هنگام اندکی مشخص میشد، ولی الان به طور کامل دیده میشود. این هم دردی شد از آن موقع. اکنون کارشناسان هر چه سعی و تلاش میکنند به جایی نمیرسند. بیخود نگفتهاند که آنچه آدمی به خود میکند، دیگری نمیتواند بکند [از ماست که بر ماست] . حداقل امروز باید بیدار شویم.
تصاویری از آرامگاه و نامههای جوادخان
آرامگاه جوادخان در شهر گنجه جمهوری آذربایجان. |
برگه ای از نامه جوادخان به سیسیانوف دوم. |
نمای بیرونی بنای یادبود جوادخان. |
بهمن ۰۶، ۱۳۹۱
قلمرو ایران در زمان داریوش بزرگ دنیای آن زمان را شامل میشده است
شیر زنی که اشک ستارخان را در آورد
محمد علی شاه قاجار مجلس را به توپ بسته بودند و در برخی شهرها مثل تبریز غوغایی به پا بود. ستارخان و باقرخان رهبری نبرد با محمد علی شاه قاجار را در تبریز برعهده داشتند شرایط به نحوی بود که حتی زنان با لباس مردانه به میدان آمده بودند و روزنامه حکمت آن زمان با اشاره به حوادث تبریز از شهادت ۲۷ زن شجاع تبریزی در روز ۱۸ رمضان که به حمایت از میهن در برابر ظلم قاجار پرداخته بودند خبر داد.
یکی از شاهدان عینی نبردها در کتابی با عنوان قیام آذربایجان در انقلاب مشروطه نوشته است: روزی می خواستند یکی از زخمی ها را زخم بندی کنند مجروح اصرار می کرد به او و لباسهای خونی اش دست نزنند و بگذارند جان بدهد بالاخره ستارخان نصیحت کرد که موافقت بکند تا زخم او را ببندند. مجروح از روی ناچاری گفت: من مرد نیستم و دخترم. میل ندارم لباس از تن بکنم تا زخمم را مداوا کنید ستارخان منقلب و چشمانش پر از اشک شد و گفت: دختر! من که زنده ام تو چرا به جنگ رفتی.
گفتنی است این خاطره در بخشی از مقاله بلندی تحت عنوان نیمه پنهان تاریخ در مجله زمانه منتشر شده است که روایت های جالب و شنیدنی از غیرت و همت زنان ایرانی را در بحبوحه های تاریخ کشور مطرح کرده است.
بهمت رضا شاه کبیر و با همین مردمان ساده با همین وسایل ساده جاده زیبای چالوس ساخته شد
جاده چالوس در دست احداث، ۱۳۱۲ شمسی
دلقکهای دربار ناصرالدین شاه قاجار ، زنباره، قمارباز، لواط پسند، اخوندپرور، دست نشاند انگلیس، فرشنده بیش از یک سوم خاک ایران، و در یک کلام ننگ تاریخ ایران
دو روز توقف ارتش مدرن دشمن نتیجه مقاومت جانانه ۳ مرزبان ایرانی
شهریور ۱۳۲۰ هنگامی كه متفقین تصمیم به اشغال ایران میگیرند؛ سه مرزبان ایرانی وظیفه پاسداری از مرزهای شمالی ایران را بر عهده داشتهاند .
پس از آنكه ارتش روسها برای ورود به خاك ایران به پل فلزی جلفا - نخجوان كه عملاً تنها و بهترین محل عبور از رود پرخروش ارس در این ناحیه است، نزدیك میشوند، مقاومت دو روزه این سه مرد آغاز میشود
این مرزبانان با اشراف به پل، دو روز تمام لشكر مسلح روس را زمینگیر میكنند، روسها نیز كه چارهای جز عبور از همین پل نداشتهاند نمیتوانستند با توپخانه سنگین به حمله بپردازند و در نهایت با شهادت «ژاندارم شهید سرجوخه ملك محمدی»، «شهید سید محمد راثی هاشمی» و شهید عبدالله شهریاری» توانستند وارد خاك ایران شوند.
مقاومت شجاعانه این سه سرباز چنان تاثیری بر ارتش متجاوز شوروی گذاشت كه پیكر آنان را در همان محل مقاومت با احترام بخاك سپردند.
بهمن ۰۵، ۱۳۹۱
حالِ قومی که در دریا باشند و کشتی بشکند و هر یکی بر تختهای بمانند
عکسی از جوانی دکتر مصدق
بعد از اشغال ایران توسط اعراب دسته دسته کودکان ایرانی را لیف خرما بر گردن نهاده با پای پیاده به عنوان برده به کشورهای عربی می بردند.
پیروز نهاوندی که سال ها قبل به اسارت درامده بود و اینک به عنوان برده در مدینه به کار گماشته می شد. همیشه به این کودکان تازه از راه رسیده و یتیم آب می داد و دست نوازش بر سرشان می کشید.
روزی پیرمرد که کاروان اسیران خردسال ایرانی را می دید به دوستش گفت:
"عمرجگرم را به آتش کشید"
سوگندکه قلبش را در می آورم در این لحظه بود که جرقه های انتقام از فرمانده دشم در دلش دمیده شد.
پیروز اولین بار نبود که اسیر شده بود یک بار در نبرد با رومیان نیز به اسرات در آماده بود.
پیرمرد به بردگی مغیره بن شعبه گماشته شد مغیره بدلیل اینکه پیرمرد دستان قدرتمندی داشت آهنگری و نجاری بلد بود و هنر های بسیار داشت به او لقب ابولولو داد.در آن زمان عمر ورود ایرانیان را به مدینه ممنوع کرده بود اما با اسرار های فراوان مغیره و بدلیل اینکه هنرهای فراوانی را بلد بود با ورود عمر به مدینه موافقت کرد.
وقتی که زنان و دختران ایرانی را در کوچه های شهر می دید که دسته دسته به کنیزی اعراب گرفته می شدند روحش در آتش می سوخت.
بعدها می گویند فیروز به بردگی عمر در آمد و تا آنجا که عمر روزی دو درهم به او می داد که مبلغ بسیار زیادی بود و تا آنجایی توانست اعتماد عمر را بدست آورد که اجازه می داد در پشت سر او و در کنار یاران پیامبر نماز بخواند.
روزی عمر از او پرسید می گویند تو بسیار هنرمند هستی می توانی برای من آسیاب بسازی؟
فیروز نهاوندی لحظه ای اندیشید ظاهرا فکری به ذهنش رسیده بود بعد از درنگ گفت:
"چنان آسیابی برایت بسازم که آوازه اش درایران و روم طنین انداز شود."
در اینجا دو نظریه وجود دارد که نظریه دوم به نظر درست تر می آید:
عده ای معتقد هستند که فیروز همزمان با ساخت آسیاب خنجر دوسری را ساخت و وقتی عمر برای دیدن آسیاب آمده بود با آن خنجر عمر را کشت و در هنگام فرار با دلاوری تمام شش تن از محافظان عمر را نیز هلاک کرد و شش نفر دیگرشان را زخمی کرد.
گروه دوم نیز معتقد هستند که فیروز در مسجد به عمر حمله کرد و با سه ضربه او را کشت سپس به سرعت از میان جمعیت عبور کرد و به هر کس که می خواست بر او شمشیر بکشد ضربتی وارد نمود.
عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت می نویسد:
توطئه قتل عمر که بعضی از ایرانیان ساکن مدینه در آن دست اندرکار بودند در ماه ذی الحجه بامداد سپیده دم عمر به نماز بامداد بیرون شد به مزیگت(گرگ و میش)و همه یاران پیامبر صف کشیده بودند و این فیروز نیز پیش صف اندر نشسته و کاردی حبشی داشت.
دسته به میان اندر چنانکه تیغ هر دو روی بود.و راست و چپ بزند و اهل حبشه چنان دارند چون عمر پیش صف آید و فیروز شش ضرب زد از راست و چپ بر بازو و شکم و یک زخم از آن بزد زیر ناف از آن زخم شهید شد و فیروز بجست.
پیروز پس از گریختن از مدینه یازده سال در ایران بطور پنهانی زندگی کرد زن و فرزندانش را سپاهیان اعراب پیدا کردند و به بهانه انتقام جویی از عمر کشتند پس از سالها روز مکان وی نیز لو رفت و به محاصره در آمد و کشته شد عده ای نیز معتقد هستند وقتی خود را در محاصره اعراب دید خودکشی کرد.
ریز علی خواجوی و فانوس مشهورش
او در سن سیودو سالگی در نزدیکی یکی از روستاهای آذربایجان ،شب هنگام در حالی که در کنار ریل قطار حرکت میکرد، متوجّه مسدود شدن مسیر قطار به علت ریزش کوه شد. در آن هنگام برای نجات قطار و مسافران آن، کت خود را آتش زد و به سمت قطار حرکت کرد.
این کار نتوانست مسئولین قطار را آگاه سازد و در نهایت با شلیک چند گلوله از تفنگ شکاری خود توانست باعث توقف قطار شود.
به گفتهٔ او پس از توقّف قطار مردم ناراضی از قطار پیاده شدند و او را کتک زدند. تا اینکه او آنها را متوجه خطری که در انتظار آنها بود ساخت. پس از آنکه مسافرین با چشم خود ریزش کوه را دیدند به تشکر و عذرخواهی از او روی آوردند.
در زمان شاه فقید ایران از وی بسیار تجلیل شد و داستان او در کتاب درسی دبستان به عنوان سرمشق و معرفی یک قهرمان به کودکان ایران آموزش داده میشد.
در سال ۱۳۸۵ در سومین همایش اعطای تندیس ملی فداکاری از وی تجلیل شد و این تندیس در تالار امینی دانشگاه تهران به او اهدا شد.
بعد از اشغال ایران توسط اعراب دسته دسته کودکان ایرانی را لیف خرما بر گردن نهاده با پای پیاده به عنوان برده به کشورهای عربی می بردند.
پیروز نهاوندی که سال ها قبل به اسارت درامده بود و اینک به عنوان برده در مدینه به کار گماشته می شد. همیشه به این کودکان تازه از راه رسیده و یتیم آب می داد و دست نوازش بر سرشان می کشید.
روزی پیرمرد که کاروان اسیران خردسال ایرانی را می دید به دوستش گفت:
"عمرجگرم را به آتش کشید"
سوگندکه قلبش را در می آورم در این لحظه بود که جرقه های انتقام از فرمانده دشم در دلش دمیده شد.
پیروز اولین بار نبود که اسیر شده بود یک بار در نبرد با رومیان نیز به اسرات در آماده بود.
پیرمرد به بردگی مغیره بن شعبه گماشته شد مغیره بدلیل اینکه پیرمرد دستان قدرتمندی داشت آهنگری و نجاری بلد بود و هنر های بسیار داشت به او لقب ابولولو داد.در آن زمان عمر ورود ایرانیان را به مدینه ممنوع کرده بود اما با اسرار های فراوان مغیره و بدلیل اینکه هنرهای فراوانی را بلد بود با ورود عمر به مدینه موافقت کرد.
وقتی که زنان و دختران ایرانی را در کوچه های شهر می دید که دسته دسته به کنیزی اعراب گرفته می شدند روحش در آتش می سوخت.
بعدها می گویند فیروز به بردگی عمر در آمد و تا آنجا که عمر روزی دو درهم به او می داد که مبلغ بسیار زیادی بود و تا آنجایی توانست اعتماد عمر را بدست آورد که اجازه می داد در پشت سر او و در کنار یاران پیامبر نماز بخواند.
روزی عمر از او پرسید می گویند تو بسیار هنرمند هستی می توانی برای من آسیاب بسازی؟
فیروز نهاوندی لحظه ای اندیشید ظاهرا فکری به ذهنش رسیده بود بعد از درنگ گفت:
"چنان آسیابی برایت بسازم که آوازه اش درایران و روم طنین انداز شود."
در اینجا دو نظریه وجود دارد که نظریه دوم به نظر درست تر می آید:
عده ای معتقد هستند که فیروز همزمان با ساخت آسیاب خنجر دوسری را ساخت و وقتی عمر برای دیدن آسیاب آمده بود با آن خنجر عمر را کشت و در هنگام فرار با دلاوری تمام شش تن از محافظان عمر را نیز هلاک کرد و شش نفر دیگرشان را زخمی کرد.
گروه دوم نیز معتقد هستند که فیروز در مسجد به عمر حمله کرد و با سه ضربه او را کشت سپس به سرعت از میان جمعیت عبور کرد و به هر کس که می خواست بر او شمشیر بکشد ضربتی وارد نمود.
عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت می نویسد:
توطئه قتل عمر که بعضی از ایرانیان ساکن مدینه در آن دست اندرکار بودند در ماه ذی الحجه بامداد سپیده دم عمر به نماز بامداد بیرون شد به مزیگت(گرگ و میش)و همه یاران پیامبر صف کشیده بودند و این فیروز نیز پیش صف اندر نشسته و کاردی حبشی داشت.
دسته به میان اندر چنانکه تیغ هر دو روی بود.و راست و چپ بزند و اهل حبشه چنان دارند چون عمر پیش صف آید و فیروز شش ضرب زد از راست و چپ بر بازو و شکم و یک زخم از آن بزد زیر ناف از آن زخم شهید شد و فیروز بجست.
پیروز پس از گریختن از مدینه یازده سال در ایران بطور پنهانی زندگی کرد زن و فرزندانش را سپاهیان اعراب پیدا کردند و به بهانه انتقام جویی از عمر کشتند پس از سالها روز مکان وی نیز لو رفت و به محاصره در آمد و کشته شد عده ای نیز معتقد هستند وقتی خود را در محاصره اعراب دید خودکشی کرد.
ریز علی خواجوی و فانوس مشهورش
او در سن سیودو سالگی در نزدیکی یکی از روستاهای آذربایجان ،شب هنگام در حالی که در کنار ریل قطار حرکت میکرد، متوجّه مسدود شدن مسیر قطار به علت ریزش کوه شد. در آن هنگام برای نجات قطار و مسافران آن، کت خود را آتش زد و به سمت قطار حرکت کرد.
این کار نتوانست مسئولین قطار را آگاه سازد و در نهایت با شلیک چند گلوله از تفنگ شکاری خود توانست باعث توقف قطار شود.
به گفتهٔ او پس از توقّف قطار مردم ناراضی از قطار پیاده شدند و او را کتک زدند. تا اینکه او آنها را متوجه خطری که در انتظار آنها بود ساخت. پس از آنکه مسافرین با چشم خود ریزش کوه را دیدند به تشکر و عذرخواهی از او روی آوردند.
در زمان شاه فقید ایران از وی بسیار تجلیل شد و داستان او در کتاب درسی دبستان به عنوان سرمشق و معرفی یک قهرمان به کودکان ایران آموزش داده میشد.
در سال ۱۳۸۵ در سومین همایش اعطای تندیس ملی فداکاری از وی تجلیل شد و این تندیس در تالار امینی دانشگاه تهران به او اهدا شد.
بهمن ۰۳، ۱۳۹۱
گفتم به نیرنگ و فسون پنهان کنم ریش درون...... پنهان نمی ماند که خون بر آستانم می رود
سورنا دلیرترین سرداری که جهان به خودش دیده |
"سورنا" یا "سردار سپهبد رستم سورن پهلو" یکی از سرداران سپاه ایران در زمان پادشاهی "اشک سیزدهم" (اُرد اول) اشکانیان است که در سده اول پیش از میلاد میزیست.
وی از نظر نژاد و ثروت و شهرت پس از شاه رتبهٔ اول را در سراسر کشور داشت.
"سورنا" از اعضای "خاندان سورن" یکی از هفت خاندان ممتاز اشکانی است که حوزه نفوذ و حکمرانی آنها منطقه سیستان بود
"پلوتارک" تاریخ نگار یونانی در مورد "سورنا" میگوید: «در دلیری و توانایی پیشروترین پارتی/ایرانی دوران و نیز بلندقدترین و خوش چهره ترین مرد زمان خود بود».
جنگ ایران و روم
"ژولیو سزار"، "پومیه " و "کراسوس " سه تن از فرمانروایان بزرگ روم بودند که در سوم اکتبر سال ۵۶ پیش از میلاد در نشست لوکا تصمیم حمله به ایران را گرفتند و بدین منظور، کراسوس با سپاهی مرکب از ۴۲ هزار نفر از لژیونهای ورزیده روم به سوی ایران روانه شد
"اُرد" پادشاه اشکانی، "سورنا" را مأمور جنگ با "کراسوس" و دفع یورش رومیها کرد، نبرد میان دو کشور در سال ۵۳ پیش از میلاد در جلگههای میانرودان و در نزدیکی شهر حران روی داد.
در جنگ حران، سورنا با یک نقشه نظامی ماهرانه و تاکتیک جنگ و گریز به یاری سواران پارتی که تیراندازان چیرهدستی بودند، توانست یک سوم سپاه روم را نابود و اسیر کند. "کراسوس" و پسرش "فابیوس" دراین جنگ کشته شدند.
جنگ حران که نخستین جنگ بین ایران و روم به شمار میرود، دارای اهمیت بسیار در تاریخ است زیرا رومیها پس از پیروزیهای پیدرپی برای اولین بار در جنگ شکست سختی خوردند که پس از آن دولت مرکزی روم دچار اختلاف شدید شد.
سردار "سورنا" را پدید آورنده جنگ پارتیزانی ( پارتیزان یعنی جنگ به روش پارتیان) در جهان میدانند.
سر انجام "سورنا" در راه نجات جان پادشاه ایران از سوء قصد رومیان جانش را فدا کرد.
برخی پژوهشگران "سورنا" را با "رستم دستان" قهرمان حماسی ایران یکی میدانند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تصویر: مجسمه برنزی یک فرد پارتی است که در موزهٔ ملی ایران موجود می باشد و اعتقاد بر این است که شمایل سردار سورنا میباشد.
اعدام ثقة الاسلام تبریزی به دست روس ها
روایت پیرمردی آذری که دستانش را در آتش سوزاند تا مبادا پس از مرگش روسها نوشتهای را بر ضد ایران با انگشتانش مهر کنند...
پس از استقرار نظام مشروطه و پايان يافتن دوره استبداد صغير در ايران، روسيه كه حامي استبداد بود، در صدد اعاده استبداد در كشور برآمد و به دنبال بهانه بود. استخدام مورگان شوستر آمريكايي توسط مجلس شوراي ملي براي خزانهداري كل كشور، بهانه را به دست آنها داد.
روسها از اين عمل برآشفته شدند و طي اولتيماتوم شديدي، خواهان اخراج شوستر شدند. در اين زمان بين مجلس و دولت بر سر اين اولتيماتوم، بحثهاي زيادي درگرفت كه در اين حال، نيروهاي روسيه نيز بخشي از مناطق غرب و شمال ايران را به اشغال خود درآوردند.
با ورود سپاهيان روس به تبريز، بسياري از مردم به دست آنان قتل عام شدند و ثقة الاسلام تبريزي نيز سعي ميكرد باگفتگو مانع از كشتار مردم گردد. در نهايت، روسها ثقة الاسلام را در روز نهم محرم ۱۳۳۰ ق برابر با نهم دي ماه ۱۲۹۰ ش دستگير كردند.
آنها از ثقة الاسلام خواستند كه براي حفظ جان و مقام خود، مجاهدان تبريزي را آغازگر جنگ و كشتار معرفي كند(چراکه روسها به شدت از جانب دیگر قدرتها تحت فشار برای تخلیه ایران قرار گرفته بودند) ولي وي اين تقاضا را به شدت رد كرد.
روسها كه با تمام قدرتشان در مقابل اين پيرمرد كم آورده بودند، در يك روز سرد زمستاني كه دانه هاي برف فرش سفيدي بر روي زمين مي بافت او را براي اعدام بردند.
پاي چوبه دار بود و هيچ شوخي در كار نبود. ثقه الاسلام به برف نگاه كرد. سپس درخواست منقلي از آتش كرد. سربازان روسي به فوريت خواست او را اجابت كردند.
اين نشانه اين بود كه مرد كم كم به زنده ماندن فكر مي كند و مي فهمد كه آنها شوخي نمي كنند. اي بسا كه بعد از گرم شدن زير كاغذ را مهر مي زد و تاييد مي كرد كه كاملابي گناه هستند و اين مشروطه طلبان هستند كه در صدد به آشوب كشاندن شهر هستند.
و آنها او را دوباره با سلام و صلوات به خانه خود برمي گرداندند. براي روسيه تزاري خوب نبود كه مرد جليل القدري كه پيرمردي بيش نبود، اعدام كند.
مرد بزرگ منش دست هاي خود را روي آتش سرخ و گداخته آتش نگه داشت. گرماي زغال دست هاي او را گرم مي كرد. لحظه اي چشم هايش را بست و شروع به راز و نياز به درگاه خدا نمود.
و ناگهان سربازان روسي صحنه اي را ديدند كه تنشان با همه قساوت و وحشيگري لرزيد. پیرمرد هر ده انگشت دستان خود را در ميان آتش گداخته نهاد و نگه داشت.
بوي گوشت سوخته آدمي در فضا پيچيد. او انگشت هاي هر دو دستش را از بين برده بود و هنوز هم دستش را با تمام جراحتش از روي آتش برنمي داشت.
رئيس روسها از خشم به خود مي لرزيد. به منقل آتش نزديك شد و آن را سرنگون كرد. انگشت هاي مرد بزرگوار نمايان شد. تمامي آنها چون زغال گر گرفته بودند و مانند شمعي در ميان تاريكي قرون شعله مي كشيدند.
رئيس روسها غريد: چرا اين كار را كردي؟ آيا ديوانه شده اي؟
وی بالبخندی گفت
: «آري، ديوانه شده ام. من نخواستم بعد از مرگ من انگشتم را زير آن ورقه منحوس بگذاريد و بگوييد ثقه الاسلام نوشته شما را تاييد كرد.»
رئيس روسها در برابر بزرگي اين مرد خوار شد و بر زمين فرو رفت. دستور اعدام ثقه الاسلام از مسكو رسيده بود و او همان روز اعدام شد.
این بود روایت اعدام ثقة الاسلام تبریزی وطن پرست و مردم دوست از آذربایجان که جانش را فدای ایران عزیز نمود.
شرح ماجرا از زبان احمد کسروی:
كسروي در تاريخ هجده ساله آذربايجان صحنه اعدام ثقه الاسلام و تنی
چند ازمشروطه خواهان بنام را در عصر عاشورا چنين توصيف كرده: “هنگامه دل گداز بس سختي مي بود… مرگ سياه يك سو و غم و درماندگي كشور يك سو، خدا مي داند چه دل سوخته اي درآن ساعت مي داشتند.
ثقه الاسلام به همگي دل مي داد و از هراس و غم ايشان مي كاست… چون خواستند دار زنند نخست شيخ سليم (از مسئولين اجتماعيون _ عاميون) بيچاره خواست سخني گويد افسر دژخوي روسي سيلي و مشت به رويش زده خاموشش گردانيد. دژخيمان ريسمان به گردنشانداختند وكرسي را از زير پايش كشيدند.
دوم نوبت ثقه الاسلام بود، شادروان همچنان بي پروا مي ايستاد… بالاي كرسي رفت. سوم ضيا العلما را خواندند… به روسي با افسر سخن آغاز كرده مي گفت ما چه گناه كرده ايم… آيا كوشيدن در راه كشور خود گناه است؟
دژخيمان دست او را از پشت بستند و با زور بالاي كرسيش بردند. چهارم صادق الملك را خواندند. پنجم آقا محمدابراهيم را پيش آوردند ، او با پاي خود بالاي كرسي رفت و ريسمان را به گردن انداخت .
ششم قلي خان كه پيرمردي بود را پيش خواندند .
هفتم نوبت حسن بود (پسر ۱۸ ساله مسيو) جوان دلير بالاي كرسي با آواز بلندداد زد: “زنده باد ايران”، “زنده باد مشروطه”
و پس از او نوبت قدير پسر شانزده ساله رسيد و او را نيز (با توجه به كينه اي كه به علي مسيو داشتند) بالاي كرسي برده ريسمان به گردنش انداختند.
روسيان براي آنكه دژخويي خود را نيك نشان دهند، باري آن نكردند چشم هاي اينان را بندند و يا چون يكي را مي آويزند و بالاي دار دست و پا مي زند ديگران را دور نگه دارند.
برادر را روبروي چشم برادر به دار كشيدند. چنان كه از پيكرهها پيداست دژخيمان از ناآزمودگي ريسمانها را چنان نينداختند كه زود آسوده گرداند. بيشترشان تا دقيقهها گرفتار شكنجه جان كندن بوده اند.”
.........................................
صحنه دار زدن ثقة الاسلام و گروهی دیگر از آزادیخواهان تبریزی به دست روس ها
ماشینی که فروغ فرخزاد در آن کشته شد
فروغ فرخزاد (فروغالزمان فرخزاد) شاعر معاصر ایرانی است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونههای قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند.
او زاده ۸ دیماه ۱۳۱۳ بود .فروغ فرخزاد بیست و چهارم بهمن سال ۴۵ در ۳۲ سالگی هنگام رانندگی با اتومبیل جیپ شخصیاش، بر اثر تصادف در جاده دروس – قلهک در تهران جان باخت ...
بعد از نیما یوشیج ، فروغ فرخزاد ، در کنار احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر معاصر فارسی است. نمونههای برجسته و اوج شعر نو پارسی در آثار فروغ و شاملو پدیدار گردید.
وی از نظر نژاد و ثروت و شهرت پس از شاه رتبهٔ اول را در سراسر کشور داشت.
"سورنا" از اعضای "خاندان سورن" یکی از هفت خاندان ممتاز اشکانی است که حوزه نفوذ و حکمرانی آنها منطقه سیستان بود
"پلوتارک" تاریخ نگار یونانی در مورد "سورنا" میگوید: «در دلیری و توانایی پیشروترین پارتی/ایرانی دوران و نیز بلندقدترین و خوش چهره ترین مرد زمان خود بود».
جنگ ایران و روم
"ژولیو سزار"، "پومیه " و "کراسوس " سه تن از فرمانروایان بزرگ روم بودند که در سوم اکتبر سال ۵۶ پیش از میلاد در نشست لوکا تصمیم حمله به ایران را گرفتند و بدین منظور، کراسوس با سپاهی مرکب از ۴۲ هزار نفر از لژیونهای ورزیده روم به سوی ایران روانه شد
"اُرد" پادشاه اشکانی، "سورنا" را مأمور جنگ با "کراسوس" و دفع یورش رومیها کرد، نبرد میان دو کشور در سال ۵۳ پیش از میلاد در جلگههای میانرودان و در نزدیکی شهر حران روی داد.
در جنگ حران، سورنا با یک نقشه نظامی ماهرانه و تاکتیک جنگ و گریز به یاری سواران پارتی که تیراندازان چیرهدستی بودند، توانست یک سوم سپاه روم را نابود و اسیر کند. "کراسوس" و پسرش "فابیوس" دراین جنگ کشته شدند.
جنگ حران که نخستین جنگ بین ایران و روم به شمار میرود، دارای اهمیت بسیار در تاریخ است زیرا رومیها پس از پیروزیهای پیدرپی برای اولین بار در جنگ شکست سختی خوردند که پس از آن دولت مرکزی روم دچار اختلاف شدید شد.
سردار "سورنا" را پدید آورنده جنگ پارتیزانی ( پارتیزان یعنی جنگ به روش پارتیان) در جهان میدانند.
سر انجام "سورنا" در راه نجات جان پادشاه ایران از سوء قصد رومیان جانش را فدا کرد.
برخی پژوهشگران "سورنا" را با "رستم دستان" قهرمان حماسی ایران یکی میدانند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تصویر: مجسمه برنزی یک فرد پارتی است که در موزهٔ ملی ایران موجود می باشد و اعتقاد بر این است که شمایل سردار سورنا میباشد.
روایت پیرمردی آذری که دستانش را در آتش سوزاند تا مبادا پس از مرگش روسها نوشتهای را بر ضد ایران با انگشتانش مهر کنند...
پس از استقرار نظام مشروطه و پايان يافتن دوره استبداد صغير در ايران، روسيه كه حامي استبداد بود، در صدد اعاده استبداد در كشور برآمد و به دنبال بهانه بود. استخدام مورگان شوستر آمريكايي توسط مجلس شوراي ملي براي خزانهداري كل كشور، بهانه را به دست آنها داد.
روسها از اين عمل برآشفته شدند و طي اولتيماتوم شديدي، خواهان اخراج شوستر شدند. در اين زمان بين مجلس و دولت بر سر اين اولتيماتوم، بحثهاي زيادي درگرفت كه در اين حال، نيروهاي روسيه نيز بخشي از مناطق غرب و شمال ايران را به اشغال خود درآوردند.
با ورود سپاهيان روس به تبريز، بسياري از مردم به دست آنان قتل عام شدند و ثقة الاسلام تبريزي نيز سعي ميكرد باگفتگو مانع از كشتار مردم گردد. در نهايت، روسها ثقة الاسلام را در روز نهم محرم ۱۳۳۰ ق برابر با نهم دي ماه ۱۲۹۰ ش دستگير كردند.
آنها از ثقة الاسلام خواستند كه براي حفظ جان و مقام خود، مجاهدان تبريزي را آغازگر جنگ و كشتار معرفي كند(چراکه روسها به شدت از جانب دیگر قدرتها تحت فشار برای تخلیه ایران قرار گرفته بودند) ولي وي اين تقاضا را به شدت رد كرد.
روسها كه با تمام قدرتشان در مقابل اين پيرمرد كم آورده بودند، در يك روز سرد زمستاني كه دانه هاي برف فرش سفيدي بر روي زمين مي بافت او را براي اعدام بردند.
پاي چوبه دار بود و هيچ شوخي در كار نبود. ثقه الاسلام به برف نگاه كرد. سپس درخواست منقلي از آتش كرد. سربازان روسي به فوريت خواست او را اجابت كردند.
اين نشانه اين بود كه مرد كم كم به زنده ماندن فكر مي كند و مي فهمد كه آنها شوخي نمي كنند. اي بسا كه بعد از گرم شدن زير كاغذ را مهر مي زد و تاييد مي كرد كه كاملابي گناه هستند و اين مشروطه طلبان هستند كه در صدد به آشوب كشاندن شهر هستند.
و آنها او را دوباره با سلام و صلوات به خانه خود برمي گرداندند. براي روسيه تزاري خوب نبود كه مرد جليل القدري كه پيرمردي بيش نبود، اعدام كند.
مرد بزرگ منش دست هاي خود را روي آتش سرخ و گداخته آتش نگه داشت. گرماي زغال دست هاي او را گرم مي كرد. لحظه اي چشم هايش را بست و شروع به راز و نياز به درگاه خدا نمود.
و ناگهان سربازان روسي صحنه اي را ديدند كه تنشان با همه قساوت و وحشيگري لرزيد. پیرمرد هر ده انگشت دستان خود را در ميان آتش گداخته نهاد و نگه داشت.
بوي گوشت سوخته آدمي در فضا پيچيد. او انگشت هاي هر دو دستش را از بين برده بود و هنوز هم دستش را با تمام جراحتش از روي آتش برنمي داشت.
رئيس روسها از خشم به خود مي لرزيد. به منقل آتش نزديك شد و آن را سرنگون كرد. انگشت هاي مرد بزرگوار نمايان شد. تمامي آنها چون زغال گر گرفته بودند و مانند شمعي در ميان تاريكي قرون شعله مي كشيدند.
رئيس روسها غريد: چرا اين كار را كردي؟ آيا ديوانه شده اي؟
وی بالبخندی گفت
: «آري، ديوانه شده ام. من نخواستم بعد از مرگ من انگشتم را زير آن ورقه منحوس بگذاريد و بگوييد ثقه الاسلام نوشته شما را تاييد كرد.»
رئيس روسها در برابر بزرگي اين مرد خوار شد و بر زمين فرو رفت. دستور اعدام ثقه الاسلام از مسكو رسيده بود و او همان روز اعدام شد.
این بود روایت اعدام ثقة الاسلام تبریزی وطن پرست و مردم دوست از آذربایجان که جانش را فدای ایران عزیز نمود.
شرح ماجرا از زبان احمد کسروی:
كسروي در تاريخ هجده ساله آذربايجان صحنه اعدام ثقه الاسلام و تنی
چند ازمشروطه خواهان بنام را در عصر عاشورا چنين توصيف كرده: “هنگامه دل گداز بس سختي مي بود… مرگ سياه يك سو و غم و درماندگي كشور يك سو، خدا مي داند چه دل سوخته اي درآن ساعت مي داشتند.
ثقه الاسلام به همگي دل مي داد و از هراس و غم ايشان مي كاست… چون خواستند دار زنند نخست شيخ سليم (از مسئولين اجتماعيون _ عاميون) بيچاره خواست سخني گويد افسر دژخوي روسي سيلي و مشت به رويش زده خاموشش گردانيد. دژخيمان ريسمان به گردنشانداختند وكرسي را از زير پايش كشيدند.
دوم نوبت ثقه الاسلام بود، شادروان همچنان بي پروا مي ايستاد… بالاي كرسي رفت. سوم ضيا العلما را خواندند… به روسي با افسر سخن آغاز كرده مي گفت ما چه گناه كرده ايم… آيا كوشيدن در راه كشور خود گناه است؟
دژخيمان دست او را از پشت بستند و با زور بالاي كرسيش بردند. چهارم صادق الملك را خواندند. پنجم آقا محمدابراهيم را پيش آوردند ، او با پاي خود بالاي كرسي رفت و ريسمان را به گردن انداخت .
ششم قلي خان كه پيرمردي بود را پيش خواندند .
هفتم نوبت حسن بود (پسر ۱۸ ساله مسيو) جوان دلير بالاي كرسي با آواز بلندداد زد: “زنده باد ايران”، “زنده باد مشروطه”
و پس از او نوبت قدير پسر شانزده ساله رسيد و او را نيز (با توجه به كينه اي كه به علي مسيو داشتند) بالاي كرسي برده ريسمان به گردنش انداختند.
روسيان براي آنكه دژخويي خود را نيك نشان دهند، باري آن نكردند چشم هاي اينان را بندند و يا چون يكي را مي آويزند و بالاي دار دست و پا مي زند ديگران را دور نگه دارند.
برادر را روبروي چشم برادر به دار كشيدند. چنان كه از پيكرهها پيداست دژخيمان از ناآزمودگي ريسمانها را چنان نينداختند كه زود آسوده گرداند. بيشترشان تا دقيقهها گرفتار شكنجه جان كندن بوده اند.”
.........................................
صحنه دار زدن ثقة الاسلام و گروهی دیگر از آزادیخواهان تبریزی به دست روس ها
ماشینی که فروغ فرخزاد در آن کشته شد
فروغ فرخزاد (فروغالزمان فرخزاد) شاعر معاصر ایرانی است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونههای قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند.
او زاده ۸ دیماه ۱۳۱۳ بود .فروغ فرخزاد بیست و چهارم بهمن سال ۴۵ در ۳۲ سالگی هنگام رانندگی با اتومبیل جیپ شخصیاش، بر اثر تصادف در جاده دروس – قلهک در تهران جان باخت ...
بعد از نیما یوشیج ، فروغ فرخزاد ، در کنار احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و سهراب سپهری از پیشگامان شعر معاصر فارسی است. نمونههای برجسته و اوج شعر نو پارسی در آثار فروغ و شاملو پدیدار گردید.
دی ۳۰، ۱۳۹۱
سرزمینی که بیشترین شاعران را دارد، بیشترین عاشقان را داشته است.
توضیح عکس:
مهندس معمار و طراح بنای میدان آزادی (شهیاد)، آقای حسین امانت.
نکاتی جالب درباره میدان آزادی (برج شهیاد):
میدان آزادی با مساحت ۵۰٬۰۰۰ مترمربع پس از میدان نقش جهان با مساحت ۸۹٬۶۰۰ مترمربع، بزرگترین میدان ایران است و برج آزادی با ارتفاع چهل و هشت متر، که یکی از نمادهای تهران است، در آن قرار دارد.
برج آزادی یا شهیاد، در زمان سلطنت محمد رضا شاه پهلوی و به توصیه فرح همسر شاه برای یادبود جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران به عنوان نماد پایتخت ساخته شد. طراح میدان شهیاد مهندس حسین امانت بود.
تاریخچه برج آزادی به سال ۱۳۴۵ خورشیدی بر میگردد. در این سال طرح یک نماد شناسایی ایران میان معماران ایرانی به مسابقه گذاشته شد و در پایان طرح مهندس حسین امانت بیست و چهار ساله و دانشآموخته دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران برنده و برای ساخت برگزیده شد.
عملیات ساخت برج آزادی در یازدهم آبان ۱۳۴۸ خورشیدی آغاز شد و پس از بیست و هشت ماه کار، در ۲۴ دیماه ۱۳۵۰ با نام برج شهیاد به بهره برداری رسید.
معماری برج آزادی تلفیقی از معماری دوران هخامنشی، ساسانی و دوره اسلامی است. این بنای سه طبقه دارای چهار آسانسور و دو راه پله و ۲۸۶ پلکان است.
در محوطه زیرین آزادی چندین سالن نمایش، نگارخانه، کتابخانه، موزه و... قرار دارد. طول این بنا ۶۳ متر، ارتفاع آن از سطح زمین ۴۵ و ارتفاع از کف موزه ۵ متر است. گفته میشود در ساخت برج آزادی چهل و شش هزار قطعه سنک بریده و پرداخت شده به کار رفتهاست.
حسین امانت میگوید: «این بنا به گذشتههای درخشان تاریخ ایران نظر دارد؛ به دورانی که ایران در ادبیات، هنر، معماری، صنایع دستی، علوم مختلف و خیلی چیزهای دیگر سرآمد بود. من میخواستم جمع بندی خودم از اینها را در آزادی ارائه کنم تا اگر کسی از خارج میآید یا حتی مردم ایران بدانند که این اثر به کجا و به کدام فرهنگ مربوط میشود.»
"در این بنا، قوس اصلی وسط برج، نمادی از طاق کسری مربوط به دوره پیش از اسلام (دوره ساسانی) است و قوس بالایی که یک قوس شکستهاست از دوران بعد از اسلام و نفوذ اسلام در ایران حرف میزند. رسمی سازیهایی که بین این دو قوس را پر میکند، خیلی ایرانی است و من آن را از گنبد مساجد ایران الهام گرفتهام."
در جشن گشایش این برج که در سمت غرب شهر تهران جای دارد، محمدرضا شاه پهلوی و همسرش شهبانو فرح پهلوی حضور داشتند و منشور حقوق بشر کوروش بزرگ (نخستین نوشته حقوق بشر از کوروش کبیر، پادشاه هخامنشی) برای نخستین بار در این مکان پردهبرداری شد.
بر پایه نظرسنجی های انجام شده اکثریت شهروندان تهرانی برج آزادی را به عنوان نماد شهر تهران معرفی کرده اند.
همچنین بر اساس همین نظرسنجی میدان آزادی، پس از موزه ها و کاخ ها، سومین جایی است که شهروندان تهرانی برای معرفی به بازدیدکنندگان خارجی دارای اولویت می دانند.
از سال ۱۳۵۲ هجری شمسی تا سال ۱۳۵۷ اسکناس های دویست ریالی ایران با تصویری از این برج چاپ و نشر می شد.
پروین اعتصامی - محمد رضا پهلوی - دکتر عیسی صدیق
تصویر مربوط به زمانی است که "پروین اعتصامی" معاون کتابخانه دانش سرای عالی بود.
عکس یادگاری سربازان روسی با اجساد آزادی خواهان ایرانی که پس از به توپ بسته شدن مجلس بدار آویخته شده اند...
قزاقهای روسی به رهبری سرهنگ ولادیمیر لیاخوف اینگونه ایرانیان مشروطه خواه و وطن پرست را سرکوب و در عین حال در مناطق مختلف ایران نفرت قومی و ایران هراسی را تبلیغ میکردند.
روز دوم تير ۱۲۸۷ كه ساختمان مجلس به توپ بسته شد، اوج جنگ بود. اين جنگ كه در ساعات ظهر فروكش كرد، ۳۰۰ كشته و ۵۰۰ زخمي به جاي گذاشت.
بسياري از بازداشت شدگان در باغشاه تهران به زنجير كشيده شدند وتعدادي از وعاظ، روزنامهنگاران، نمايندگان مجلس و سياسيون به قتل رسيدند و تعدادي از آنان نيز به سفارتخانههاي خارجي پناهنده شدند.
هم زمان با تهران در آذربایجان نیز بسیاری از آزادیخواهان و مشروطه خواهان توسط قزاقهای روسی به دار آویخته شدند.
اعدام شدگان به ترتیب؛ آقا میرزا علی، حاج صمد، حاجی خان و مشهدی شکور
به نقل از کسروی تاریخدان بزرگ ایران زمین
ﺳﺮﻭﯾﺲ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻏﺬﺍ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۴۲ - تهران
مهندس معمار و طراح بنای میدان آزادی (شهیاد)، آقای حسین امانت.
نکاتی جالب درباره میدان آزادی (برج شهیاد):
میدان آزادی با مساحت ۵۰٬۰۰۰ مترمربع پس از میدان نقش جهان با مساحت ۸۹٬۶۰۰ مترمربع، بزرگترین میدان ایران است و برج آزادی با ارتفاع چهل و هشت متر، که یکی از نمادهای تهران است، در آن قرار دارد.
برج آزادی یا شهیاد، در زمان سلطنت محمد رضا شاه پهلوی و به توصیه فرح همسر شاه برای یادبود جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی ایران به عنوان نماد پایتخت ساخته شد. طراح میدان شهیاد مهندس حسین امانت بود.
تاریخچه برج آزادی به سال ۱۳۴۵ خورشیدی بر میگردد. در این سال طرح یک نماد شناسایی ایران میان معماران ایرانی به مسابقه گذاشته شد و در پایان طرح مهندس حسین امانت بیست و چهار ساله و دانشآموخته دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران برنده و برای ساخت برگزیده شد.
عملیات ساخت برج آزادی در یازدهم آبان ۱۳۴۸ خورشیدی آغاز شد و پس از بیست و هشت ماه کار، در ۲۴ دیماه ۱۳۵۰ با نام برج شهیاد به بهره برداری رسید.
معماری برج آزادی تلفیقی از معماری دوران هخامنشی، ساسانی و دوره اسلامی است. این بنای سه طبقه دارای چهار آسانسور و دو راه پله و ۲۸۶ پلکان است.
در محوطه زیرین آزادی چندین سالن نمایش، نگارخانه، کتابخانه، موزه و... قرار دارد. طول این بنا ۶۳ متر، ارتفاع آن از سطح زمین ۴۵ و ارتفاع از کف موزه ۵ متر است. گفته میشود در ساخت برج آزادی چهل و شش هزار قطعه سنک بریده و پرداخت شده به کار رفتهاست.
حسین امانت میگوید: «این بنا به گذشتههای درخشان تاریخ ایران نظر دارد؛ به دورانی که ایران در ادبیات، هنر، معماری، صنایع دستی، علوم مختلف و خیلی چیزهای دیگر سرآمد بود. من میخواستم جمع بندی خودم از اینها را در آزادی ارائه کنم تا اگر کسی از خارج میآید یا حتی مردم ایران بدانند که این اثر به کجا و به کدام فرهنگ مربوط میشود.»
"در این بنا، قوس اصلی وسط برج، نمادی از طاق کسری مربوط به دوره پیش از اسلام (دوره ساسانی) است و قوس بالایی که یک قوس شکستهاست از دوران بعد از اسلام و نفوذ اسلام در ایران حرف میزند. رسمی سازیهایی که بین این دو قوس را پر میکند، خیلی ایرانی است و من آن را از گنبد مساجد ایران الهام گرفتهام."
در جشن گشایش این برج که در سمت غرب شهر تهران جای دارد، محمدرضا شاه پهلوی و همسرش شهبانو فرح پهلوی حضور داشتند و منشور حقوق بشر کوروش بزرگ (نخستین نوشته حقوق بشر از کوروش کبیر، پادشاه هخامنشی) برای نخستین بار در این مکان پردهبرداری شد.
بر پایه نظرسنجی های انجام شده اکثریت شهروندان تهرانی برج آزادی را به عنوان نماد شهر تهران معرفی کرده اند.
همچنین بر اساس همین نظرسنجی میدان آزادی، پس از موزه ها و کاخ ها، سومین جایی است که شهروندان تهرانی برای معرفی به بازدیدکنندگان خارجی دارای اولویت می دانند.
از سال ۱۳۵۲ هجری شمسی تا سال ۱۳۵۷ اسکناس های دویست ریالی ایران با تصویری از این برج چاپ و نشر می شد.
پروین اعتصامی - محمد رضا پهلوی - دکتر عیسی صدیق
تصویر مربوط به زمانی است که "پروین اعتصامی" معاون کتابخانه دانش سرای عالی بود.
عکس یادگاری سربازان روسی با اجساد آزادی خواهان ایرانی که پس از به توپ بسته شدن مجلس بدار آویخته شده اند...
قزاقهای روسی به رهبری سرهنگ ولادیمیر لیاخوف اینگونه ایرانیان مشروطه خواه و وطن پرست را سرکوب و در عین حال در مناطق مختلف ایران نفرت قومی و ایران هراسی را تبلیغ میکردند.
روز دوم تير ۱۲۸۷ كه ساختمان مجلس به توپ بسته شد، اوج جنگ بود. اين جنگ كه در ساعات ظهر فروكش كرد، ۳۰۰ كشته و ۵۰۰ زخمي به جاي گذاشت.
بسياري از بازداشت شدگان در باغشاه تهران به زنجير كشيده شدند وتعدادي از وعاظ، روزنامهنگاران، نمايندگان مجلس و سياسيون به قتل رسيدند و تعدادي از آنان نيز به سفارتخانههاي خارجي پناهنده شدند.
هم زمان با تهران در آذربایجان نیز بسیاری از آزادیخواهان و مشروطه خواهان توسط قزاقهای روسی به دار آویخته شدند.
اعدام شدگان به ترتیب؛ آقا میرزا علی، حاج صمد، حاجی خان و مشهدی شکور
به نقل از کسروی تاریخدان بزرگ ایران زمین
ﺳﺮﻭﯾﺲ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﻏﺬﺍ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۱۳۴۲ - تهران
برج گنبد قابوس
بنای "گنبد قابوس" بلندترین بنای آجری جهان بهشمار میآید که در قرن 4 هجری و در زمان سلطنت "شمس المعالی قابوس بن وشمگیر" در شهر "جرجان" که پایتخت پادشاهان آن دیار بوده، بنا گردیدهاست.
این بنای باشکوه با 55 متر ارتفاع؛ در طول عمر هزار ساله خود 2 بار زلزلههای شدیدتر از 6 ریشتر را از سر گذرانده، اما همچنان سالم، استوار و پابرجا ایستاده است. کارشناسان دلیلش را، ویژگی های ساختاری و مهندسی فکر شده در آن می دانند .
برج قابوس در یک نظرسنجی بینالمللی از سوی تعدادی از معماران مشهور جهان، به عنوان بهترین اثر مهندسی تاریخ بشر انتخاب شده و در اجلاس سی و ششم یونسکو در زمره میراث جهانی ثبت گردید.
نمایی متفاوت از طاق کسری (ایوان مداین)
طاق کسری با ارتفاع ۳۵ متر، پهنای ۲۵ متر و درازای ۵۰ متر بلندترین طاق خشتی ساخته شده به دست انسان میباشد.
این بنای دوره ساسانی به دستور شاپور اول ساخته شد و در زمان خسرو انوشیروان بازسازی شده و گسترش یافت و هم اکنون بقایای آن در نزدیکی بغداد واقع است.
بنای "گنبد قابوس" بلندترین بنای آجری جهان بهشمار میآید که در قرن 4 هجری و در زمان سلطنت "شمس المعالی قابوس بن وشمگیر" در شهر "جرجان" که پایتخت پادشاهان آن دیار بوده، بنا گردیدهاست.
این بنای باشکوه با 55 متر ارتفاع؛ در طول عمر هزار ساله خود 2 بار زلزلههای شدیدتر از 6 ریشتر را از سر گذرانده، اما همچنان سالم، استوار و پابرجا ایستاده است. کارشناسان دلیلش را، ویژگی های ساختاری و مهندسی فکر شده در آن می دانند .
برج قابوس در یک نظرسنجی بینالمللی از سوی تعدادی از معماران مشهور جهان، به عنوان بهترین اثر مهندسی تاریخ بشر انتخاب شده و در اجلاس سی و ششم یونسکو در زمره میراث جهانی ثبت گردید.
نمایی متفاوت از طاق کسری (ایوان مداین)
طاق کسری با ارتفاع ۳۵ متر، پهنای ۲۵ متر و درازای ۵۰ متر بلندترین طاق خشتی ساخته شده به دست انسان میباشد.
این بنای دوره ساسانی به دستور شاپور اول ساخته شد و در زمان خسرو انوشیروان بازسازی شده و گسترش یافت و هم اکنون بقایای آن در نزدیکی بغداد واقع است.
دی ۲۹، ۱۳۹۱
جز به خود یا جز به آنچه دیدهای باور مکن
شکل شاه اثری تاریخی است در منطقه لاریجان که به دستور "ناصرالدین شاه" قاجار از شمایل وی و تنی چند از ملازمانش بر دل صخرهای بر سر راه جاده تاریخی هراز در تاریخ ۱۲۹۵ هجری قمری حجاری شده است
در خلال جنگ جهانی دوم بخشی از این اثر تاریخی به جهت تیر اندازی سربازان شوروی سابق از بین رفته است.
در خلال جنگ جهانی دوم بخشی از این اثر تاریخی به جهت تیر اندازی سربازان شوروی سابق از بین رفته است.
تهران-اوایل دههٔ ۵۰ - تماشای مسابقهٔ بوکس با کله پاچه!
صبح ساعت ۵ کله پاچه.... ساعت ۶ مسابقه مشت زنی محمد علی کلی با فریزر..... در صورت برنده شدن محمد علی چای و قلیان مجانی است.
تصویر: اولین اتوبوس در ایران.
اولین اتوبوس در ایران توسط یک تاجر بلژیکی در شهر رشت به کار گرفته شد. با توجه به میزان کرایه، سودآوری و زیر ساخت های حمل و نقل توجیه اقتصادی پیدا نکرد و به همین دلیل اتوبوس به کار گرفته شده به یکی از تجار ایرانی به نام "معین التجار" فروخته شد.
او نیز پس از انقلاب مشروطه اتوبوس خود را به تهران آورد و با کرایه هر نفر 3 شاهی مشغول به فعالیت شد.
تصویر: اشرف و محمد رضا پهلوی در دوران جوانی
"اشرف پهلوی" خواهر دوقلوی "محمد رضا پهلوی" است که در 4 آبان 1298 در محله سنگلج تهران به دنیا آمد
نامش را «زهرا» نهادند؛ بعدها به «اشرفالملوک» و «اشرف» تغییر یافت
وی 3 بار ازدواج کرد که حاصل آن 3 فرزند می باشد.
اشرف پهلوی از جمله چهره های جنجالی در دوره پهلوی محسوب می شود، که ادعّـاها و انتقادهای بسیاری در مورد رفتارهای مالی و اخلاقی و نیز دخالتهایش در تصمیم گیری های پادشاه شده است.
اشرف پهلوی در قید حیات است و به بیماری آلزایمر مبتلاست .
ارگ بم بزرگترین سازهٔ خشتی در جهان بود که در نزدیکی شهر بم در استان کرمان در جنوب شرقی ایران قرار دارد.
این ارگ عظیم که در مسیر جادهٔ ابریشم قرار دارد سده ۵ پیش از میلاد ساخته شدهاست و تا سال ۱۸۵۰ پس از میلاد نیز همچنان مورد استفاده بود
کل بنا یک دژ بزرگ و شهر نظامی است که در قلب آن، ارگ (مرکز حکومتی شهر) واقع شده، اما به دلیل ظاهر پرابهت ارگ، که پر ارتفاعترین قسمت مجموعه نیز به شمار میآمد، کل بنای دژ به عنوان ارگ بم نامیده میشود.
مساحت این ارگ نزدیک به ۱۸ هکتار است که با دیوارهایی به بلندی ۶ تا ۷ متر و طول ۱۸۱۵ متر احاطه شدهاست.
طراحان شهر، شکل نهایی کل ساختمان و شهر را از همان قدمهای ابتدایی مراحل ساخت، پیش بینی کرده بودهاند و در حین پیشرفت مراحل ساخت شهر؛ قسمت جدید ساخته شده به قسمتهای موجود دوخته میشد.
در تاریخ ۵ دی ۱۳۸۲، در اثر زلزلهٔ شدیدی که شهر بم و حومهٔ آن را تحت تاثیر قرار داد، ۸۰ درصد ارگ ویران کشت.
چند روز پس از رخ دادن زمینلرزه، رئیس جمهور وقت ایران "محمد خاتمی" اعلام کرد: ارگ بازسازی خواهد شد.
از آنجا که این اثر به عنوان یک میراث فرهنگ جهانی ثبت شده بود؛ خیلی از کشورها در جریان باز سازی آن شرکت کردند.
ژاپن، ایتالیا و فرانسه جز کشورهایی بودند که از ابتدا همکاری کردند. ژاپن حدود ۱٫۳ میلیون دلار به ایران برای بازسازی کمک کرد، و با ارسال تجهیزات و ایجاد طرح سهبعدی از ارگ بم برای افزایش دقت نوسازی، این پروژه را پشتیبانی کرد.
ایتالیا ۳۰۰۰۰۰ دلار در این پروژه سرمایهگذاری کرد، و گروهی از کارشناسان را برای احیای برج اصلی بم اعزام کرد.
فرانسه با تهیه نقشه ارگ بم به ایران کمک کردند و نیز بانک جهانی هم مبلغ زیادی پول به این پروژه اهدا کرد.
صبح ساعت ۵ کله پاچه.... ساعت ۶ مسابقه مشت زنی محمد علی کلی با فریزر..... در صورت برنده شدن محمد علی چای و قلیان مجانی است.
تصویر: اولین اتوبوس در ایران.
اولین اتوبوس در ایران توسط یک تاجر بلژیکی در شهر رشت به کار گرفته شد. با توجه به میزان کرایه، سودآوری و زیر ساخت های حمل و نقل توجیه اقتصادی پیدا نکرد و به همین دلیل اتوبوس به کار گرفته شده به یکی از تجار ایرانی به نام "معین التجار" فروخته شد.
او نیز پس از انقلاب مشروطه اتوبوس خود را به تهران آورد و با کرایه هر نفر 3 شاهی مشغول به فعالیت شد.
تصویر: اشرف و محمد رضا پهلوی در دوران جوانی
"اشرف پهلوی" خواهر دوقلوی "محمد رضا پهلوی" است که در 4 آبان 1298 در محله سنگلج تهران به دنیا آمد
نامش را «زهرا» نهادند؛ بعدها به «اشرفالملوک» و «اشرف» تغییر یافت
وی 3 بار ازدواج کرد که حاصل آن 3 فرزند می باشد.
اشرف پهلوی از جمله چهره های جنجالی در دوره پهلوی محسوب می شود، که ادعّـاها و انتقادهای بسیاری در مورد رفتارهای مالی و اخلاقی و نیز دخالتهایش در تصمیم گیری های پادشاه شده است.
اشرف پهلوی در قید حیات است و به بیماری آلزایمر مبتلاست .
ارگ بم بزرگترین سازهٔ خشتی در جهان بود که در نزدیکی شهر بم در استان کرمان در جنوب شرقی ایران قرار دارد.
این ارگ عظیم که در مسیر جادهٔ ابریشم قرار دارد سده ۵ پیش از میلاد ساخته شدهاست و تا سال ۱۸۵۰ پس از میلاد نیز همچنان مورد استفاده بود
کل بنا یک دژ بزرگ و شهر نظامی است که در قلب آن، ارگ (مرکز حکومتی شهر) واقع شده، اما به دلیل ظاهر پرابهت ارگ، که پر ارتفاعترین قسمت مجموعه نیز به شمار میآمد، کل بنای دژ به عنوان ارگ بم نامیده میشود.
مساحت این ارگ نزدیک به ۱۸ هکتار است که با دیوارهایی به بلندی ۶ تا ۷ متر و طول ۱۸۱۵ متر احاطه شدهاست.
طراحان شهر، شکل نهایی کل ساختمان و شهر را از همان قدمهای ابتدایی مراحل ساخت، پیش بینی کرده بودهاند و در حین پیشرفت مراحل ساخت شهر؛ قسمت جدید ساخته شده به قسمتهای موجود دوخته میشد.
در تاریخ ۵ دی ۱۳۸۲، در اثر زلزلهٔ شدیدی که شهر بم و حومهٔ آن را تحت تاثیر قرار داد، ۸۰ درصد ارگ ویران کشت.
چند روز پس از رخ دادن زمینلرزه، رئیس جمهور وقت ایران "محمد خاتمی" اعلام کرد: ارگ بازسازی خواهد شد.
از آنجا که این اثر به عنوان یک میراث فرهنگ جهانی ثبت شده بود؛ خیلی از کشورها در جریان باز سازی آن شرکت کردند.
ژاپن، ایتالیا و فرانسه جز کشورهایی بودند که از ابتدا همکاری کردند. ژاپن حدود ۱٫۳ میلیون دلار به ایران برای بازسازی کمک کرد، و با ارسال تجهیزات و ایجاد طرح سهبعدی از ارگ بم برای افزایش دقت نوسازی، این پروژه را پشتیبانی کرد.
ایتالیا ۳۰۰۰۰۰ دلار در این پروژه سرمایهگذاری کرد، و گروهی از کارشناسان را برای احیای برج اصلی بم اعزام کرد.
فرانسه با تهیه نقشه ارگ بم به ایران کمک کردند و نیز بانک جهانی هم مبلغ زیادی پول به این پروژه اهدا کرد.
آذر ۲۳، ۱۳۹۱
یک قطره از دریا، یک نمونه کوچک از چپاول آثار هنری ایران به دست غربیها.
شاهنامه شاه طهماسب، نفيسترين نسخه از شاهنامه فردوسی است که تاکنون تصنیف شده است. این اثر با ٢٥٨ مجلس نقاشي از اساطير و داستانهاي شاهنامه و يكهزار و ٢٠٠صفحه از منظومهي حماسي شاهنامه به خط نستعليق مجموعه بزرگی از انواع هنرهای ایرانی بهشمار ميرود. تاریخ آغاز شاهنامهی طهماسبی به دورهی سلطنت شاه اسماعیل صفوی، - دو سال قبل از فوت شاه اسماعیل صفوی در٩٣٠ هـ.ق - باز میگردد. پس از مرگ شاه اسماعیل، پسرش طهماسب اول (٩١٩ تا ٩٨۴ هـ.ق، که در زمان آغاز سلطنتش١١ سال سن داشت) کار را دنبال کرد.
این شاهنامه پس از تکمیل، مدت حدود چهل سال (از ٩۴۶، سال احتمالی تکمیل شاهنامه تا ٩٨٢ هـ.ق سال خروج آن از ایران) در دربار صفوی باقی ماند.
این اثر نفیس تا اوایل قرن نوزدهم در کتابخانه قسطنطنیه ایران و دیگر خبری از آن به دست نیامده تا این که در سال ١٩٠٣ م./ ۱۲۸۲ خ. در نمایشگاه آثار هنری ایران موزه هنرهای تزیینی پاریس به نمایش گذاشته میشود! صاحب آن در این زمان “بارون دو روچیلد” است!!! سال ١٩٥٩ ميلادي آرتور هوتن، بازماندهي كارخانههاي بلورسازي كورنينگ آن را از نوه بارون روچيلد خريده و شاهنامه طهماسبي در محافل هنري اروپا به ”شاهنامه هوتن“ تغيير نام ميدهد.
هوتن سال ١٩٧٠ براي رهايي از بدهي مالياتي، ٧٨ صفحه از اين شاهنامه را به موزهي متروپوليتن هديه ميكند. اواسط دهه ١٩٧٠، نامهاي به دولت ايران مينويسد و پيشنهاد ميكند باقي نسخه را به قيمت ٢٠ ميليون دلار به ايران بفروشد اما گويا دولت ايران كه در آن زمان دچار كمبود منابع ارزي است، موفق به خريد بقيهي نسخهها نميشود.
پس از آن هفت مجلس از نقاشيهاي شاهنامه در حراج كريستي لندن به قيمت ٣/١ ميليون دلار حراج ميشوند. چند سال بعد، ٤١ نقاشي در گالري اگينو در لندن فروخته ميشوند و از آن ميان تنها يك نسخه براي موزهي تازه تأسيس رضا عباسي خريداري ميشود.
پس از آن هوتن برگهاي باقي مانده از شاهنامه طهماسبي را بهطور اماني به بانك لويدز لندن ميسپارد و از كريستي ميخواهد آنها را هم حراج كند. حراجی كريستي هم در طي دو سال ١٤ برگ از اوراق شاهنامه را ميفروشد و در نهایت همزمان با درگذشت هوتن، از ٢٥٨ مجلس نقاشي هاي نسخه، تنها ١١٨مجلس باقيمانده است. سال ١٣٧٢ دولت ايران با پيشنهاد فرزند هوتن كه بنا به وصيت پدر مامور فروش شاهنامه طهماسبي شده است، موافقت ميكند و براي بازپسگيري اين شاهنامه يكي از تابلوهايي را که در ايران قابل نمايش نبوده، با ١١٨ برگ از شاهنامه طهماسبي معاوضه ميكند؛ براسای این توافق تابلوي زن شماره سه دكونينگ بهخانواده هوتن داده می شود و ١١٨ برگ باقيمانده از شاهنامهي طهماسبي، به ايران بازميگردد.
منبع
آبان ۱۸، ۱۳۸۵
گوشههایی از تاریخ ۱
گاهی نگاه کردن به یک تصویر، میتواند به اندازه خواندن یک کتاب خوب، آموزنده و اندیشه پرور باشد. براساس این اعتقاد، تلاش کردم، تصاویر پراکنده و پخش گشته در رابطه با ایران که در اینترنت وجود دارد را، تحت عنوان "ایران بروایت تصویر" جمع کرده و یک نمایش تصویری از گوشه و کنار این مملکت اشغال شده را برخ دیده بکشانم. این مجموعه مخصوص کسانی هست که بیشتر دوست دارند نگاه کنند تا بخوانند و آنها که تا نبینند باور نمیکنند.
دختران نوجوان کردستان با لباسهای زیبای محلی در مهاباد ۱۹۴۱ |
اعدام شیخ فضل الله نوری آخوند انگلیسی و خائن به ایران و ملت ایران. پیش از فتنه آخوندی سال ۱۳۵۷.
مجازات فلک، زدن با چوب به کف پا در زمان قاجار.
امير اسدالله علم (نخست وزير) در ملاقات با رجال فارس در شيراز: نفر چهارم از سمت راست: حبيب الله شهبازی، نفر اول از سمت چپ: ناصر طاهری رئيس ايل بويراحمدی، نفر دوم از سمت چپ: حسينقلی رستم رئيس ايل رستم ممسنی. اندکی بعد اين سه نفر تيرباران شدند.
بانویی از اشراف قاجار : مریم مستوفی اردلان (فخرالسلطنه) همراه با دخترش نیر مستوفی.
زنان ایرانی پابپای مردان در مقابل تجاوز عراق ایستادگی کردند. مساجد خرمشهر به کانونهایی برای هماهنگی مقاومت ایرانی برعلیه اتفاق کشورهایی که صدام حسین را بطور فعال حمایت میکردند- تبدیل شدند.
تهران - بهارستان - یک خودرو درحال گذشتن از مقابل ساختمان تاریخی مجلس شورای ملی ۱۹۱۲ میلادی
امير اسدالله علم (نخست وزير) در ملاقات با رجال فارس در شيراز: نفر چهارم از سمت راست: حبيب الله شهبازی، نفر اول از سمت چپ: ناصر طاهری رئيس ايل بويراحمدی، نفر دوم از سمت چپ: حسينقلی رستم رئيس ايل رستم ممسنی. اندکی بعد اين سه نفر تيرباران شدند.
بانویی از اشراف قاجار : مریم مستوفی اردلان (فخرالسلطنه) همراه با دخترش نیر مستوفی.
پارک سوار بیهقی- ترمینال بیهقی در سال ۱۳۷۲ با هدف تسهیل در رفت و آمد شهروندان در استفاده از وسایل حمل و نقل همگانی توسط شهرداری تهران تاسیس شد. |
گلهای از نوکران غرب، فریب خوردگان و احمقها در کنار مجسمه بزیر کشیده شده شاهنشاه فقید ایران، طالقانی، بهشتی، هاشمی رفسنجانی و ابوالحسن بنیصدر - بهمنماه ۱۳۵۷ |
زنان ایرانی پابپای مردان در مقابل تجاوز عراق ایستادگی کردند. مساجد خرمشهر به کانونهایی برای هماهنگی مقاومت ایرانی برعلیه اتفاق کشورهایی که صدام حسین را بطور فعال حمایت میکردند- تبدیل شدند.
سال ۱۹۵۴ زنان ایرانی پای صندوقهای رای، درست ۱۰ سال پیش از اینکه زنان سویسی در سال ۱۹۶۴ حق رای بیابند. |
تهران - بهارستان - یک خودرو درحال گذشتن از مقابل ساختمان تاریخی مجلس شورای ملی ۱۹۱۲ میلادی
اشتراک در:
پستها (Atom)