نمایش پستها با برچسب اسلام. نمایش همه پستها
نمایش پستها با برچسب اسلام. نمایش همه پستها
اردیبهشت ۰۹، ۱۴۰۳
داستان پارس ها در سوره انسان و يا ابرار قرآن
سوره ابرار و يا انسان هفتاد و شش و يا هفتاد و هشتمين سوره قرآن است( در منايع اسلامى در اينمورد اختلاف است) و ٣١ آيه دارد. اين سوره از دو بخش تشكيل شده است. ميگويند بخشى از آن كه مربوط به پارسايان(پارسها) است در مدينه نازل شده و بخش ديگر آن در مكه نازل گشته است.
درمیان مفسران درباره آیات مکی و مدنی آن اختلافاتی گزارش شدهاست. ولى اكثرا اتفاق قول دارند كه از آیه اول تا آيه ٢٣ (انّا نحن نزّلنا علیک القرآن تنزیلا)كه به شرح حال پارسها ميپردازد، آيات مدنی و نُه آیه آخر سوره، مکی هستند. اين سوره دليل محكم ديگرى است كه قرآن در اصل يك متن پارسى بوده كه جحودان آنرا به عربى و عبرى ترجمه كرده، اصل آنرا پنهان و يا نابود كردند و ترجمه ناقص آنرا بعنوان كتاب مقدس براى خود قرار دادند.
براى این سوره نامهای متعددی گفته شده است که مشهورترین آنها «ابرار» و يا «پارسايان، پارسها» است. به آن همچنين سوره «انسان» و سوره «دهر» و سوره «هل اتی» هم ميگويند.
در زير ترجمه آيات سوره ابرار توسط آدمبرفى آورده شده و ترجمه آخونداى شيعه كه همان ترجمه گوگلى سوره است، هم پس از آن قرار داده ميشود تا عدالت برقرار گردد. نتيجه گيرى، پذيرفتن يا نپذيرفتن و باقى مطالب هم بر عهده خوانندهگان آدمبرفى است كه همگى تافته جدا بافته اند، و اثبات اين ادعا، حضور مستمر و ناپايان آنان در سايت آدمبرفى است. باشد كه رستگار شويم.
ترجمه سوره ابرار و يا سوره انسان توسط آدمبرفى:
(١) ساليان دراز و دورى گذشت كه مطلب مهم و قابل ذكر و زيادى درباره اش نميتوان گفت. (پارسايان در هر مكان، هر دوره و زمانى بدنيا مى آمدند، تمامى دانشها و آگاهى ها را در خود داشتند.)
(٢) سپس خدا آنان (انسان )را از دو بخش، نطفه و معنا آفريده و او را از هرجهت كامل و شنوا و بینا قرار داد.
(٣) خداوند به انسان استعداد و توانايى هاى درونى داد، كه او را چه درجهت راستى و چه در جهت پليدى، يارى و مدد ميكنند.
(٤) اما كسانيكه در جهت پليدى و نادرستى گام زدند، دچار زندان و رنج و سوختن اعمال خود شدند.
(٥) زندگى براى پارسايان(پارسيان)جامى بود پر از عطر گلهاى درخت كافور و پر از لذت و خوشى.
(٦) جامى تمام نشدنى، حتى اگر آنرا به ديگران هم مينوشاندند.
(٧) پارسايان كسانى بودند كه به عهد و پيمان خود پايبند بوده و پيمانشكنى نميكردند و از پخش و گسترش پليدى پرهيز ميكردند.
(٨) پارسايان ثروت اندوز نبودند و برعكس ثروتها را در بين همه مردم تقسيم ميكردند.
(٩) و اينكار را فقط براى خرسندى خداى درونشان انجام ميدادند.
(١٠) چون آنها از اينكه خداى درونشان آنان را ترك كند، ميترسيدند.
(١١) و درعوض خداى آنان هم ايشان را از هر آسیب و گزندى درامان ميداشت و شادابی و شادمانی به آنان عطا ميكرد. (١)
(١٢)و آنان را كه در سختيها خداى خود را رها نكرده و به او پشت نميكردتد، در چامه هاى حريرى پيچيده و در بهشت جاى داده بود.
(١٣) آنان بر روى تخت هاى پادشاهى در استراحت مطلق قرار گرفته و نه از گرما در رنج بودند و نه از سرما.
(۱۴) آنها در زير درختان ميوه دراز كشيده و از سايه و ميوه آنها لذت ميبردند.
(۱۵) و راه رفته و از ظرف های نقره فام، و قدح های بلورین که در پيرامون آنان پر از خوراك و نوشیدنی بود ميخوردند و مينوشيدند.
(۱۶) ظروفى از نقره که آنها را به زيبايى تمام ساخته بودند.
(۱۷) در جامهاى بلورين شرابهايى آمیخته به زنجبیل ريخته و می نوشيدند.
(۱۸) در آنجا چشمه ای بود كه آنرا «سلسبیل» ميناميدند.
(۱۹) در اطراف آن كودكان زيبا به بازى مشغول بودند و وقتی آنها را می ديدى، گمان می كردى که مرواریدهای پراکنده هستند.(وقتى ريسمان گردنبند مرواريدى پاره ميشود و مرواريد ها رها شده و بر روى زمين براكنده ميشوند)
(۲۰) آنجا را كه نگاه ميكردى، كشورى بزرگ ميديدى با نعمتهاى فراوان و بيشمار.
(۲۱) كه بر اندام مردمانش چامه هایی از حریر نازک و سبز رنگ و دیبای ستبر پوشانده شده و با دستبندهایی از نقره آراسته شده بود و پروردگارشان به آنان از باده پاك نوشاند بود.
(۲۲) و یقیناً این نعمت ها پاداش پارسايان بود كه تلاششان در راه راستى، قبول درگاه خداوند افتاده بود.
از اينجا به بعد گفتار سوره عوض ميشود. و اينكار را براى مخدوش سازى، در مورد تمامى كتب پارسى انجام داده اند، يعنى همه چيز را از نظم و ترتيب خارج ساختند. از اينجا بناگهان از شرح بهشت زيباى پارسها كه در آن به زيبايى و شكوه و خوشبختى ميزيستند، سخن تبديل ميشود.
(۲۳) قرآن براى تو يك مكاشفه است، و رازها را بر تو روشن ميسازد.
(۲۴) پس آنرا كه گفتار خداى توست، خود بخوان و به گفتار پليدها و آنان كه منكر راستى هستند، و قران را برايت تفسير ميكنند، گوش نده.
(۲۵) و گفتار پروردگارت را در هر زمان از ته دل بياد بياور.
(۲۶) و در شبهاى تار و ظلمات تنها از او مدد بجو.
(۲۷) بدان! هر گامى كه بسوى لذت زودگذر برداشته شود، عاقبت سنگينى بدنبال دارد.(مانند مواد مخدر)
(۲۸) خداوند خالق توانا است كه مخلوقاتش را همانگونه كه هستند دوست دارد، وگرنه خلقت آنها را عوض كرده و تغيير ميداد.
(۲۹) و اينها براى كسانى گفته شده كه اهل خردند و دوستدار شناخت پروردگار خويشند.
(۳۰) و نخواه آنچه كه او را ناراحت ميكند و ناخوشايند اوست. خدا در درون توست و خردمند و دانا و بر همه چيز آگاه است و هرچه او بخواهد، براى تو بهترين است.
(۳۱) و راضى باش به آنچه او از روى كرم به آن رضايت داده است، چراكه در غير اينصورت جز رنج و اذآب اليم چيزى نصيبت نخواهد بود. و اين رنج و اذآب اليم نتيجه تصميم و خواست نابخردانه توست و اينكه خواست خود را به خواست او برترى دادى.
آذر ۲۶، ۱۴۰۲
نگاهى به سوره فجر در قرآن
فجر نام سوره ٔ هشتادونهم از قرآن است. از سوره هاى مكى و شامل سی آیت است. و پس از سوره ٔ غاشیه و پیش از سورة البلد قرار دارد.
واژه فجر به چند معنا است، بدين ترتيب كه: يك به معنى برانگیخته گردیدن بر گناه و زنا کردن، رو گردانیدن از حق. عدول از حق، فاسد گردیدن. دروغ گفتن. مخالفت و عصیان کردن است.
دو به معنى، سپیدی آخر شب. روشنی پگاه که سرخی آفتاب است در سیاهی شب.
ترجمه پارسى سوره فجر بشرح زير است. اما پيش از پرداختن به آن بايد اينرا بنويسم كه برخلاف همه ادعا ها و همه باورها، قرآن ترجمه يك متن پارسى به زبان ناقص و كپى شده و ساختگى عربى است. سپس متن اصلى پارسى، پنهان و يا نابود شده و آنچه كه ما امروز ميخوانيم، ترجمه پارسى يك كپى عربى، از اصل پارسى است! درست مثل اينكه لقمه را دور سر گردانده و در دهان بگذاريم. و بهمين دليل خواندن و هضم جملات بسيار ناچسب و احمقانه بنظر ميآيد. و مثل اين ميماند كه ديوان حافظ را ابتدا به عربى ترجمه و سپس از روى ترجمه عربى آن دوباره به پارسى برگردانيم كه در اينصورت آنچه خوانده ميشود نه تنها زيبا و دلچسب نيست، بلكه با متن زيباى اصلى هم بسيار فرق دارد. بهرحال آنچه كه در پايين ميآيد ترجمه سوره فجر توسط علماى شيعه است كه با ترجمه گوگل يكى است! و اعداد در پرانتز شماره آيه و در پرانتز بعدى ترجمه آيه از مريم است. باشد تا رستگار شويم.
سوره فجر:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالْفَجْرِ ﴿۱﴾
سوگند به سپيده دم (۱)(و سحر)
وَلَيَالٍ عَشْرٍ ﴿۲﴾
و به شبهاى دهگانه (۲)(و به مدت ده شب)
وَالشَّفْعِ وَالْوَتْرِ ﴿۳﴾
و به جفت و تاق (۳)(تنها و يا با جفت خود)
وَاللَّيْلِ إِذَا يَسْرِ ﴿۴﴾
و به شب وقتى سپرى شود (۴)(و در تمام طول شب)
هَلْ فِي ذَلِكَ قَسَمٌ لِذِي حِجْرٍ ﴿۵﴾
آيا در اين براى خردمند [نياز به] سوگندى [ديگر] است (۵)(آيا چيزى در سنگ فرو ميرود؟ و منظور اين است كه اگر شب و روز، تنها و با هم، ده ها شبِ پى در پى، براى سنگ سخن بگى، و دليل بياورى، نتيجه اى ندارد. اين ترجمه من است، درحاليكه ترجمه علماى اسلام ترجمه گوگلى و چيز ديگرى است. )
در اين سوره قرآن، همه معانى واژه فجر را، ميتوان ديد، چرا كه در ابتداى سوره، الله به سپيده دم و به شبهاى دهگانه و به جفت و تاق و به شب وقتى سپرى شود، سوگند ياد ميكند ( در اينجا واژه فجر به معنى سپيدى پگاه و حالت آسمان در بين تاريك و روشن است). سپس ميپرسد، خردمندى كه با اين مطالب آشنا باشد، آيا به سوگند ديگرى نياز دارد؟ اينكه چرا الله بايد براى آدمى سوگند ياد كند و چه نيازى به اينكار دارد، از درك من خارج است. بحز اينكه از نظر روانشناسى، كسى كه دروغ ميگويد، و تلاش دارد ديگرى را بهر طريقى بفريبد، دست بدامان قسم و سوگند ميشود! و يك مثل معروف غربى هست كه ميگويد: گفتى، باور كردم. اصرار كردى، شك كردم. قسم خوردى، فهميدم دروغ ميگويى. اما آنچه من از اين پنج آيه درك كردم اين است كه الله ميگويد، براى سنگ تفاوتى ندارد كه چقدر و چند شب و تنها و يا با ديگران برايش سخن بگى. و اينرا به دو دليل ميگويم. ١- ترجمه علما بسيار بى معنى و بى محتوا است. ٢- چرا الله بايد براى متقاعد كردن آدما، به چيزهايى كه خودش خلق كرده، سوگند بخورد؟
پس از اين پنج آيه، الله از معنى عصيانگرى و خشن واژه فجر استفاده كرده و ميپرسد:
أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ ﴿۶﴾
مگر ندانسته اى كه پروردگارت با عاد چه كرد (۶)(با اينكه داستان ماد ها را ميدانى)
عاد يعنى چه؟ عاد نام قومى است كه در اصل قوم ماد نام دارد و از اقوام باستان ايران است. و شخصى بنام ماد(عاد ) رئيس و سركرده آن قوم بود. و در قرآن نام ماد به عاد تغيير يافته ، چراكه وقتى شرح حال قوم عاد و قدمت و زيستگاهشان را در متون اسلامى ميخوانيد، همان ويژهگى هاى قوم ماد را ميبينى. بگفته قرآن قوم عاد دچار مصيبت ميشود، چون انكار هود( هود قرآنى همان داود تورات است)پيامبر را كردند، و دست رد به سينه اش زدند، پس دچار طوفان سهمگين شن و ماسه شده و به هلاكت رسيدند.
و هود كيست؟ براى فهميدن اينكه هود كيست بايد رفت و سوره يازدهم قرآن را كه بنام هود است را خواند. اما بطور صورى گفته ميشود كه منظور از هود همان پيامبر جحودا، داود است. (منتهی الارب ). و نیز گفته اند که واژه جحود مانند الفاظی چون نوح و لوط از زبان پارسى به عربی وارد شده است و بعید نیست که در اینجا هود مخفف «یهود» باشد به حذف یاء.
اما در سوره هود كه نام سوره ٔ یازدهم از قرآن است و شامل ١٢٣ آیه است، گفته ميشود كه هود نام پيامبرى است كه بطرف قوم عاد فرستاده شد. نام هود در قرآن (ده بار) آمده، و یك سوره هم به نام او نامیده شده، است. سلسله نسب او را چنین ذكر نمودهاند: «هود بن عبدالله بن رباح بن خلود بن عاد بن عوص بن ارم بن سام بن نوح». بنابراین نسب او مانند داود با هفت واسطه به نوح میرسد. نوح كه معمولا لخت مادرزاد در بين مردم ميچرخيده است پيش از مرگش ميگويد: «بعد از من غیبت طولانی رخ میدهد. در طول این مدت طاغوتهایی بر مردم حكومت میكنند و بر آنها ستم مینمایند، سرانجام خداوند آنها را به وسیله قائم بعد از من كه نامش هود/داود است نجات میدهد.»
وجه تسمیه هود:
از این رو به او هود گفته شد، كه از سوی خدا برای هدایت قوم عاد برانگیخته شده بود.
و ميگويد، هود، در قیافه و قامت همشكل حضرت آدم بوده و سر و صورتی پر مو داشته است(و كسانيكه فكر كنند، منظور همان ميمونها هستند، در جهنم جاى خواهند گرفت.).
گفته ميشود، هود و يا داود دومین پيامبر اسرائيلى است كه در برابر بت و بت پرستی قیام و مبارزه كرده است،(در آن زمان همه مردم خداوند بال و يا اهورامزدا را ميپرستيدند و او را يزدان يكتا ميخواندند. ) اولين آنها نوح بود. يعنى هود يك پيامبر جحود است كه وارد شهرى ميشود و دعوى پيامبرى ميكند.( ميگويند خود داود از قوم ماد بوده كه خنده داره)و چون مردم او را نميپذيرند، پس دچار عذاب الهى ميشوند. و اينرا مينويسند تا درس عبرت شده و از آن پس مردم جرأت نكنند به هر مدعى شيادى نه بگويند! و هر كسى از مردم، پيامبرى از قوم جحودان را نپذيرد، الله او را دچار سرنوشت قوم عاد ميكند! تو گويى قوم عاد را خداى ديگرى آفريده كه هيچ ارزش و قدر و منزلتى در پيشگاه الله و يهوه ندارند!
و عادها و يا مادها، مردمی از نژاد بسیار قدیم بودند، که در شبه جزيره پارس ميزيستند (يمن و عمان امروزى) و دارای تمدنی مترقی و سرزمین هایی خرم و دیاری معمور بودند، از نظر قدرت جسمانی و ثروت سرشاری که از طریق کشاورزی و دامداری به آنها می رسید، ملتی نیرومند و قوی بودند، و به خداوند بال و يا اهورامزدا و يا خداوند آرياييها اعتقاد داشتند.
ادامه سوره فجر:
خرداد ۲۸، ۱۴۰۱
کشتار ۴۰۰زائر ایرانی در مکه
هدی کروبی، سرپرست حجاج ایرانی و کشتار ۴۰۰ زائر ایرانی در مکه اصولا سالهای ۱۳۶۶-۶۸ یکی از جالب ترین سالهای تاریخ معاصر و تاریخ انقلاب اسلامی است که کمتر تابه حال بدان پرداخته شده است، فقط سرفصل بعضی از وقایع این دوسال به این شرح است:
- ماجرای مک فارلین، بازپس گرفتن فاو توسط عراق و برتری نظامی عراق در آخر جنگ و نهایتا قبول قطعنامه ۵۹۸ و ماجرای جام زهر
- عزل آیت الله منتظری از قائم مقامی رهبری، ارائه بحث ولایت «مطلقه» فقیه و تقسیم بندی «اسلام آمریکایی» و «اسلام ناب محمدی» و منشور «روحانیت» توسط امام راحل
- برپایی مراسم برائت از مشرکین به دستور امام،
- نامه بسیار شدید الحن ایشان در مورد نهضت آزادی،
- حادثه خونین مکه با تلفات بالغ بر ۴۰۰ نفر،
- جنگ نفت کش ها و درگیری مستقیم نظامی ایران و آمریکا در خلیج فارس، - زدن سکوهای نفتی ایران توسط آمریکا،
- عملیات مرصاد و حمله ناگهانی مجاهدین خلق به مرزهای غربی با پشتیبانی عراق و پیشروی آنان تا نزدیک کرمانشاه،
- اعدام های سال ۶۷ ووو.
یکی از این حوادث مهم که کروبی در آن مطلع است و نقش دارد، همین حادثه ۱۱ مرداد ۱۳۶۶ مکه بود، برخی از اصلاح طلبان فعلی نظیر آقایان شکوری راد و میردامادی(دبیرکل فعلی حزب مشارکت و استاندار وقت خوزستان) هم به نوعی در این جریان بوده اند، در اوج دوران اصلاحات، آقای کوهکن که آن وقتها تقریبا بیکار بود و الان سخنگوی هیات رئیسه مجلس است، در یک سخنرانی ، متلک کوتاهی به نقش این آقایان در ماجرای مکه انداخت:«کسانی که در زیر ساک حجاج ، تی.ان.تی جاسازی کرده بودند، بهتر است ادعای اصلاح طلبی نکنند»
کوهکن بیش از این چیزی نگفت، بهرحال حادثه مکه یکی از حوادث قابل تامل و البته رازآلود تاریخی است و این گفتگوی کوتاه با آقای کروبی که از سال ۶۴ تا ۶۸ مسئول بعثه حج بود، فقط در حد یک طرح مسئله ساده است، راستی پاسخ اون مسابقه ای که طرح کردم(+) همین گفتگو با کروبی بود! که عمرا هیچ کس حدس نزد:
کروبی در پاسخ به این سئوال خبرنگار مهر که ارزیابی شما از حادثه مکه بعد از گذشت حدود ١٩ سال از این حادثه چیست؟ پاسخ داد: معتقدم که حادثه مکه محصول شرایط زمانی دوره ای خاص بود، در آن مقطع یک کار بسیار بدی از طرف سعودی ها انجام شد، عده از هموطنان ما به شهادت رسیدند، حتی بعضی از زائران شهید، هنوز احرام داشتند، حادثه مکه، حادثه غم انگیزی بود که روابط ایران و عربستان را دچار آسیب کرد.
کروبی، برپایی تظاهرات و مراسم برائت از مشرکان از سوی بعثه رهبری را یک "صدور انقلاب مسالمت آمیز" توصیف کرد و گفت: مسئله برائت از مشرکین و آن تظاهرات ها یکنوعی و یک مصداقی از صدور انقلاب بود.
وی با تشریح شرایط دخیل در بروز حادثه مکه افزود: این مسئله قابل انکار نیست که یک حادثه عظیمی به نام "انقلاب اسلامی" شکل گرفته بود ، آنهم در فضایی که سالها تبلیغ می شد که اسلام قادر به حکومت و اداره جامعه نیست و دین افیون توده ها است و..روحانیت هم نقش اصلی در این انقلاب داشت، انقلاب اسلامی از جنس اندیشه بود و ناخودآگاه بخاطر این خصلت خود، مورد توجه همه دنیا و به خصوص کشورهای اسلامی قرار گرفت.
یکی از جاهایی که می شد از آن برای تبلیغ و صدور انقلاب اسلامی استفاده کرد، مکه و مراسم حج بود،ما در این مراسم، انقلاب اسلامی را مبتنی بر اسلامی که امام مطرح می کردند، عرضه می کردیم، اسلامی که مبتنی بر عدالت و مبارزه با ظالم و کوبیدن شرک و کفر.
کروبی تصریح کرد: به تعبیر حضرت امام) انقلاب اسلامی که یک انفجار نور بود، در مقطع حادثه مکه، پیام و صدای این انقلاب نور تقریبا بهمه جای دنیا رسیده بود، یعنی در طول ده سال بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی، دیگر جایی از کشورهای اسلامی و منطقه نبود که با پیام انقلاب ما نا آشنا باشد، بخصوص در سالهای بعد، با وسائل و ابزاری چون سفارتخانه ها و رایزنان فرهنگی و تبلیغی، پیام انقلاب گسترش پیدا کرده بود.
مسئول وقت بعثه خمینی ادامه داد: تبلیغ انقلاب اسلامی تبدیل به یک موج بزرگ منطقه ای -جهانی شده بود که فروکش نمی کرد، یکی از جاهایی که می شد از آن برای تبلیغ و صدور انقلاب اسلامی استفاده کرد، مکه و مراسم حج بود،ما در این مراسم، انقلاب اسلامی را مبتنی بر اسلامی که امام مطرح می کردند، عرضه می کردیم، اسلامی که مبتنی بر عدالت و مبارزه با ظالم و کوبیدن شرک و کفر بود، اگر دقت کنید، در همین سالها است که مسئله فلسطین تحت تاثیر انقلاب اسلامی یک حال و هوای دیگری پیدا کرد و انتفاضه اول روی داد.
کروبی خاطر نشان کرد: یکی از کارهایی که ما در حج می کردیم این بود که به مسلمانان جهان بگوییم که انقلاب اسلامی و ایران پناهگاه همه مسلمانان جهان است، صدور انقلاب به این معنا داشتیم که البته بهیچوجه بمعنای تلاش برای ساقط کردن حکومتها نبود.
امروز همه تحولاتی که در لبنان و فلسطین وکشورهای منطقه تحت عنوان بیداری اسلامی شاهد هستیم تاثیر گرفته از انقلاب اسلامی است، بذری بود که امام آن را در جهان اسلام کاشت.
وی در مورد تحلیل و عملکرد سعودیها در ماجرای جمعه خونین مکه گفت:عربستان مسلما می خواست چنان حادثه ای پیش بیاید، ولی می خواست که جلوی این حرکت را از اصل بگیرد، چون سعودی ها احساس کرده بودند که از این حرکت استقبال شده است،در اولین مراسم برائت از مشرکین، فقط ایرانی ها بودند، اما در سالهای بعد و به خصوص همین سال ۱۳۶۶ مردم خود مکه و ملیت های دیگر مسلمان به مراسم می آمدند و اوضاع بطور کلی متفاوت شده بود.
کروبی خاطر نشان کرد: معتقدیم حادثه مکه با فشار مستقیم آمریکا به عربستان سعودی شکل گرفت ، براساس اخبار و اطلاعات ما، بسیاری از شرکت کنندگان در مراسم برائت از مشرکین را بعد از بازگشت به کشور متبوعشان، بازداشت می شدند و تحت بازجویی قرار می گرفتند، حتی در چندین مورد افراد بعثه ما را هم گرفتند و به بازجویی بردند، یک حساسیت فوق العاده ای ایجاد شده بود.مسئول وقت بعثه خمینی گفت: درواقع آنها با ابزار فیزیکی و
آبان ۱۰، ۱۳۹۹
طب اسلامی
اگر کسی را عقرب گزیده باشد، باید که به آواز بلند بگوش خر بگوید که مرا عقرب گزیده است و واژگونه براو سوار شود تا درد زایل گردد و همان جای خر بدرد آید که عقرب آن کس را گزیده است و اگر پوست پیشانی خر را بر کودکی بندند که می ترسد، دیگر نترسد و اگر مصروع با خود نگاه دارد شفا یابد.
کتاب طب اسلامی
آبان ۰۸، ۱۳۹۸
کشته شدن بغدادی و برکسیت
دو پدیده سیاسی که آنچنان تکراری و مسخره گشته که اینروزها، باعث اسهال و استفراغ جهانیان شده،
یک: کشته شدن هزاران باره ابوبکر بغدادی معاون(۱) گروه تروریستی دأعش است و
دو: بیرون رفت و یا اخراج انگلیس از پیمان و یا اتحادیه اروپا است که از بس طول کشیده، کار انگلیسیها را هم از التماس به شکرخواری کشانده و هم موجب تفریح جهانیان گشته که با ساخت جوکها و کشیدن کاریکاتورهای گوناگون و استهزاء آنان ، کار را از تمسخر به ته لجن افتضاح رسانده است.
کشته شدن بغدادی:
در پنجم ژوئیهٔ ۲۰۱۴ توسط فیلم کوتاهی ساخته هالیوود - گل روی مردم جهان از طریق امپراطوری رسانهای و فاسد غربی، به سیمای جنایتکارانه شخصی که او را ابوبکر بغدادی مینامیدند، آشنا گشت.
ویدئویی که بغدادی را در حال سخنرانی در مسجد نور موصل برای عدهای نمازگزار نشان میداد که باشکوه و جبروت و با بدست داشتن ساعت مارک رولکس از پلکان منبر بالا رفته و سپس با صدائی رسا و بروشنی کریستال، مانند پیغمبری اولوالعزم ( که هیبتش احتمالا باعث حسادت خود پیغمبر اسلام شده و تن آن بینوایِ بیسوادِ زن ذلیل را در خاک لرزانده است) از خلافت اسلامی با مردم سخن میگفت.
او در این ویدئو، طی خطبهای به مسلمانان حکم کرد که از وی اطاعت کنند و گفت: «من ولی امر شما هستم؛ از من پیروی کنید».
هرچند تصاویری که پس از آن در اینترنت از بغدادی پخش شد، و او را مشغول فحشا با یک فاحشه ترک ،نشان داد، همه تلاش هالیوود و یا صنعت فیلمسازی انگلیسی، را پنبه کرد. ولی بهرحال آنها تمامی هم خود را بکار بردند تا پیغمبری جدید برای احمقها بسازند و تصویرش را در ماه نشان دهند.
این شخص که یکی از تروریستهای کار کشته و بسیار بیرحم سازمانهای اطلاعاتی غربی است، و مستقیما از دیکتاتور ترکا دستور میگیرد، و اصالتا ترک است ولی با نهادن یک" ال" به اول اسم جعلی و کثیفش او را عرب تبار معرفی و جا انداختند، و یک بیوگرافی جعلی هم برایش ساختند (طبق معمول که برای همه نوکرانشان میسازند) در طی سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹ در آسیای میانه و شمال آفریقا در کشور های، عراق، سوریه، لیبی و افغانستان مشغول کشتار مردم عادی, سوزاندن شهرها و تخریب آثار باستانی پارسی، و غارت و چپاول اموال این سرزمینهای ثروتمند و فرستادن این غارتگریها به اروپا و آمریکا بود. و هر زمان بین اروپاییها با آمریکا بر سر تقسیم غنائم اختلاف افتاده و بحث میشد، به یکباره بغدادی از راه رسیده و در منطقهای که تحت کنترل امریکاییها بود، بمبی منفجر ساخته و یا گروهی از مردم کشاورز و دامدار و بینوای غیر نظامی را مثله کرده و یا سر میبرید.
و آمریکاییها هم به تلافی آن منطقهای را که گفته میشد بغدادی در آن عملیات انجام داده و یا لانه کرده است، با بمبهای سوزان و راکتهای فسفری میزدند، و پدر صاحب سرزمین و بازماندهگان و "از زیر چنگِ جنایتکار بغدادی در رفتگان" را در آورده و سپس در رسانهها اعلام میگشت که بغدادی را کشته اند و تصاویری از یک جسد متعفن که گفته میشد متعلق به بغدادی است در سطح گسترده پخش میگشت. و این ماجرا ظرف ۱۰ سال همچنان ادامه داشت تا جایی که ابتدا موجب خنده و تمسخر گشته و سپس ایجاد انزجار و نفرت نمود. البته ناگفته نماند که چند باری این ملعون زخمی شد که بلافاصله با هلیکوپترهای کبری انگلیسی به ترکیه رسانده شده و در بیمارستانهای آنجا بستری گشت، و تحت درمان بهترین دکترهای غربی واقع گشت و پس از معالجه دوباره به میدان کشتار مردم بیدفاع باز گشت.
بالاخره هر دو طرف از این بازی خسته شده و به تازگی امریکاییها دوباره بغدادی را کشتند و کار را خاتمه یافته اعلام نمودند.(۲) تا باز دوبار کی این جنایتکار زنده شده و عملیات انجام دهد.(۳)سناریو تکراری و مسخرهای که با آن دیگر شاگرد و نوکر خود، اسامه بن لادن بازی کردند، و آخر سر هم معلوم نگشت آن ملعون واقعا در پاکستان کشته شد(۴) و یا بیک جزیره خوش آب و هوا منتقل گشته و دوران با شکوه بازنشستگیش با ۷۲ حوری آغاز گشت.
برکسیت:
پدیده سیاسی و تکراری و چندش آور دیگری که نه تنها باعث تمسخر بلکه باعث نفرت و دلبهمزنی گشته، روند خروج انگلیسیها از پیمان اروپا و یا به اصطلاح برکسیت است. و این خروج نزدیک به ۸ سال است که کش داده شده و حکایت همچنان باقیست. و انگلیسیها ابتدا با تهدید، سپس با مکر، پس از آن با التماس، و اکنون با گریه و زاری، هنوز به این اتحادیه چسبیدند و تو گویی جدا شدنی هم نیستند، چرا که بتازگی صحبت از همه پرسی جدید بمیان آمده است!
داستان چیست و پرسش اینجاست که اصولا چرا انگلیسی ها به اتحادیه اروپا که خود یکی از پایه گذاران آن بودند، پشت کرده و اخراج شدند.
در یک نگاه گذرا به پس از تاریخ شروع و آغاز جنایت غرب نسبت به دنیا، یعنی پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و پس از هجوم وحشیانه لشگر اهریمنی ناتو به خاورمیانه و شمال آفریقا- بی رودرواسی و غیر قانونی- و پس از جنایات بیشمار برعلیه بشریت، و پس از برخاستن غرب از خاک ذلت، آنچنان ثروتی به غرب سرازیر شد که یکشبه راه صد ساله طی شد. و گستاخی که نتیجه پرواری بی دردِ سر و باد آورده است گریبان غرب را گرفت. انگلیسیها هم از همه گستاختر، شروع به نشان دادن ذات جنایتکارشان بطور آشکار کردند.
- پس از افشای پولشوییهای مدت دار و گسترده برای کارتلهای مواد مخدر توسط بانک ملی انگلیس در روز روشن،
- پس از ساخت اردوگاههای پرورش تروریست در کردستان اشغالی (در حاشیه شهر استانبول ) و پرورش تروریستها از میان ترکها و اعراب و فلسطینیها در روز روشن،
- پس از جنایت گسترده در افغانستان، از جمله فرستادن ثروتمندان برای کشتار افغانها برای تفریح و دراوردن میلیونها پوند از این راه،
- پس از کشتار گسترده یمنیها توسط خلبانهای انگلیسی که زیر پرچم عربستان صورت میگرفت و میگیرد در روز روشن،
- پس از اینکه دولت انگلیس یک گروه از بیماران سادیستی را لباس سربازی به تن کرده و به عراق فرستاده و جنایاتی مرتکب شد که در تاریخ بینظیر است،
- و محکومیت هزاران باره از طرف دادگاههای جهانی (که البته احکام آنها کیلویی مفت هم گرونه) و جنایت علیه بشریت، و و و
هیچکدام از اینها، موقعیت انگلیس یا یکی از سه بازوی مثلث ابلیس را در اتحادیه اروپا متزلزل نکرد که هیچ، آنرا تقویت هم ساخت.
ولی بمحض اینکه انگلیسیها از پرداخت حق عضویت به این اتحادیه طفره رفته و به بهانه اینکه ما خودمان این اتحادیه را ساختیم، و بهمین دلیل، عضویت در این پیمان برای ما رایگان است و چه پولی و چه کشکی و چه پرداختی,
دیگر اعضای پیمان اروپا که برای دو زار، مادر به بازار میبرند، بشدت بهشان برخورد و به انگلیسیها مهلت دادند تا این پول را بپردازد و هشدار دادند که اگر اینکار را نکند، منجر به اخراجش از اتحادیه میشود. انگلیسیها که از صدقه سر ملت ایران و غارت نفت و گاز دریای مازندران و خلیج پارس و هزاران جنایت و غارت دیگر در گوشه و کنار دنیا، به آنچنان ثروتی دست یافتند که کارشان تنها نشستن در بارها و استادیومها و تماشای فوتبال شده، با تمسخر به این هشدار نگاه کرده و آنرا بهیچ گرفتند. و احمقانه تصور کردند میتوانند به تنهایی و بدون آویزون شدن به اروپا به روند کثیف موجودیتشان ادامه دهند. غافل از اینکه این قصه سر دراز دارد.
برای کوتاه کردن این قصه دراز کسالت آور همین جمله که این روند خروج منجر به استعفای ۴ نخست وزیر، دهها وزیر، ترور پنهانی دهها کارگزار، میلیونها خسارت، بی آبروی و رسوایی جهانی، مورد تمسخر و ننگین شدن انگلیسیها در سطح بینالمللی گشته و انگلیسیها درگیر از هم پاچیدگی داخلی در همه سطوح، شده و ایرلندیها و اسکاتلندیها خواستار جدایی از این جرثومه فساد گشته اند.(۵) دهها بار نخست وزیران انگلیس به اتحادیه اروپا التماس کرده اند که به آنها فرصت داده شود تا از مردمشان بخواهند که بیایند و بگویند: "آقا غلط کردیم" ، و اتحادیه قبول کرده و به آنها فرصت داده تا انگلیسیها رسما بگویند غلط کردیم و پول را با بهرهاش بپردازند. و نخست وزیر آمده با مجلس نمایندگان درمیان گذشته نمایندگان مانند گاوان و خران بار بردار، موااااا کشان مخالفت کردند. دوبار نخست وزیر خودش را باریک کرده و به اتحادیه اروپا برای یک فرصت دیگر التماس کرده و دوباره اتحادیه فرصت داده و اینبار منجر به عوض شدن نخست وزیر شده و دوباره روز از نو و التماس از نو از طرف نخست وزیر نو. و این داستان آنچنان تکراری و مسخره شده که دیگر از خنده و تمسخر گذشته وقتی کلمه برکسیت بمیان می آید گروه زیادی همان درجا بالا میاورند.
تیر ۳۰، ۱۳۹۸
حسین منصور حلاج
The Passion of al-Hallaj By Louis Massignon
لویی ماسینیون نویسنده فرانسوی کتاب "حلاج کیست" میباشد که در اصل یکی از عوامل جاسوسی و سیاستهای سلطه گرانه، بروش موذیانه، فرانسوی است که گروههای ماسیون را اختراع کرده است. او را تحت عنوان شرقشناس و اسلامشناس فرانسوی و محقق تاریخ بخوردملت ایران داده اند.
درواقع میتوان او را یکی از تئوریسینها و سازندگان روش غیر بشری و انسانی، بنام دین اسلام دانست. کار او در دورانی که اروپاییها و امریکایی ها از گرسنگی بخود میپیچیدند، -دهههای ۵۰ تا ۸۰- بزرگ کردن روش ضد بشر و انسانی اسلام بود تا بدین ترتیب ملت ما و دیگر کشورهای جدا شده از ایران را در کمال عقبماندگی و حماقت فرو برند.
او در قضیهٔ جدا سازی الجزایر، از امپراطوری ایران به آنجا رفته و از گروه کوچکی که بتازگی مسلمان شده بودند، حمایت کرده و با کمک ارتش متجاوز و جنایتکار فرانسه، این گروه کوچک را به تروریستهای وحشی مبدل ساخته تا در مقابل الجزایریها مبارز برضد متجاوزین فرانسوی و دگردیسی زوری آنها از الجزایری به مسلمان، ایستاده و آنان را دأعش وار از دم تیغ گذراندند.
این جنایتکار و تروریست پرور فرانسوی همچنین از جمله استادان! علی شریعتی در دانشگاه سوربن پاریس بود که آن بازیخورده را شستشوی مغزی داده تا بعدها بعنوان عاملی برای احمقسازی نسل جوان آنزمان, همراه با خمینی راهی ایران کرده و پایههای فتنه ۵۷ در ایران را بریزند. و ثروتمندترین کشور دنیا را براحتی تحت اشغال خود در آورده و آنرا چپاول کنند. و مردمش را از دم تیغ بگذرانند بدون اینکه یک قطره خون از دماغ یک سرباز غربی جاری شود.
یکی از معروفترین آثار او قوس زندگی منصور حلاج است که در ظاهر به سیر زندگی و افکار و علایق حسین منصور حلاج پرداختهاست و نقطهنظرات بزرگان و دانشمندان عالم بشریت و ایران چون عطار را در مورد حلاج به تفضیل مورد بحث و پژوهش قرار دادهاست. در تمامی کتاب، تمامی سعی این ملعون خرج این شده است که از حلاج یک چهره غیر ایرانی بسازد. بهمین سبب تمامی اسامی به عربی برگردانده شده و جای جای کتاب از آیات قرآنی آورده شده تا از این قهرمان راه آزادی و دانشمند فرهیخته و هنرمند و موسیقیدان و ترانه ساز و نابغه ایرانی که جانش را برای ایران نهاد، یک چهره عربی مسلمانِ مشوش و تا حدی دیوانه بسازند. این کار را با تمامی دانشمندان، فلاسفه و قهرمانان ایرانی کرده اند.
بعنوان یک ایرانی میبایستی در نوشتههای این ملعون بشدت شک داشته و آنها را با دید تردید و پرسشگرانه نگریست.
آنکه برای خدا و در راه خدا زندگی میکند.
حسین منصور حلاج، در ۲۴۴ هجری در تور از توابع بیضای فارس بدنیا آمد. او از عارفان و مبارزان بزرگ ایرانِ پس از کشته شدن نادر شاه، آخرین امپراطور دنیا و رویکار آمدن اجانبی بنام قجر هاست که بهمراه خود، مذهب و آیین بغایت عقبمانده و وحشیهای انگل ساکسون، گل و ویکینگها را آورده و بملت متمدن ایران که آیینشان پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک و انسانیت بود، تحمیل کردند.
حلاج برای مبارزه با این وحشیها- ترک و عرب دست نشانده مثلث ابلیس، فرانسه، انگلیس و بعدها آمریکا- راه افتاد و بملت باقیمانده از کشتار و جنایت، آیین کهن آنان را یادآوری کرد که اینبار هم وحشیها او را گرفته و ابتدا با انواع و اقسام شکنجه ها، او را مثله کرده و سپس به دار آویخته و پس از آن برای عبرت دیگران بسر درِ دروازه شهر آویختند. و پلیدی و شیطان صفتی آنان با همه اینها هنوز ارضاع نشده، در آخر سر هم آنچه از پیکر مطهر این مرد بزرگ ایران، باقیمانده بود, سوزاندند.
اهل فارس او را زاهد، اهل خراسان مهر، اهل خوزستان حلاج اسرار، در بغداد مصطلم، در بصره مخبر, اهل هند مغیث و اهل چین او را معین میخواندند.
برای لقب او، «حلاج» آوردهاند:
نیکو سخن میگفته و اسرار را حلاجی میکرده است. کتب و آثار علمی و هنری این مرد بزرگ یا سوزانده و نابود گشته و یا نزد اجانب است.و آنچه که امروز به او منصوب است، یقین نیست و میبایستی در آن تعمق نمود.
عطار نیشابوری دانشمند بزرگ عالم بشریت که در دوران او میزیسته است در باره حلّاج میگوید: آن شير بيشه تحقيق، آن شجاع صفدر صديق، آن غرقه دريای مواج، حسين منصور حلاج، کار او کاری عجب بود، واقعاً غرايب که خاص او را بود که هم در غايت سوز و اشتياق بود و در شدت لهب و فراق مست و بیقرار. شوريده روزگار بود وعاشق صادق و پاک باز وجد و جهدی عظيم داشت، و رياضتی و کرامتی عجب. عالی همت و رفيع قدر بود و او را تصانيف ، شعر و موسیقی و ترانههای بسيار است به الفاظی زیبا در ظاهر و مشکل در حقايق و اسرار و معانی و محبت کامل. فصاحت و بلاغتی داشت که کس نداشت. و دقت نظری و فراستی داشت که کس را نبود. و اغلب مشايخ بزرگ در برابر او تعظیم کردند و گفتند او را در تصوف و دانش رقیبی نيست.
یاد داشتهای من از کتاب:
خرداد ۱۰، ۱۳۹۸
کتاب قانون احمقها
جبرئیل در میان درختان نخل واحه، بر پیامبر ظاهر میشد و خود را در حالی میافت که با فیس و افادهای تمام، قانون میآورد.
قانون، قانون، قانون. آنقدر قانون آورد که مومنین را از هرچه وحی است بیزار کرد.
سلمان گفت، برای هرآنچه که فکرش را بکنی قانون آورد. مثلا اگر مردی بگوزد، باید بلافاصله صورتش را بسمت باد بگیرد. برای اینکه مومنین بدانند کدام دست برای طهارت گرفتن است، قاعدههای خاصی وضع کرده، تو گویی هیچیک از عرصههای زندگی بشر نمیبایست خارج از قوانین، آزاد بماند. وحی یا هرچه که او از ٔبر میگفت، به مومنین میآموخت که چقدر حق دارند بخوابند، عمق خوابشان چه اندازه باید باشد و کدام شکل از اعمال جنسی از دیدگاه خداوند پذیرفته است.
آنان آموختند که عمل لواط با زنان و نیز جماع درحالیکه زن به پشت دراز کشیده باشد از نظر ملک مقرب حلال است.
و اشکال ممنوع شامل کلیهٔ وضیعتی است که زن بروی مرد و مسلط بر او قرار بگیرد را شامل میشود.
سپس جبرییل فهرستی تهیه کرد و در آن موضوعاتی را که نام بردن از آنها هنگام گفتگو مجاز یا ممنوع است برشمرد.
بعد نوبت به بخشهایی از بدن رسید که مومنین اجازهٔ خاراندنش را نداشتند، فرقی نمیکرد که خارش تا چه حد آزار دهنده و حتی تحمل ناپذیر باشد، خاراندن این بخشها بهیچوجه جایز نبود.
وی همچنین مصرف میگو، حیوان عجیب و غریبی که هیچیک از مومنین تا آنزمان ندیده بودند را وتو کرد... دستور داد، حیوانات را بتدریج بکشند، بطوری که همهٔ خونشان از بندنشان خارج شود. این نحوهٔ کشتن باعث میشد تا با تجربهٔ کامل مرگ، مفهوم زندگی را بهتر درک کنند. چرا که تنها هنگام مرگ است که موجودات زنده بواقعیت زندگی پی میبرند، و آنرا رویا نمیپندارند.
جبرییل یا همان سروش پروردگار، سپس چگونگی کفن و دفن مردگان و تکلیف ارث و میراث را هم روشن کرد. بطوریکه سلمان پارسی متحیر مانده بود اینچجور خدائی است که رفتارش چنین به بازرگانان میماند. و در اینهنگام فکری بخاطرش رسید که ایمانش را برباد داد. بیاد آورد که ماهوند (محمد) نیز در گذشته بازرگان بوده است، آنهم بازرگانی بس ّموفق. فردی که سازماندهی و قانونگذاری برایش طبیعی بود. پس عجیب شانسی آورده بود که چنین ملک مقرب اهل حساب و کتابی برخورده بود. ملکی که تصمیمات این خدای با مدیریت را به پایین ابلاغ میکرد. خدایی که به روسای موسساتی که دارای شخصیت حقوقی بودند، بی شباهت نبود.
از آن پس رفته رفته توجه سلمان به این که فرشته همواره در مناسبترین فرصت ها، وحی نازل کرده بود، جلب شد. چنانچه مومنین نظر ماهوند (محمد) را درباره هر موضوعی، از امکان سفر به آسمانها گرفته تا ابدی بودن جهنم، مورد بحث و گفتگو قرار میدادند، فرشته( جبرئیل) بیدرنگ با پاسخ مناسب فرا میرسید و همیشه نیز جانب ماهوند ( محمد) را میگرفت و با یقین کامل اعلام میکرد که رفتن انسان به کرهٔ ماه از محالات است و سرشت جهنم موقتی و گذراست و حتی بدکارترین انسانها نیز با آتش دوزخ پاک میشوند و به باغهای معطر گلستان و بوستان راه مییابند. سلمان گفت: اگر ماهوند ( محمد) بعد از نزول وحی نظر خود را اعلام میکرد، وضع تفاوت میکرد، اما نه، همیشه اول محمد قانون را میآورد و بعد فرشته (جبرئیل) بر آن مهر تایید مینهاد. و این بود که کم کم دیدم دارد گندش در میاید و بویش همه جا را برداشته. و سرانجام این بوی گند ذهن سلمان را فرا گرفت. در میان نزدیکان محمد کسی از او فرهیخته تر نبود، چرا که در آن دوران، نظام آموزشی ایرانیان پیشرفته از سایر مردمان بود. محمد، سلمان را بدلیل مرتبهٔ بلند دانشش بسمت دبیری خود منصوب کرده بود. از اینرو نگارش قوانین پرشمار و بی پایانش نیز برعهده او بود.
بعل از سلمان پرسید: چرا مطمئنی که محمد ترا میکشد؟ سلمان پارسی جواب داد: برای اینکه من تنها کسی هستم که میتوانم دستش را رو کنم.
در دنیا هیچ تلخی بپای احساس مردی که پی میبرد به باد هوا معتقد بوده ، نمیرسد.
خرداد ۰۸، ۱۳۹۸
غزانیق
ماجرای معروف به غزانیق و یا قرایین، داستانی است که برای تطهیر پیغمبر اسلام ,محمد, ساخته شده است که برای رسیدن بقدرت با هند معروف به جگرخوار۱ که شوهرش بظاهر شهردار مکه بود ولی در اصل این هند بود که همه قدرت را داشت، پیمان بست که دو بت هند را برسمیت بشناسد، بشرطی که هند اجازه دهد محمد بکار خود ادامه دهد. پس پیغمبر آمده و بمردم این دو آیه را خواند و گفت الله این دو بت را برسمیت میشناسد. در قرآن در سوره نجم، پس از آیات ۱۹ و ۲۰ (آیا دیدی لات و عزی را ...)، آمده است که شیطان در کلام وحی دوید و دو آیه را علیرغم اینکه جبرئیل بر پیغمبر نخوانده بود، بر زبان محمد جاری کرد، این اتفاق در اوایل بعثت محمد صورت گرفت.( و معنای آیات این است که این دو بت بوتیماران بلند پروازند و امید به شفاعت آنان میرود.)
۱- هند زن ابوسفیان که در سن ۶۰ سالگی هنوز پوستی صاف و بدنی به سفتی دختران جوان و موهایی به سیاهی پر کلاغ داشت و دیدهگانش چون تیغهٔ چاقو میدرخشید، و خرامیدنی غرور آمیز داشت، صدایش ندای مخالفت را نمیپذیرفت، و بر شهر بجای شوهرش حکومت میکرد و فرامینش را بر دیوار خیابونهای شهر نصب میکردند، و مردم وی را روح شهر میدانستند و جوانی جاودانش را نشانی از جادوگری وی میشمردند. هند که نفوذ فرامینش بیش از اشعار همهٔ شاعران بود، با حرص و اشتهای شدید جنسی با تک تک نویسندگان شهر درامیخته بود و بعد از زمانی کوتاه، خسته و دلزده از آنان، همگی را از رختخوابش بیرون انداخته بود. وی در عرصه قلم همچنان که در کاربرد شمشیر ماهر بود، جلوه میکرد. همان هندی که با لباس مردانه به قشون پیوسته بود و به تمهید و سحر و جادو، کلیهٔ نیزهها و سلاحها را از خود دور کرده و در میان توفان جنگ، قاتل پرادر را یافته بود، همان هندی که عموی پیامبر را بیرحمانه کشته و دل و جگر وی را خورده بود. کدام مردی در برابرش توان پایداری داشت؟ برای جوانی جاودانش که از آن مردم نیز بود، برای درنده خوییش که به آنان تصویر شکست ناپذیری میبخشید، و برای فرامینش که حاکی از انکار زمان، تاریخ و دوران بود و شکوه نامدار شهر را بسان ترانه میخواند و فرسودگی خیابانهای آنرا محال جلوه میداد، فرامینی که عظمت، تحمل شداید، جاودنگی و مقام نگهبانی مقدّسین را میستود..... برای این نوشتار بود که زناشویی توأم با هرج و مرجش را میبخشیدند، و به این که وی سال بسال روز تولدش هم وزن خود زمرّد دریافت میکرد وقعی نمینهادند، بر شایعات لهو و لعبش توجهی نمیکردند و در پاسخ آنان که پوششهایش را بیشمار میگفتند، تنها لبخند میزد. میگفتند پانصد و هشتاد و یک لباس خواب از ورق طلا دارد و تعداد کفش راحتی یاقوت نشانش به چهار صد و بیست جفت میرسد. هند گرسنگان را برغم شهادت چشمان، شکمها و جیبهای خالیشان، میفریفت و وادارشان میساخت، هرچه که زیر گوششان زمزمه میکرد بپذیرند: ای شکوه جهان، حکومتت مبارک.
مکتب مذهب ندارد جز ابراهیم آموزگاری
ابراهیم همسرش هاجر و پسر شیرخوارش اسماعیل را به صحرای خشک و بی آب و علف برده و آنها را بدون آذوقه و آب رها کرد.( چون همسر اولش، سارا، که نازا بود به هاجر و پسرش حسادت کرده بود و ابراهیم زن ذلیل بخاطر همسر ثروتمند خود چنین عمل پیقمبرگونه را انجام داد). هاجر پرسید آیا این ارادهٔ خداوند است، ابراهیم پاسخ داد، آری، و آنگاه هاجر را بحال خود رها کرد و رفت. هاجر آنقدر به کودکش شیر داد تا هر دو سینهاش خشک شدند و آنگاه از دو تپه بالا رفت، نخست از صفا و سپس از مروه، هاجر مشوّش و ناامید میان دو تپه میدوید تا شاید چادر، شتر یا آدمیزادی ببیند، اما هیچ ندید، تا اینکه ناگهان جبرییل بروی ظاهر شد و آب زمزم را نشان داد و چنین بود که هاجر زنده ماند. حالا چرا زائران مسلمان گرد میایند، آیا برای هاجر است، نه، در واقع زائران افتخاری را که ورود ابراهیم نصیب دره کرده است جشن میگیرند. مردم بنام آن شوهر زن دوست و با وفا گرد هم میایند تا مراسم نیایش را بجا آورند.
سلمان رشدی
اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۸
آیا امام علی شرابخوار بود ؟
مقاله زیر در سایت نقد اسلام نوشته شده که عیناً کپی گشته و در این دفتر قرار داده میشود، لینک سایت در منبع میباشد.
در آیه ۴۳ سوره نسا بصراحت آمده است که زمانی که مست هستید نماز نخوانید؛
و توضیح داده که علت اینکار این است که بدانید چه میگوید. پرسش اینجاست که چرا این آیه آورده شده, مگر نوشیدن شراب در اسلام حرام نیست ؟؟ اگر هست پس چرا گفته در هنگام مستی, نماز نخوانید ؟ آیا در هنگامی که نماز نمیخوانیم میتوانیم مست باشیم ؟ اصولا این آیه در مورد چه کسانی و چرا آورده شده ؟
ابتدا خود آیه را می آوریم:
سوره نسا: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ وَلَا جُنُبًا إِلَّا عَابِرِي سَبِيلٍ حَتَّى تَغْتَسِلُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَفُوًّا غَفُورًا
خلاصه ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، آنگاه كه مست هستيد گرد نماز مگرديد تا بدانيد كه چه مىگوييد….
ابن تیمیه از علمای بزرگ اسلام در خصوص شان این آیه مینویسد:
وقد انزل الله تعالى في علي:”يا ايها الذين ءامنوا لا تقربوا الصلاة وانتم سكارى حتى تعلموا ما تقولون” لما صلى فقرأ وخلط “.(منهاج السنة ، ج ۴ ، ص۶۵)
ترجمه: و الله در مورد علیبنابیطالب نازل کرده است که:”ای کسانيکه ايمان آوردهايد، در حال مستی به نماز نزديک نشويد، تا زمانی که بدانيد چه میگوييد” ؛ زيرا هنگامی که نماز خواند,به علت مستی در نماز خود اشتباه كرد.
آیا حضرت علی شرابخوار بود؟
سری به روایات دیگر در کتب دیگر علمای مسلمان میزنیم که ببنیم آیا این کسی که آخوندها به اندازه خدا برای وی منزلت و کرامت و معجزه میتراشند, شرابخوار بوده یا خیر.
۱) حدثَنَامُسَدَّدٌ ، حدثَنَا يَحْيَى ، عَنْ سُفْيَانَ ، قثنا عَطَاءُ بْنُ السَّائِبِ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِيِّ ، عَنْ عَلِيٍّ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ , أَنَّ رَجُلا مِنَ الأَنْصَارِ دَعَاهُ وَعَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ عَوْفٍ ، فَسَقَاهُمَا قَبْلَ أَنْ تُحَرَّمَ الْخَمْرُ ، فَأَمَّهُمْ عَلِيٌّ فِي الْمَغْرِبِ ، فَقَرَأَ قُلْ يَأَيُّهَا الْكَافِرُونَ سورة الكافرون آية ۱ فَخَلَطَ فِيهَا فَنَزَلَتْ لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ سورة النساء آية ۴۳ . كَذَا أَخْرَجَهُ أَبُو دَاوُدَ ، وَأَخْرَجَهُ التِّرْمِذِيُّ ، عَنْ عَبْدِ بْنِ حُمَيْدٍ ، وَقَالَ : حَدِيثٌ حَسَنٌ صَحِيحٌ . وَرَوَاهُ النَّسَائِيُّ ، عَنْ عَمْرِو بْنِ عَلِيٍّ ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ ، عَنْ سُفْيَانَ بِنَحْوِهِ(اسناده صحیح)
ترجمه: از علی روایت شده است که شخصی از انصار؛ او و عبدالرحمن بن عوف را دعوت نموده و به آن دو شراب قبل از حرمت شراب ، شراب نوشانید ؛ علی در نماز مغرب, امام ایشان شده و (به علت مستی) سوره کافرون را اشتباه خواند؛ پس آیه نازل شد که زمانی که مست هستید نزدیک نماز نشوید و…
منابع این حدیث: سنن ابی داوود ج ۳ ص ۳۲۵ – لاحادیث المختاره ج ۲ ص ۱۸۸
حکم علامه شیخ ناصر الدین آلبانی به صحیح بودن حدیث. الحکم الالبانی: صحیح
۲) أَخْبَرَنَار أَبُو أَحْمَدَ عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ عَلِيِّ بْنِ عَلِيٍّ ، بِبَغْدَادَ ، أَنَّعَبْدَ الأَوَّلِ بْنَ عِيسَى السِّجْزِيَّ أَخْبَرَهُمْ ، قِرَاءَةً عَلَيْهِ ، أَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُظَفَّرِ ، أَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ السَّرْخَسِيُّ ، أَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ خُزَيْمٍ ، ثَنَا عَبْدُ بْنُ حُمَيْدٍ ، أَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ سَعْدٍ ، قَالَ : أَنَا أَبُو جَعْفَرٍ الرَّازِيُّ ، عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ ، عَنْ أَبِي عَبْدِ الرَّحْمَنِ السُّلَمِيِّ ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ، قَالَ : صَنَعَ لَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ عَوْفٍ طَعَامًا ، فَدَعَانَا ، وَسَقَانَا مِنَ الْخَمْرِ ، فَأَخَذَتِ الْخَمْرُ مِنَّا ، وَحَضَرَتِ الصَّلاةُ فَقَدَّمُونِي ، فَقَرَأْتُ قُلْ يَأَيُّهَا الْكَافِرُونَ { ۱ } لا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ { ۲ } سورة الكافرون آية ۱-۲ وَنَحْنُ نَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ ، قَالَ : فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ يَأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَى حَتَّى تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ سورة النساء آية ۴۳ .
ترجمه: از علیبنابیطالب نقل شده است که گفت: عبدالرحمنبنعوف برای ما غذایی درست کرد و ما را دعوت نموده و به ما شراب داد؛ وقتی شراب نوشیدیم وقت نماز شد؛ عبدالرحمن من را مقدم کرده و من در نماز سوره کافرون را اینگونه خواندم لا اعبد ما تعبدون و نحن نعبد ما تعبدون پس خداوند این آیه را نازل نمود که: ای کسانی که ایمان آوردید مبادا در حال مستی به سراغ نماز بروید تا زمانی که بدانید چه میگویید.
منابع این حدیث: لاحادیث المختاره از علامه ضیاء الدین المقدسی ج ۲ ص ۱۸۷ ـ سنن ابی داوود ج ۲ ص ۱۸۲
بررسی سندی روایت و اعتبار راویان این حدیث:
ابوالحمد عبدالوهاب بن علی بن علی : ثقه حجه
عبدالاول بن عیسی السجزی : ثقه محدث
عبدالرحمن بن محمد بن المظفر : صدوق حسن الحدیث
عبدالله بن احمد السرخسی : ثقه
ابراهیم بن خزیم : صدوق حسن الحدیث
عبد بن حمید : ثقه حافظ
عبدالرحمن بن سعد : ثقه
ابوجعفر الرازی : مقبول
عطاء بن سائب : صدوق حسن الحدیث
ابی عبدالرحمن السلمی : ثقه ثبت
خوب همانطور که در پایان متن بالا دیدید ما تمامی راویان این احادیث را بررسی کردیم و همه آنها از نظر اعتبار رجالی, انسانهای معتبری بودند و این حدیث ازین نظر یک حدیث کاملا صحیح و معتبر میباشد.
و نتیجه اینکه امام اول شیعیان و کسی که خدا تمام کهکشانها را بخاطر گل روی او ساخته نه تنها شرابخوار بوده, بلکه بدتر از همه اینکه در حالت مستی نماز هم میخوانده.
خود حدیث مفصل بخوان……..
منبع
مدتی قتل تو اندازم عقب
علی، عمرو را از پا درآورد و نزد محمد آمد. محمد پرسيد: «چرا هنگامی كه با او روبرو شدی، او را نکشتی ؟» علی در پاسخ گفت: «مادرم را دشنام داد و بر چهره ام، آب دهان انداخت. ترسيدم اگر او را بكشم برای خشم خودم باشد. او را وا گذاشتم تا خشم فرو نشست، سپس او را كشتم!!» *
چون علی سر میبرید از خصم دین
کرد او تف بر امیرالمؤمنین
پس علی شمشیر خود کردی غلاف
مدتی از قتل او داد انصراف
«گشت حيران آن مبارز زين عمل**»
«وز نمود عفو و رحمت بی محل»
«گفت: بر من تيغ تيز افراشتی »
«از چه افکندی مرا بگذاشتی ؟»
گفت حضرت چونکه من دارم غضب
مدتی قتل تو اندازم عقب
گفت یارو یاعلی لفتش نده
گفت تف انداختی، حالا بده
کشتن اینجوریت حیف است حیف
نِروسم حالا، نخواهم کرد کیف
خود سرت را میبرم تنگ غروب
نیستم الانه توی مود خوب!
چند ساعت چونکه گشتی زجرکُش
گردنت را میزنم با حال خوش.
هر که تف انداخت بر روی علی
شد شکنجه، کشته شد با معطلی.
اصغر قاتل
Amazing Persian Music
فروردین ۲۶، ۱۳۹۷
ما آرزوی خوشبختی مردم دنیا را داریم ولی شما جز مردم دنیا نیستید!
آنچه که در پائین میآید شرح لحظهای کوتاه از تاریخ معاصر ایران بزرگ است و هدفش ثبت تاریخ واقعی است. آدمبرفی میداند که اکثر ایرانیها مطالب زیر را بخوبی میدانند، و هدفش تکرار مکرارات نیست. انگیزه نوشتار زیر، پیشی گرفتن است و اینکه پیش از اینکه غربی جنایتکار تاریخ برای آیندگان ایرانی بنویسد، لازم است که ما بعنوان ایرانی وظیفه خود را در قبال آیندگان انجام داده و حقیقت را برای آنان بازگو کرده و ثبت کنیم تا آنها مانند ما به بیراهی و گمراهی و در نتیجه فلاکت و تیرهروزی دچار نگردند.
داعش و جمهوری آخوندی اسلامی در ایران:
وقتی از مردم سوریه و عراق نظرشان را راجع به تجربهای که با گروه تروریستی داعش داشته اند، جویا شوی، خواهند گفت که داعش درست شبیه همان حکومتی است که در ایران است. و آنها نمیدانند که در واقع داعش نسبت به مردمی که بر آنها حکومت میکرد بسیار مهربانتر از رژیم خونخوار و جنایتکار آخوندهای دست نشانده انگلیسی و فرانسه در ایران است.
ولی آنچه که مردم این دو سرزمین را متقاعد ساخته که داعشیها همان حکومت آخوندهای جمهوری اسلامی در ایران هستند اینستکه این دو شباهتهای رفتاری بسیاری با یکدیگر دارند.
- داعشیها هم مانند رژیم آخوندی هرجا که پا گذاشتند ضمن نابود سازی آثار بجا مانده امپراطوری پارس ها(حتی به کلیساها هم رحم نکرده و آنها را که در سابق کاخهای پارسی بودند تنها بهمین گناه منفجر ساختند.) نسبت بمردمی که تبار ایرانی داشتند دقیقا مانند آخوندهای دست نشانده خونخوار و بیرحم رفتار و مانند آنها جنایت کرده وایرانی تبارها را گروهی کشتار کردند و نسبت به آنانی که احمقانه گمان میکردند از نژاد عرب یا ترکند با محبت و احترام برخورد کردند، دقیقا مانند رژیم دست نشانده جمهوری اسلامی در ایران.
- داعشیها هم مانند آخوندهای جنایتکار اسلامی در ایران، برای تضعیف جامعه و از کار انداختن پویایی در بین مردم، هرجا که پا گذاشتند، نیمی از جمیت یعنی زنان را تحت عنوان خدا و دین زندانی ساخته و از صحنه جامعه دور ساختند و بدین ترتیب تکامل طبیعی جامعه که فقط و فقط از پیوند زن و مرد در همه زمینه ها، در کار، در علم، در سازندگی، در بقا و و و بوجود میاید، را از هم گسسته و بدین گونه جامعه بیمار و مفلوک و عقبمانده را جا انداخته و استوار ساختند. چرا که غربیها بخوبی میدانند، جامعه بدون همکاری زن، همان کارایی و بازدهی را دارد که یک انسانی که از نیم تنه فلج شده، دارد.
- داعشیها هم مانند آخوندهای اسلامی تمامی ثروتهای منطقه را راهی کشورهای غربی، ترک و عربها نمودند.
تفاوتی که بین رژیم دست نشانده آخوندی و داعشیها وجود دارد اینست که مردم تکلیفشان با داعشیها مشخص و معلوم است و میدانند که داعشیها گروهی مسلمان متعصب و مذهبیهای افراطی هستند که از نظر عقیدتی پیرو حکومت مرتجع و عقبمانده عربستان و وهابیها هستند و از نظر اعمال و هدف، گروهیند که از سازمانهای اطلاعاتی غربی بویژه انگلیسی و فرانسوی دستور میگیرند و اهداف و دستورات آنان را پیش میبرند، درحالیکه آخوندهای جنایتکار حاکم در ایران اهریمنانی هستند که همان ایدئولوژی و اهداف داعشیها را داشته و مانند آنان برای اعمال خود از سازمانهای اطلاعاتی اسراییل و غربی دستور میگیرند، ولی در لباس ایرانی و دوست وارد شده و در لباس ایرانی و خداپرستی ایرانی(شیعه) جنایت میکنند.
اهریمنی که نزدیک به ۴۰ سال است که مانند سرطان بجان ایران افتاده و ریشه دوانده و این باقیمانده امپراطوری جهان شمول را در چنگال خود فشرده و در حال نابودی کامل آن است.
چرا؟ به دو دلیل مادی و معنوی. ایران کشور مادر و پهناور و کهنسالی است که سرشار از مواد اولیه و ثروتهای طبیعی است که همین عامل از ۲۰۰ سال پیش به اینطرف بجای رفاه، موجب تیرهروزی مردم آن گشته است، چراکه قبایل بغایت بدوی و بربرها مانند حیوانات گرسنه در اطراف خوراک لذیذ از اطراف آن دور شدنی نیستند.
از نظر معنوی هم ایران مبدا و منبع فرهنگ و هنر و دانش و ادبیات و تمدن بشری است و هر قبیلهٔ وحشی و بدوی با سرقت گوشهای از این سرچشمه تمدن، برای خود مدنیت و افتخار جمع کرده و میکند و برای اینکه دزدیهای خود را پنهان سازد، چاره را در نابودی سرچشمه میبیند.
نکته انحرافی در همه این جریان این است که آخوندهای جمهوری اسلامی را در عراق و سوریه جلو داعشیها گذاشتند تا جنگی خانمان سوز را بمردم منطقه تحمیل کرده و ماشین کشتار و چپاول را راه انداخته باشند. بدین ترتیب یک مسابقه، یک بازی، یک قمار و یا هرچه که نامش نهید، براه انداخته که نتیجهاش همواره برد و پیروزی برای غرب و اسراییل است. چرا که از هرطرف که کشته شود بسود غرب و اسراییل و هر طرف که برنده شود، بهرهاش را باز هم غرب میبرد و هدف که چپاول و ویرانی ایران بزرگ است به انجام رسیده، توجهها از جنایات غرب منحرف شده و رفاه و خوشی و خوشبختی و پیشرفت متوجه یک طرف یعنی غرب و اسراییل گشته و گور پدر اینوریها که اصولا از نظر آنها آدم نیستند.
این داستان تا نابودی کامل منطقه ادامه خواهد یافت. پس از آن بسراغ دیگر جاها رفته و با همین فرمان جلو رفته و در آخر تنها وحشیها باقی خواهند ماند. و تازه در این زمان است که آنچنان جنگ و کشتار و بربریتی بر دنیا حاکم خواهد شد که نمونهاش در تمامی طول تاریخ بوجود آمدن کره زمین دیده و شنیده نشده است.
بهمن ۱۹، ۱۳۹۶
ما خدعه کردیم
ما خدعه کردیم، پیغمبر اسلام هم خدعه میکرد، اسلام هم خدعه میکند
۱۶ دروغ بزرگ خمینی شیاد، پلید و پلشت در مورد نقش روحانیت در نوفل لوشاتو برای فریفتن مردم ایران!
-در پاسخ به پرسش نشریه فرانسوی زبان لوموند: آیا شما در نظر دارید که در رأس حکومت قرار گیرید؟ "شخصاً نه، نه من، نه سن من و نه موقع و مقام من و نه میل و رغبت من متوجه چنین امری است."/ ۱۶ اردیبهشت ۵۷،صحیفه امام خمینی جلد ۳ صفحه ۳۷۳
-در پاسخ به پرسش رادیو تلویزیون فرانسه: دریافت شما از حکومت اسلامی چیست؟ آیا منظور این است که رهبران مذهبی حکومت را خود اداره کنند؟ مراحل این حکومت کدام است؟ "خیر، منظور این نیست که رهبران مذهبی، خود حکومت را اداره کنند، لکن مردم را برای تأمین خواستههای اسلام رهبری میکنند، چون اکثریت قاطع مردم، مسلمان هستند، حکومت اسلامی از پشتیبانی آنان برخوردار شده، متکی بهمردم میگردد."/ ۲۳ شهریور ۵۷، نجف، صحیفه امام خمینی جلد ۳ صفحه ۴۶۷
-"علما خود حکومت نخواهند کرد، آنان ناظر و هادی مجریان امور میباشند، این حکومت در همه مراتب خود متکی بهآرای مردم و تحت نظارت و ارزیابی و انتقاد عمومی خواهد بود."/ در پاسخ به سؤال خبرگزاری رویتر (۴ آبان ۵۷، پاریس)، صحیفه امام خمینی جلد ۴ صفحه ۱۶۰
-"من هیچ سمت دولتی را نخواهم پذیرفت."/ پاریس در گفتگو با خبرنگاران، ۱۲ آبان ۵۷
-در پاسخ به پرسش روزنامه فرانسوی لوژورنال: در مورد رژیم جمهوری که میخواهید تشکیل دهید و اسلامی خواهد بود، آیا خواهید پذیرفت که در رأس آن قرار گیرید؟ "... این مردم هستند که باید افراد کاردان و قابل اعتماد خود را انتخاب کنند و مسئولیت امور را بهدست آنان بسپارند ولیکن من شخصاً نمیتوانم در این تشکیلات مسئولیت خاصی را بپذیرم و در عین حال همیشه در کنار مردم ناظر بر اوضاع هستم و وظیفه ارشادی خود را انجام میدهم"./ ۷ آذر ۵۷، صحیفه امام خمینی جلد ۵ صفحه ۱۳۷
-"ما به خواست خدای تعالی در اولین زمان ممکن و لازم برنامههای خود را اعلام خواهیم نمود. ولی این بدان معنی نیست که من زمام امور کشور را به دست بگیرم و هر روز نظیر دوران دیکتاتوری شاه، اصلی بسازم و علی رغم خواست ملت به آنها تحمیل کنم. به عهده دولت و نمایندگان ملت است که در این امور تصمیم بگیرند؛ ولی من همیشه به وظیفه ارشاد و هدایتم عمل خواهم کرد."/ در گفتگو باخبرنگار انگلیسی روزنامه اکونومیست ۱۸ دی ۵۷ / ۹ صفر ۱۳۹۹،صحیفه نور جلد ۳ ص۷۷ و صحیفه امام خمینی جلد ۵ ص ۳۸۵
-"من و ساير روحانيون در حكومت پستي را اشغال نميكنيم، وظيفه روحانيون ارشاد دولتها است. من در حكومت آينده نقش هدايت را دارم."/ سخنرانی ۱۸ دی ۵۷، صحیفه نور ، ج۳،ص ۷۵
-"روحانیون در حکومت آینده نقش ارشاد و هدایت دولت را دارا خواهند بود"./ در پاسخ به پرسش روزنامه انگلیسی اکونومیست ۱۸ دی ۵۷، صحیفه امام خمینی » جلد ۵ » صفحه ۳۸۶
-"من در آینده [پس از پیروزی انقلاب] همین نقشی که الان دارم خواهم داشت. نقش هدایت و راهنمایی، و در صورتی که مصلحتی در کار باشد اعلام می کنم... لکن من در خود دولت نقشی ندارم"/ در مصاحبه با خبرنگار تلویزیون ای. بی. سی امریکا، ۲۲ دی ۱۳۵۷ / ۱۳ صفر ۱۳۹۹ صحيفه نور،جلد ۴ ، ص ۲۰۶ و ج ۵ ص ۴۳۲ صحیفه امام خمینی
-در پاسخ به پرسش کانال دو فرانسه مبنی بر: آیا شما حکومت خواهید کرد؟ "نخیر من نخواهم بود، ما شورایی تأسیس میکنیم که در آن شورا مجلس تشکیل بشود؛ بعد مجلس با اتکال بهملت ترتیب کارها را میدهد"./ ۱۸ دی ۵۷، صحیفه امام خمینی » جلد ۵ » صفحه ۳۸۰
-در پاسخ به پرسش شبکۀ تلویزیونی کبس آمریکا مبنی بر: ابهاماتی در مورد نقش شما در آینده وجود دارد، ممکن است نقش خود را در آینده بفرمایید؟ "من در آینده هم همین نقشی را که الان دارم خواهم داشت، نقش هدایت و راهنمایی و در صورتی که مصلحتی در کار باشد اعلام میکنم و اگر خیانتکاری در کار باشد با او مبارزه میکنم، لکن در خود دولت هیچ نقشی ندارم"./ ۲۲ دی ۵۷، نوفل لوشاتو صحیفه امام خمینی » جلد ۵ » صفحه ۴۳۲
-"اختیارات شاه را نخواهم داشت."/ پاریس در گفتگو با خبرنگاران،۲۴ دی ۵۷، صحیفه نور،ج۳،ص۱۱۵
-" من چنین چیزی نگفتهام که روحانیون متکفل حکومت خواهند شد. روحانیون شغلشان چیز دیگری است. نظارت بر قوانین البته به عهده روحانیون است و اتکای روحانیون هم به ملت است نه به حزبی. و من هم به ملت اتکا دارم و به حزبی وابسته نیستم."/ ۲۶ دی ۵۷ در مصاحبه با خبرنگار مجله آلمانی اشترن، صحیفه نور ، ج۳ ،ص۱۴۰ و صحیفه امام خمینی جلد ۵ صفحه ۴۸۲
-"من مسئولیت ریاست جمهوری را بر عهده نمیگیرم، کار من هدایت است. / در پاسخ به سؤال رادیو مونت کارلو(۷ بهمن ۵۷، پاریس)، صحیفه امام خمینی جلد ۵ صفحه ۵۳۹
-"من نميخواهم رياست دولت را داشته باشم. طرز حكومت، حكومت جمهوری است و تكيه بر آرای ملت."/ پاریس در مصاحبه با مجلهی اُسترن، ۲۶ دی ۵۷، صحيفهی نور، جلد ۵، ص ۴۸۳
-"این مطلب را بارها گفتهام که روحانیون باید وضعی ارشادی داشته باشند نه اینکه بخواهند حکومت کنند. کاری نباید بکنیم که مردم بگویند اینها دستشان بهجایی نمیرسید، حالا که رسید دیدید اینطور شدند. استبداد دینی خود تهمتی است که از کنارش نباید گذشت"./ ۱۱ شهریور ۱۳۶۳ / ۶ ذی الحجه ۱۴۰۴، صحیفه امام خمینی جلد ۱۹ - صفحه ۴۳
-رویکرد قانون اساسی:
در پیش نویس قانون اساسی سال ۱۳۵۸که نخست مورد تائید خمینی نیز بود، بجز اصل ۱۴۲، ۱۴۳، ۱۴۵، ۱۴۶ و ۱۴۷ که نقش نظارتی محدودی برای ۵ تن از مجتهدان در شورای نگهبان قانون اساسی در نظر گرفته بود، روحانیت نقش و دخالتی در قدرت نداشت، لیکن در قانون اساسی مصوب حوزه قدرت و اختیارات روحانیت بسیار توسعه یافت و در بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ نیز به مراتب وسیعتر و پررنگتر از قبل شد و اکنون ساختار و شالوده قدرت در قانون اساسی بگونهای طراحی و تبیین شده است تا قدرت مطلقه از طریق ولایت فقیه و شورای نگهبان و سایر نهادهای ناشی از اراده این دو کاملا در اختیار روحانیت قرار داشته باشد که از این میان می توان به اصول: ۲، ۵، ۵۷، ۷۲، ۹۱، ۹۳، ۹۶، ۹۸، ۹۹، ۱۰۷، ۱۰۸، ۱۰۹، ۱۱۰، ۱۱۱، ۱۱۲، ۱۲۲، ۱۵۷، ۱۶۲، ۱۷۳، ۱۷۴، ۱۷۵، ۱۷۶ و ۱۷۷ قانون اساسی اشاره کرد.
اکبر اعلمی
بهمن ۱۳، ۱۳۹۶
دیگ به دیگ میگه
یکی از هزاران انگی که به برخی از ایرانیان مخالف دستگاه جهل و جنون و جنایت حکومت جمهوری ابلیس اسلامی، زده شده، دادن نسبت "بیخدایی و یا شیطان پرستی" به آنهاست. من نمیدانم این ادعا تاچه حد درست و یا نادرست است. و راستش نمیخواهم که بدانم، چرا که به اعتقاد من، اصولا دین و آیین و چگونگی جهان بینی آدما نه تنها ربطی بمن و ما و دیگران ندارد، بلکه بعنوان یک داشته و حق اولیه و پایهای، برای هرآدمی میبایستی از طرف دیگران محترم شمرده شود. آدمی میتواند سنگ پرست باشد، میتواند ٔبت پرست، طبیعت پرست و حتی خود پرست باشد- انتخاب اوست- و تا زمانی که برای قبولاندن اعتقادات خود بدیگران فشار نیاورده و تلاش مذبوحانه نمیکند، آزاد است. و در ضمن فکر نمیکنم تمامی این پرستش ها، بیشتر از الله پرستی، مرده پرستی و یا امامزاده پرستی شرم آور باشد.و یا آویزان شدن به قبر کسی،که از یکطرف در واقعی بودن داستانشان بشدت تردید وجود دارد چرا که هیچ اثری از آثارشان درمیان نیست،
(مثلا: آثار باستانی ۱۰ هزار ساله زندگی ایرانیان که در شهر سوخته بدست آمده، نشان میدهد که مردمی عادی در این منطقه فیلم میساختند و مغز جراحی میکردند و چشم مصنوعی میساختند و موسیقی مینواختند و و و--- ولی قدرت خدا از پیغمبرش و فرزندانش و نوادهگانش که در ۱۰۰۰ سال پیش میزیستند، حتی یک تیکه پارچه بدست نیامده است! پیدا کنید احمقها را- هرچند بعد از خواندن این مطلب احتمالا فردا، اعراب سعودی که با پول نفت خلیج پارس از خزیدن نجات پیدا کردهاند، با پرداخت مبالغی هنگفت به سازمانهای اطلاعاتی غربی، یهو از گوشهای از یونان یک پیراهن از زیر خاک بیرون میکشند که معلوم میکند که مال محمد بوده و احتمالأ خدیجه با دستهای کوچک خود آنرا وصله کرده است! )
و یا اگر بپذیریم که وجود داشته اند، احتمالأ گروهی از داعش بدتر و یا در بهترین حالت داعش گونه زمانی بسیار کوتاه در عرصه جامعه بشری رخ داده و پس از جنایات " مو به تن سیخ کن" و ایجاد جنگ و جنایت و کشتار و سر بریدن ها، و با شمشیر سر شکافتنها و با سم بخورد شکم پرستان دادنها و بخاطر یک وجب زمین، پهلویِ زن حامله را شکستن تا جایی که سقط جنین نموده و درحالیکه شوهر بیغیرت پهلوانش از ترس جان در پستو خود را پنهان نموده بوده و بخاطر مال و زن، پشت گلوی نوزاد پنهان شدن تا تیر به تو نخورد و و و - سالها پیش مرده و عاقبت به شر شده اند،
و نام حسن و حسین و نقی و تقی و یه مشت اره و اوره و شمسی کوره را بجای نام شریف خداوند آوردن و از آنها مدد جستن، و برای ایزد یکتا، شریک قائل شدن و از آنها طلب یاری کردن- گناهی کمتر از پرستش ابلیس داشته باشد- که بگمان من - رزیلانتر و پلید تر است، چرا که حداقل شیطان فرشتهای از فرشتگان خداوند بود که اتفاقا بخاطر عشق بخدا و یکتاپرستی حاضر نشد در مقابل موجود دیگری بجز خدا سر تعظیم فرود آورد،
( همین که در قرآن مقام انسان را در حد خدا بالا برده تا جایی که فرشتگان میبایستی در مقابلش خم شوند خودش کفر است!)
تا این امامهای جانی، مفت خور، دزد، پلید و آدمکش که میهن ما را ویران کردند، هم میهنان ما را کشتند، سوزاندند، به ذلّت بردند، و هنوز نکبت وجودشان از سرزمین نجیب ما پاک نشده و از قدم نامبارک و شومشان این مملکت صد سال است که در آتش و حماقت میسوزد و مردمانش کشته میشوند و در انحراف و عقب ماندگی، رنج میکشند.
تو گویی، کسی که نشان غلامی و عبودیّت این دأعشیان امام را بدوش میکشد، و شبانه روز بشرک و بت پرستی و مرده پرستی مشغول است میتواند بدیگری ایراد شیطان پرستی بگیرد.
آبان ۲۱، ۱۳۹۶
آنچه که همگان همیشه و همه جا بدان اعتقاد داشته اند، احتمال بسیار بیشتری دارد که اشتباه باشد
از ویژگیهای پیغمبر اسلام، صرفنظر از قدرت خارق العاده او در جماع، علاقه بیش از حد حضرت به آرایش سر و صورت خود بود. موهای رسول اسلام تا سر شانههایش بلند بود و ماهی یکبار آنها را خضاب میگذاشت. و اکثرا موهایش را بصورت چهار گیس بافته و رها میکرد. از این گذشته پیغمبر عادت داشت هر شب سه میل سرمه در چشم راست و دو میل در چشم چپ خود بکشد. حضرت اکثرا جامه سرخ میپوشید که در بین اعراب عجیب بود.
عجیب است که بیشتر آخوندهای شیعه بعنوان تاسی از سیره رسول اسلام در امر جماع تلاش تحسین آمیزی دارند، اما هیچکدامشان نه تنها به مردان تکلیف نمیکنند که موهایشان را مانند آن بزرگبزار بلند بگذارند یا سرمه در چشم بکشند بلکه برعکس در نکوهش جوانانی که موهای بلند دارند هم خطبه میخوانند.
دلایل النبوه جلد اول صفحه ۱۲۹
مهر ۲۶، ۱۳۹۶
تصویر امام زمان بر اساس روایات و احادیث, کشیده شد... باز نشر
تصویری از امام زمان بر طبق مشخصاتی تعریف شده در روایات و احادیث.
مشخصات:
- قائم عليه السلام كسى است كه هر گاه خروج كند، در سن پيرى است اما سيماى جوان دارد، و آنچنان قدرت جسمى دارد كه دستش را به بزرگترين درخت روى زمين بياندازد، مى تواند آن را از ريشه بركند، و اگر در ميان كوهها صدايش را بلند كند سنگهاى كوهها قطعه قطعه گردند، عصاى موسى عليه السلام و انگشتر سليمان عليه السلام همراه اوست .”( كشف الغمه ، ج۳، ص ۴۴۵ اعلام الورى ، ص ۴۰۷)
- مهدى از ما خاندان است ، بلند پيشانى و بر آمده بينى است (كه وسط بينى اش برآمدگى دارد). (اثباة الهداة ، ج ۷، ص۱۸۵)
- بلند پيشانى و برآمده بينى ، سطبر شكم ، لاغر ران و در ران راستش ، خالى هست ، گشاده دندان مى باشد (اثباة الهداة ، ج۷، ص ۲۳۸).
- از بیدارى شبها، چهرهاش به زردى میگراید .
- بینى او بر آمدگى کمى پیداست چشمانش سیاه و ابروانش بهم پیوسته است و در وسط.
- میان دندانهایش گشاده و گوشت صورتش کم است.
(منبع)
- شیخ کلینی حدیثی را روایت مینماید که مدفوع ائمه بوی مشک دارد (اصول کافی/کتاب الحجه/باب موالید الائمه)
- امام زمان(ع) سينه اى گشاده وكتف هايى باز و عريض (بحار الانوار ج۱۵۲ ص ۳۱۹ ، اثبات الهداة ج ۳ ص ۴۴۰ و۵۲۰).
- دندان: دندانهايش به خصوص دندانهاي جلو گشاده و به هم پيوسته.
- موهاي سرش درخشنده و سياه و مجعد اما نه زياد درهم پيچيده و تا نرمي گوش از دو طرف آويزان و بر روي دوشريخته و از وسط داراي فرق بود.
- سر شانه و ما بين دو شانه: استخوان سر شانه نرم و بزرگ و سر دوش پايين افتاده و ما بين دو شانه پهن.
- کف: کف دست آن حضرت پهن و بزرگ.
- سينه و از سينه تا ناف: سينه پهن و فراخ و از گودال گلو تا ناف مانند خطي از مو کشيده شده.
- شکم: شکم . برآمده و بزرگ
(منبع)
- دندان هايش چون شانه ظریف، منظم وجدا از هم است. (۱) دندان هايى شفاف دارد. (۲) دندان هاى ثنايايش براق و از همجدا است .(۳)
(۱. بحار الانوار ج ۱۵ ص ۷۷ ، کشف الغمه ج ۳ ص ۲۶۰ و ۲۷۷.
۲. غيبة نعمانى ص ۱۴۱، منتخب الاثر ص ۱۵۰.
۳.منتخب الاثرص ۱۶۵).
- مردم به واسطه نور چهره دلربای حضرت مهدی (علیهالسلام) از نور آفتاب و ماه بی نیاز میشوند(منبع)
(امام زمان لخت و عریان ظاهر میشود! (اصول کافی جلد ۶-ص۴۹۸)
مشخصات:
- قائم عليه السلام كسى است كه هر گاه خروج كند، در سن پيرى است اما سيماى جوان دارد، و آنچنان قدرت جسمى دارد كه دستش را به بزرگترين درخت روى زمين بياندازد، مى تواند آن را از ريشه بركند، و اگر در ميان كوهها صدايش را بلند كند سنگهاى كوهها قطعه قطعه گردند، عصاى موسى عليه السلام و انگشتر سليمان عليه السلام همراه اوست .”( كشف الغمه ، ج۳، ص ۴۴۵ اعلام الورى ، ص ۴۰۷)
- مهدى از ما خاندان است ، بلند پيشانى و بر آمده بينى است (كه وسط بينى اش برآمدگى دارد). (اثباة الهداة ، ج ۷، ص۱۸۵)
- بلند پيشانى و برآمده بينى ، سطبر شكم ، لاغر ران و در ران راستش ، خالى هست ، گشاده دندان مى باشد (اثباة الهداة ، ج۷، ص ۲۳۸).
- از بیدارى شبها، چهرهاش به زردى میگراید .
- بینى او بر آمدگى کمى پیداست چشمانش سیاه و ابروانش بهم پیوسته است و در وسط.
- میان دندانهایش گشاده و گوشت صورتش کم است.
(منبع)
- شیخ کلینی حدیثی را روایت مینماید که مدفوع ائمه بوی مشک دارد (اصول کافی/کتاب الحجه/باب موالید الائمه)
- امام زمان(ع) سينه اى گشاده وكتف هايى باز و عريض (بحار الانوار ج۱۵۲ ص ۳۱۹ ، اثبات الهداة ج ۳ ص ۴۴۰ و۵۲۰).
- دندان: دندانهايش به خصوص دندانهاي جلو گشاده و به هم پيوسته.
- موهاي سرش درخشنده و سياه و مجعد اما نه زياد درهم پيچيده و تا نرمي گوش از دو طرف آويزان و بر روي دوشريخته و از وسط داراي فرق بود.
- سر شانه و ما بين دو شانه: استخوان سر شانه نرم و بزرگ و سر دوش پايين افتاده و ما بين دو شانه پهن.
- کف: کف دست آن حضرت پهن و بزرگ.
- سينه و از سينه تا ناف: سينه پهن و فراخ و از گودال گلو تا ناف مانند خطي از مو کشيده شده.
- شکم: شکم . برآمده و بزرگ
(منبع)
- دندان هايش چون شانه ظریف، منظم وجدا از هم است. (۱) دندان هايى شفاف دارد. (۲) دندان هاى ثنايايش براق و از همجدا است .(۳)
(۱. بحار الانوار ج ۱۵ ص ۷۷ ، کشف الغمه ج ۳ ص ۲۶۰ و ۲۷۷.
۲. غيبة نعمانى ص ۱۴۱، منتخب الاثر ص ۱۵۰.
۳.منتخب الاثرص ۱۶۵).
- مردم به واسطه نور چهره دلربای حضرت مهدی (علیهالسلام) از نور آفتاب و ماه بی نیاز میشوند(منبع)
(امام زمان لخت و عریان ظاهر میشود! (اصول کافی جلد ۶-ص۴۹۸)
ظریفی میگفت امروزه اکثر اعراب حاشیه نشین خلیج پارس دارای همین مشخصاتند که!
مهر ۱۸، ۱۳۹۵
به بهانه عاشورا
حدود ۳۰۰ سال پیش بر اثر رخدادی که برای ما روشن نیست, امپراتوری پارسی که بر جهان حکومت میکرد از هم پاچید و تلاش آخرین امپراتور آن نادر شاه نتیجه نداده و بربر هایی که مانند حیوانات وحشی در اطراف مرز های این امپراتوری شگفتانگیز در شرایطی سخیف میزیستند ( ویکینگ ها که در توحش زبانزدند و همانجا که میخوردند همانجا هم ادرار کرده و فضولات معده را خالی و همانجا هم بزنان و کودکان خود تجاوز میکردند, قبیله دزدان که امروزه خودشان را اعراب مینامند در حالی که اعراب کسانی بودند که در شمال آفریقا زیر پرچم پارس ها میزیستند و از این گروه بکلی متمایزند و ترک ها که به آنان حیوان گفته میشد از بس ابتدایی و بربر منش بودند ) بدرون شهر های آباد و زیبای ایران ریختند و جنایاتی مرتکب شدند که امروزه گوشه کوچکی از نمونه های آنرا در بین تروریست هایی که از نوادگان همان بربرها هستند میتوان دید. و زدند و بردند و کشتند و چپاول کردند و سوزاندند و افراد بزرگسال را سربریدند و سوزاندند و کودکان را به اسارات گرفته و در عوض توحش و خرافات و مذهب و زن ستیزی و همجنسگرایی و دزدی و قتل و غارت و حماقت خود را به ملت های متمدن پارسی که هنر و زیبایی و علم و ادبیات با همه لایه های زندگیشان عجین شده بود تحمیل کرده و کودکانی که باقی مانده بودند با توحش خود بار آوردند. نتیجه این جنایات همانگونه که امروزه در عراق و سوریه و خراسان بزرگ شاهدیم تولید پدیده های نفرت انگیزی بود که نسل آدمی را دگرگون ساخته و آدمیت را برای همیشه زنده بگور ساخت . پدیده هایی مانند مذهب و خرافات و حماقت و نامردمی های برخاسته از اینها که دستاورد توحش بربر ها بوده و هست , جامعه بشری را آنچنان رقت انگیز و پست نموده که برای هر که آگاه است جز رنج و تلخی دیدگاه دیگری در افق هستی آدمی متصور نیست.
یکی از این حماقتهای تحمیل شده به ایرانیان شیعه است که از بس احمقانست ویژه مرکز امپراتوری پارسا ها قرار داده شده تا هست و نیست و یادگارهای این امپراتوری عظیم را مانند تیزاب حل کرده و نابود سازد. و شاهکار آن مراسم عزاداری برای داعشیانی است که نیاکان پارسی را در ۳۰۰ سال پیش سربریدند. و از همه اینها دردآورتر مردمی هستند که باوجودی که کم و بیش به اصل ماجرا پی برده اند ولی همچنان برای قاتلان هستی و نیستی شان مراسم عزاداری برپا میکنند.
با وجودی که مطالب زیر بارها و بارها منعکس شده ولی به باور من تا زمانی که این مطالب آنچنان جا نیفتاد که در جامعه نقش مهم خود را بازی کند میبایست تکرار گردد.
امام حسین میگوید:
ما از تبار قریش هستیم وهواخواهان ما عرب ودشمنان ما ایرانیها هستند. روشن است که هرعربی ازهر ایرانی بهتر وهر ایرانی از دشمنان ماهم بدتر است. ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد و زنانشان را بفروش رساند و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت.
امام سوم شیعیان -کتاب «سفینه البحار و مدینه الحکام و الآثار» صفحه ۱۶۴ نوشته شیخ عباس قمی
شیخ عباس قمی از برجستهترین روحانیون شیعه و نویسنده کتاب مفاتیح الجنان است.
طبق کتاب جعلی تاریخ طبری:
ص ۳۰۰۷: حضرت عباس با ۵۰ تن، یورش می برند و مشکها را پر از آب می کنند. و پیش حسین باز می گردند.
ص ۳۰۱۸: روز تاسوعا، وفتی زینب بیتابی می کند، «حسین بدو پرداخت و آب به چهرهاش ریخت»
ص ۳۰۲۱: روز عاشورا، «حسین و همه ی یارانش»، با "مشک آب" موهای زائد بدن خود را زدودند.
جالب است. کتابی که با این جزئیات، وقایع کربلا را، در حدود یک صد صفحه نوشته، بریده شدن دو دست عباس، و تشنه بودن امام حسین در روز عاشورا را از قلم انداخته. و در عوض، تاکید داشته که امام حسین به اندازه ی کافی، تا روز عاشورا، آب در مشک داشته.
ما تا حالا برای چی گریه می کردیم؟ برای یک مشت دروغ؟
کربلا صحرا نبود ، جلگه بود
هوا اونقدر هم گرم نبوده ، حسین هم تشنه لب نبوده
دهم عاشورای سال 61 هجری قمری برابر با 21 مهرماه سال 59 هجری شمسی است /بله عاشورا در فصل پاییز بوده !
پس این جنگ در گرمای تابستون نبوده بلکه در اواخر مهرماه و در فصل پاییز بوده / به نرم افزار های آنلاین تبدیل تاریخ مراجعه کنید
حتی اگر گرما هم بوده باشد برای هر دو سپاه این مسئله بوده!
کربلا صحرا نیست بلکه یک جلگه ی حاصلخیز در کنار رود پر آب فرات است. در این جلگه ی حاصلخیز بیش از شصت درصد مایحتاج کشاورزی مردم عراق تولید می شود. حالا صادرات عظیم خرمای عراق هم که مربوط به این منطقه است بماند.
امام سوم شیعیان و لشگرش تشنه نبوده اند.
اولا در صورت نبود آب هم می توانسته اند ازشیر شترهایشان استفاده کنند. که خوردن این شیر در میان مردم عرب بسیارپر طرفدار است.
دراحادیث و روایات و کتب تاریخی اسلامی متفقا همگی به نوره کشیدن امام حسین پیش از آغاز جنگ می پردازند. نوره همان واجبی است و برای استفاده از این ماده نیاز به آب برای دوش گرفتن است!
پس چطور آب در دسترس نبوده ؟
می گویند لشگر یزید آب را بر سپاه حسین بسته است !
چگونه ممکن است کسی بتواند روزدخانه ی پر آب فرات را ببندد؟
رودخانه ای که عرض آن در بعضی مناطق به چند صد متر می رسد!
اشکالی که وارد است اینست که اگر امام حسین برای جنگ میرفته چرا خانواده و بچه های کوچکش را همراه آورده بوده ؟
اگر امامان شیعه ادعا داشتند که از غیب مطلع اند و می دانسته اند که قرار است کشته شوند آیا قدرت تصمیم گیری باری مقابله با بحران را نداشته اند ؟ آیا کشته شدن حسین بهتر از پیروزی او و برقراری یک حکومت اسلامی مورد میلش بوده ؟
در کتاب تاریخ طبری یکی از دلایل جنگ ، دعوای عشقی میان حسین و یزید بر سر دختری زیبارو به نام ارینب دختر اسحاق آورده شده است که اگر دوست داشتید در این زمینه تحقیق کنید.
تا ديروز همه از چايي بدشون ميومدا. الان همچين ميزنه رو ترمز وسط خيابون انگار تكيلا نذري ميدن
هوی نیما پاشو برو یه دسته را افتاده از پیروزی تا امام حسین داره شیر کاکائو داغ با کیک میدن!
گویند روزی یکی از اصحاب پرسید در روز عاشورا چرا همیشه خورش قیمه دهند
امام نقی نگاهی بر ایشان انداخت با تامل فرمود چون شمر ملعون، حضرت و یارانش را در صحرا قیمه قیمه کرد.
یکی دیگر از اصحاب از گوشهای گفت: مردیم از نفخ لپه… لعنت بر معاویه! ای کاش کبابش میکردند.
روزی حسنین بر امام نقی (ع) وارد شده و پرسیدند: یا ابن التق، در مقایسه دو تاکتیکِ متفاوت
با ظالمان، جنگ حسین بهتر بود یا صلحِ حسن؟ نقی (ع) در جواب فرمود: نه جنگِ حسین و نه صلحِ حسن.
چیزی فی مابین این دو: تاکتیکی مثل اسهالِ زینالعابدین که نه جنگ کرد و نه صلح!
و اما بشنوید از گروهی ضد انقلاب فتنه گر که ظهر امروز در تجمعی بدون مجوز و محدود در صحرای کربلا با سناریوی نخ نما و پوسیده تظاهر به تشنگی کرده تا به خیال خام خود برای جنگ تبلیغی استعمار علیه نظام خوراک تهیه کنند.
(اگر ۱۴۰۰ سال پیش ۲۰:۳۰ داشتیم)
البته لازم به ذکر است بنا به درخواستهای فراوان مردم شریف و مومن کوفه واطراف سربازان گمنام امام زمان(یزید) در برابر این مزدوران ایستادگی کرده اند و جلوی اغتشاش این اقلیت۷۲نفری که از موساد و سازمان سیا خط میگرفتن رو گرفتن!
(خبرهای تکمیلی در بخشهای بعدی خبر)
گفتگوی ویژه خبری امشب در خصوص دستهای پشت پرده استکبار مجوس و نقش بصیرت در زمان فتنه
با حضور سردار شمربن ذی الجوشن
امام نقی بعد از اختراع ماشین زمان توانست زمان را به قبل از واقعه عاشورا بازگرداند و با یاری رساندن به جدش حسین توانست شکست سختی بر یزیدیان وارد کند و سر یزید و یارانش را بریده و حسین را به تخت خلافت بنشاند. ولی وقتی با ماشین زمان به دوران خود بازگشت متوجه شد که مردم به جای اینکه برای حسین عزاداری کنند، برای یزید و یارانش عزاداری میکنند. از همه بدتر اینکه دیگر از خمس و زکات و مال مفت اهدایی شیعیان ابله هم خبری نبود. امام برای تصحیح این اشتباه دوباره سوار ماشین زمان شدند و به زمان حسین بازگشتند و با لباس مبدل شخصا سر حسین را جدا کرده و تقدیم یزید نمودند.
خرداد ۱۴، ۱۳۹۵
روز چال کردن جسد خمینی
مامور کثیف وزارت اطلاعات انگلیس، پروژه غرب ورشکسته و گرسنه، مامور بخاک سیاه نشاندن ملت ایران و نابودی سرزمین پهناور، ثروتمند و زیبای ایران، ملعونی که لعنت خدا همواره بر روح کثیفش باد، در چنین روزی (۱۴ خرداد) و پس از کشتار میلیونها ایرانی، بر اثر بیماری ناشناختهای که وجودش را به تودهای نجاست متعفن تبدیل کرده بود، و یک روز پیش از این سقط شده و جسدش کاملا به روش غیر اسلامی در سردخانه نگاه داری شده بود، در حالی که هلیکوپتر حامل جسد متعفن و کثیفش دهها ایرانی دیگر را زیر بالگردهای خود بخاک و خون کشیده بودند، و جسد این ملعون هم هنوز در حال کشتار ایرانیها بود، در حالی که هیچ فاحشهای را اینچنین بخاک نسپردند، یعنی بدون خواندن دعا و ادای احترام، تند تند، با عجله و دستپاچگی ، با کفن پاره پارهای که در آن خراب هم کرده بود، در قبر انداخته و بالاخره چال کردند. این ملعون از دی ماه سال ۱۳۵۷ که پای شوم و پلیدش را به ایران گذشت تا ۱۳ خرداد ماه سال ۱۳۶۸ که سقط شد، هیچ چیزی بجز ذلت، مرگ و نابودی، فقر و بی آبرویی برای ایران و ایرانی ، با خود بهمراه نداشت و در مدت ۱۰ سال آنچنان ویرانی بر ایران تحمیل کرد که هیچ لشگر دشمنی با پیشرفتهترین بمبها توانایی آن را نداشته و ندارد. و شوم بختی و پلیدی که این ملعون بر سر ایران و ایرانی آورد ، اهریمن در طول موجودیتش بر سر کسی نیاورده است. و ارث بجا مانده او، توسط وارثان عرب و ترک ملعون تر از او، همچنان ادامه دارد. این گور به گور شده، ایران را همان سالهای نخسست ورود کثیفش درگیر جنگی خانمان سوز کرد که در طی آن میلیونها جوان ایرانی کشته، ناپدید، اسیر و معلول گشتند. و بیش از یک میلیون از مردم عادی ایرانی به جوخههای اعدام سپرده شده و با تیر تروریستهای پلستینی و داعشیهای ترک به رگبار بسته شده و در کمال بیگناهی در خون غلتیدند. و اموالشان به کشورهای عربی و ترکیه برده شد. در این دوران که به دوران طلایی امام معروف است!! ، رشد و پیشرفت ایران از نظر اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی، به زیر صفر رسیده و جز خشونت افسار گسیخته هیچ چیز دیگری اجازه خود نمایی و نمو پیدا نکرد. این دوران، داستان خونینترین و سیاهترین دوران زندگی ایران و ایرانی در طول ۱۰ هزار سال تاریخ مدون و با شکوه و امپراتوری جهان شمول و سالاری ایرانی بر دنیاست. و امروز پس از ۳۷ سال نتایج شوم ورود این گور به گور شده به ایران، بر همه کس عیان و آشکار است، و تکرار آن حال تهوع میدهد.
من هنوز در این فکرم که چگونه جسد متعفن خمینی کژ و گوژ است و کسی پاهای این ملعون را در بیمارستان صاف نکرده و جسد با پایِ خمیده از زائو خشک شده است!! |
آذر ۲۹، ۱۳۹۳
فاحشه های نوجوان اروپایی و داعش
موج عظیمی از دختران نوجوان اروپایی به عنوان فاحشههای افتخاری و داوطلبانه، روزانه به گروه تروریستی داعش میپیوندند.یک روزنامه انگلیسی فاش کرد که عناصر داعش برای ترغیب مردم جهت رفتن به سوریه به آنان حقوق کلان پرداخت میکنند .
۴ دلیل مهم برای اینکه دختران انگلیسی و فرانسوی بیش از سایر نقاط اروپا به گروه تروریستی داعش میپیوندند و در این گروه فعال هستند به شرح زیر است:
پول
سکس
حاملگی
هیجان
روزنامه تایمز به نقل از یک سخنگوی دفتر نخست وزیری انگلیس نوشت که افراد وابسته به داعش، برای عضو گیری و جمع آوری مزدور برای جنگ نفت در سوریه و عراق، مبالغ هنگفتی حقوق داوطلبان پرداخت میکنند. تا جایی که خیلی از داوطلبان به طمع حقوق کلان پرداختی به این گروه میپیوندند که معمولا هم پس از یکی دو ماه کشته میشوند.
ولی دختران جوان و نوجوان انگلیسی به جز وسوسه مالی که البته قسمت مهم و اصلی ماجرا نیز هست، به دلایل دیگری نظیر سکس طبیعی که کمبود آن در جامعه بشدت حس میشود، و همچنین حاملگی که باز به دلیل عدم و یا کمبود سکس طبیعی در جامعه کم است و همچنین زندگی یکنواخت و بیمحتوای تحمیلی به آنان و برای بدست آوردن انگیزه و هیجان در زندگی، به دنبال این گروه راه افتاده و پیوستگی به این گروه تروریستی بر خلاف تبلیغات عظیمی که بر علیه آنها صورت میگیرد، روز به روز افزایش یافته ، و بر تعداد داوطلبان به این گروه افزوده میشود و پیوستگان حاضرند حتی تا پای جان بدنبال اعضای این گروه بروند. این دختران و زنان پس از مدتی اشباع از پول و ارضای معنوی و با شکمی پر به انگلیس برمیگردند و مورد استقبال مقامات دولتی نیز قرار میگیرند.
به گزارش پایگاه خبری شبکه العالم، روزنامه تایمز به نقل از یک سخنگوی دفتر نخست وزیری انگلیس نوشت که افراطیون وابسته به داعش، با هدف ارسال دختران نوجوان انگلیسی به سوریه و ازدواج آنها با عناصر این گروه به آنان پول پرداخت می کنند و منبع این پولها نفت به سرقت رفته از سوریه و عراق و اموال دزدیده شده از این دو کشور و فروش مواد و اخاذی از از خانوادههای گروگانها در مقابل آزادی آنها است.
این سخنگوی دفتر نخست وزیری انگلیس گفت: تحقیقات در این باره مدت سه ماه ادامه داشت و در آن، دو روزنامه نگار خودشان را به عنوان دو دانش آموز دبیرستانی معرفی کرده و توانستند از فریب خوردن!! دختران نوجوان به آسانی در مقابل تبلیغات افراطیون و دادن پول به آنها برای رفتن به سوریه جهت ازدواج با تروریست ها، پرده بردارند.
این مقام انگلیسی افزود: شرکتهای ارائه کننده خدمات اینترنت در زمینه مقابله با فعالیتهای تروریستی، مسؤولیت اجتماعی دارند. به ویژه اینکه تروریستها از ابزارهای ارتباط اجتماعی برای استخدام داوطلبان استفاده می کنند.
روزنامه تایمز همچنین نوشت: این تحقیق از کشف یک مجموعه مرتبط با تروریستهای داعش در انگلیس پرده برداشت که با هدف ترغیب دختران ۱۷ ساله برای ازدواج با تروریستها در سوریه به آنها پول پرداخت می کرده است. اموال هزینه شده در این زمینه نیز، از طریق نفت به سرقت رفته و باج دریافتی در مقابل آزادی گروگانها تأمین می شده و به طور مخفیانه از طریق شرکتهای مشهور انتقال دارایی و به صورت مبالغ اندک برای گروهک مذکور در انگلیس ارسال می شده است.
از سوی دیگر، خالد محمود نماینده مجلس عوام انگلیس نیز گفت: خانوادههای انگلیسی باید بر فعالیت فرزندانشان در شبکه اینترنت نظارت کنند. زیرا به نظر می رسد عوامل جذب گروههای تروریستی در پایگاههای اجتماعی فعالیت آزادانهای دارند. از این رو باید در جامعه تلاش بیشتری صورت گیرد تا والدین بیش از پیش نسبت به فعالیت فرزندانشان اطلاع داشته باشند
اشتراک در:
پستها (Atom)