۲۶.۳.۰۳

سوره ستارهگان و يا سوره نجم قرآن



سوره ستارهگان و يا سوره نجم قرآن، در اصل يك متن نجوم پارسى است كه به دو بخش تقسيم ميشود. برخى از آيات اين سوره قرآن برگرفته از كتاب خرد جاودان هوشنگ شاه، پادشاه دانشمند، منجم، شاعر و نويسنده بزرگ تاريخ ١٢ هزار سال پيش ايران است. از او بعنوان اولين پيامبر خدا ياد ميكنند. و كتابش بنام "خرد جاودان" لوح محفوظى ناميده و آنرا اولين كتاب مقدس بشريت مينامند. در سوره ستارهگان، از آيه اول تا ١٩ آن، اين هوشنگ شاه است كه براى مردمش از چگونگى سخن گفتن خدا و بدست آوردن توانايى و دانش شگرف خود ميگويد و شرح ميدهد كه چگونه خدا در درون او فرود آمده و به او وحى ميكند. او همچنين ادعا ميكند كه يكبار خدا را ديده است. و او را در كنار درخت زندگى ملاقات كرده است. اين آيه در نزد مسلمين سجده واجب دارد. هوشنگ شاه ميگويد،
براستی ياور شما گمراه نیست… موجودی قدرتمند همه چيز را به من آموخته‌است. هو در بالاترین افق ديد من ايستاده بود، و سپس نزدیک شد ودر وجود من فرود آمد. ابتدا قلبم را آزمود و سپس با بنده‌اش سخن گفت… من یک بار هم او را ديده ام، در نزدیکی درخت زندگى که در بهشت زمينى قرار دارد. آنگاه كه در كنار درخت زندگى نيمه بيهوش افتاده بودم و درخت از نظرم پنهان ميشد، و او را از پس آنچه پنهان شده بود، ديدم.
دو سوم اين سوره درباره اجرام و ستارگان آسمانى است. و اين سوره مدرك مهمى در اثبات اين مطلب است كه قرآن يك ترجمه ناقص از متون پارسى است. چراكه از دانش كيهان شناسى عظيمى كه تنها نزد پارسها بوده سخن ميگويد، دانشى كه در همين قرن حاضر هم كمتر كسى از آن بهره برده است و بشر امروز هرچه ميداند از طريق ترجمه كتب كيهان شناسى دانشمندان و نياكان پارسهاست.
سوره ستارهگان و يا نجم سوره ۵۳ از قرآن است، ۶۲ آیه دارد. ميگويند، یکی از آیات این سوره، يعنى همان آيه اى كه هوشنگ شاه ميگويد خدا را ديده است، سجده واجب دارد.
نامگذاری سوره به دلیل سخن از نجوم و ستارهگان و منظومه هاى درخشان آسمان مانند منظومه شباهنگ در هنگام تابستان، منظومه نوح و يا منظومه پنج پر و يا آنچه امروزه ستاره داود ناميده ميشود، ستارهگان درخشان سحرى مانند زهره و زحل و عطارد و ستاره گان ديگر ميباشد.
رمان جنجالی «آیات شیطانی» در دهه ۱۹۸۰ میلادی توسط سلمان رشدی، با بهره گیری از داستان غرانیق برگرفته از همین سوره، نوشته شد. در داستان غرانيق ادعا ميشود كه محمد بت هاى جاهليت (لات، عزى و منات) را در دو آيه اين سوره به رسميت ميشناسد. بعدها ميگويد من نبودم و شيطان اينها را بر زبان من جارى ساخته، و سلمان رشدى ميپرسد، از كجا بدانيم شيطان فقط به اين دو آيه بسنده كرده و ديگر آيات را هم بر زبانت جارى نساخته است. بیشتر مسلمانان دوران معاصر تا پیش از انتشار این رمان، از این ماجرا اطلاعی نداشتند. چرا؟ به دو دليل، يك اينكه احتمالا اين داستان از طرف انگليسيها تازه ساخته شده، و دو به دليل اينكه دو آيه اى كه در باره سه ستاره زهره و زحل و عطارد سخن گفته اند، پيش از اين از طرف شيادان پاك شده اند. پروژه كتاب آيات شيطانى و سلمان رشدى، براى بزرگ كردن خمينى و جا انداختن لقب رهبرى مسلمين جهان براى او بود، اين كتاب از ماجراى غرانيق و يا دو آيه سانسور شده، پرده برداشت. جالب است بدانيم كه كتاب آيات شيطانى نميتواند توسط يك نويسنده نوشته شده باشد، چرا كه شيوه نگارش هر فصل آن با فصل ديگر تفاوت دارد. و احتمالا چندين نفر انگليسى نشسته، و هركدام عجولانه يك فصل از يك داستان مسخره بنام آيات شيطانى را نوشتند و سپس آنرا در بوق گذاشته و رسانه اى كرده، و وا اسلاما سردادتد. پس از آن در پاكستان كه مانند تركيه، جاسوس خانه و پايگاه تروريست پرورى انگليسيهاست، و درواقع نيمى از بلوچستان ايران است كه غير قانونى از ايران جدا گشته، شورش براه انداخته و خمينى بعنوان رهبر مسلمين، حكم ارتداد رشدى را داد. تا ديگران ماست ها را كيسه كرده و كسى جرآت مخالفت با اسلام، و در ايران با خمينى را نداشته باشد. و ما با چه ذوق و شوقى كتاب را خوانديم و تجزيه و تحليل كرديم و به به و چه چه….. و ديگر خبر نداشتيم كه با خود ابليس طرف بوديم.

ترجمه سوره ستاره از آدمبرفى:
١- هنگاميكه ستارگان تابناك فرو مى افتند،(كنايه از پايان شب و دميدن سحر است.)
٢- ياور شما كه نه خود به گمراهى رفته و نه شما را گمراه نموده است،
٣- و ياوه گويى هم نميكند،
٤- و آنچه ميگويد، سخنانى است كه هو به او وحى كرده است.(نداى خرد و ضمير ناخودآگاه اوست)
٥- چراكه هو او را دانا و توانا ساخته، (او را قدرتمند نموده است)
٦- و سپس او را بر روى زمين ساكن نموده است.
٧- در اين هنگام(سحر) هو كه خود در عرش و افق بالا سير ميكند،
٨- ابتدا نزديك آمده و در جلوى ياور شما در هوا ظاهر ميشود.
٩- سپس نزديكتر شده و در داخل پرانتز وجود ياور شما(در كالبد ياور شما)جاى ميگيرد.
١٠- پس با ياور شما كه خادم اوست، سخن ميگويد.(فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ ، عبد يعنى خادم و آدمى كه رضايت خود را در رضايت ديگرى قرار داده است. وحى يعنى سخن گفتن خدا در درون آدمى)
١١- ابتدا راستى قلب مرا مى آزمايد.
١٢- و سپس به هر دو ما اعتماد ميكند و سخن ميگويد.
١٣- يك بار او را ديدم.
١٤- در كنار درخت زندگى بود. (درخت مينوى و يا درخت طوبى.)
١٥- آنجا كه در پناه بهشت زمينى قرار دارد.
١٦- و ياور شما در كنار درخت زندگى غش كرد،
١٧- و چشمانش تيره و تار شد،
١٨- در آن هنگام كه در كنار درخت زندگى نيمه بيهوش افتاده بودم و درخت از نظرم ناپيدا ميشد، او را از پس آنچه پنهان شده بود، ديدم.(اينجا براى مسلمين سجده واجب است)





از اينجا آيات در زمان ديگرى گفته ميشوند.
١٩- هنگامى كه زهره و زحل در برج خود پنهان ميشوند. (١)
٢٠- و همينطور كيوان كه از ايندو ديرتر فرو ميرود،(٢)يعنى سحرگاهان
٢١- شما مردان و زنان،
٢٢- كه جدا شدن روز از شب را ميبينيد،
٢٣- و ستارهگانى كه شما آنها را به عنوان شریک خدا گرفته ايد، ولى در واقع چیزی جز نامهايى که شما و پدرانتان نامگذاری کرده اید نیستند، خدا براى آنها هیچ قدرتى قرار نداده است. و اين ستارهگان فقط از قوانين كيهانى پیروی می کنند، قوانينى كه از سوی پروردگارشان برای آنان قرار داده شده است.
٢٤ - خداوند براى همه آفريده هايش قوانين لازم را گذاشته و به آنها عطا كرده است.
٢٥- چرا كه ابتدا و پايان همه، فقط خداست.
٢٦- و ستارهگان كه پادشاهان آسمانها هستند با خواست خدا ميدرخشند.
٢٧- در واقع، کسانی که باور نمی کنند، پس از مرگ، ستارهگانى را كه نامهاى زنانه دارند، صدا ميزنند.(كنايه از ستاره پرستان.)
٢٨- و آنان كه آگاهی و معرفت ندارند، و در ترديد اند،(غريزى زندگى ميكنند)بی تردید اين شك (غريزه) انسان را برای رسيدن به حق، و خدا هیچ كمكى نمی كند. (غريزه همان عقل و پيروى از حواس شش گانه است، ظن در اينجا به معناى غريزه است و نه شك و گمان.)(٣)
إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ
وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا
٢٩- پس همانطورى كه پيش از اين هم گفتم، از كسانيكه با ياد حق زندگى نميكنند و جز دنيا چيز ديگرى نميبينند، دورى كنيد.
٣٠- چرا كه سطح فهم و دانش آنها همين است و بهتر از اين نميدانند و هو ميداند چه كسى اهل معرفت است و چه كسى اهل ظلمت.
٣١- بخدا سوگند، هر آنچه كه در آسمان و زمين زنده است، نتايج اعمال خود را خواهد ديد و نتيجه نيكوكارى نيكى است و نتيجه بدكارى، مكافات.
٣٢- كسانيكه از خطاهاى بزرگ دورى ميكنند، خطاهاى كوچك آنان نديد گرفته ميشود. چراكه هو بخشنده و آمرزنده اى بزرگ است. هو آدمى را بهتر از خودش ميشناسد، چون اوست كه آدمى را آفريده است. و زمانی که جنينى در بطن مادر خود بود، به آدمى جان بخشيده است. و او ميداند چه كسى پرهيزگار خواهد شد.
از اينجا به بعد تماما اصطلاحات ستاره شناسى است كه بطرز فجيعى تحريف و بد معنى و ترجمه شده اند.
٣٣- جايگاه بلند آنان را ديدى(ستارهگان)
٣٤- تراكم و تعداد آنان را ديدى(ستارهگان)
٣٥- علم غيب را نزد آنان ميجويى(ستارهگان)
٣٦- از پيشگويى آنها تسلى ميجويى(موسى در اين آيه يعنى تسلى جستن.
٣٧- آرزوهايت را از آنها ميطلبى،
٣٨- بدان كه سرگذشت كسى را به پاى ديگرى نمينويسند(هيچكس را در گور ديگرى نميخوابانند، و تفال و شعبده بازى و جادو و طلسم چيزىرا براى آدمى تغيير نخواهد داد)
٣٩- آدمى تلاش و كوشش خود است.
٤٠- و نتايج كار و كوشش خود را در دنيا ميبيند. (نه يك كلمه بيشتر و نه يك كمتر.)
٤١- و مكافات و پاداش اعمال خود را در آخرت خواهد ديد.(نه يك كلمه بيشتر و نه يك كمتر.)
٤٢- هدف آدمى، خدا شدن است.
٤٣- و شادى و غم در اين راه نهفته است. (راستى موجب شادى و ناراستى موجب غم است)
٤٤- و هو ميميراند و زنده ميكند(تناسخ)
٤٥- و هو از هر چيزى يك زوج آفريده است، نر و ماده.
٤٦- و اسپرم را با تخم منجمد كرده و ميبندد.
٤٧- و در آخر هو به آن منجمد روح ميبخشد.
٤٨- و سپس به آدمى قوانين و نعمت ها و هرچه نياز زندگى است را ميبخشد.
٤٩- و هو است كه كيهان را با تمام ستارهگانش آفريده است. (٤)
٥٠- و هو است كه آنها را روشن و خاموش ميكند.
٥١- و هو است كه آنها را ابدى ميسازد.
٥٢- و هو است كه پيش از همه ستارهگان، منظومه نوح را خاموش و تاريك ساخت. (٥)
٥٣- مرگ با رستگاری را ترجیح ميدهى.
٥٤- يا مرگى كه در آن زندگى را عذابى بسیار سخت احاطه کرده است. (تناسخ)
٥٥- پس اى بشر كداميك از ايندو راه را ترجيح ميدهى،
٥٦- اين از اولين اندرز هاست،
٥٧- راهى نيست جز راه راستى،
٥٨- خدايى نيست جز خداى تو،
٥٩- و اگر او را بشناسى شگفتزده خواهى شد،
٦٠- و هميشه شاد خواهى بود و غم نخواهى ديد،
٦١- و قوى خواهى شد،
٦٢- با خدا باش و او را دوست داشته باش تا رستگار گردى.

پاورقى:

(١) لات و غزا نام دو بت اعراب جاهل هستند كه در ضمن ترجمه متن پارسى، بجاى نامهاى زهره و زحل قرار گرفتند. عُزَّیٰ بجاى نام زهره و لات بجاى زحل در نظم خورشيدى نوشته شده است. در گذشته شهرى كه امروز مكه ناميده ميشود، يكى از پايگاه هاى كيهان شناسى و ستاره شناسى ايرانيان بوده و آنچه كه امروز خانه خدا نام نهاده اند، درواقع يك رصد خانه پارسى بوده است. اعراب جاهل آنجا را بت خانه و سپس خانه خدا ناميده اند. و نام سه سياره زهره و زحل و بيژن را به لات و عزی و منات برگردانده و سه بت معبود عرب جاهلیت قرار داده و آنان را فرزندان خدا می دانستند. ) البته امروزه به جهالت مافوق بشرى خود مطلع شده و براى پنهان كردن جهل كبير خود، ميگويند كه بتهاى گلى آنها ستاره گان بودند.

معنی کُنَّسِ: پنهان شونده ها (جمع کانس ،مصدر کنوس به معنای داخل شدن جاندارانى از قبیل سگ و شغال و طیور به درون لانه هايشان می باشد ،الکنس نیز از صفات ستارگان است ، چون هر یک در برج خود کنوس میکند ، یعنی پنهان میشود ، همانطور که سگها در کناسه و آشیانه خود پنهان میشوند.




(٢) منات نام يك بت گلى عربى است كه در ضمن ترجمه سوره ستارهگان از پارسى به عربى، بجاى نام ستاره بيژن و يا ژوپيتر و يا بى ژوبين درخشان‌ترین ستاره (یا سامانهٔ ستاره‌ای) در صورت فلکی دوشیزه نوشته شده است. بی‌ژوبین شانزدهمین ستارهٔ پرنور آسمان شب است و به راحتی دیده می‌شود. به دلیل این که در فصل بهار از ابتدای شب تا صبحگاه، به راحتی دیده می‌شود و در کنار ژوبین‌دار جزو پرنورترین ستاره‌های این فصل است، به آن‌ها فرمانروای آسمان بهاری هم می‌گویند.تحلیل اطلاعات اختلاف‌منظر این ستاره نشان می‌دهد فاصلهٔ آن تا خورشید ۱۰ ± ۲۵۰ سال نوری است. بی‌ژوبین یک ستاره دوتایی طیفی و متغیر چرخشی بیضی‌گون است، سامانه‌ای که دو ستارهٔ اصلی آن، چنان به هم نزدیک هستند که شکل‌شان به جای کروی بودن، بیش‌تر شبیه به تخم‌مرغ است و فقط از روی طیف‌شان جدا از هم تشخیص داده می‌شوند. ستارهٔ اصلی یک غول آبی و ستاره‌ای متغیر از نوع بتا قیفاووسی است.

(٣) ظن از واژه های نسبتاً پرکاربرد در قرآن است که به جهت استفاده آن در موضوعات اعتقادی و اخلاقی، از اهمیت بالایی در مباحث معرفت شناختی و اخلاقیِ قرآن برخوردار است.در اصل بمعنى غريزه و رفتار غريزى است. ولى در فقه اسلامى، در لغت سه معنا برای "ظن" بیان شده: معنایی متضاد و دربردارنده ی معناى شك و يقين، اعتقاد ضعیف و غیرمُستدلّ (اعتقاد حق باشد، یا باطل) و اسم برای چیزی که از طریق نشانه ای برای انسان به وجود می آید؛ زمانی که این نشانه قوی باشد، ظن به معناى یقین است و زمانی که ضعیف باشد، ظن به معنای غیر یقین بوده، و از آن به گمان و خیال قوی همراه با احتمال خلاف یاد می کنند. ظن در بیان قرآن به معنای آن چیزی است که از خاطر می گذرد و بر قلب انسان غلبه پیدا می کند، بطوری که طرف مقابل به کلی نفی نمی شود؛ بلکه احتمال آن نیز وجود دارد.




(٤) ستاره شعرى ميتواند بجاى واژه كهكشانها نوشته شده باشد و يا به جاى ستاره شباهنگ. شباهنگ یا شِعرای یَمانی که در دانش نجوم شگرف ايرانى، با نام تیر و سيروس هم نامگذارى شده است (با همين نام به انگلیسی: Sirius خوانده ميشود) نام یک منظومه و يا سامانهٔ ستاره‌ای(دو ستاره نورانی در دو صورت فلکی سگ بزرگ و سگ کوچک)است كه درخشان‌ترین ستارهٔ آسمان شب نيز ميباشد. ايرانيان به شباهنگ اهميت ميدادند، به اين دليل كه جرمش دو برابر جرم خورشيد است و از ستارهگان عظيم ديگر به زمين نزديكتر است. شباهنگ کمابیش از همهٔ نقاط مسکونی زمین دیده می‌شود و در نیمکرهٔ شمالی به عنوان یک رأس مثلّث زمستانی شناخته می‌شود. شباهنگ با ۸٫۶ سال نوری یکی از نزدیکترین ستاره‌ها به زمین است. جرم شباهنگ ۲٫۴ برابر جرم خورشید، و قدر ظاهری آن منفی ۱٫۴۷ است، یعنی تقریباً دو برابر پر نورتر از دومین ستارهٔ پر نور آسمان، سهیل است. چیزی که با چشم بدون ابزار فقط یک ستاره دیده می‌شود، شباهنگ نام یک منظومهٔ دوتایی ستاره‌ای است که شامل یک ستارهٔ سفید رشتهٔ اصلی به نام سيروس رهبر Sirius A و یک کوتولهٔ سفید به نام سيروس پيرو Sirius B می‌شود. فاصلهٔ Sirius A از همدمش بین ۸٫۲ تا ۳۱٫۵ واحد نجومی متغیر است. شباهنگ هم به دلیل درخشندگی ذاتی آن و هم به‌خاطر نزدیکی به زمین، پرنور دیده می‌شود.

(٥) منظومه پنج پر و يا منظومه نوح، یکی از قدیمی ترین منظومه های نجوم پارسى است و تقریبا ٩ هزار سال پیش توسط پارسها كشف، نامگذارى و از آن نیز استفاده می شده است. منظومه پنج پر نوح كه مردم كوچه و بازار به آن ستاره پنج پر ميگويند، در نزد پارسها، نماد مادینه و زاينده هر چیز است و مورخان پارسى به آن نماد «ايزد بانو » و يا « مادینه مقدس» و یا «رب النوع» میگفتند كه همان حكم ملكه زنبوران را دارد.

اما منشا ترسیمی آن به مسیر حرکت سیاره ناهید باز می گردد، به این خاطر که ناهید هر چهار سال یکبار در آسمان منظومه پنج پر را دور كامل میزند. كيهان شناسان ايرانى، ویژگی این سیاره پر درخشش و مسير پنج پرش را نماد عشق و کمال زیبایی بر شمردند و آنرا ونوس و يا ايزد بانوى عشق ناميده اند. جالب است که بدانید ايرانيان برای سپاس از این جادوی ونوس دوره های چهار ساله را برای المپیک انتخاب کردند. یعنی المپیک وقتی اتفاق می افتاد که زهره و يا ناهید در مسیر حرکتی اش از اين منظومه پنج پر و يا منظومه نوح عبور كند.

منظومه پنج پر، و يا بقول مردم كوچه و بازار ستاره پنج پر، درست بر خلاف نا ديگرش، ستاره داود، نماد عشق و زيبايى است. در اذهان عموم مردم جهان ستاره داود به عنوان یک نماد شیطانی شناخته می شود و کمتر کسی از پیشینه نجومى اين منظومه اگاه است.


































































































ترجمه سوره ستارهگان و يا نجم از علماى شيعه:
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ

وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَىٰ ﴿١﴾ به نام خدا که رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی. سوگند به ستاره هنگامی که [برای غروب کردن در کرانه افق] افتد؛ (۱)

2 مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَىٰ ﴿٢﴾که هرگز دوست شما از راه راست منحرف نشده، و [در ایمان و اعتقادش از راه راست] خطا نرفته؛ …. (۲)

3 وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَىٰ ﴿٣﴾و از روی هوا و هوس سخن نمی گوید. (۳)

4إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَىٰ ﴿٤﴾گفتار او چیزی جز وحی که به او نازل می شود، نیست. (۴)

5عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَىٰ ﴿٥﴾فرشته] بسیار نیرومند به او تعلیم داده است. (۵)

6 ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَىٰ ﴿٦﴾ [همان که] دارای درایت و توانمندی شگفتی است، پس [به آنچه که مأمور انجامش می باشد] مسلط و چیره است. (۶)

7 وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَىٰ ﴿٧﴾ در حالی که در افق اعلا بود. (۷)

8 ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّىٰ ﴿٨﴾ سپس نزدیک رفت و نزدیک تر شد (۸)

9 فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَىٰ ﴿٩﴾ پس [فاصله اش با پیامبر] به اندازه فاصله دو کمان گشت یا نزدیک تر شد. (۹)

10فَأَوْحَىٰ إِلَىٰ عَبْدِهِ مَا أَوْحَىٰ ﴿١٠﴾ آن گاه به بنده اش آنچه را باید وحی می کرد، وحی کرد. (۱۰)

11 مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ ﴿١١﴾ آنچه را دل [پیامبر] دید [به پیامبر] دروغ نگفت [تا او را درباره حقیقت فرشته وحی به وهم و خیال اندازد، بلکه به حضور و شهودش یقین کامل داشت.] (۱۱)

12 أَفَتُمَارُونَهُ عَلَىٰ مَا يَرَىٰ ﴿١٢﴾ آیا در آنچه [به حقیقت] می بینید با او به سختی مجادله و ستیزه می کنید؟ (۱۲)

13 وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَىٰ ﴿١٣﴾ و بی تردید یک بار دیگر هم او را دیده است (۱۳)

14 عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَىٰ ﴿١٤﴾ نزد سدره المنتهی، (۱۴)

15 عِنْدَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَىٰ ﴿١٥﴾ در آنجا که جنت الماوی است. (۱۵)

16 إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَىٰ ﴿١٦﴾ آن گاه که سدره را احاطه کرده بود آنچه [از فرشتگان، نور و زیبایی] احاطه کرده بود. (۱۶)

17 مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَىٰ ١٧﴾ دیده [پیامبر آنچه را دید] بر غیر حقیقت و به خطا ندید و از مرز دیدن حقیقت هم درنگذشت. (۱۷)

18 لَقَدْ رَأَىٰ مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَىٰ ﴿١٨﴾ به راستی که بخشی از نشانه های بسیار بزرگ پروردگارش را دید. (۱۸)

19 أَفَرَأَيْتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّىٰ ﴿١٩﴾ پس به من از لات و عزّی [دو بت خویش] خبر دهید (۱۹)

20 وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَىٰ ٢٠﴾ و منات، سومین [بت] دیگرتان [که شما آنها را تمثال فرشتگانی به عنوان دختران خدا می پندارید،] (۲۰)

21 أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنْثَىٰ ﴿٢١﴾ آیا [به پندار شما] ویژه شما پسر و ویژه او دختر است؟! (۲۱)

22 تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَىٰ ﴿٢٢﴾ در این صورت این تقسیمی ظالمانه است. (۲۲)

23 إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ ۚ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ ۖ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَىٰ ﴿٢٣﴾

﴿٢٣﴾ این بتان [که شما آنها را به عنوان شریک خدا گرفته اید] چیزی جز نام ها [ی بی معنا و بی مفهوم] که شما و پدرانتان [بر اساس حدس و گمان] نامگذاری کرده اید نیستند، خدا بر [حقّانیّت] آنها هیچ دلیلی نازل نکرده است. اینان فقط از پندار و گمان [بی پایه] و هواهای نفسانی پیروی می کنند، در حالی که مسلماً از سوی پروردگارشان برای آنان هدایت آمده است. (۲۳)

24 أَمْ لِلْإِنْسَانِ مَا تَمَنَّىٰ ﴿٢٤﴾ مگر برای انسان آنچه را [چون حاجت بخشی بتان و شفاعت آنان] آرزو می کند، فراهم است؟ …. (۲۴)

25فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَالْأُولَىٰ ﴿٢٥﴾ آخرت و دنیا فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی خداست. (۲۵)

26 وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَىٰ ﴿٢٦﴾ و چه بسیار فرشتگانی که در آسمان ها هستند که شفاعتشان هیچ سودی نمی بخشد مگر پس از آنکه خدا برای هر که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد. (۲۶)

27 إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثَىٰ ﴿٢٧﴾ مسلماً کسانی که به آخرت ایمان ندارند، فرشتگان را در نامگذاری به نام زن نامگذاری می کنند؛ (۲۷)

28 وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ ۖ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ ۖ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا ﴿٢٨﴾ و آنان را به این کار هیچ آگاهی و معرفت نیست. [آنان] فقط از گمان پیروی می کنند، و بی تردید گمان [انسان را] برای دریافت حق، هیچ سودی نمی دهد. (۲۸)

29 فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّىٰ عَنْ ذِكْرِنَا وَلَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا ﴿٢٩﴾ بنابراین از کسانی که از یاد ما روی گردانده اند و جز زندگی دنیا را نخواسته اند، روی بگردان. (۲۹)

30 ذَٰلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ ۚ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَىٰ ﴿٣٠﴾ این [دنیا خواهی] آخرین مرز دانش و معرفت آنان است؛ یقیناً پروردگارت به کسی که از راه او منحرف شده، داناتر است، و او به کسی که هدایت یافته، آگاه تر است. (۳۰)

31 وَلِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ أَسَاءُوا بِمَا عَمِلُوا وَيَجْزِيَ الَّذِينَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى ﴿٣١﴾ و آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمین است، فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی خداست، تا کسانی را که مرتکب گناه شده اند، همان گناهانشان را به آنان کیفر دهد، و کسانی را که کار نیک کرده اند، همان کار نیکشان را به آنان پاداش دهد. (۳۱)

32 الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ ۚ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ ۚ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنْشَأَكُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ ۖ فَلَا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُمْ ۖ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَىٰ ﴿٣٢﴾ کسانی که از گناهان بزرگ و زشت کاری ها جز لغزش های کوچک دوری می کنند [مورد آمرزش اند] یقیناً آمرزش پروردگارت گسترده و وسیع است. او به شما از هنگامی که شما را از زمین به وجود آورد و از هنگامی که در شکم مادرانتان جنین بودید، داناتر است؛ پس خودستایی نکنید. او به کسی که پرهیزکاری پیشه کرده است، آگاه تر است. (۳۲)

أَفَرَأَيْتَ الَّذِي تَوَلَّى ﴿۳۳﴾ پس آيا آن كسى را كه [از جهاد] روى برتافت ديدى (۳۳) وَأَعْطَى قَلِيلًا وَأَكْدَى ﴿۳۴﴾ و اندكى بخشيد و [از باقى] امتناع ورزيد (۳۴) أَعِنْدَهُ عِلْمُ الْغَيْبِ فَهُوَ يَرَى ﴿۳۵﴾ آيا علم غيب پيش اوست و او مىبيند (۳۵) أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى ﴿۳۶﴾ يا بدانچه در صحيفه هاى موسى [آمده] خبر نيافته است (۳۶) وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى ﴿۳۷﴾ و [نيز در نوشته هاى] همان ابراهيمى كه وفا كرد (۳۷) أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى ﴿۳۸﴾ كه هيچ بردارنده اى بار گناه ديگرى را بر نمى دارد (۳۸) وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى ﴿۳۹﴾ و اينكه براى انسان جز حاصل تلاش او نيست (۳۹) وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى ﴿۴۰﴾ و [نتيجه] كوشش او به زودى ديده خواهد شد (۴۰) ثُمَّ يُجْزَاهُ الْجَزَاءَ الْأَوْفَى ﴿۴۱﴾ سپس هر چه تمامتر وى را پاداش دهند (۴۱) وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنْتَهَى ﴿۴۲﴾ و اينكه پايان [كار] به سوى پروردگار توست (۴۲) وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى ﴿۴۳﴾ و هم اوست كه مى خنداند و مىگرياند (۴۳) وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْيَا ﴿۴۴﴾ و هم اوست كه مى‏ ميراند و زنده مى گرداند (۴۴) وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنْثَى ﴿۴۵﴾ و هم اوست كه دو نوع مى آفريند نر و ماده (۴۵) مِنْ نُطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى ﴿۴۶﴾ از نطفه اى چون فرو ريخته شود (۴۶) وَأَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى ﴿۴۷﴾ و هم پديد آوردن [عالم] ديگر بر [عهده] اوست (۴۷) وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَى وَأَقْنَى ﴿۴۸﴾ و هم اوست كه [شما را] بى ‏نياز كرد و سرمايه بخشيد (۴۸) وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَى ﴿۴۹﴾ و هم اوست پروردگار ستاره شعرى (۴۹) وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الْأُولَى ﴿۵۰﴾ و هم اوست كه عاديان قديم را هلاك كرد (۵۰) وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى ﴿۵۱﴾ و ثمود را [نيز هلاك كرد] و [كسى را] باقى نگذاشت (۵۱) وَقَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى ﴿۵۲﴾ و پيشتر [از همه آنها] قوم نوح را زيرا كه آنان ستمگرتر و سركشتر بودند (۵۲) وَالْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَى ﴿۵۳﴾ و شهرها[ى س دوم و عاموره] را فرو افكند (۵۳) فَغَشَّاهَا مَا غَشَّى ﴿۵۴﴾ پوشاند بر آن [دو شهر از باران گوگردى] آنچه را پوشاند (۵۴) فَبِأَيِّ آلَاءِ رَبِّكَ تَتَمَارَى ﴿۵۵﴾ پس به كدام يك از نعمتهاى پروردگارت ترديد روا مى دارى (۵۵) هَذَا نَذِيرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولَى ﴿۵۶﴾ اين [پيامبر نيز] بيم دهنده اى از [جمله] بيم دهندگان نخستين است (۵۶) أَزِفَتِ الْآزِفَةُ ﴿۵۷﴾ [وه چه] نزديك گشت قيامت (۵۷) لَيْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ كَاشِفَةٌ ﴿۵۸﴾ جز خدا كسى آشكاركننده آن نيست (۵۸) أَفَمِنْ هَذَا الْحَدِيثِ تَعْجَبُونَ ﴿۵۹﴾ آيا از اين سخن عجب داريد (۵۹) وَتَضْحَكُونَ وَلَا تَبْكُونَ ﴿۶۰﴾ و مى خنديد و نمى گرييد (۶۰) وَأَنْتُمْ سَامِدُونَ ﴿۶۱﴾ و شما در غفلتيد (۶۱) فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَاعْبُدُوا ﴿۶۲﴾ پس خدا را سجده كنيد و بپرستيد (۶۲)

هیچ نظری موجود نیست: