فروردین ۱۴، ۱۴۰۳
هوشنگ، كيكاوس، نمرود بخش نخست
برطبق كتب باستان ايران كه تنها كتب باستانى دنيا هستند،(١) تاريخ تمدن بشر بر روى كره زمين، در فلات قاره ايران بزرگ، در سرزمين كوهستانها يعنى ايران، در ميانرودان يعنى ايران بزرگ، از كيومرث آغاز ميگردد. (٢)كيومرث اولين انسان روى زمين است. او اولين پادشاه روى زمين هم هست كه دو شهر دماوند و استخر را بنيان ميگذارد كه اولين شهرهاى ساخته شده در دنيا هستند. دوران كيومرث و فرزندان پس از او، بنام تاريخ پيشدادى ايران(تاريخ بشر روى زمين) و پس از آن دوران كيانى تاريخ ايران (تاريخ تمدن بشر) آغاز ميگردد. شاهنشاهان امپراتورى هاى هخامنشى، ساسانى و سامانى و پس از آنها امپراتورى صفوى را در تاريخ شكوهمند ايران بعنوان شاهنشاهان كيان كه دنيا را اداره ميكردند، در تاريخ ثبت كرده اند. در طول عمر امپراتورى ايران كه تمامى دنيا توسط افراد باهوش و خردمند اداره ميشد، بشر روى زمين در يك مرتبه و جايگاه و مقام انسانى بسيار بالايى ميزيسته است و در زمينه هاى هنر و معمارى و موسيقى و ادبيات و كيهان شناسى و علوم طبيعى مانند فيزيك و شيمى و پزشكى و داروسازى و جراحى و مهندسى در دنيايى قرار داشتند كه با دنيايى كه پس از امپراتورى صفوى ساخته شده است، بسيار متفاوت و بطور تعجب آورى پیشرفته تر است. و انسان امروزى هرچه از روى آثار باقيمانده آن دوران، كپى ميكند و تلاش ميكند تا دنياى آنان را بفهمد و به پيشرفتهاى آنان دست يابد، به گرت پاى آنان هم نميتواند برسد. در اين مقاله خرد، به بخش كوتاهى از دوران كيان و يا سلسله كيان تاريخ ايران پرداخته ميشود. و تحقيق و جستجوى بيشتر و ژرفتر را به علاقمندان واگذار ميكنم. هرچند پيدا كردن كتب تاريخى به زبان پارسى كه در آن بطور جنايتكارانه اى دخل و تصرف، و تا حد مثله شدن، مخدوش نشده باشد، تقريبا ناممكن است و جحودان در تونلهاى خود نشسته و در ٤٥ سال گذشته با سرعتى بيش از تمامى ١٠٠ سال پيش از آن ، كتب باستان ايران را بنفع خود و قبايل همپيمان خود تغيير داده اند. مثلا شاهنامه جحودى ساختند! و فراموش كردند كه چرا به آنها يهودى سرگردان و كولى لقب داده بودند و فراموش كردند كه براى توجيح اين لقب، و بقول خودشان، سرگردانيشان در دنيا، آنرا به نفرين موسى و گوساله پرستيشان ربط ميدادند. و امروزه كه ٧٥ سال از تاريخ زميندارى و كشور داريشان ميگذرد، ادعاى شاهنامه دارى ميكنند!! در همين رابطه توصيه ميشود كه از خواندن كتبى كه نويسندهگان آنها جحودانى مانتد، پور داود، گل گلاب، حسن پيرنيا، محمد قزوينى، فریدون جنیدی و و و …ميباشند، بشدت پرهيز شود، چرا كه بيشتر اراجيف و دروغ و پليدى است، تا مطلبى مفيد و قابل استفاده. بويژه كه كتب باستان ايران مانند گاتها، يشتها، وداها، اوستا و و و را بطور كلى تغيير داده و محتواى علمى و شگفت انگيز مطالب طبيعى و انسانى آنها را با فرهنگ توحش و نادانى قبايل بربر پر ساخته اند. و نياكان ما را كه آنچنان پيشرفته و خردمند بودند كه ساخت پلها، سدها، كانالها، زيگورات ها، كاخها و بناهاى سر به فلك كشيده و كشف كهكشانها و دسته بندى و نامگذارى آنها، از كوچكترين شگفت آفرينى هاى آنها است، را بعنوان مردمى مذهبى خرافاتى كه مرتبا قربانى كرده و با هم و با همه درحال جنگ بودند، يعنى همين رفتار امروزى خودشان، معرفى كرده اند.
كى، كيان، كيوان:
کی، يعنى اصل و خدا، و صفتى است كه به شاهنشاهان سلسله كيان ايران ، به معناى بلندقدر و بزرگ مرتبه داده اند. جمع كى، کیان است. و این نام را به اين دليل به شاهنشاهان ايران داده اند كه در نوع خود نيمه خدا بودند. چرا كه شگفتى آفريدند و يادگارهاى بجا مانده از آنان، پس از ده هزار سال، باور نكردنى است. بهمين دليل تمامى پادشاهان پيشدادى و كيانى ايران، در تورات و انجيل و قرآن، و البته با تغيير نام، بعنوان پيامبر معرفى و نامگذارى شده اند. مثلا، زردشت به ابراهیم و ارمیا و عزیز خلط شده، جمشيد به سليمان و شداد، كوروش به داود، آدم به كيومرث، و و و.
كى و يا شاهنشاه، یعنی پادشاهی که در عصر خود از همه پادشاهان بزرگتر است، این نام را در كيهان شناسى ايرانى، در بلندی و قدر از کیوان گرفته شده است، چه او بلندترینِ کواکب است. و در تاريخ، پنج پادشاه را که کیکاوس و کیخسرو و کیقباد و کی لهراسب و کی مرث(كيومرث) هستند را كيوان و يا پنج تن و يا پنج كى بزرگ مینامند. و شاهنشاهان چهار سلسه شاهنشاهى ايران را با لقب كى ميشناسند. گفته شده است كه کیانیان همگى نيمه خدا بوده و شگفتى ميآفريدند و در علوم طبيعى بويژه در كيهان شناسى بسيار ماهر و بطور كلى دانا، خردمند، چالاک و پهلوان و پرهیزکار و بزرگ منش و بی باك بودند.(داستان پيامبران بنى اسرائيل، تماما از روى داستان شاهنشاهان كيان ايران نوشته شده است. و البته با تفيير نام آنها!!)
يكى از اين كى ها شاهنشاهى بنام كى كاوس است. در شاهنامه اى كه در اختيار ماست، هوشنگ شاه و كيكاوس دو شخص مجزا معرفى شدند، درحاليكه سرگذشت آنها بسيار نزديك به يكديگر است، تو گويى داستان زندگى شخصى را به دو نيم كرده، و هر نيم را با نامى متفاوت و بعنوان شخصى متفاوت بخورد مردم داده اند! از اين گذشته در تورات با داستان شخصى بنام نمرود برميخوريم كه سرگذشتى درست شبيه كيكاوس دارد، با اين تفاوت كه كيكاوس انسانى والاست و يزدان پرست و صاحب فر ايزدى است و نقش مثبتى براى جامعه بشرى دارد، درحاليكه نمرود ديوى جهنمى است كه بر ضد خدا قيام ميكند و نقش منفى دارد و در جهنم جاى ميگيرد.
از هوشنگ و كيكاوس در اسناد و كتيبه ها و كتب باستانى ايران و آثار باستانى زيادى كه بدست آمده، بويژه سكه هاى چندين هزار ساله مربوط به شاهنشاهان ايران، كيكاوس بعنوان يك شگفتى در بين هزاران شگفتى تاريخ ايران به ثبت رسيده است. اما مورخان از نمرود، بجز تشابه داستانى كه در تورات با هوشنگ و كيكاوس دارد، هيچ نشان ديگرى پيدا نكرده اند، و مورخان غير جحودى همگى به اتفاق نمرود را شخصيتى خيالى ميدانند.
گوشه كوچكى از تشابه اين سه عبارتند از :
١- هوشنگ اولين پادشاه بابل است. كيكاوس اولين پادشاه بابل است. نمرود اولين پادشاه بابل است.
٢- هوشنگ بابل را ميسازد، كيكاوس بابل و برج معروف آنرا ميسازد، كه سر به فلك كشيده است. و نمرود برج بابل را ميسازد تا با خدايان درافتد.
٣- هوشنگ كيهان شناس و منجم است. كيكاوس كيهان شناس و منجم بزرگى است. نمرود با خداى آسمان برادر است.
٤- هوشنگ ديوان را در اطاعت خود دارد. كيكاوس هفت ديو را بخدمت دارد، نمرود خود ديو است و با ديوان ديگر، بر ضد خداى المپياد ميجنگد.
٥- هوشنگ و كيكاوس مانند جمشيد توانا به پرواز در آسمان بودند، احتمالا توسط تكنولوژى پيشرفته اى كه داشتند، نمرود سوار بر صندوقى شد كه در چهار گوشه آن چهار ستون قرار داشت كه بر سر هر يك لاشه جانورى را بسته بودند، سپس پاى چهار كركس گرسنه را در پاى اين چهار ستون بسته و اين چهار كركس گرسنه بهواى رسيدن به لاشه ها، نمرود را كه در صندوق نشسته بود به هوا برده و بدين ترتيب نمرود پرواز كرد.
٦- كيكاوس با ساخت برج بابل به خدايى كه بر زمين حكومت ميكند معروف شد، نمرود با ساخت برج بابل به خدا اهانت كرده و ضد خدا گشته و مورد نفرين خدا قرار ميگيرد. و تا آخر.
كى كاوس:
كى كاوس يكى از پنج تن كيوان است. او پس از پدرش كى قباد بر تخت فرمانروايى مينشيند. (٢)
چو كاوس بگرفت گاه پدر
مر او را جهان بنده شد سربسر
يكى از شگفتى هاى كيكاوس عدد هفت است، و برخى از اين هفت ها عبارتند از:
-هفت اقليم، كيكاوس شاهنشاه و فرمانروای مطلق هفت اقليم است.
- هفت قلعه، كيكاوس بر سر رشته کوه البرز هفت قلعه میسازد: یکی از زر، دو از سیم، دو از پولاد و دو از آبگینه. او از این کاخها بر همه حتی بر دیوان فرمان میراند. این هفت کاخ چنانند که هر کسی بر اثر پیری نیرویش کم شود، به کاخ او میآید و دوباره توان به او بازمیگردد و جوان میشود.
- برج هفت طبقه بابل، كى كاوس برج معروف بابل را ميسازد كه از هفت طبقه تشكيل ميشد و آنچنان بلند بود كه گفته ميشود، از طبقه آخر اين برج تمام كره زمين ديده ميشد، يعنى طبقه هفتم آن در لايه اتمسفر و جو زمين قرار داشت. ساخت برج معروف بابل منجر به شهرت او بعنوان خدايى شد که بر روى زمين پادشاهى ميكند.
- هفت ديو كيكاوس هفت ديو را زير فرمان خود دارد. كيكاوس خداوندى است كه بر هفت غول (افیالتس، اوتوس، بریارئوس، آنتائوس، تیتیوس و تایفون)، حكومت ميكند، اين ديوان در لبه بیرونی دایره خیانت جهنم دانته در زنجیر ایستاده اند. در کمدی الهی دانته آلیگری، كه نسخه اى تحريف شده از يكى از كتب باستانى ايران است، و البته نوشتار دانته با قصه هاى احمقانه تورات خلط شده اند، دانته، نمرود را غولى مينامد كه با ساخت برج بابل به خدايان خيانت كرده است. او مينويسد، تنها خط او «Raphèl mai amècche zabì almi» است، کلماتی که نامفهوم بودن آنها بر گناه او برای آشفتگی زبانها پس از ساخت برج بابل، تأکید میکند.
- هفت شهر، كيكاوس هفت شهر ميسازد كه بابل يكى از آنهاست و اين شهرها به هفت شهر طلسم كيكاوس، معروف است، چرا كه در هر كدام، يك شگفتى ساخته بود، كه نظيرش در تاريخ نبوده و نيست. از جمله ساخت اطلس كره زمين كه جزيياتى از قبيل جويبار ها، آباديهاى كوچك، و روستاها و نهر ها و كوچكترين سازه ها را هم بر روى آن ميشد ديد. و برای هر یک از اين هفت شگفتى خاصیتی عجیب و سحرآمیز شمرده ميشد. اين هفت شهر كيكاوس بعد ها بعنوان هفت شهر عشق، در ادبيات ايران از آنها ياد شده است و البته به مراحل سلوك عارف و اراجيفى از اين دست، نسبت داده شده است.
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم .(مولوی ).
- هفت كوه، كيكاوس كوه قاف را ميسازد. و كوه قاف چيست و در كجاست؟ كوه قاف برخلاف آنچه به ايرانيان گفته شده يك كوه نيست كه در ناكجا آباد قرار دارد و كسى را بدان راه نيست و هزاران افسانه ديگر، بلكه كوه قاف مجموع هفت رشته كوه است كه خشكيهاى زمين را احاطه كرده است. كه هر رشته كوه داراى هفت قله بلند و مقدس است. و اين هفت رشته کوه را كى كاوس ميسازد. كه مانند قيفى، (قاف) هفت اقليم را دربر ميگيرد. بر اساس علم زمين شناسى امروزى، در ٢٠٠ تا ٣٠٠ ميليون سال پيش، بر روى زمين يك ابر قاره داشتيم كه دور تا دور آنرا كوه هاى سر به فلك كشيده احاطه كرده بودند.(اينرا بما گفته اند و درستى و نادرستى آن به پاى زمينشناسان امروزى) اين ابر قاره پس از ميليونها سال، بر اثر فعل و انفعالاتى كه بر روى كره زمين رخ ميدهد، مانند زمين لرزه هاى هولناك، به پنج تكه و يا پنج قاره تقسيم ميشود.(برخى به هفت قاره اشاره ميكنند)اين كه عمر آدمى بر روى كره زمين، به چند سال ميرسد هنوز بطور دقيق مشخص نيست ولى از آثار شگفت انگيز باستانى كه در شهر ارگان(ارغان، ارجان) بهبهان بدست آمده، طول عمر انسان به ميليونها سال گذشته برميگردد. و جام ارغان كه يك سينى منقوش به نقشهايى از جمله دو شير بالدار و يا شيردال ايران، دو ماهى و درخت زندگى ميترا است، عمر تمدن در ايران را به ده ها هزار سال گذشته، برميگرداند.
-بهرحال كى كاوس قاف را ميسازد كه از هفت رشته كوه تشكيل شده است و نام اين هفت رشته كوه عبارتند از:
آند_طویلترین رشتهکوه جهان(۱)
هیمالیا، بلندترين رشته كوه دنيا(۴) يكى از قله هاى مقدس آن دارجلينگ و يا مادر مقدس، ميترا است.(۲)
قفقاز غربى، آلپ(۳)
اورال(۴)
زاگرس(۵)
البرز(۶)
قفقاز شرقى پامیر(۷)
كيكاوس هفت دريا بر گرد هر یک از آن هفت رشته كوه ميسازد. به این ترتیب تعداد دریاهای عالم هم هفت است. نام این هفت دریا در کتابهای مختلف با یکدیگر متفاوت است ولی به هر حال شمار آنها هفت است
ادامه دارد.
پاورقى
(١) اكثر كتب باستانى ايران در اختيار جحودان است و تعداد آنها آنچنان زيادند كه اگر تمامى كتب نوشته شده در دنيا و در طول تاريخ تمدن بشر، را در طرفى و كتب باستانى ايران را در طرف ديگر بگذاريم، نمونه مشت در برابر خروار است.
(٢) كى مرث و يا كيومرث، گل شاه، اولين كى و پادشاه بر روى زمين است كه د و شهر ساخت استخر و دماوند. كيومرث را گل شاه هم ميخوانند يعنى پادشاه بزرگ. غير ايرانيها، او را همان آدم، در داستان آدم و حوا مينامند. او هزارسال عمر كرد و چهل سال پادشاهى. ٤ نسل جلوتر از او، هوشنگ پس از او پادشاه شد. به اصطلاح هوشنگ از بطن چهارم او بود. هوشنگ دو شهر ساخت بابل و شوش.
از شاهنشاهان تاريخ ايران، و يا تاريخ بشريت، كه از كيان هابودند. ميتوان به، ١- كى مرث(كيومرث) ٢- كى قباد، ٣- كى كاوس، ٤-كى خسرو ٥- كى لهراسب پور كى جى پور کی منش پور كيقباد. ٦- كى گشتاسب پور لهراسب. لقب او نگاهدارنده آذر، آتش است. ٧- كى اردشير، بهمن پور اسفندیار پور كى گشتاسب. ٨- كى نوشيروان اشاره كرد.
(٣)رشتهکوه آند (رشته كوه آتش) با درازای ۷۰۰۰ کیلومتر، طولانیترین رشتهکوه جهان است. آند به شکل زنجیرهای در راستای کرانهٔ غربی آمریکای لاتین قرار گرفته و بیشتر آن به موازات سواحل اقیانوس آرام ادامه یافتهاست. پهنای آند بین ۲۰۰ تا ۷۰۰ کیلومتر و میانگین ارتفاع این رشتهکوه در حدود ۴۰۰۰ متر است.
رشتهکوه آند در هفت کشور آمریکای جنوبی آرژانتین، شیلی، بولیوی، پرو، اکوادور، کلمبیا و ونزوئلا قرار دارد. آند در مسیر خود از خط استوا عبور کرده و به سمت جنوب تا سرزمین آتش و يا ايران ادامه پیدا میکند.
کمان اسکوشیا و از جمله جزایر جورجیای جنوبی و ساندویچ جنوبی عمدتاً ادامه رشتهکوه آند در زیر اقیانوس هستند. این خط ممتد با یک قوس بزرگ زنجیره آند را به شبهجزیره جنوبگان در منطقه قطب جنوب متصل میکند.
(٤) رشتهکوه هیمالیا(برفستان)، مرتفعترین رشتهکوه جهان که به بام دنیا مشهور است.این رشتهکوه، خط جداکنندهٔ شبهقارهٔ هند از فلات تبت است. نام هیمالیا از واژهٔ پهلوى به معنی «برفستان» است. بلندترین قلهٔ جهان، دارجلينگ به معناى مادر مقدس و يا ميترا( انگليسيها وقتى هند را با نسلكشى بيش از يك ميليون هندى اشغال كردند، اين نام را به اورست تغيير دادند) با ارتفاع ۸۸۴۸ متر در این رشتهکوه قرار دارد. این رشته کوه دارای بیش از پنجاه قله با ارتفاع بالای ۷ هزار متر است و ۱۴ قله بالای ۸ هزار متر دنیا، در رشته کوه هیمالیا واقع شدهاست. و هفت قله مقدس آن بنام هفت كى معروف است. این رشته کوه از حدود چین برمی آید و به جانب مغرب می کشد تا حدود فرغانه و کیش و سمرقند متصل میشود و به گرجستان و بدخشان می پیوندد به کوه بلخ و غور و غزنین و به سرزمین کابل و افغانستان درآید و از نواحی پنجاب و کشمیر بگذرد و شاخی از آن تا حدود بسطام ودامغان ايران ميرسد و به رشته كوه البرز مى پیوندد.
(٥) آلپ، و يا آلپس با نام اصلى آرپاناز واژه اى از زبان پهلوى است و به معناى سپيد دوستداشتنى است. و امروزه نام آلپ را براى قسمتى از رشته كوه قفقاز غربى استفاده ميكنند كه مجموعه رشته كوه هايى است که در جايى كه امروزه اروپا ناميده ميشود قرار دارد. حدود۱٬۲۰۰ کیلومتر (۷۵۰ مایل) امتداد آن است. در ۷ کشور، آلپ (از طرف غرب به شرق): فرانسه، سوئیس، ایتالیا، لیختن اشتاین، اتریش، آلمان و اسلوونی، كشيده شده است و امتداد آن از زير مديترانه به زاگرس ميرسد.
ایجاد کوههای آرپاناز (کوهزایی آلپ) یک جریان فصلی بود که نزدیک ۳۰۰ سال طول كشيد. میلیون سال قبل در عصر پالئوزوئیک، ابرقاره پانگه از یک صفحه تکتونیکی ایجاد گردیده بود. در دوره هایمزوزوئیک و دریای تتیس میان اورآسيا و گوندوانا و يا بخش جنوبى كره زمين در طول دوره ژوراسیک به صفحههای جدا جدا تقسیم گردیده. تتیس سپس میان صفحههای در حال برخورد متراکم شد و باعث ایجاد رشتهکوههایی به اسم کمربند آلپید، از رشته كوه آندلس(كوه هاى طارق و يا جبل الطارق)از راه هیمالیا تا اندونزی شد - عملی که در انتهای مزوزوئیک شروع شد و تا بحال ادامه دارد. ایجادکوههای آلپ قسمتی از این سیر کوه زایی بود،که ناشی از برخورد میان صفحههای آفریقا و اوراسیا بر اثر زمين لرزه بود که در انتهای دوره کرتاسه شروع شد.
(٦) کوههای اورال رشتهکوهی است در کشور روسیه و قزاقستان که در امتداد شمالی-جنوبی کشیده شدهاست و مرز میان اروپا و آسیا بهشمار میرود. درازای این رشتهکوه ۲۴۹۸ کیلومتر است و از دشتهای نزدیک مرز قزاقستان و روسیه تا اقیانوس منجمد شمالی کشیده شدهاست. بلندترین قلهٔ این رشتهکوه، قلهٔ نارودنایا است که ۱۸۹۵ متر (نسبت به سطح آبهای آزاد) بلندی دارد.
(٧) زاگرُس رشتهکوهی است که از غرب تا جنوب غربی فلات ایران کشیده شدهاست. این رشتهکوه امتداد رشته كوه هاى قفقاز جنوبى است كه كردستان اشغالى(تورگيه)، از شمال سوريه و شمال اراك(عراق) در غرب گذشته و پس از گذشتن از استانهای كردستان، لرستان، همدان، قم ، اصفهان، فارس، کرمانشاه، ایلام، کهگیلویه و بویراحمد، چهارمحال و بختیاری، خوزستان و تا استانهای کرمان، بوشهر و گناوه وهرمزگان ادامه مییابد.
آثار باستانى بر جای مانده از انسانهاى باستان در کوههای زاگرس مربوط به حدود ۱۰۰٬۰۰۰ سال پیش، بیانگر سکونت انسان در این مناطق در دوران بيش از (۳۰۰٬۰۰۰ تا ۳۰٬۰۰۰ سال پیش) است
رشته کوه زاگرس داراى معادن و از بزرگترین ذخایر هیدروکربنی کره زمین میباشد و میدانهای گازی و نفتی متعددی در این منطقه در حال فعالیت و استخراج هستند. وجود تعداد بالای میدانهای هیدروکربنی و استخراج از آنها و همچنین فعالیت طبیعی تکتونیکی در زاگرس، این کوهزایی را به یک نمونه بی همتا در کره زمین تبدیل کردهاست. مطالعه ای در منطقه زاگرس نشان داده گرچه زاگرس از دیدگاه تکتونیکی به عنوان منطقه فعال دستهبندی میشود، اما استخراج از ذخایر هیدروکربنی نیز باعث وقوع زمینلرزههای القایی در این ناحیه میشود.
بلندترین قلههای این رشته کوه به ترتیب، دنا (۴۴۰۹ متر) بلندترین قله زاگرس جنوبی، زردکوه بختیاری (۴۲۲۱ متر) بلندترین قله زاگرس مرکزی، اشترانکوه (۴۱۰۰ متر) بلندترین قله زاگرس شمالی، قالی کوه (۴۱۰۰ متر)، شاهانکوه (۴۰۴۰) بل (۳۹۴۳ متر) و کینو (۳۷۱۰ متر) هستند
زاگرس منشا آب براى رودخانههای زایندهرود، کارون، مارون، کرخه و دز است. و با توج ه به حجم بارش و پایین بودن سطح تبخیر و موقعیت نسبتاً مناسب سازندهای زمینشناختی بخش اعظم آبهای زمینی و زیرزمینی کشور به میزان ۴۵ تا ۵۰ درصد را تأمین میکند. در جنوبیترین نقطه زاگرس قله کوهٔ به بلندی۳۲۶۰ متر زیستگاه تشگرد وکوه فارغان هست تغییرات ارتفاعی و وجود کوههای مرتفع و ایجاد میکرو کلیماهای متفاوت همچنین قرار گرفتن این منطقه در بین دو ناحیه رویشی ایران و قفقاز دارای فلور خاصی است. به طوریکه عناصر گیاهی ایران و قفقاز با هم در این منطقه دیده میشوند. علاوه بر این عناصر نفوذی مدیترانه ای – سیبری سینو ژاپنی و نیز در این منطقه حضور دارند.
آثار باستانى بدست آمده از زاگرس مقدس، نشانگر اين است كه بيشتر جمعیت رشته کوه زاگرس را اقوام ایرانی تبار پارس، لر، كرد، آذرى و ارامنه تشکیل میدهند که از دیرباز در این رشته کوه ها زندگی کردهاند. رشته کوه زاگرس دارای محيط زيست گياهى و حيوانى بسيار غنى و شگفت انگيزى است/بود. و گونههای گیاهی و جانوری کمیاب بسيارى را در نود جاى داده بود كه امروزه اكثرا توسط اشغالگرانى كه شبانه روز بجان زاگرس افتاده و منابع معدنى و سنگهاى آنرا بغارت ميبرند، منقرض و يا در حال انقراض است.
(٨) رشته کوه البرز از سوی غرب از رشته كوه هاى قفقاز اصلى در روسيه آغاز و با گذشتن از گرجستان ( قفقاز کوچک توسط رشتهکوه لیخی در گرجستان به قفقاز بزرگ میپیوندد و توسط رود کورا در سمت شرق، از آن جدا میشود.)و رشته كوه هاى سيونيك ارمنستان (نام استعمارى آن کوهستان زانگزور است) به جمهوری آذرآبادگان و از آنجا به رشته كوه هاى آرارات در غرب ايران پيوسته و تمامى آذرآبادگان و شمال ايران را طى كرده و در شرق از خراسان بزرگ عبور كرده و تا درون افغانستان و تركمنستان دنباله مییابد. و سپس به رشته كوه هاى قفقاز شرقى و يا هيماليا ميپيوندد. قله هاى مقدس رشته كوه البرز شامل قله هاى آرارات در غربى ترين بخش كشورمان ايران، سهنددر آذرآبادگان، سبلان و يا سپلان(محل زاده شدن زرتشت) در آذرآبادگان، دماوند، علم كوه، الموت، زرين كوه، خرسان است.
رشتهکوه قفقاز کوهستانی میان دریای سیاه و دریای خزر میباشد که در منطقه قفقاز قرار دارد. این رشتهکوه از دو قسمت قفقاز بزرگ و قفقاز کوچک تشکیل شدهاست. این رشتهکوه در کشورهای روسیه، گرجستان، جمهوری آذربایجان، ارمنستان و ايران گسترده شدهاست.