اسفند ۱۶، ۱۴۰۲

دوازده لوح زمرد اهورامزدا



١٢ لوح زُمُرُّد كتيبه هايى است از زمرد افسانه‌ای که احكام اهورامزدا و يا خداوند بال، خدای خرد و دانایی و آموزگار جهان، بر روى آنها حكاكى شده تا تعالیم او براى بشريت به ارث گذاشته تا هر نسلی از نور که پس از او به دنیا می آيند، آنها را بجویند و برستگارى برسند.(١) و به گفته اى اين دوازده لوح زمرد، دوازده قانون انسان-خداست كه توسط آنها، مردم به "بهمن و يا جمشيد" تبديل شده و توانا به خلق شگفتى ميشوند.

بروى اين ١٢ كتيبه جادويى بطور مشخص به زبان باستان ايران(احتمالا به زبانى كه آنرا نسخ مينامند و مانى بزرگ آنرا اختراع كرده است) نوشتارى کنده کاری شده‌است. و شامل گفتارى است كه "ناكسانى كه آنها را به ناحق در اختيار دارند و در اختيار ديگران هم نميگذارند " توانا بخواندن آنها نيستند، چرا كه خواندن اين الواح تنها از كسانى برميآيد كه از جنس نور باشند، يعنى سه نيك را براستى پاس داشته باشند (٢) چون حروف حكاكى شده بر روى الواح به امواج فکری، با آزاد کردن یک ارتعاش فکری هماهنگ با ذهن خواننده، به او پاسخ ميدهند. و تنها يكى از آنها كه بطور اتفاقى توسط يك مغان زرتشتى در مصر ترجمه شده، در اختيار مردم قرار گرفته است. و شامل سه قانون فيزيك خيام كبير و شرح و تعريفى از جان آدمى و روح اوست.

ميگويند قدمت این الواح شگفت انگیز و سن تعیین شده برای آن به 38000 سال پيش برمی گردد. پس از غرق شدن سرزمين مادرى، يعنى فلات قاره ايران و يا آتلانتيس، بر اثر زمين لرزه و سونامى هولناك كه تمامى منطقه را در خود دفن و غرق كرده است، اين الواح تيز غرق شده و بعدها بدست آدميان افتاده است. و دليل اين تخمين زمانى اين است كه احكام اهورامزدا بر روى آنان حكاكى شده است و آنچنان سالم و تازه هستند كه باور اينكه اين الواح از عناصر زمينى ساخته شده باشند، ناممكن است. آنها شامل دوازده لوح زمرد سبز رنگ مستطيل شكل ميباشند كه از درازا با حلقه هاى زرين بهم وصل می باشند، و يك رشته را تشكيل ميدهند. مواد تشكيل دهنده اين الواح زمردى براى انسان امروزى ناشناخته است و احتمالا توسط مانى بزرگ، كه كيمياگرى شگفت انگيز بود ساخته شده است. آنها فاسد نشدنی و در برابر تمامی عناصر و مواد مقاوم هستند. در واقع از نظر ساختارسلولی و اتمی غیرقابل تغییر ميباشند وبا جابجایی مکانی و آب و هوايى هم تغییر نمیكنند. در این زمینه آنها قوانین یونیزاسیون مواد را می شکنند. سه رشته از اين دوازده الواح وجود دارد كه از مانى بزرگ به ارث مانده است و او آنها را در سه بخش از زمين به يادگار قرار داده است. در آتلانتيس و يا فلات قاره ايران، در مصر و در نزد ماياها.

مانى بزرگ ترکیبی از دانش و خرد و هنر است. او رازهایی از هستى را به آدميان آموخته و از اين رازها بعنوان قوانين انسانى درجوامع باستان و همچنين آنها را بصورت ابزاری براى ساخت شگفتى هاى فيزيك، شيمى، معمارى، پزشكى، هنرى و و و بكار برده است. او همچنين تمامى علوم و دانش خود را تدوين و بعنوان قوانين هستى در كتبى با تذهيب زيبا برای مردمان بجاى گذاشته است . برای مدت 16000 سال از تقریباً 38000 تا 54000 سال پيش، اینها قوانینی بودند برای نژاد آرياييهاى باستان . در آن زمان قبايلى که در اطراف آرياييها ميزيستند، پیرو آرياييها و خداوند بال و يا اهورامزدا شده و به درجه بالاتری از تمدن دست یافتند.

خداوند بال و يا اهورامزدا فنا ناپذیر بوده و هست. (٣) او برمرگ غلبه کرده بود. تنها زمانی که اراده می کرد فنا پذیر میشد ونه اینکه بامرگ روبرو شود. او با خرد عظیم خود قوانینی ساخت برای مستعمرات گوناگون سرزمين مادرى و يا آتلانتیس که شامل مناطقی در جنوب و مرکز آمریکا هم میشد.

زمانی که او تصمیم گرفت زمين را ترك کند اهرام بزرگى را در سراسر دنيا ساخت. وبرای اين اماكن و براى ورود به دالانهای آنها، نگهبانانی را جهت حفاظت از اسرار آنها، از میان بلند مرتبه ترین مردم انتخاب کرد. در دوره های بعدی، نسلهای بعدی این نگهبانان، مغانهاى هرم شدند. آنچنان که اهورامزدا را بعنوان خدای خرد می پرستیدند. ثبت کنندگان و کاتبان مانوى، از این دانشها در عصر تاریکی پیروی و از آن عبور می کردند. در طی اعصار بعدی، افرادی در الواح، شخصیت اهورامزدا را در بدنهای مختلف توصیف کردند. آنچنانکه اورا در سه دوره تجسم کرده اند. و هر بار اين تجسم با بال همراه بوده است. اهورامزدا سه بار در بدن های متفاوت ظهور کرد و در شكل انسانى بر روى زمين ظاهر شده است. ميترا، زرتشت و مانى. و شايد منظور مولانا از اينكه ميفرمايد خداوند بر روى زمين و در بين آدميان گشته است، همين مطلب باشد. در این سه بار او دانش خود را بصورت سیستم رمزی جدیدی در ١٢ الواح زمرد نوشته است و در سه نقطه، آتلانتيس (فلات قاره ايران)، مصر و معابد ماياها قرار داده است. ١٢ الواح زمرد مصر، پس از شكافتن و تجاوز به اهرام مصر، بتازگى بدست آمده است و پس از تطبيق آنها با ١٢ الواح بدست آمده از آتلانتيس و معابد ماياها، كه تاكنون توسط افرادى، در پنهان نگاهدارى ميشده اند، رندان به فكر رمزگشايى از اين سه دسته الواح دوازده تايى افتاده اند. تا به نوشتار كندهكارى شده بر روى اين الواح و رازهای قدرتمند چگونگی شان، پى ببرند. مایاها مردمانى بودند که خداوند بال را ميپرستيدند و پيرو خرد باستان و سه نيك، بودند. پس از حمله وحشيانه مهاجران يهودى و اروپايى به شهر يوتاكان در آمريكاى مركزى، و پس از كشتار مایاها توسط مهاجران يهودى به آمريكا، شهرهاى ماياها به آتش كشيده شد و گنجهای آنها بغارت و يغما برده شد. از جمله ١٢ الواح زمرد كه در زیر میز سلطنتی یکی از معابد بزرگ كه آنرا معبد خدای خورشید و يا خداوند بال ميناميدند، قرار داشتند. گنجهاى آتلانتيس و يا فلات قاره ايران هم كه نزديك به صد و پنجاه سال است كه درحال غارت و بردن هستند. مانده بود اهرام مصر، كه آنها نيز پس از بهار عربى! بدستان آلوده افتاد. و ١٢ الواح زمرد اهورامزدا در مصر هم به كلكسيون اغيار افزوده شد. اهورامزدا که فرمانروای اتلانتیس بود بعد از غرق شدن اتلانتیس و يا تمدن پارسها، تمدن بعدی را در مصر و در نزد ماياها تشکیل داد.
این الواح توسط حلقه هاى تسمه اى شكل كه از جنس طلا سان است(از طلا آلى تر هستند) به یکدیگر بسته شدند و از میله ای از همان جنس اویزانند. درباره اين الواح در كتب باستان ايران آمده است كه: الواح محکم به یکدیگر متصل شده اند با حلقه هایی طلایی رنگ که آلیاژ معلق در مواد سازنده آن یکسان بوده که این برای یک فرم مادی خیلی زیاد است. خرد موجود در آن بنیادی است. نه براى همه، تنها كسانيكه به راستى و سه نيك، متصل هستند. برای پى بردن به اسرار آنها، بايد با چشم و ذهن باز آنها را خواند. چرا كه پس از آن خرد آدمى یکصد لایه رشد خواهد داشت. با ارتعاشاتی که در آن وجود دارد پاسخهایی درروح خواننده بیدار خواهد شد.
درواقع اگر بخواهيم تاريخ موجوديت انسانها را بنويسيم، ميتوان گفت كه، نخستين بار اهورا مزدا بر روى زمين ظاهر ميشود و انسانها را از مرگ و تباهى نجات ميدهد، او نجات دهنده بزرگ است. سپس تمدن بزرگى را بنيان گذارى كرده و احكامى را كه بر روى ١٢ الواح زمرد حكاكى شده و در واقع قوانين انسانى است را ميسازد. و اين در زمان كوروش بزرگ است. چراكه كوروش كبير را اولين مترجم ١٢ الواح زمرد ميدانند. پس از بين رفتن آتلانتيس و تمدن پارسى، اهورامزدا در مصر ظاهر شده و تمدن مصر را ميسازد و دوباره ١٢ الواح زمرد خود را بعنوان قوانين انسانى در اهرام آنجا ميگذارد. پس از اينكه تمدن مصر هم از بين رفته و دستكم آلوده به پليدى ميشود، اهورا مزدا اينبار در نزد ماياها ظاهر شده و تمدن شگفت انگيز آنان را ميسازد و ١٢ الواح زمرد را آنجا قرار ميدهد. و پس قتلعام ماياها توسط جحودان مهاجر، ديگر گروهى كه بتوان به آنها نسبت انسانى داد بر روى زمين وجود ندارد تا اهورامزدا دوباره بر روى زمين و در بين آنها ظاهر گردد.

درباره اين الواح ميگويند كه آنها حاوی نوری از دانش هستند که عرصه جدیدی برای اندیشه آدمى خواهند گشود . « خوانش و خرد » اما فقط این نور شما است که میتواند هوشیاری شما را بیدار کند. درکی عمیق که کیفیتی ذاتی از روح است.

ترجمه يك لوح از الواح دوازده گانه اهورامزدا:
شخصى بنام دکتر ام. دورئال (٥) خود را مترجم لوح اول ميدانست كه بعدها بعنوان يك جحود شياد و شارلاتانى بيسواد افشاء شد. بعدها ترجمه لوح نخست را به شارلاتان جحود ديگرى بنام نيوتن نسبت دادند كه اين هم مورد تمسخر واقع شده است. اما آنچه كه بعنوان ترجمه اين الواح به مردم گفته اند، درواقع بخشى از سخنان اهورامزدا در مورد جان و روح است كه در اوستاى واقعى ميفرمايد:
او (روح) حقيقت است. باطل نشدنى، قطعی و واقعی و هيچ راهى نيست براى او بجز راستى.
در حقیقت، آن روحى که در پایین است همانند آن روحى است که در بالا قرار گرفته و آن روحى که در بالاست همانند آن روحى است که در پایین قرار گرفته است و اين معجزه جاودانه یکتا است. (روح آدمى و مخلوقات از جنس خداست.)
کسی که می خواهد از بند تاریکی رهایی یابد، ابتدا ماده را از غیر ماده بشناسد، آتش را از خاك. و بداند همانگونه که خاك به خاك برميگردد، همانگونه هم آتش به آتش بالا می رود و با آتش منبع یکی می گردد. هر کس آتشی را که در درون خود اوست بشناسد به آتش جاودانه بالا می رود و در آن جاودانه می ماند.
(او) آتش را به خاک تبدیل كرد، (او)زمین را از آتش جدا کرد.
(او)خالق مخلوقات، حافظ شگفتی ها، در قدرت کامل،(است)، پدر تمام کمال‌های جهان است.
آنچه وجود دارد فقط شکل دیگری از آنچه وجود ندارد است. هر هستی در حال عبور به هست دیگرى است و تو خود نیز از این قاعده مستثنی نیستی. هستى بخودى خود آمدنى و مردنى نيست، هستى از شكلى به شكل ديگر ميرود. (قوانين فيزيك خيام كبير)
او از زمین به سوی آسمان‌ها عروج می‌کند و مجددا به زمین بازمی‌گردد و نیروی آنچه که برتر و پست‌تر است را دریافت می‌کند.
بدین وسیله شکوه تمام جهان را خواهد داشت و بدین وسیله همه ظلمات از او دور خواهد شد. (توسط تناسخ روح بايد از آلودهگى پاك گردد.)
نیرویش برتر از هر نیرویی است؛ به این دلیل که بر راستى و پاكى آراسته است و هر پليدى و ناپاكى را ازهم ميشكافد.
همه جانها از این یک جان، زاده شد. و اين معجزه اوست. (خداوند بر تمامى موجودات دميده است. )
خورشید پدر روح و جان است، ماه مادر او و باد هم او را در شکم خود حمل کرده است و زمین هم پرستاری از او را بر عهده دارد.(٤)
او منشأ همه کمالات هستى عالم است.
قدرت و نیرویش تکمیل و تمام است اگر به خاك تبدیل شود.(اگر با راستى از تناسخ رهايى يابد)او قدرت برترین است. (با پليدى) او پایین ترین خواهد بود،
از آنجا که نور نورها با او است، بنابراین تاریکی از او مى گریزد،
بدين ترتيب جهان خلق شده است.
برحسب خواست آلم بزرگ، آلم گوچك پدید آمد و این شگفتى و شكوه يزدان پاك است.
رهايى از آلم كوچك(زمين) همین است و خردمندان به آن عمل می کنند.
پس من به عنوان اهورامزدا شناخته می‌شوم چراكه هر سه بخش فلسفه کل جهان را در اختیار دارم. (هر سه نيك را دراختيار دارم. )
اين كه گفتم تعريف و عملکرد روح است و دراينجا پایان ميابد.

ترجمه ديگرى از لوح اول:
من اهورامزدا از آتلانتیس هستم كه اسرار خلقت نزد من است. محافظ اسناد ثبت شده، پادشاه نیرومند، شگفتى آفرين ، زنده ام از نسلی به نسلی ، هستی پیدا می کنم زمان عبور از دالانهای Amenti( جایی که او در مقابل گیاه حیات بدنش را احیاء می کرد ـ مترجم ) فرود می آیم برای راهنمایی کسانی که در آینده خواهند آمد . اینها اسناد خرد مقتدرانه آتلانتیس هستند . در شهر بزرگ Keor در جزیره Undal، زمانی در گذشته دور، تجسد من آغاز می شود . نه چون مرد کوچکی در عصر حاضر ، که مدتی قدرتمندانه در آتلانتیس زندگی کند و بمیرد . اما بیشتر از ابدیتی تا ابدیتی ، آنها در تالارهای Amentiزندگی جدیدی پیدا می کنند جائیکه رودخانه جریان زندگی رو به جلو حرکت می کند . در یکصد دوره ده تایی ، من از راه تاریکی فرود آمدم تا راهنمایی کننده بسوی نور باشم و در دوره های بسیاری از تاریکی بسوی نور صعود کرده و قدرت و نیرویم را بازسازی نمودم .
اکنون برای زمانی دیگر فرود می آیم و مردان Khem چیز بیشتری از من نمی دانند . اما در زمانی که هنوز زاده نشده دوباره ظهور خواهم کرد ، توانا و قدرتمند . اما آنچه که درپشت سرمن اتفاق افتاده باید بررسی شود . سپس احتیاط کن از مردان Khem .
اگر شما تعلیماتم را دروغ و خیانت یافتید ، من خود را ازبالاترین نقطه املاک شما به پایین ، به جایی که تاریکی غارها از آنجا می آید خواهم انداخت . رازهایم نه به مردان شمال خیانت خواهند کرد و نه به مردان جنوب ، تا مبادا شماها مرا نفرین کنید .
بخاطر بیاورید و گوش بدهید به سخنان من .
من قطعاً باز خواهم گشت زمانی که تو نیاز به محافظت داشته باشی . بله ، حتی از آنسوی زمان و از آنسوی مرگ . پاداش و مجازات شما ، سزای ایمان شماست .
مردم بزرگی در روزگار قدیم بودند . بزرگتر از آنکه تصور کنید(زمانى خدايان در فلات قاره ايران پادشاهى ميكردند و جمشيد و هوشنگ و كيومرث نام برخى از آنان است.) اما اکنون مردم کمی در اطراف من هستند که خرد باستانی را بشناسند. جستجویی دور از انتظاردر دل دانش بینهایتی که به زمین جوان تعلق داشت. عاقلان ما با خرد فرزندان نور در میان ما سکونت داشتند. قدرت ما در واقع ترسیمی از قدرت این آتش ابدی بود. واز تمام اینها، بزرگترین در میان فرزندان مردان ، پدرم بود. Thot me، محافظ معبد بزرگ.

ترجمه ديگرى از لوح نخست:
من اینجا فقط حقیقت را می‌گویم و نه چیز دیگری.
هرآنچه در پایین است پژواک آن چیزی است که در بالا است؛ و هر آنچه در بالاست پژواک آن چیزی است که در پایین است. شخص بایستی از این آگاه باشد تا درکی از آن یکتای ابدی بدست آورد.
هر چیزی که به وجود می‌آید به خاطر اراده آن یکتای ابدی است. تمام اشیای مادی از طریق متراکم کردن انرژی به وسیلهٔ آن یکتای ابدی جلوه گر می‌شوند.
خورشید پدر دنیای فیزیکی و ماه مادر آن است، روح مقدس روح‌های پرورش یافته را به ارمغان می‌آورد و زمین آن‌ها را تغذیه می‌کند. پدر تمامی این پیشرفت‌ها در کل گیتی، همیشه و همه جا حاضرست.
قدرتش مافوق همه قدرت هاست. او از هر چیز دیگری برتراست و اوست که با قدرت تام در روی زمین جلوه گر شده‌است.
بنابراین خاک را از آتش جدا کنید، سخت و فشرده را از لطیف و بسیط! با کرداری همراه با درک واحتیاط فراوان و ترسی آمیخته با احترام و شگفتی.
آتشی لطیف و ملایم بشوید و سرور و شادمانی را درک کنید. بدین گونه شما به اتحاد دست می‌یابید. سپس به زمین برگردید و شما از ظریف ترین‌ها آگاهی خواهید یافت و قادر خواهید بود به طرز مؤثری کاستی‌ها را دگرگون کنید.
بدين معنی خواهد بود که شما به افتخار اتحاد با آن یکتای ابدی نایل شده‌اید و خودتان را از جهل و تاریکی رهانیده‌اید.
قدرت آن یکتای ابدی در زیر هر چیزی حضور دارد. زیر سخت و فشرده‌ترین آن‌ها و هم زیر لطیف‌ترین و بسیط‌ترین آنها_ و هر دو را کنترل می‌کند. از این طریق است که گیتی هست می‌شود؛ و سپاس به این ارتباط دهنده شگفت‌انگیز همه چیز. پیدایش ادامه دارد.
به این وسیله دنیا ایجاد شده‌است.
به همین خاطر است که نام من اهورامزدا (سه مرتبه متولد شده) هستم زیرا من در تمامی سه ناحیه وجود نقش بازی می‌کنم و صاحب خرد کل گیتی هستم.
و کامل است چیزی که من باید مورد کار خورشید می‌گفتم.

پاررقى
(١)در حدود قرن سوم یا دوم، نوشته‌هایی به زبان باستان در مصر پدیدار شد که به نویسنده اسطوره‌ای اهورامزدا، دارنده دانش سری و نویسنده متون غیرقابل دسترس نسبت داده می‌شد. این متون با محتوای نجومی، جادویی، پزشکی و دینی-فلسفی تحت عنوان خلاصه شده است. در یکی از قدیمی‌ترین بخش‌های پیکره، کوره کوسمو («شاگرد جهان»، رجوع کنید به هرمتیک)، گفتگوی بین ایسیس و هرمس تریسمگیستوس، ذکر شده است که اهورامزدا «هر چه می‌دانست بر روی كتيبه هايى که پنهان کرده بود حک کرد و سنت زرتشتى از طریق زرتشتيان، قبطی ها، بیزانسيها، تا زمان اشغال مصر توسط هجوم قبايل جحودى، كه به خود نام اعراب نهاده بودند،تا دويست سال پيش در مصر باقی مانده بود. تا آغاز قرن بیستم، تنها ترجمه لاتینی از اوستا شناخته شده بود، تا اینکه يك انگلیسی اریک جان هولمیارد (1891–1959) كه بعنوان باستان شناس در فلات قاره ايران ميگشت و آثار باستانى ايران را صادر ميكرد، اولین نسخه هاى اوستا را كه به زبان پهلوى بود، را کشف و با خود به انگليس برد.

(٢) سه نيك، پندار نيك، گفتار نيك، كردار نيك است. و سه پاس، يعنى پاس و نگاهداشتن سه نگهبان تن یعنی گوش و چشم و زبان :
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو گوش است و چشم و زبان
کز این سه رسد نیک و بد، بیگمان. فردوسی

(٣) اهورامزدا را خداوند و خالق جهان، خردمند راستين، آموزگار دانا می دانند که همه اسرار کیهان، دنیای مواد معدنی، آدميان و گیاهان و جانوران نزد اوست.

(٤) مولانا ميفرمايد، من غلام قمرم غير قمر هيچ مگو، و در جايى ديگر خود را غلام شمس و يا خورشيد مينامد، يعنى غلام نور است. و مانى پيامبر دانشمند ايران، نماز آدمى را در مقابل خورشيد و ماه قرار ميدهد و در نبود ايندو در مقابل آتش. چرا كه اين نور است كه آدمى را بخدا وصل ميكند.

(٥) شخصى كه بخاطر تنبلى و بيسوادى از مدرسه بيرونش كردند و خود را دکتر ام. دورئال معرفى كرده است و جمعيت دزدان معبد سپيد را تشكيل داده،كه كارشان سرقت آثار باستانى و كتب ايران و مصر و هند و ديگر نقاط باستانى دنياست. او صاحب بزرگترين كتابخانه كتب باستانى ايران و مصر و هند و ديگر جاهاست و الواح دوازده گانه ايران و مصر و ماياها هم نزد اوست. اين جحود مكار خود را مترجم الواح زمردی ميداند که در سال 1939 پس از دریافت مجوز انتشار ترجمه از لژ بزرگ سفید منتشر شد. در نتیجه، امروز، می توان آن را مستقیماً از برادری معبد سفید خریداری کرد. چقدر راحت؟ دکتر موریس دورئال، دکتر ام. الواح زمردی توث که ادعا می کند ترجمه کرده است. تحصیلات او بیشتر از مقطع ابتدایی نبود. بنابراین، او یک دکتر واقعی نبود. سوابق كارى او حاکی از اشتغال به عنوان كارگر انبار فروشگاه بزرگ، راننده تاکسی و فروشنده شرکت کارگزاری کانزاس است…!
دورئال در کتاب خود، تجربیات شخصی در میان استادان و بزرگان تبت، در مورد تولد با توانایی خواندن و نوشتن می نویسد که او ریاضی، فیزیک و شیمی را قبل از یک سالگی می دانسته است و خود را "بودای زنده" مينامد.
Doreal همچنین ادعا می کند که در ارتش سیگنال ارتش ایالات متحده خدمت کرده است - که قابل تأیید نیست.
علاوه بر این، به اصطلاح "دکتر" ظاهراً به مصر، هند و تبت سفر کرد.
اما پاسپورت او خلاف این را ثابت کرد. بدون تمبری به مصر، هند یا تبت. هنگامی که در مورد تمبرهای گم شده سؤال شد، "سفرهای جهانی" او به "سفرهای روحانى" تبدیل شد.
همسر سابقش او را به دلیل خیانت فراخواند و در مقابل مردم آمريكا رسوا و او را محکوم کرد و "بودای زنده" را به عنوان یک شارلاتان افشا کرد که منجر به طلاق شد. "طلاق رهبر فرقه جمعيت. دزدان سپيد" در لس آنجلس خبرساز شد. داستان الواح دهگانه موسى (ده فرمان) از روى اين دوازده لوح اهورامزدا كپى و جعل شده است.