آبان ۲۲، ۱۴۰۲
خداوند بال، اهورا مزدا
خداى «بال» و يا اهورامزدا همان خداى ميانرودان و يا بين نهرين است. و او را خداى طبيعت و ذات موجودات طبيعى مينامند. كه همه جا با بال پرنده، همراه است. و او را چیزى قائم به ذات دانستهاند که نسبت به همنوعان خود برتر و از آنها بىنیاز است، (مانند دمى كه در درون آدمى دميده شده است) و خداوند، درواقع بال آدمى است. بال به معنی دل هم است و خداوند بال، همان است كه در دل نشسته است. براین اساس برغم وجود این معناى مشترک در همه کاربردها، خداى بال در موارد گوناگون مصداق و معناى بال به معنی دل استمتفاوتى دارد؛ مثلاً بال زن به معناى شوهر او، بال در مورد درخت خرما به معناى نخل بىنیاز از آبیارى، بال یک چیز به معناى مالک و صاحب آن و بال یک مکان به معناى بخش مرتفع آن است. خداى بال در تمامى آثار باستانى بدست آمده از ميانرودان و يا ايران بزرگ، تحت نقش بال پرنده ديده ميشود. ظاهرا آرياييها نخستین اقوامى بودند كه خداوند «بال» را خدا دانسته و به نيايش او روى آوردند. آنها براى «بال» آتشكده ها ساخته و محافظان بسیارى بر آن گمارده بودند. و هر شهر «بال» یا «شهرخدا»ى خاصى داشته و همانند پدر، بزرگِ شاهان و سرچشمه حاصلخیزى زمین پنداشته مىشده است. اهالى فنيكس كه به آنها کنعانیان و يا فنيقيها ميگويند(نام اصلى و پارسى آنها فنيكس است)و به مردمى كه در كنار مديترانه زندگى ميكردند مانند لبنان امروزه گفته ميشد، از دیگر گروه مردمى بودند که ظاهراً تحت تأثیر آرياييها «بال» را خداى آفتاب لقب داده و شکل انسانى آن را بعنوان بزرگترین معبود مىپرستیدند. مطابق گزارش هایى، کنعانیان بطور کلى خدایان خود را «بال» نام نهاده و بر فراز قلهها، درون درهها و کنار نهرها براى آنها معابدى خاص ساخته اند. همچنين مصريها، و مردم ساكن شمال آفريقاى امروزى مانند، ليبى هم خداوند بال را خداى اصلى خود ميدانستند. نام مصر از ریشهٔ سامى است. و با نامهای دیگر زبانهای سامی برای مصر از جمله (میتزراییم) همریشه است. نام مصر به معنی «دو تنگه» است و به جدایی میان دو دودمان بخشهای شمالی و جنوبی مصر اشاره دارد.واژهٔ مصر در اصل خود معانی شهر، تمدن، کلانشهر، زمین، و مرز هم میدادهاست. مصریها سرزمین خود را «کی مِسْت» مینامیدند که به معنی سیاه است، زیرا زمینهای مصر را زمین سیاه و اراضی کویرها را زمین سرخ میدانستند. اسم مصر که در اصل و پارسى «اِگیپت» یا «اِژیپت» است و فقط در تلفظ آن جزئی اختلافی بین زبانهای مختلف هست، از لفظ «خی کُپتا» است: فینیقیها منفیس را چنین مینامیدند و از فینیقیها این لفظ به اروپا سرایت کرد. «خی کُپتا» هم از لغت مصری «خاتْکاپْتا» آمده که به معنی «معبد روح پتا» است سومريان(ساكنان ايران بزرگ از شمال خليج پارس، يعنى جنوب ايران، تا عراق و سوريه) نيز خداوند «بال»، را بعنوان خداى واقعى ميشناختند و او مورد نيايش بوده است. فنيقى ها خداوند «بال» را پيروس،(پيروز)، ایرلندی ها آن را به اسم «بیل» (بال)، رومی ها «بیلوس» و یونیان به نام «پيلوس» ناميده و او را عبادت مىکردند. آثار باستانى بدست آمده كه همگى داراى بال هستند، از وجود عبادت خداوند «بال» در تمامى دنيا، مىتوان مؤید این مطلب دانست. و گویا آرياييها بعنوان مردمى دریانورد در رواج اين خدا در مكانهاى آباد آنزمان بجز ميانرودان و در دنيا نقش داشتهاند. هنوز در شهر «پالمیر » آثار آتشكده قدیمى بزرگى به نام بال مشهود است. در کشفیات مصرى ها از نيايش خداوند بال، آثارى فراوان بر جاى مانده است. «بال» همچنين نام بزرگترین معبود مصريان هم هست. ملل باستان (مصرى ها،کنعانیان، سومريها، کلدانیان، آسوریان ) به تقليد از آرياييها، «بال» را خداى طبيعت ميدانستند و سمبل عظيم طبيعت را مهر يا خورشيد ميناميدند و آتش را مظهر اين سمبل بزرگ طبيعت، يعنى خورشيد دانسته و زمان نيايش در مقابل آن مى ايستادند. و بربر ها چون از فلسفه آنها سردرنميآوردند و فقط آنها را هنگام نيايش در مقابل آتش ميديدند، از روى نادانى آنان را آتش پرست ميناميدند. بال همچنين نام ستاره ٔ مشتری است. و بهمين دليل بربر ها تصور ميكردند مردم باستان و تمدن هاى باستان، اجرام آسمانى را پرستش مینمودند! و اهالی فنیقیه و کنعان و سایر همسایگان ایشان را آفتاب پرست و ماه پرست ميناميدند. و چون از علم عظيم نجوم آريايها هيچ نميدانستندو نميدانند، آنرا با جادوگرى و نيروى ماوراء طبيعت يكى ميدانستند ، و البته هنوز هم در همين حماقت بسر ميبرند. و گاها ايرانيان را آتشپرست مينامند. بال بمعنى خداوند و آقا است و باید دانست که خداوند بال خداى مشترك تمامى اقوام باستانى است. آشور هانیبال - که نامش به معنای (خدای بال را خشنود می کند) است از پادشاهان امپراتورى پارسى است و پيش از هر چيزى يك نابغه نظامى است در كارتاژ با روميها جنگيد و آنان را بزانو زدن وادار كرد. همچنين بالتازار كه نامش از خداوند بال گرفته شده است از امپراتوران معروف باستانى پارسى و فرزند نبوکدنصر( بخت النصر ) است كه در سال 554 ق .م . به سلطنت رسید. و در اعتقاد به خداوند بال اصرار داشت. و گفته ميشود كورش كبير با پيروزى بر بالتازار به سلطنت رسيد. و كارى كه جحودان براى مخدوش كردن خداوند بال كردند، مطابق معمول، ابتدا عوض كردن نام بال و سپس ساخت يك كپى و يك مشابه از خداوند بال بود. بدين ترتيب كه يك بت ساختند و نام آنرا بعل گذاشتند. و آنرا بت جحودان ثبت كردند. و نوشتند كه بعل نام بتی در شام است كه قوم الیاس آنرا میپرستیدند. در كجا؟ در شهر «بعلبک» لبنان!! و ما در باستان نه قوم الياس داشتيم و نه «بعلبک» لبنان! بهرحال جحودان بر طبق عادت خود، و براى ساخت پيشينه براى خود توسط جعل و كپى سازى، و براى رقابت با اين خدا، بتى بنام بعل ساختند، كه خود ميپرستيدند، و در زبان عبرى این واژه بعل را به معناى رب النوع (خداوند یا آقا) آورده اند. و در فرهنگ جحودى، بعل اسم عَلَم براى بتى است که ميگويند، در شهر «بعلبک» لبنان، بنىاسرائیل آن را مىپرستیدهاند تا این که الیاس پیامبر براى هدایت آنان مبعوث شد. گویند: نام این شهر نیز برگرفته از نام همين بت است. و در نوشتار نويين آمده كه بعل را همان «بال» و ايندو را يكى دانسته اند!! و با اينكه تلاش شده خداوند «بال» را همان بعل جحودى بدانند، بين بعل جحودى و خداوند بال آريايى تفاوت از زمين تا آسمان است. هر چند اظهارنظر قطعى درباره سابقه پیدایش بعل بعنوان خدا نزد جحودان دشوار است؛ اما جحودان براى اين خدا قربانگاه ها ساخته و در برپایى جشن ها به قربانى کردن انسان نیز مىپرداختند. و حتى فرزندان خود را براى تقرب به آن، قربانى مىکردند كه داستان قربانى كردن اسمائيل توسط ابراهيم از معروفترين قربانيان بت بعل در بين بنى اسرائيل است. جحودان براى جا افتادن اين بت، در مقابل خداوند بال، در پيشينه ساختگى كه براى بربر هاى ساکن حجاز ( كه نام اعراب بر آنان نهادند) ساختند، نیز بت هاى لات، عُزّى و مَنات را دختران بعل دانستند! و همچنين واژه بعل، را سه بار در قرآن وارد كردند: در آیه 128 سوره نساء/4 و 72 سوره هود/11 معناى شوهر و در آیه 125 سوره صافات/37 معناى بت دارد: «و اِنَّ اِلیاسَ لَمِنَ المُرسَلین × اِذ قالَ لِقَومِهِ اَلا تَتَّقون × اَتَدعونَ بَعلاًو تَذَرونَ اَحسَنَ الخلِقین». مفسران در معنا و مصداق بعل در آیه 125 سوره صافات/37 اختلاف کردهاند. برخى چون عکرمه، مجاهد، قتاده و سدى آن را واژهاى مانوى به معناى رب دانستهاند.