چليپ و یا چليپ آریایی يكى از مهمترين نماد هاى باستانى ايرانى است. و در كنار نماد هاى مهم ديگر پارسى، مانند درخت زندگى، ماهى نگاهدار درخت زندگى جاى ميگيرد.(١) چليپ از نظر ظاهرى یک شکل هندسی، شبيه علامت بعلاوه در حساب است که شامل دو خط ميشود که بر یکدیگر عمود باشند، بطوریکه یک یا دو خط از آن ها از وسط قطع شود. خط ها معمولاً به صورت عمودی یا افقی هستند. چليپ ظاهرا شبيه علامت بعلاوه ولى از نظر معنا بسيار گسترده است.
چليپ از نظر:
- از نظر زيست شناسى، چليپ نمايانگر ٤ عنصر زندگى، آب، زمين(خاك)، باد و خورشيد است كه آتش نماينده خورشيد بر روى زمين ميباشد. ایرانیان باستان ميدانستند كه خورشيد - زمين - آب و باد، دلیل پدیداری زندگی و چرخه زندگی و رویشهاست. این ۴ گوهر از عوامل خلقکننده هستند و بنابراین برای آنها ارزش زيادى قایل بودند و از آلودن آنان بشدت پرهيز كرده و آلودن اين چهار تا را گناه كبيره ميدانستند. حتى وقتى در مقابل آتش به نيايش يزدان مى ايستادند، دهان خود را با پارچه اى سپيد ميپوشاندند تا با نفس خود، آتش را آلوده نكنند. ( برعكس امروز كه تنها چيزى كه جرم ندارد ، از بين بردن و آلودن اين چهار است!).
- چليپ از نظر معناى زمين شناسى، نمايانگر تقاطع خط استواى زمين با خط محور زمين و يا خطى است كه دو قطب زمين را بهم وصل ميكند. در علم جغرافياى پارسى ، تقاطع خط استوا با خط محور ( فلک ) که خط شمالی جنوبی باشد، يك چليپ است. چليپ خط چهارگوشه شکلی است که از تقاطع خط محور و خط استوا در فلک پدید آید و آنرا چليپ افلاک نیز گویند و چليپ بزرگ نیز نامند.
- همچنين چليپ نماینده تقسیم عالم به جهت هاى چهارگانهٔ است. و همزمان یا بیانی از مجموع مفاهیم الاهیات در خط عمودی و جهان مادى در خط افقی، همراه است.
تا بصفت بود فلک صورت دير مانى
محور خط استوا شکل چليپ خسرو .خاقانی
- چليپ از نظر نجوم و ستاره شناسى، نمايانگر چهارستاره است که در نزديكى ستارهگان چهارگانه شاهين واقع شده. و صورت یازدهم از صور نوزده گانه ٔ شمالی فلکی است كه در نجوم پارسى آنرا ماهى نیز نامند. چليپ را ستاره ٔ چهارگانه و سپس شاهين واقع نیز خوانند. در ستاره های ثوابت رصدشده ٔ آسمان دو دسته ستارهگان چهارگانه است که شاهين نامیده شده ، و به شاهين پرنده و شاهين قرار گرفته(واقع)، بخش ميشود.
چليپ همچنين بعنوان نماد خورشید و عامل زندگی است كه با واژه چرخ زندگی یا فلک یا چرخ روزگار همگون ميباشد. همچنين نمايانگر جايگاه خورشيد در اعتدال بهارى و آغاز گردش نوين و دوباره زمين بدور خورشيد ميباشد. و اينكه خورشید همانند یک چرخ همواره در حال چرخیدن است و این چرخش دایمی است و سرنوشت انسان به ان پیوند دارد.
اينكه در ٢٠ هزار سال پيش علم انسان آريايى تا اين حد بوده كه نه تنها از گرد بودن زمين و گردش آن بدور خود و بدور خورشيد و گردش كواكب و ديگر واقعيت هاى شگفت انگيز نجوم خبر داشته است، بلكه از نظر زمين شناسى هم از خطوط استوا و محور زمين نيز باخبر بوده و اين از نظر علم ناقص امروزى نميتواند از انسان ٢٠ هزار سال پيش برآمده باشد و احتمالا موجودات فضايى اين علم را به آرياييها داده اند! بهرحال شاهد ما ايرانيان، جشن نوروز و تحويل سال و ماهى سفره هفت سين است كه شامل تمامى اين واقعيتهاى علمى مربوط به باستان ايرانى است و آنرا بزبان ساده، اثبات ميكند.
چليپ با قدمتى بيش از ٢٠هزار سال متعلق به ابر انسانهايى است كه در بيش از ٢٠ هزار سال پيش در فلات قاره ايران و يا سرزمين ميانرودان (بين نهرين)ميزيستند.(٢) اين ابر انسانها بقدرى شگفت انگيز و پيشرفته بودند كه امروزه آنهارا موجودات فضايى ناميده و زمينى بودن آنها را انكار ميكنند. (٣)
رد پاى چليپ را تقريبا در سراسر دنيا ميتوان يافت. در ايران در دیواره عظیم نقش رستم ٤ عدد چليپ به ارتفاع بیش از ۶۰ متر در دیواره کوه حک و تراشیده شده اند. كه گفته ميشود اين چهار چليپ در نقش رستم آرامگاه ۴ پادشاه ایرانیاست كه در داخل بلندترین چليپ حجاری بر کوه نقش بسته است. در هر كدام از آنها به خط چلیپى نوشتارى حك شده است (٤)و خط چليپى شکلی است از دو خط متقاطع که بزوایای قوایم تقاطع کرده باشد:(٥)ای مصدر راستی به عهدت
منسوخ بود خط چلیپا. سنجر کاشی
نمونههایی از چليپ در غرب ایران و در تمدن سند نیز پیدا شدهاست و نشانه حوزه تمدن میترا (ایزد مهر) است. (٦)
رد پای چليپ را همچنين در سنگ نگاره مجسمه ای در سر پل ذهاب میتوان دید که احتمالاً مربوط به ۴ هزار سال پیش است. بعد از آن در تخت جمشید و در جام آرگان(ارجان)(٧) هم میتوان نقش چليپ را به فراوانى دید. در حال حاضر در معابد بودایی و هندوی و مكزيكى نماد چليپ را ميتوان بعنوان نماد مقدس ديد و در ژاپن اين نماد، يك نماد ملی گرایانه است. در مصر باستان، آنخ و يا هروس (چليپ سنت آنتونی با حلقه ای در بالای آن) نشانۀ زندگی بود. همچنین هندوها، بوداییان، سلت ها، و سرخپوستان امریکای شمالی از چليپ استفاده می کردند. در امریکای پيش از مهاجرت جحودان به آن، چليپ علامت خدای باران بود و در مملکت گِل (فرانسه باستان) بر آفتاب دلالت می کرد. مردم باستان مصر و اسکندریه تا سوس اقصی (شهری در مغرب در ساحل اقیانوس غربی)، روم و دریای سیاه چليپ را هنگام طلوع میان دو چشم، و مردم سند و هند، در برابر(محاذی)ستون فقرات و پشت و در هنگام غروب در مقابل گونه چپ و مردم اهالی خوارزم ، ری ، نیشابور و خراسان ، بهنگام غروب در برابر چشم چپ خود قرار می دادند و هنوز هم در برخى مكانها اين كار انجام ميشود.
امروزه آثار باستانى مربوط به چليپ، اكثر موزه هاى دنيا را بوفور پر كرده است و يك نمونه آن سیلندرى است از تمدن آريايى مربوط به ۵ هزار سال پيش با دو چليپ مقدس كه در موزه لوور فرانسه قرار دارد.
نقش رستم (دیواره چلیپا) در شهرستان مرودشت.
چليپ بعدها در درفش کاویانی و دوره ساسانی بهصورت ۴ پر هم درآمده است ۱۲ پر نشانه خورشید و ۱۲ ماه و ۴ پر نشان چهار فصل است و جمعاً بهصورت ۱۶ پر آیکونی است که قدمت آن بیش از پنج هزار سال است و هنوز تصاویر آن در معابد و اماکن مذهبی وجود دارد و امروزه نماد مقدس در معابد بودایی و هندویی است و هم مورد استفاده است. همین نماد، الگویی شده برای بوداییها و نماد بسیار معروف معابد بودایی ژاپن است. ضمناً بر خلاف آنچه تا کنون پنداشته میشد بودا ایرانی است و بودای بامیان ناگفتههای زیادی دارد. و منفجر كردن پيكر بودا در افغانستان توسط تروريستهاى جحودان، درواقع براى پنهان ساختن خيلى از واقعيتهاى تاريخى است كه از طرف جحودان صورت گرفته است. چليپ در فرهنگ آریایی به معنای بخت خوب و تولد دوباره است.
چليپ را از نشانههای خدای تموز نامیدهاند. خدای تموز نیز در واقع نام دیگر خورشید است. چليپ را مغان هاى زرتشتى در زنار ميبستند.
به درگاه بردند چندی چلیب +
نسیم گلان آمد و بوی طیب. فردوسى
مردمان دنيا تا پيش از جنگهاى چليپى كه در حدود ٤٠٠ سال پيش رخ داد، برای سدهها از چليپ بعنوان نماد، سرنوشت و چرخه زندگی و جاودانی، استفاده میکردهاند. پس از اين، و در طى جنگها چليپى، كنستانتين قيصر روم كه ابتدا يك مانوى بود، بدليل فريبى كه از جحودان خورد، مسيحيت را ساخته و آنرا دين راستين دانست و چليپ را نماد مسيحيان قرار داده و او را به پيغمبرى بنام عيسى نسبت داد.
به چليپ كشيدن مانوييان توسط جحودان:
بز طبق مثنوى جلال دين محمد بلخى، جحودان هر مانوى را كه ميافتند، او را به چليپ ميخكوب ميكردند. مؤلف قاموس، ذیل کلمه چليپ مى نویسد: چليپ معروف است و از جمله آلات قدیمه است، چنانچه در میان ايرانيان، مصريان، هندوها و اهالی چین مستعمل بوده است. و در نزد جحودان بدنام. و این مطلب یعنی چليپ نمودن در نزد جحودان بدترین مرگها وقبیح ترین موتها بود و آن را برای مانويها نگاه میداشتند. و مانوييان را ملعون میدانستند و حکماً لازم بود که او را بزودی به چليپ كشند. و چون مانوى را بدین قصاص مینمودند میبایست که ابتدا او را برهنه نموده بر میخی که ارتفاعش تا تهیگاه میرسید ببندند و با چوب دستی یا تازیانه های چرمی که دارای دگمه های سربی یا استخوانی بود بزنند و مانوييان در اغلب اوقات از شدت درد شلاق ميمردند. و اگر زنده ميماندند، پس از آنکه او را تازیانه میزدند، وی را مجبور مینمودند که چليپ خودرا برداشته به قتلگاه که غالباً بر تلی در خارج شهر ميبود ببرد. و چليپ را هیآت و اشكال گوناگون بود، بطوری که نموده میشود، یعنی بعضیها چوب بلندی را بطول واداشته، چوب دیگری عرضاً در بالا آن را تقاطع مينمود. بطوری که سر چوب طول از وسط چوب عرض قدری میگذشت و دیگری آنکه چوب طول را واداشته چوب عرض را مساوی سر آن میخ میکردند و دیگری شبیه اکس لاتینی بود بدینطور «X». و چليپ را بطوری در زمین نصب مینمودند که پای شخص چليپ شده بقدر یک ذرع از زمین بالا شود و نزدیک نصف چوب عمودی طول میخی قرار داده شده که چليپ شده را بتوسط طناب ها بالا میکشیدند و پس از برهنه نمودن او، دستهایش را هریک در محل خود به عرض چوب بسته و میخ میکردند. اما معلوم نیست که پاها را هم میخ میکردند یا به توسط طناب محکم میبستند. و گاهی از اوقات در او سرکه استعمال میکردند ( انجیل متی 27:48 ) و چهار نفر موکل شخص چليپ شده بودند و لباسهای وی را در میان خود تقسیم می نمودند و گناه چليپ شده را با خط جلی در بالای چليپ مینوشتند ( یوحنا 19:19-22 ) و جحودان را عادت بود كه مانوى را بعد از چليپ کردن بر چليپ وامی گذاشتند تا بحدی که گوشت فاسد شده و خود از چليپ فروریزد. لکن یهود برحسب شریعت اذن دارند که اجساد چليپ شدهگان را خودشان قبل ازغروب آفتاب کشته و از چليپ فرودآورند ( سفر تثنیه 21:22 و 23 ) بدین واسطه در این کار حیله ها و چاره های بسیار می انگیختند که حتی الامکان مقصود زودتر انجام یابد، چنانکه گاهی به آتش افروختن در پائین چليپ و گاهی به شکستن ساقهای چليپ شده و گاهی به فروبردن نیزه بر فرد انجام می یافت ( یوحنا 19:31-37 ) و دردهای قصاص بسیار سخت و شدید بود. شیشرون گوید که نه تنها چليپ را از اجساد مانوييان میبایست دور کرد، بلکه اسم چليپ هم از انظار و گوشها و افکار مردمان میبایست دورشود! زیرا که حکایت و ذکر وقوع یا انتظار بر وقوع وعدم وقوع این گونه چیزها از مطالبی بود که هر يهودى را معیوب و بدنام میساخت و قاضیان ایشان قصاص چليپ را قصاص آخر زمانى می نامیدند، پس چون بنظر دقت ملاحظه نمائیم که بعد از تازیانه شخص مقصری را بر چليپ بلند کرده ، دست و پایش را مجبوراً کشیده با میخهای آهنین میخ کنند که بهیچ وجه قادر بر حرکت نباشد و درزیر آفتاب صبح تا به شام مانده بدن مجروح و پاره پاره اش ساعت به ساعت آفتاب خورده متدرجاً خون از او جاری شود و گذشته از اینها از احساس عار و خجالتی که لازمه این مطلب است ، معلوم میشود که مانوييان منتهای درد و خجلت و عاری را که به تعریف و توصیف نیایدمتحمل شده و با وجود تمام این دردها و زحمت، گاهی اوقات فرد مانوى سه روز یا بیشتر بر چليپ میزیست و درد ميكشيد. و پس از آنکه قسطنطین قيصر روم از مانوى دست کشیده به دین پاک مسیح گروید؛ چليپ که سابقاً علامت عار بوده نشانه شرف و عزت گردیدو در عهد او و در عهد جدید لفظ صلیب بجاى چليپ، کنایه از عار و انکار لذات و ذبایح عزیز و گران بهائی است که هر مسیحی از آنها ناچار است. ( انجیل متی 16:24 ).
چليپ و شيرينى ذولبيا:
نوعی از شیرینی های باستان ایران " زلوبیا" است که مردم آن را زِلیبی تلفظ می کنند و این شیرینی به گونه ی نوعی از چليپ کامل است که چهار خط اصلی و خطوطی فرعی از مرکز آن منشعب گردیده و دایره ای به گرد این اشعه به رسم، سور، تجسیم شده است. نام این شیرینی نیز اسمی است که از عهد باستان ايران به یادگار مانده و صورت اصلی آن ، ذولیبى است یا ذولیبا، که معرب آن صلیبی است و محرّرف آن چلیپا؛ و این لغتی است که در عصر هخامنشی به کار رفته است و در تاریخ داریوش بزرگ ، برحسب نقل هردوت ، آمده است که شاهنشاه هخامنشی در پایتخت ایران معبدی به نام آفتاب برآو رد و آن را زلیبا، نام کرد و نقشه این معبد به شکل چليپ بوده است. نامه ی باستان ، ج ۳ ، داستان سیاوش ، دکتر کزازی ، ۱۳۸۴، ص۱۷۱ . به نقل از دیوان دین
چليپ در ادبيات ايران:
بزد کوس و آورد بیرون چليپ
چليپى بزرگ و سپاهی مهیب.فردوسی.
چهل جاثلیق از بزرگان بکشت
بیامد چليپى گرفته بمشت.فردوسی.
به درگاه بردند چندی چليپ
نسیم گلان آمد و بوی طیب. فردوسی.
کستی هرقل بتیغ پارسى بگسل
بر سر قیصر چليپا همه بشکن.فرخی.
پیش مانى در چَه ِ زمزم چليپ دلو چرخ
سرنگون بی آب چون چاه زنخدان آمده.خاقانی.
تا بصفت فلک بود صورت دیر مانى
محور خط استوا شکل چليپ خسرو.خاقانی.
چليپ زنگ را بر تارک روم
به دندان ظفر خاییده چون موم. نظامی.
چشمه سرابست فریبش مخور
قبله چليپ است نمازش مبر. نظامی
بدشت او نتوان گام زد ز مار چليپ
بشهر او نتوان خفت خوش ز بیم عور.عنصری .
اگر به کوه برند از عنایت تو نشان
وگر به بحر برنداز سیاست تو مثال
در آن بنفشه بروید بجای مار چليپ
در این پشیزه بریزد ز پشت ماهی وال. انوری .
کرد زهر چشم تو بر سیستان روزی گذر
زآن شد از مار چليپ آکنده ریگ سیستان. انوری
پاورقى
(١) از مهمترين سمبولها و نماد هاى كه فقط و فقط مختص ايرانيان است ميتواه به، چليپ كه بيشتر آنرا بنام چليپا ميشناسند، درخت مينوى و يا درخت هوم و يا درخت زندگى، ماهى نگاهدار درخت زندگى. تاج، كه ديگر سمبل ايرانى است چراكه ايرانيان اولين و تنها بنيانگذاران پادشاهى و تاج شاهى هستند و اينرا در بازى شطرنج نيز آورده اند. گل نيلوفر آبى و يا لوتوس كه در تمامى نقوش پاسارگارد و آثار باستانى بدست آمده به وفور ديده ميشود. نيلوفر آبى و يا گل ۱۲ پره تخت جمشید كه نماد خورشید، چرخ گردون، سپهر گردون و چرخه حیات هم بوده است. شعر هم از سمبولهاى ايرانيست، هم بخاطر اينكه ايرانيان مخترع شعر هستند و هم بدليل اينكه هيچ جايى ديگرىدر دنيا وجود ندارد كه مانند ايران، داراى اقيانوسى از آثار ادبى به نظم باشد. ققنوس، شراب، سرو- شیر - عقاب - شاهین و اسپ - پاشه (باشه)(نوعی عقاب) شیر اسپ و کهن اسپ، شير دال و گربه و گل و بلبل از مهمترین سمبلهای ایرانی هستند.
(٢) از اكتشافات بدست آمده از شهر ١٨ طبقه زيرزمينى موسوم به "درینکویو" كه بزرگترين و شگفت انگيز ترين شهر زیرزمینی کشف شده در عمق ٣٠٠ مترى زمين و متعلق به زرتشتیان است و در منطقه آناتولى (تركيه امروزى) كشف شده و با تخمين طول عمر اين ساخته و با توجه به كشف آرم اهورا مزدا و يا فروهر در جاى جاى اين بنا و ساخته عظيم، گفته ميشود كه در ٢٠ هزار سال پيش، خداوند ايرانى اهورامزدا، اين جايگاه را براى حفاظت از مردم آريايى و زرتشتى، در مقابل يخبندان كشنده زمين، ساخته است.
(٣) گفته ميشود آرياييها موجودات فضايى بودند چراكه ساخت آثار مشابه از آثار بجا مانده از آنان، از توان انسان امروزى خارج است.
(٤) یکی از چليپ هاى چهارگانه آرامگاه داریوش بزرگ است. آرامگاهى صخرهای در كوه نقش رستم که در بلندای ۲۶ متری از تراز زمین جای گرفتهاست و سنگنبشتهای در این مزار جای دارد که نشان میدهد آرامگاه از آن داریوش یکم است. داریوش بزرگ پس از درگذشت، در این آرامگاه که در دل کوهی سنگی تراشیده بود، جای گرفت. بلندای آن به ۳۸ متر میرسیدهاست. پیکره و گسترهٔ نمای بیرونی آرامگاه و ویژگیهای درونی آن، سراسر نوآوری است. نمای بیرونی آرامگاه در صخرهای به بلندای ۶۰ متر کنده شده، همانند چلیپایی است با بلندای ۲۲ متر که پهنای هر یک از بازوهای آن، ۱۰٫۹۰ متر است. در بخش بالایی آرامگاه، داریوش بر اورنگی که مردم سرزمینهای گوناگون بر دوش دارند، ایستاده و نماد فروهر بر فراز او و آتشدان شاهی در برابرش کندهکاری شدهاند. درون آرامگاه ۹ گور وجود دارد که نشان میدهد افزون بر داریوش، نزدیکان وی نیز در آنجا آرمیدهاند. بخش بیرونی آرامگاه دارای دو سنگنبشته به زبان چليپى است که آوا و گفتاری مانند وصیتنامه و اندرزنامه دارد. دیواره چليپ و پیرامون نقش رستم در بین مردم بومی به حسین کوه، کوه استخر یا کوه نِفِشت نامور است ولی کتزیاس از آن با نام کوه دوگنبدان یاد میکند و میگوید: داریوش فرمان داد تا در کوه دوگنبدان آرامگاهی درآوردند.
(٥)نادان هايى كه بعنوان باستانشناس و درواقع دزدان آثار باستانى ايران، در ايران بمدت ١٠٠ سال غارتگرى كردند، خط چليپى را با نام خط ميخى نامگذارى كرده اند.
(٦) مردم برای خورشید شکلها و نمادهای مختلفی ساختند که از میان آنها میتوان به دایره ای که ۴ بازو یا ۴ دسته بهشکل چليپ داشت یا علامت+ یا علامت X یا چرخ گردون از جمله آیکونهای خورشید اشاره نمود. دایره باشعاعهای متعدد و همچنین گل لوتوس و گل آفتاب گردان از نشانهای دیگر خورشید است. این ایده و تفکر و نماد از جغرافیای تمدن ایران باستان به مذاهب بودایی، هندویی و مسیحیت یافتهاست.
(٧) جام اَرگان یا جام ارجان یا جام کیدین هوتران ، نام یک سینی است که از تابوت کیدین هوتران یکم به همراه تعدادی از اشیا دیگر در محوطه باستانی ارجان متعلق به تمدن دوره ایلامی، دوران میانی در سال ۱۳۶۱ کشف شدهاست. جام ارجان پس از اینکه در سال ۱۳۹۹ به عنوان نماد کاروان المپیک ایران برگزیده شد مورد توجه قرار گرفت و این جام که بخشی از اشیای داخل تابوت بود از سایر اقلام این تابوت مشهورتر گردید.وسعت این محوطه باستانی حدود ۵۰۰ هکتار است. در اولین مطالعات پیرامون شهر قدیم ارجان، قدمت این شهر به دوره ساسانیان (۲۲۴–۶۵۲ میلادی) نسبت داده شده ولی در سال ١٣٦١ خورشیدی در نزدیکی این محوطه باستانی، آثار یک آرامگاه متعلق به حدود ٤ هزار سال پيش و به دوره ایلامی کشف شد که باب جدیدی در باستانشناسی این محوطه تاریخی گشود. این آرامگاه حاوی تابوتی بزرگ از جنس برنز بود. آثار ارزشمند باستانى يافت شده از منطقه ارغان بهبهان، از جمله جام آرگان به نقطه نامعلومى منتقل شده و از سرنوشتشان اثرى در دست نيست!