در اسطوره حماسى گیلگمش (١) كه شاهنامه ديگرى از تاريخ انسان آريايى و چگونگى پيدايش بشر بر روى زمين است، در تفسير پارسى آن نوشته شده است كه انسان کامل، انسان برتر، و يا ابر انسان، دو سومش انسان الهی و یکسوم او بشری است.
درست در تناقض با آنچه انسان را ساخته شده از نيمى اهريمن و نيمى اهورا، ميداند.
در حماسه گيل گمش كه خود انسان_خداست، او اهل ترس و شادى است، کسی است که هر دو حرکت را انجام میدهد، بسیار بالا رفته و آسمانها را سير ميكند، و بسیار پایین رفته و به آتش درون زمين ميرسد. «گیلگمش» با بزرگترین شادیها و ژرفترین افسردگیها تصویر شده است. به بلندترین بلندیها بالا میرود و به فرومایهترین پستیها پایین میآید. ميگويد كه زندگى حركت است. اندیشه زندگی کامل، نوسان پرشکوه از پایین به بالا است، از بیرون به درون و وارونه. اگر زندگی دربرگیرنده ناسازگارها نباشد، خط راست است. مانند این است که نفس نکشید و زندگی نکنید. هنگامی که زندگی ریتم دارد، فراز و فرود دارد، آن هنگام یک مجموعه است که به رسایی نزدیک میشود.
(١) در كاوشگريهاى قرن بيست كه بيشتر براى يافتن گنج، طلا و جواهرات و مال از طرف اقوام غير ايرانى، در فلات قاره ايران انجام پذيرفت، الواح گلى بدست آمد كه بر روى آنان با خط باستانى ايرانيان، مطالبى نوشته شده بود. اين الواح طبق معمول به غرب برده شد. پس از اينكه كاوشگران طلا و جواهرات كه در لباس باستانشناس اين كاوشگريها را انجام ميدادند، تمامى آثار ارشمند پول ساز را به سرزمينهاى خود برده و آنچه گلى و سنگى و آهنى و مسى بود را هم در موزه هاى خود قرار دادند. شروع بنوشتن تاريخ بنفع خود كردند، چرا كه مطمئن بودند ديگر مدركى براى رد دروغهايشان در بين نيست. پس از فتنه٥٧ و نابودى خاورميانه و يا ايران بزرگ، كتابخانه هاى ارزشمند پارسى در سوريه، عراق، تركيه، ليبى و تونس بدست اجانب افتاد. و از طريق كتب با ارزش بدست آمده، توانستند الواح گلى كه پيش از اين در ايران بدست آمده بود را بطور كامل بخوانند و بفهمند. و بدانند كه اين الواح در واقع شرح وقايع و داستانهاى حماسى ايران است. و پس از آن بدروغ بزرگى با نام مذهب، يهود و مسيحيت و اسلام پى برده شد. زيرا تمامى داستانهاى اين مذاهب كه در كتب مقدشان آمده، از كتاب گيلگمش اقتباس و گرفته شده است.