آش رشته قسمی آش است که به آن تتماج, آش کشک وآش سماق هم میگویند. نوعی آش که با آرد گندم تهیه میکردند، و برخی آنرا با سماق میخورند و برخی با کشک و یا ماست.
و به اصل تتم آش بوده وتتماج آن نوعی رشته است که با خمیر گندم ساخته میشود و گاهی این خمیر را با دوغ یا کشک سازند و گاهی خمیر را با ارد گندم ساخته و سپس با کشک و یا سماق میخورند و گاهی سماق را در ساخت آش بکار برده و به آن آش سماق میگویند. ٔو گفته ٔ مولانا در مثنوی :
نه چنان بازیست کو از شه گریخت
سوی آن کمپیر کو می آرد بیخت
تا که تتماجی پزد اولاد را
دید آن باز خوش خوش زاد را.
احمد شست کله از شعرای قرن ششم قصیده ای در وصف تتماج گفته است که به قصیده ٔ تتماجیه شهرت دارد و تا حدی طرز ساختن آنرا روشن میسازد و مطلعش اینست :
چو رایت صبح شد درفشان
شد خیل ستارگان پریشان ....
و این قصیده را در مونس احرار نسخه ٔ عکسی متعلق بکتابخانه ٔ ملی توان یافت و در دیوان خاقانی چاپ هند نیز بوی نسبت داده اند.
در جمله سبب تولد سنگ امتلاست و رطوبتهای لزج که از طعامهای غلیظ تولد کند چون گوشت گاو... و تتماج و رشته و کرنج و... (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
چشم اعدای تو خلیده بخار
هم برآنسان که سیخ در تتماج .
سوزنی .
نی چون تو کسی که آب تتماج خورد
در مصطبه ها بغل زند کاج خورد.
سوزنی .
آری آنرا که در شکم دهل است
برگ تتماج به ز برگ گل است .
نظامی .
خارکز نخل دور شد تاجش
به که سازند سیخ تتماجش .
نظامی .
آب تتماج است آب روی عام
که سگ شیطان از او یابد طعام .
مولوی .
زآب تتماجی که دادش ترکمان
آنچنان وافی شده ست و پاسبان .
مولوی .
رزق ما از کاس زرین شد عقار
وان سگان را آب تتماج از تغار.
مولوی .
در دست هر یکی کاسه ٔ تتماجی پیدا شد
در خاطر من گذشت چه بودی اگر سیخی بود.
نام تتماج بر زبان راندم
ماست را آب در دهان آمد.
جانم از کاچی و تتماج زمستان سیر شد
استخوانهای قدیدم در نظر شمشیر شد.
وصف تتماج پر از قلیه چه شاید کردن
که بهر برگ نبشته ست هزاران اسرار.
تتماج قطعه های باریک و نازک و بلند از خمیر که رشته نیز گویند.