آنچنان پلیدیِ هولناکی بر جان جامعه غرب چنگ انداخته و اعضای این جوامع را متاثر ساخته که بسختی بتوان پدیدهای بنام انسان را در این جوامع تشخیص داد و یافت. و در نتیجه میبایستی در لغتنامه بشری بدنبال یافتن نام تازه برای گونه جدید بود.
حتی ترکیبی از مشخصات دیو و دد و خَنّاس هم در مورد این گونه صدق نکرده و آنان را تعریف نمیکند.
موجودات وحشتناکی که بجز مواد مخدأر و الکل و سکس، هیچ دیگر نمیشناسند.
از مشخصات این گونه جدیدِ پدیدار شده ، اینستکه:
-این گروه هر چی میخورند نچسب و ناخوشایند است و آنان را مریض تر میکند.
-میخوابند ولی نه تنها احساس آرامش و استراحت نمیکنند، بلکه خواب هم یک نوع عذاب برای آنهاست و آنان را خسته تر میکند.
-حرف میزنند ولی بجای نزدیکی و همراهی، تولید انزجار، نفرت، بیزاری و کسالت میکند.
-هر کاری میکنند ، برایشان پشیمانی به دنبال دارد.
-کسی به معنای واقعی آنان را دوست ندارد. حتی گاهی پدر به آنان تجاوز کرده، مادر آنان را رها میسازد. خواهر و برادر بجز دشمنی و نفرت چیز دیگری برای ارائه ندارند.
- وجودشان حتی برای خود آنان نیز تحمل ناپذیر است.
- اکثر لحظات برای آنان غم، درد و دلشکستگی است. و برای حس نکردن، هر نوع موادی که مغز را از کار بیندازد، را با دل و جان خریدارند.
- و تنها خدایی که میشناسند، پول است و بس.
این گونه هولناک بوجود آمده که روزگاری زیر مجموعه نوع بشر بود، آنچنان نفرت انگیز و دل بهمزن است که دوری از آنان و جوامع ساخت آنان، اکیدا توصیه میگردد. و ناآگاهان، ساده دلان و خوشباوران، بدانند و هوشیار باشند که تمامی تبلیغاتِ رنگی که در مورد این گروه صورت میگیرد، دروغین، ساختگی، زهراگین، هدفمند و خالی از محتواست.
این مقدمه کوتاه را برای این نوشتم تا آدمیانی که داستان زیر را میخوانند، از تعجب دچار ناامیدی از نوع بشر نشده و بدانند که این موجودات جز گونه انسانی نیستند.
انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نزدیک است و رقابتِ دو گروه از این موجودات پلید، بنام دمکراتها و جمهوریخواه ها، سخت برپا است و این دو گروه بدنبال بدست آوری قدرت از هیچ پلیدی رویگردان نیستند. دمکراتها اینجا و آنجا سناریوهای تیر اندازی و کشتار راه میاندازند ( که البته ترجیحا تلاش میشود که کشتارهای مهندسی شده، در بین لاتین تبارها و آفریقایی تبارها صورت پذیرد! و هر چه از این گروههای رنگین کشته شوند به سود بی رنگهای وحشی است.) و گناه این کشتارها و تیر اندازیها را بگردن گروه رقیب یعنی جمهوریخواه و بویژه رئیس جمهور فعلی، ترامپ انداخته و بدین ترتیب ضمن پیش بردن اهداف خود، کشتن رنگین پوست ها، تقبیح آزادی اسلحه که توسط سرمایه داران موافق جبهه ترامپ تولید میگردد، دست جلو را هم گرفته و آرای لازم را برای خود کسب کنند.
جمهوریخواهها هم بیکار ننشسته و برای جلب رضایت نیم بیشتر جمعیت ساکن استانهای همپیمان شمال قاره آمریکا، یعنی آفریقایی تبار ها، یک فاحشه، وا خوردهِ بیهمه چیز را بنام خواننده شاخه رپ، بکشور سوئد فرستاده و بهوای برگزاری کنسرت، سناریو کثیفی را راه میندازند، که خون را در تن آدمی منجمد میسازد.
داستان چیست؟
راکیم میرس ( Rakim Mayers) زادهٔ ۳ اکتبر ۱۹۸۸، معروف به اِیسَپ راکی ( ASAP Rocky ) خواننده رپ،اهل ایالات متحده و یکی از فواحش دنیای هنر آمریکا است که توسط پائین تنه خود پلههای شهرت و ثروت را صد تا یکی طی کرده و امروز در دنیای هنری آمریکا صاحب نام است .
این شخص که اگر قرار بود بطور طبیعی جلو رود اکنون جز خوانندگان دست صدم آمریکا میبود در جولای ۲۰۱۹ میلادی، همراه با محافظان پت و پهن و ۴۰۰ کیلویی خود بجرم حمله و نزاع با پسر ۱۸ ساله ی ضعیف جثه و کوچکی بنام مصطفی جعفری پناهنده افغانی که از ایران به سوئد آمده بود در استکهلم سوئد دستگیر شد.
اسپ عصبی- راکیم- بهمراه سه نفر دیگر ابتدا گوشی مصطفی جعفری را از او گرفته ( هرچه پسر بچه از آنان درخواست برگشت آنرا کرده، بینتیجه بود) و سپس مصطفی جعفری را بزمین انداخته و او را زیر کتک به تودهی گوشت تبدیل ساختند .
مصطفی جعفری بدلیل شکستگی قفسه سینه، پنچر شدن ریه ها، پارگی طحال، از دست دادن یک کلیه، شکستگی بازو و دنده ها، شکستگی سر و صورت و دماغ، و جراحت ناشی از کشیده شدن بطری شیشه ی که امریکاییهای وحشی شکسته و به بدنش کشیدند، در بیمارستان در بخش ویژه و مرگ، بستری گشت.
ویدئوهایی که مردم از این صحنه وحشیانه تهیه کرده بودند، با همان سرعتی که در اینترنت پخش گشت، با همان سرعت هم پاک گشته و تنها ویدئو مهندسی شده ی که امریکایی وحشی از صحنه توحش تهیه ساخته بود در تمامی اینترنت آپلود شد. پس از آن ماموران حفاظتی امریکایی که ۷۰ درصد از کاربران فعال و محبوب شبکههای اجتماعی را تشکیل میدهند، دست بکار شده و ضمن بدنام ساختن مصطفی جعفری، چهره ی فرشته گونه از اسب عصبی ساخته و او را طلبکار هم نمودند.
در تاریخ ۲۰ جولای دونالد ترامپ راکی وار وارد صحنه گشته و دستور داد تا سوئدیها این جنایتکار را آزاد کنند ودر توییتی اعلام کرد که در این مورد با کانیه وست ( همسر کیم کارداشیان ) صحبت کرده و با نخست وزیر سوئد تلفنی صحبت کرده که شخصا وثیقه راکیم را پرداخت کند.
همچنین ترامپ در توییت دیگری در تاریخ ۲۵ جولای اعلام کرد که : آزادی اسپ را به او برگردانید .
جاستین بیبر یکی دیگر از پروژههای هنری!! و خوانندگی امریکایی، برای آزادی راکیم در وبسایت خود شروع بجمع آوری امضا کرد.
روزنامه نیویرک تایمز هم به سیستم قضایی سوئد خط داده و در خبری اعلام کرد که احتمالا راکیم یا بر اساس درامد روزانه خود جریمه خواهد شد و یا باید ۲ سال حبس را تحمل کرد.
و در آخر سوئدیها هم بهمه این قرشمال بازیها، واکنش نشان داده و امروز این جنایتکار را آزاد کرده و تنها گفته اند که به مصطفی جعفری یک پولی چیزی داده تا دهانش - اگر زنده ماند- بسته شود!
این یعنی نمایش پلیدی و یعنی خاک بر سر هر چی اروپایی ذلیل.
این سناریو کثیف که برای محبوب ساختن ترامپ در بین آفریقایی تبارهای آمریکا تهیه شده بود، به چندین مرحله از فضاحت تقسیم میگردد که بعلت بیحوصلگی فهرست وار مینویسم:
- اولا انتخاب یک پسر بچه افغانی- ایرانی بعنوان قربانی، که نه دولتی در حمایت خود دارد، نه خانواه ی که بتواند کار ساز باشد، و نه پولی و نه یاری و یاوری ، یکی از کثیفترین و پلیدترین اعمالی است که میتوان انجام داد. و آینه تمام نمای پستی و حقارت و ذلیلی و زبونی و ترس آمریکایی معتاد، زرد و ذلیل و ضعیف و بی خایه است.
- ترامپ میدانست که دستگاه قضایی سوئد و کلا غرب ظاهرا مستقل کار کرده و نمیتوان در آن اعمال فشار کرد، و با اینحال از نخست وزیر سوئد میخواهد که این خلافکار جنایتکار را، صرفنظر از جنایتی که در روز روشن و در جلو دید همگان انجام داده، آزاد سازد! چرا؟ چون همانطوری که روسای جمهور پیش از او- وقیحانه- سر خر را پائین انداخته و به کشورهایی که عملا اشغال کردهاند مانند افغانستان و عراق، سر زده، وارد شده و به دلخواه میروند و میایند، و این کشورها را ملک طلق خود میدانند،
خود او هم بی اعتنا و بیخیال اینکه از طرف دانمارکیها دعوت شده باشد و یا اصلا نظر آنان را پرسیده باشد، به این کشور سفر میکند، و آنجا را مال خود میداند و بدین ترتیب و عملا نشان میدهد که هیچ احترامی برای دانمارکیها قائل نیست،
به سوئدیها هم میگوید که این اوست که بالای قانون آنان نشسته و رای میدهد. و حرف او و امریکایی مهمتر از سوئد و جٔد و آبادش میباشد. و چرا سوئدیها تن به این خفت دادند؟
در مقاله پیشین تحت عنوان -بین بمبگذاریهای کپنهاگ با بمب گذاریهای بغداد، تفاوت از زمین تا آسمان است- نوشتم که در جلو اداره مالیات کپنهاگ پایتخت دانمارک بمبگذاری شد که اگر به خود دانمارکیها بود تا ابد نمیتوانستند بمبگذار را پیدا و دستگیر کنند، چون کار بشدت حرفه ی بود. ولی دیروز بطور تعجب آمیزی، پلیس دانمارک اعلام کرد که بمبگذاران دو نفر سوئدی هستند که یکی از ایشان دستگیر و دیگری در حال فرار است. پرسش اینجاست که چه کسی اینرا به دانمارکیها گفته؟ چرا وقتی دولت سوئد به ترامپ گفت که نمیتواند در امر آزاد سازی وحشی امریکایی دخالت کند، بلافاصله وزارت اطلاعات آمریکا ، نام بمبگذار را جلو سوئدیها گذاشته و آبرویشان را جلو همسایه شان، دانمارک، بردند؟ و شاید احتمالا تهدید کردند که در صورتیکه بحرف ترامپ گوش ندهند، دیگر عملیات تروریستیشان را نیز لو خواهند داد!
بهرحال این سناریو هیچ ندارد، بجز ننگ و رسوایی و پستی و ابلیس منشی غربیها که برای یکبار دیگر خودش را به دید مردم دنیا کشاند.
A$AP Rocky Sweden fight