نوروز نامه را از کتابخانه با اشتیاق به امانت گرفتم، تمام طول راه را بشوق خواندن آن چهار گام یکی کردم، ولی وقتی آنرا باز کردم، تنها آثری که از آثار آن وجود نداشت، نوروز نامه بود.
ننگ و نفرین بر قبایل وحشی که هرچه توانستند بنام خود زدند. آنهایی را هم که نتوانستند یا پنهان کردند، یا سوزاندند و یا آنچنان مخدوش کردند که بازشناخته نمیشوند.
اصل کتاب نوروز نامه که شرح علمی و تاریخی پیدایش نوروز است و بقلم دانشمندِ دانشمندان خیام کبیر نوشته شده، از ایران بسرقت و چپاول رفته و نزد غربی هاست. و این بیشرمها عدهای نوکر تیپا خورده پاپتی را واداشتند تا یک مشت اراجیف را بنام نوروز نامه بخورد ملتی بدهند که ۲۰۰ سال است، هرچه به او گفتهاند بی چون و چرا و پرسش و تفکر و با وجود آثار باستانی بجا مانده پذیرفته است. و براستی از ملتی که ۲۰۰ سال پیش قتلعام شده و تقریبا از بین رفته و خردسالان باز مانده آنهم، زیر چنگ و بال ننگین قبایل وحشی بار آمده اند، بیش از این چه انتظاری میتوان داشت؟