بسراغ من اگر آیید
پشت هیچستانم
پشت هیچستان جاییست.....
پشت هیچستان رگهای هوا، پر قاصدهاییست
که خبر میآرند از گل واشده دورترین بوته خاک
روی شنها هم
نقشهای سم اسبان سواران ظریفیست
که صبح
بسر تپه معراج شقایق رفتند
پشت هیچستان، چتر خواهش بازست
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود
زنگ باران بصدا میآید
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی
سایه نارونی تا ابدیت جاریست....
بسراغ من اگر میآیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من.
سهراب سپهری
سهراب سپهری، شهرام ناظری
سهراب سپهری شاعر و نقاش ایرانی در پانزدهم مهرماه سال ۱۳۰۷ در روستای گلستانه شهر کاشان زاده شد. دوران کودکی وی با فراز و نشیب فراوانی همراه بود. پدرش، اسدالله سپهری، کارمند اداره پست و تلگراف کاشان بود و البته دستی هم بر هنر داشت و خط و نقاشی کار میکرد. در سه سالگی سهراب پدرش طی حادثهای فلج میشود. این امر سبب میشود که اوضاع معیشتی وی نابسامان شود.
در سال ۱۳۱۲ سهراب وارد دبستان خیام میشود:
« مدرسه، خوابهای مرا قیچی کرده بود
نماز مرا شکسته بود
مدرسه، عروسک مرا رنجانده بود
روز ورود، یادم نخواهد رفت
مرا از میان بازیهایم ربودند و به کابوس مدرسه بردند
خودم را تنها دیدم و غریب …
از آن پس و هربار دلهره بود که بجای من راهی مدرسه میشد»
سپهری پس از فارغالتحصیلی در دوره دوساله دانشسرای مقدماتی پسران به استخدام اداره فرهنگ کاشان درآمد.
در شهریور ۱۳۲۷ در امتحانات ششم ادبی شرکت نمود و دیپلم دوره دبیرستان خود را دریافت کرد. سپس به تهران آمد و در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و هم زمان به استخدام شرکت نفت در تهران درآمد اما تنها پس از ۸ ماه استعفا داد.
علاقه به شعر و نقاشی در سهراب به موازات هم رشد یافت چنان که پا به پای مجموعه شعرهایی که از او به چاپ میرسید، نمایشگاههای نقاشی او هم در گوشه و کنار تهران برپا میشد و او گاهی در کنار این نمایشگاهها شب شعری هم ترتیب میداد؛ تلفیق شعر و نقاشی در پرتو روح انزوایی و متمایل به گونهای عرفان قرن بیستمی، هم به شعر او رقت احساس و نازک بینی هنرمندانهای میبخشید و هم نقاشی او را به نوعی صمیمیت شاعرانه نزدیک میکرد.
سال ۱۳۲۶ و در سن نوزده سالگی، منظومهای عاشقانه و لطیف از سهراب، با نام «در کنار چمن یا آرامگاه عشق» در ۲۶ صفحه منتشر شد.
در سال ۱۳۳۰ مجموعه شعر «مرگ رنگ» منتشر گردید. برخی از اشعار موجود در این مجموعه بعدها با تغییراتی در «هشت کتاب» تجدید چاپ شد.
در این ایام بود که او در ادارهی کل هنرهای زیبا در قسمت موزهها شروع به کار کرد و در هنرستانهای هنرهای زیبا نیز به تدریس میپرداخت. در مهرماه سال ۱۳۳۴ خورشیدی ترجمهی اشعار ژاپنی از وی در مجلهی «سخن» به چاپ رسید. دو سال بعد از راه زمینی به کشورهای اروپایی سفر کرد و به لندن و سپس پاریس رفت و در مدرسه هنرهای زیبای پاریس در رشتهی لیتوگرافی نام نویسی کرد.
وی همچنین کارهای هنری خود را در نمایشگاهها به معرض نمایش گذاشت. حضور در نمایشگاههای نقاشی همچنان تا پایان عمر وی ادامه داشت. سهراب سپهری مدتی در اداره کل اطلاعات وزارت کشاورزی با سمت سرپرست سازمان سمعی و بصری در مشغول به کار شد. از مهر ۱۳۴۰ نیز شروع به تدریس در هنرکدهی هنرهای تزیینی تهران نمود. در اسفند همین سال بود که از کلیه مشاغل دولتی به کلی کنارهگیری کرد.
سهراب تا سال ۱۳۴۸ ضمن سفر به کشورهای آلمان، انگلیس، فرانسه، هلند، ایتالیا و اتریش، آثار نقاشی خود را در نمایشگاههای متعددی به نمایش در آورد و تا سال ۱۳۵۷، چندین نمایشگاه از آثار نقاشیاش در سوییس، مصر و یونان برگذار شد.
اوایل سال ۱۳۵۸ خورشیدی بود که علایم سرطان خون در سهراب آشکار شد. وی در زمستان سال ۵۸ جهت درمان به انگلستان سفر میکند اما مدت کمی پس از سفر به ایران باز میگردد. گویی که تقدیر خود را پذیرفته است.
در نهایت سهراب سپهری در اول اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ خورشیدی ساعت ۶ بعد ازظهر در بیمارستان پارس تهران و بر اثر سرطان خونی که یکسال گریبانگیرش بود درگذشت.
بسیاری بر این اعتقادند با آن که شعر وی حاوی فضیلتهای گمشده انسانی بود در زمان حیاتش مقبولیت عام پیدا نکرد، اما بعد از دهه ۱۳۶۰ به بعد گروهی از شاعران و منتقدان به شعر وی روی آوردند و بر شعرش نقد و تفسیر نوشتند.