به یزدانِ توانا و پاکم سوگند که بجز آدمی هیچ موجود بربر دیگری یافت نمیشود.
سگی دارم که به ادعای مضحک انسان احمق غربی یکی از خطرناکترین نژادهای سگ است. شاید دلیل اینکه این نژاد از نوع خطرناک توصیف و شناخته میشود، قدرت شگفت انگیزی است که دارد. این نژاد سگ میتواند با گردنش تا نیم تن وزن را بکشد. با قدرت فکش میتواند هر استخوانی را -به مانند آبنبات در دهان آدمی- خرد کند. و زمانی که از نظر احساسی برانگیخته شود( مثلا خشمگین شود یا بترسد یا احساس خطر کند) تبدیل به یک ماشین کشتار میگردد. اما همین سگ آنچنان مهربان، فهمیده، وفادار و دوست داشتنی است که حتی فکر کردن به او، بجز لبخند بر لبها، چشمها را نیز تر میکند.
این سگ بینیاز از تمامی اشیاء ساخت آدمی است و تنها تکیه بر طبیعت دارد. سردش باشد در پناه سوراخی خود را گرم میکند. گرمش باشد به سایه درختی قناعت میکند، تا زمانی که سیر باشد بدنبال شکار نمیرود، تا پا روی دمش گذاشته نشود(تهدید نگردد) در حالت دفاعی قرار نمیگرد و جانش را برای خانواده اش( به اصطلاح صاحبش) میدهد و او را در هر حالتی( چاق، لاغر، زیبا، زشت، تمیز، کثیف، سالم، بیمار، جوان، پیر و و و) دوست دارد و از روی محبت میلیسد و صورتش همیشه مهربان و خندان است و تا پایان عمر نسبت به صاحبش وفادار میماند.
همسایهای دارم که به ادعای انسان احمق غربی یکی از متمدنترین موجودات یافت شده است. شاید دلیل اینکه او را متمدن مینامند، سر و وضع مرتب و گرانقیمت او، تحصیلات عالیه او از یکی از معروفترین و بهترین دانشگاههای شناخته شده، ثروت قابل توجه، خانه و ماشین حسرت برانگیز و مقام بالای او در اجتماع باشد.
این همسایه بی نیاز از تمامی ثروتهای دنیاست، ولی برای داشتن بیشتر روزی ۱۶ ساعت کار میکند، در باغچه خانهاش میشاشد تا پول آب کمتری بدهد ( با اینکه قیمت آب در اینجا بسیار ارزان است)، به زنش خیانت میکند، گاهی تا چند ماه کودکانش را نمیبیند، و افتخارش این است که در جنگ خلیج پارس(بر سر نفت) نقش مهمی را در پیروزی نیروهای متجاوز ناتو داشته و طرح کشتار تعداد بسیاری از تروریست ها(مردم بومی منطقه) را بدون اینکه آب در دل سربازان بغایت روانی لشگر ناتو تکان بخورد، داده است.
خدایی دارم که به ادعای انسان بغایت احمق غربی در گوشهای در آسمان نشسته و کاری بجز یاداشت برداری از اعمال خلاف آدمی، ندارد ( اعمالی که گاها براساس طبیعت ساخته شده خود اوست و اینکه خلاف و مجاز نیست را هم آدمی تعین کرده است!).
شاید اینکه جایگاه او را در گوشهای از آسمان میدانند، به این علت است که هیچگاه او را حس نکرده و نشناخته اند (چگونه میتوان از ابلیسی که از محیط هستی و تابش مهر او رانده شده، انتظار داشت که بداند خدا کیست و یا چیست؟).
این خدا آنچنان آرامش خیال و شادی به روح سگ داده که موجب حسرت آدمی است. و این خدا آنچنان تیره روزی به روح همسایه بخشیده که هرچه در یک مسیر دوار میدود و تلاش میکند و بدست میاورد، سیر شدنی و تسلی یافتنی نیست.