تاریخ سه صد سال اخیر بشر پر است از جنگها و تلخیها و ناکامیها که همگی ناشی از این تفکر اشتباه بربرها بوده که دنیا جنگل است و حقیقت از دهان توپ بیرون میاید. و آدمی دو گونه است، یا گرگ است و یا بره! درحالیکه اگر به تاریخ اجتماعی سه صد سال اخیر بشر نیک بنگری خواهی دید که:
-آنان که حقیقت را نمیبینند، نمیشنوند و نمیدانند، گمراهند. و نتیجه زندگی در گمراهی تلخی و حسرت است.
-آنانی که حقیقت را میدانند و منکر آنند ، بینوا و تیره روزند. و نتیجه تیره روزی، خشم و نفرت و سر به دیوار کوبیدن است.
-آنها که حقیقت را دانستهِ واژگون نموده و به مردم قبولانده اند، مرده گانند و خود نمیدانند و جسم آنها پیش از رفتن بگور، قبرِ قلب و ذات مرده آنهاست. همان ابلیسی که از بهشت- و یا همان رحمت و لطف خدا محروم مانده است.
چنین کسانی اگر سیر یا گرسنه، دارا یا ندار، زشت یا زیبا، پیروز یا ناکام، و بطور کلی در هر حالتی باشند از زندگی بیزار و سیر و ناامیدند. ارواحی تشنه که تنها با دیدن هولناکترینِ پلیدیها لبخند میزنند. نسل بوجود آمده از آنها هم این ارث را پیش خواهند برد. اینها حکم همان کرمهای فاضلاب را دارند که وقتی همه چیز را خوردند، شروع بخوردن یکدیگر میکنند، و آخرین بازمانده از گرسنگی میمیرد.